با جذب جوانان محروم به ارتش های «نیابتی» مقابله کنیم! آنان باید برای استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین بجنگند!
دولت های مرتجع منطقه با حمایت قدرت های امپریالیستی به درست کردن ارتش های نیابتی از میان جوانان محروم ادامه می دهند:جوانانی که در بلوچستان تفنگدار جیش عدل و جندالله می شوند، مهاجران افغانستانیِ سپاه قدس (فاطمیون) یا نیابتی های ترکیه در سوریه که از عرب ها و چچن ها و ازبک ها و غیره تشکیل شده همه بخشی از آن میلیون ها مردمی هستند که محکوم به آوارگی، زندگی در حاشیه و بیکاری و محروم از آینده اند. شبیه همان جوانانی که در خیزش ژینا در شهرک های فقر زده حاشیه تهران به گلوله بسته شدند و هزاران نفرشان دستگیر شدند و هنوز در زندان های گوشه و کنار ایران تلف می شوند. شبیه همان جوان هایی که در آبان ۹۸ در شهرهای مختلف کشته شدند و نیزارهای ماهشهر از خونشان گلگون شد. همه از یک طبقه اند: طبقه پرولتاریای بی چیزِ از همه جا رانده شده و نسبت به کارکرد سیستم سرمایه داری «اضافه.»
با سرنگونی بشار اسد، سپاه قدس خامنه ای هزاران نفر از مهاجرین افغانستانی را که با زور و تطمیع یا فریب عقیدتی وادار به مزدوری در «لشگر فاطمیون» کرده بود، به حال خود رها کرد در حالی که نیروهای ایرانی اش را با پروازهای ماهان به ایران بازگرداند. «لشگر فاطمیون» در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲، توسط قاسم سلیمانی ایجاد شد که به خاطر جنایت هایش در سوریه به «بچه کش» معروف شده بود. در ایجاد آن لشگر، خدمتگزاران افغان تبار جمهوری اسلامی هم نقش مهمی داشتند که یکی از آنها علیرضا توسلی مشهور به «ابوحامد» بود. سال ۱۳۹۶ دیده بان حقوق بشر خبر از کودک سربازی در لشگر فاطمیون داد.[۱] سپاه قدس از فقر و گرسنگی مهاجران افغانستان که به علت جنگ های پی در پی و ویرانی کشورشان آواره شده اند استفاده کرده است. به آنان وعده شناسنامه ایرانی، حقوق ماهانه و حمایت از خانواده هایشان در صورت کشته شدن در سوریه را می دادند. [۲]
فقط جمهوری اسلامی نیست که از فقر و آوارگی مردم کشورهای خاورمیانه برای تشکیل ارتش های نیابتی مزدور استفاده می کند.قرینۀ کار جمهوری اسلامی را ترکیه و عربستان و قطر با حمایت آمریکا، از سال ۲۰۱۲ در سوریه آغاز کردند. دولت ترکیه با شراکت عربستان و قطر در اردوگاهی در شهر آدانا واقع در «اینجیرلیک» که پایگاه نظامی ناتو در آن قرار دارد، شروع به تشکیل گروه های نیابتی کردند. در آن زمان، روزنامه «هرالد تریبیون» نوشت این هرمی است که در راس آن ترکیه و در قاعده ی آن قطر و عربستان قرار دارند.[۳] و تاکید کرد که این اردوگاه مخفی «مرکز عصبی» خاورمیانه نام گرفته است. گروه های جهادی سَلَفی به سرعت رشد کردند و بسیاری از جریان های سکولار و اسلام گرای دیگر هم به زیر پرچم سلفی ها درآمدند. زیرا، اینها «اسلحه و منابع مالی کافی دارند».[۴] رژیم اسد با کمک سپاه قدس جمهوری اسلامی و بمب افکن های روسی، شهرک ها و محله هایی که در آن خیزش ضد رژیم در جریان بود و دستگیری و کشتار جمعی مردم معترض، میلیون ها نفر را در خود سوریه آواره کرد و میلیون ها نفر دیگر را به ترکیه راند. به این ترتیب، منبع سربازگیری برای ارتش های سلفی و نیابتی های ترکیه و آمریکا گسترش یافت. گزارشی دستمزد سربازان «هیئت تحریر شام» را بالغ بر ۱۰۰ تا ۳۰۰ دلار در ماه تخمین می زند در حالی که در سوریه متوسط درآمد نزدیک به ۶۰ دلار در ماه است. [۵]
امروزه، این قشر در سراسر خاورمیانه، آماج سربازگیری برای جنگ های نیابتی است. درحالیکه بخش بزرگی از اینان، به طور عینی و پتانسیلاً پایه اجتماعی انقلاب کمونیستی علیه سیستم سرمایه داری هستند. ما باید بتوانیم این پتانسیل را تبدیل به واقعیت مادی کنیم. یعنی، عده زیادی از آنان را نسبت به سرچشمه های وضعیت شان آگاه کرده و به سمت انقلاب کمونیستی جذب کنیم و نیروهایشان را در خدمت به عملی کردن این انقلاب سازماندهی کنیم. تحقق چنین امری بسیار سخت است اما لازم و ممکن است. و این امر، نه فقط ما کمونیست های انقلابی بلکه همۀ کسانی که عمق فاجعۀ کشیده شدن بخش مهمی از محروم ترین جوانان جامعه به سوی بنیادگرایان اسلامی یا امپریالیست ها و نوکران بومی آنها را تشخیص داده و می بینند، وظیفه مند می کند.
این قشر از لحاظ اجتماعی و طبقاتی در موقعیتی نیست که صرفا «بی طرف» بماند. بخش بزرگی از آنها یا به تدارک سیاسی و جنگ برای استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین می پیوندند یا در شرایط گسترش جنگ های درهم برهم ارتجاعی در منطقه، به شکل «نیابتی» یا مستقیم، برای آنها خواهند جنگید. به نسبتی که نتوانیم بخشی از این قشر را وارد جنبشی که هدفش انقلاب است کنیم — جنبشی که در تکامل و توسعه اش لاجرم باید تبدیل به ارتشی سازمان یافته برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین شود — به همان اندازه این جوانان وارد دسته جات مسلح جهادی و اسلام گرا و همچنین دسته هایی که به صورت نیابتی (به نیابت از انواع دولت های منطقه و سازمان های امنیت آنها) علیه جمهوری اسلامی می جنگند، خواهند شد.
این جوانان را به جز با تغییر افکارشان به سمت انقلاب و سازماندهی شان برای این انقلاب، به هیچ نحو دیگری نمی توان تغییر داد. آنها باید ببینند که به دست آوردن آینده ای بنیادا متفاوت برای همه مردم خاورمیانه و دنیا ممکن است و راهش انقلاب کمونیستی است. و این انقلاب را باید از همین جا، از ایران شروع کنیم. آنها باید از دهان معلم و دانشجو و کارگر بشنوند که در گذشته در بزنگاه های بسیار خطرناک و ظالمانه جهانی، و در میانه کشتار و گرسنگی و نابودی عظیم، انقلاب های کمونیستی شکفته شدند و صدها میلیون انسان را آزاد و تبدیل به اربابان سرنوشت خود کردند؛ نه فقط ارتش های رسمی قدرتمند را درهم شکستند بلکه ارتش های مزدور و آدمکش غیر رسمی را هم سرجایشان نشاندند و مشعل رهایی بخش شان دل مردم جهان را گرم کرد.
بدون جذب بخشی از زنان و مردان قشرهای محروم جامعه، انقلاب ممکن نیست. انقلاب نیاز به کسانی دارد که تجربۀ زندگی آنها «مجلس میهمانی» نبوده است و تجربۀ زندگی آنها را سخت بار آورده است. اما این کافی نیست و سرسختی آنها باید با آگاهی در مورد این که انقلاب کمونیستی چیست پیوند بخورد. آنان نیاز دارند بدانند، چرا انقلاب باید «کمونیستی» باشد؟ ربط این راه حل به کلیۀ رنج های بشریت، از فقر و شکاف طبقاتی تا ستم بر زن و ستم ملی و نابودی محیط زیست و جنگ های ویرانگر بی پایان چیست؟ چرا این انقلاب انترناسیونالیستی است؟ آنان نیاز دارند بدانند مردم ستمدیده دنیا، از بلوچ و کُرد و فارس و پنجابی تا فلسطینی و هندی و چینی تقسیم ناپذیرند چون توسط سرمایه داری تبدیل به یک پیکر واحد شده اند و قدرتشان در آن است که مثل یک پیکر واحد به جنگ این سیستم جهانی سرمایه داری بروند.
هنگامی که تجربۀ زندگی این جوانان با این احساس که برای رهایی هم زنجیران خود در سراسر جهان باید بجنگند پیوند بخورد، نیرویی شکل خواهد گرفت که قدرتش بسیار بیشتر از شمار کمی اش است. نیرویی که تاثیرات فوق العاده بر صحنۀ سیاسی جامعه گذاشته و قشرهای سست و کرخت را نیز به حرکت در خواهد آورد و جنبشی برای انقلاب را تبدیل به نیروی انقلابی با شانس پیروزی بسیار زیاد خواهد کرد. این تنها راه نجات اکثریت جامعه است. هیچ راه دیگری نیست و آزادی ما در کار کردن بر روی این راه و این امکان است. هرکس که هنوز این را نمی داند، خبر ندارد که چه در پیش رو است. مسابقه جهانی جنایت در حال وقوع است و می توان و باید جلوی آن را بگیریم. حتا اگر یک میلیون بار تکرار کنیم که تنها راه پایان این وحشت، انقلاب کمونیستی و ترک سریع تمام چارچوبه های فکری و سیاسی تولید شده توسط سیستم حاکم است، باز هم کم گفته ایم.
«چرا ما قدرت دولتی می خواهیم؟ چرا دائما در باره آن صحبت می کنیم؟ چون نمی خواهیم این بیداد گری های ضد مردمی و نظامی که این فجایع بیان فشرده اش هستند ادامه پیدا کنند. میخواهید ریشه تجاوز به زنان را بکنید؟ میخواهید فقر مردم را خاتمه دهید؟ و نقطه پایانی بر دهشت های جامعه و جهان بگذارید؟ باید روابط اجتماعی و اقتصادی متفاوتی داشته باشیم و به عنوان پشتوانه و پیشبرندۀ این ها باید روابط قدرت متفاوتی داشته باشیم. باید فرهنگ و ایدئولوژی متفاوتی داشته باشیم. و بدون داشتن قدرت دولتی نوین – قدرت دولتی بنیادا متفاوت ولی قدرت دولتی – نمی توانیم به این ها دست یابیم. به همین سادگی.»[ آواکیان. تمساح نمی تواند پرنده بزاید اما انسان می تواند به ورای افق های دور پرواز کند. پاره اول: انقلاب و دولت]
[۱] هرانا ۱۳۹۶/۰۷/۰۹دیده بان حقوق بشر: ایران کودکان افغانستانی را برای جنگ در سوریه به کار گرفته است.
[۲]گزارش بی بی سی در مورد لشگر فاطمیون. ۱۴ آذر ۱۴۰۳
[۳] هرالد تریبون بین المللی، چاپ ترکیه، ضمیمه ی «دنیا» ص ت۱، تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۲.
[۴] هرالد تریبون بین المللی، «در سوریه شعارها رنگ مذهب را به خود گرفته اند»، ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۲، صص۱ و۶
[۵] لوموند دیپلماتیک ۲۸ آوریل ۲۰۲۴ سوریه: در ادلب، محمد الجولانی در مخمصه
نوشته جان میشل مورل و ترجمه شروین محمدی