سال ۲۰۲۵، سال چالش‌های عمیق و جدید؛ راهِ پیشروی عمیقاً مثبت در مواجهه با وحشتی بسیار واقعی

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

باب آواکیان

نکته اول: ترامپِ ۲۰۲۵ صرفاً یکی دیگر از رئیس جمهورهای دولت آمریکا نیست که به کاخ سفید می رود. این،  فاشیسماست:

یعنی، دیکتاتوری بی‌پردۀ سیستم سرمایه‌داری-امپریالیستی در قدرتمندترین کشور سرمایه‌داری-امپریالیستی جهان که سرکوب گری و ستمگری اش، علنی و تهاجمی است. این فاشیسمی است که سوخت آن را جنونِ علم ستیزی و دیوانگی بنیادگرایی مسیحی تامین می کند و مصمم است که افسارگسیختگیِ ماگا[۱] را در زمینۀ نژادپرستی، مهاجرستیزی، زن ستیزی و ال.جی.بی.تی هراسی، به زور و به طور قهرآمیز تحمیل کند؛ مصمم است که دروازه ها را به روی غارت افسارگسیختۀ سرمایه‌داری و توسعه طلبی وقیحانه امپریالیستی باز کند؛ آماده است تا هر گونه مخالفت و مقاومتی را بیرحمانه در هم بشکند.

مدام تکرار می شود که این فاشیسم توسط «مردم آمریکا» انتخاب شد. اما این طور نیست. زیرا ما با یک «مردم آمریکای» واحد و یکپارچه مواجه نیستیم؛ بلکه با دو «کشور» در درون یک کشور مواجهیم. و:

این «دو کشور» در یک کشور، به معنای واقعی، ادامۀ شکافِ بنیادینی است که از ابتدای تاسیس «ایالات متحده آمریکا» بر اساس برده داری و نسل کشی، وجود داشته است. در طول تاریخ این کشور، این شکاف نه از طریق جنگ داخلی در دهه ۱۸۶۰ و نه از تغییرات دهۀ ۱۹۶۰ و پس از آن، هرگز به طور واقعی التیام نیافت.

همانطور که قبلاً گفته‌ام، یک خط مستقیم، کنفدراسیون برده‌داری در زمان جنگ داخلی را به فاشیسم امروز متصل می کند. این فاشیسم، عزم راسخ دارد که به طور علنی و تهاجمی، یک بار دیگر، برتری طلبی سفید، برتری‌طلبی مردانه و ضدیت با مردم ال.ج.بی.تی را در آمریکا حاکم کند.

به خاطر همه اینها، در پیام رسانه اجتماعی شماره ۱۱۱ خود تأکید کردم، «اکنون زمان آن نیست که طبق استدلال ها و درخواست های سران حزب دموکرات و دیگر نمایندگان “جریان اصلی” در طبقۀ حاکمه، تن به فاشیسم ترامپ/ماگا دهیم، آن را “مشروع” بدانیم و در محدوده های “نحوه چرخش امور” در این سیستم بمانیم. زمان آن نیست که درست در بحبوحه ای که ماشین بیرحم و خردکنندۀ فاشیسم ترامپ/ماگا به قدرت می رسد، شتاب می گیرد و در حال درهم  کوبیدن توده های مردم است، دچار درون گرایی شده و یا به “حفظ خود” بپردازیم. اکنون زمان رفتن به سراغ کسانی است که آنان نیز مملو از خشم و انزجار شدید نسبت به فاشیسم ترامپ/ماگا هستند. اکنون زمان دست زدن به اقدام جمعی و مبارزۀ فداکارانه برای منافع اجتماعیِ بزرگتر است: منافع اجتماعی در شکست دادن این فاشیسم.»

اکنون زمان متحد کردن همه کسانی است که می توان آنان را در مبارزه ای مصممانه علیه فاشیسم متحد کرد. این اتحاد باید از هم اکنون، قبل از اینکه حکومت فاشیستی به طور کامل تثبیت شود، و به منظور جلوگیری از تثبیت کامل آن صورت بگیرد. هدف باید ایجاد جنبشی ‌چنان عظیم و قدرتمند باشد که موجب یک بحران سیاسی عمیق شود، به ‌طوری که ترامپ نتواند کشور را اداره و برنامه فاشیستی‌اش را اجرا کند.

نکته دوم: این فاشیسم زادۀ سیستم سرمایه‌داری-امپریالیسم است که بنا به ماهیت خود وحشت‌های دائمی را در چنان سطحی تولید می کند که حتا «مطلع ترین افراد» قادر به باورش نیستند.

در وب‌سایت revcom.us، مجموعه مطالبِ «جنایت های آمریکایی» صد مورد از فجایعی که توسط نیروهای حاکم در این کشور از ابتدا تا به امروز مرتکب شده‌اند را بررسی می‌کند. پیام‌های رسانه اجتماعی من، همچنین وبسایت revcom.us و برنامۀ RNL  «انقلاب و نه چیزی کمتر از آن!»، به طور مستمر، تحلیل علمی از ماهیت و دینامیک‌های اصلی سیستم سرمایه‌داری-امپریالیسم که در این کشور حاکم است و در سطح جهانی سلطه دارد، ارائه می دهند و اثبات می کنند که این سیستم قابل اصلاح نیست و باید از طریق یک انقلاب واقعی به طور کامل از میان برود. این اسناد نشان می دهند، اکنون «دوران نادری» را از سر می گذرانیم که انجام چنین انقلابی نه تنها به طور اضطراری لازم است، بلکه تحقق آن ممکن‌تر از همیشه شده است. این اسناد می گویند که چگونه انقلاب می‌تواند به استقرار سیستمی بنیاداً متفاوت و بسیار بهتر منجر شود… و در مواجهه با تمام وحشت های واقعی و فزاینده، چگونه می توان از فرصت این دوران نادر سود جست و برای تحقق انقلاب فعالیت کرد.

در همان حال که به طور کلی، دینامیک های اساسی سیستم، توده های بشریت را در معرض رنج های دلخراش قرار می دهد،محیط ‌زیست را با سرعتی شتابان تخریب می‌کند و خطر جنگ تمام‌عیار میان ایالات متحده و رقبای آن در روسیه و چین که آن ها هم مانند ایالات متحده، قدرت های امپریالیستی هسته ای هستند را تشدید می‌کند؛ فاشیسم ترامپ/ماگا که در حال به دست گرفتن قدرت است و از بستر کلیت همین سیستم (و تاریخ این کشور) برخاسته است، تمام این وحشت‌ها را به طور کامل‌تر و آشکارتر اعمال خواهد کرد.

آنچه که پیش‌تر به طور تیز بیان کرده‌ام اکنون با فوریت بیشتری برجسته می‌شود:

دیگر نمی‌توانیم اجازه دهیم که امپریالیست‌ها بر جهان تسلط داشته باشند و سرنوشت بشریت را تعیین کنند. آنها را هرچه سریعتر باید سرنگون کرد.

نکته سوم: تحت یک سیستم بنیاداً متفاوت، می توان به یک روش کاملاً نوین زندگی کرد. جهان مملو از وحشت‌های بسیار واقعی است و هیچ دلیل منصفانه ای برای آن وجود ندارد.

جنگ جهانی دوم مرگ و ویرانی گسترده ای به بار آورد و پس از پایان آن در سال ۱۹۴۵ تا به کنون، بیش از ۵۰۰ میلیون کودک بی‌دلیل از گرسنگی و بیماری‌های قابل پیشگیری جان خود را از دست داده‌اند. و هیچ دلیل منصفانه ای برای آن وجود ندارد. چنین وضعی اساساً به دلیل آن است که جهان و به ویژه کشورهای فقیر جهان، تحت سلطۀ سرمایه‌داری-امپریالیسم قرار گرفته‌اند و در میان امپریالیست ها، ایالات متحده آمریکا، امپریالیست غارتگر شماره یک است.

هیچ دلیل منصفانه ای وجود ندارد که حتا یک نفر در گوشه ای از جهان گرسنه بماند و از  مسکن مناسب و مراقبت‌های بهداشتی و سایر نیازهای اساسی بی‌بهره باشد و دائماً در دلهره برای این نیازهای زندگی باشد.

هیچ دلیل منصفانه ای برای جنگ‌های بی‌پایان و تخریب شتابان محیط‌ زیست که این سیستم به طور بنیادی مسئول آن استوجود ندارد.

هیچ دلیل منصفانه ای وجود ندارد که فرهنگ و شیوه های تفکر غالب، تقویت کنندۀ روابط ستمگرانه جنایتکارانه باشند و هم زمان در ذهن مردم این تصور مضحک را جا بیندازند که هیچ جایگزین مثبتی برای این‌ها وجود ندارد.

هیچ دلیل منصفانه ای وجود ندارد که شب طولانیِ تقسیم جامعه بشری به اربابان و بردگان که در آن توده‌های بشریت شلاق خورده اند، ضرب و شتم شده اند، مورد تجاوز قرار گرفته و قتل عام شده اند و اسیر جهل و فلاکت بوده اند، ادامه پیدا کند.

برای هیچ یک از اینها، هیچ دلیل منصفانه ای وجود ندارد. اما وجود همه اینها یک دلیل بنیادی دارد: این که جهان و توده‌های بشریت را مجبور کرده اند تا تحت سلطه سیستم سرمایه‌داری-امپریالیسم زندگی کنند.

این سیستم کاملاً و به طرز جنایتکارانه و شرورانه ای ابلهانه است. این سیستم کاملاً منسوخ است. یعنی مدت‌هاست که از تاریخ انقضایش گذشته است؛ مدتهاست از زمانی که می‌توانست کار مثبتی برای بشریت انجام دهد گذشته است و برعکس، مانعی مستقیم است در برابر رهایی بشریت از تمام جنون و فجایع و رنج‌های غیرضروری. عروج  فاشیسم، در بسیاری از کشورهای دیگر و همچنین در خود ایالات متحده، نشانه‌ای آشکار از ماهیت کاملاً منسوخ این سیستم و خطر فزایندۀ آن برای کل بشریت است.

ما اکنون به جایی رسیده‌ایم که عاجل تر از همیشه ضروری است تا از شر این سیستم شرور خلاص شده و به ورای آن برویم؛ به ورای اوضاع کنونی برویم که مردم مجبورند صرفاً برای بقاء فردی تلاش کنند و سیستم همه را مجبور می کند که با یکدیگر در رقابت و تعارض باشند، و در همان حال که به طور فزاینده آینده و حتا اصل وجودِ نوع بشر به خطر افتاده است، توده‌های مردم در همه جا اسیر زنجیرهای روابط ستم گرانه منسوخ هستند. 

و اکنون، امکان پذیر است که همه اینها را پشت سر بگذاریم. 

یک روش کاملاً متفاوت برای زندگی ممکن است: یک راه کاملاً متفاوت برای سازماندهی جامعه، یک زیربنای اقتصادی و نظام سیاسی بنیاداً متفاوت، مملو از روابط رهایی بخش میان مردم و یک فرهنگ آزادیبخش که تماماً در خدمت تامین نیازهای اساسی و تحقق بالاترین منافع توده‌های مردم باشد، ممکن است. مشخصات این روش و راه، هم در کلیات و هم به طور انضمامی در قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی که من به نگارش درآورده ام، بیان شده است.

خلاصه های نکات اساسیِ این قانون اساسی در بیانیه ای تحت عنوان «ما نیاز به یک روش کاملاً نوین زندگی، یک سیستم اساسا متفاوت داریم و آن را می خواهیم!» آمده است. قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی و بیانیه «ما نیاز داریم و آن را می خواهیم» نورافکن هایی هستند بر سیستم حقیقتاً رهایی بخشی که می توانیم به دست آوریم. هر دو سند در سایت revcom.us موجودند.

پیوستن به صفوف سازمان‌یافته انقلابیون که چالش محقق کردن این آینده را بر دوش گرفته اند — پیوستن به «گردان کمونیست های انقلابی برای رهایی بشریت» — تلاش فعالانه و اضطراری برای این انقلاب، جان بر کف بودن نه فقط برای خودمان یا برای یک محفل کوچک یا گروه خاص، بلکه برای رهایی بشریت: این چیزی است که واقعاً ارزش زیستن و سپردن تعهد زندگی را دارد.

نکته چهارم — نکته نهایی و حیاتی: شکستن محدوده هایی که این سیستم تحمیل می کند و به ورای آن رفتن؛ درهم شکستن کنترل مطلق مجریان جنایتکار سیستم؛ انقلاب نه تنها یک ضرورت اضطراری است بلکه ممکن است.

این که سیستم حاکم در این کشور بیانِ افراطی به خود گرفته و یک رژیم فاشیستی را به قدرت رسانده، به خودی خود نمایانگر ماهیت تماماً پوسیده و غیرمشروع کلیت سیستم است؛ و واقعیت این است که طبقه حاکمۀ این کشور دیگر نمی‌تواند به همان سیاق نسل‌های متمادی در گذشته، به صورت یک طبقۀ حاکمۀ متحد عمل کند. البته، حزب دموکرات سعی خواهد کرد با فاشیسم ترامپ/ماگا همکاری کند و همه را به پذیرش آن وادارد تا ثبات حاکمیت این سیستم شرور را که فاشیسم را زاده و مرتکب جنایت های بی حساب دیگر شده است، حفظ کند. اما واقعیت این است که تضادها و تنازعات، در این کشور و در سطح جهانی، به طور مداوم باعث اختلالات و فوران آشوب های بزرگ خواهد شد و این امر، ضربات کاری بر ثبات سیستم وارد خواهد کرد و در میانه وضعیت متشنج روزافزون، یک نیروی انقلابیِ در حال رشد، آگاه و متعهد و مصمم هزاران نفری می‌تواند بر اساسی علمی آبدیده شده و قوام یابد، به طوری که قادر باشد ابزارهای لازم برای مقابله با تمام چالش‌های دشوار را فراهم کند و به این ترتیب شالوده ریزی کرده و میلیون ها نفر دیگر را در راه انقلابی رهایی بخش رهبری کند – انقلابی که برای پایان دادن به این جنون و به وجود آوردن جامعه ای بسیار بهتر ضروری است.

اکنون دوران نادری را از سر می گذرانیم؛ دورانی است که انقلاب امکان پذیرتر از هر زمان دیگر شده است. پس :

این دوران نادر را نباید ضایع کرد و هدر داد و دور ریخت. باید به طور فعال و فوری از آن برای محقق کردن یک انقلاب واقعاً رهایی بخش، بهره جست. فرجام این دوران نادر را نمی توان به مجریان بی‌رحم سیستم، در این یا آن اردوگاه، واگذار کرد یا به دست نیروهایی سپرد که نه می توانند و نه می خواهند، در این یا آن شکل، به ورای چارچوب های این سیستم ستمگر بروند. بایدیک نیروی سازمان یافتۀ متشکل از هزاران نفر را به وجود آورد (و می توان به وجود آورد) که در موقعیت رهبری میلیون ها نفر باشد و بتواند این حرکت را به مقصد، یعنی به تحقق یک انقلاب رهایی بخش برساند.

با این نیروی انقلابی سازمان‌یافته، امکان تاثیرگذاری فزاینده بر تمام جامعه، بر شیوه نگرش مردم به امور و نوع واکنش هر نهاد اجتماعی به وجود می آید.

با هزاران نفر سازمان‌یافته در صفوف انقلاب، میلیون‌ها نفر می‌توانند به انقلاب بپیوندند و با میلیون‌ها نفر در راه انقلاب، امکان واقعی برای پیروزی این انقلاب وجود خواهد داشت. رویکرد اساسی در رابطه با کار برای این انقلاب در اسناد مهمی منتشر شده است که در revcom.us  قابل دسترس می باشند. از جمله سندِ: « انقلاب؛ ایجاد پایه‌ برای مبارزه ای تا به آخر و برای همه چیز، با شانس واقعی پیروزی؛ درباره جهت گیری استراتژیک و رویکرد عملی».

مردم در تمام نقاط کشور، در شماری که با سرعت در حال افزایش است، نیازمند پیوستن به نیروهای سازمان یافته انقلابی ای هستند که به طور پیوسته برای اجرایی کردن رویکرد استراتژیک پایه ای برای محقق کردن انقلاب، تلاش می کنند.

در پایان، با توجه به نیاز فوری و امکان واقعی برای این انقلاب، می‌خواهم به ادعایی پاسخ دهم که هنگام پیش گذاشتن چشم انداز انقلاب، مطرح شد: ادعا شد که ما با دادن فراخوان پیوستن به این انقلاب و تلاش برای جذب مردم، «آنان را به کشتن خواهیم داد»! در جواب باید بگویم، اگر فقط به یک قلم از ابعاد وحشتناک وضعیت در این کشور یعنی به حسب توده ای در زندان ها نگاه کنیم، متوجه می شویم که در واقع این سیستم است که زندگی میلیون ها نفر را درهم شکسته و ضایع می کند؛ به کشته شدن هزاران نفر از مردم سیاه‌ و دیگران به دست پلیس در همین چند دهه اخیر نگاه کنید؛ کشتاری که تبدیل به امری روزمره شده است. در عین حال، بر حسب یک تخمین معقول، ده‌ها هزار نفر در درگیری باندهای تبه کار در مناطق شهری مختلف، جان خود را از دست داده‌اند. و نباید فراموش کنیم که مسئول همه این ها، درنهایت همین سیستم است که مردم را در چنین شرایطی نگاه داشته و ارزش‌ها و فرهنگ فاسد و پوسیده ای را تبلیغ و ترویج می کند که عامل مسمومیت ذهنی و انحراف اخلاقی مردم است.در حال حاضر، عده زیادی از مردم دنیا به دلیل جنگ‌ها، ویرانی‌ها و محرومیت‌هایی که این سیستم سرمایه‌داری-امپریالیسم ایجاد کرده است، هر روز می میرند. و تمدن بشری به طور کلی با خطر فزاینده انقراض کامل، از طریق جنگ هسته‌ای و نیز تخریب محیط ‌زیست، مواجه است.

دهشت های این دنیا و این واقعیت که همۀ این‌ها کاملاً غیرضروری است، نشان می دهند که ما به اضطرار نیازمند انقلاب هستیم. اما بر خلاف سیستم حاکم که ارزشی برای انسان ها قائل نیست، آنان را تحقیر می کند و بی هیچ ‌پروایی زندگی شان را نابود می کند؛ ما کمونیست های انقلابیِ متکی بر کمونیسم نوین (که من تکامل داده ام) یک جهت گیری اساسی داریم که مطابق آن حرکت می کنیم: هیچ چیزی در این دنیا گرانبهاتر از مردم نیست و رویکرد ما به انقلابی که عمیقا و به اضطرار مورد نیاز است، بسیار جدی بوده و بر شالوده های علمی استوار می باشد. در عین حال، نمی‌توان از این واقعیت فرار کرد که به دلیل ماهیت سیستمی که با آن مواجه هستیم، انقلاب نیازمند فداکاری واقعی است. اما باز هم تاکید می کنم، زندگی مردم پیشاپیش به تعداد زیاد و به روش‌های بی‌معنی و واقعاً وحشتناک قربانی می‌شود و ما با خطر بسیار واقعی تخریب گسترده حیات بشر در مقیاسی بسیار بزرگ‌تر روبرو هستیم. این نتیجۀ حاکمیتِ سیستمی است که ما را مجبور به زندگی در آن کرده اند.

ما کمونیست های انقلابی، بی‌وقفه در تلاش هستیم تا به هدف خود برسیم. این هدف، عبارتست از نقطه پایان گذاشتن بر نابودی زندگی شمار عظیمی از مردم در این کشور و در کل جهان؛ نقطه پایان گذاشتن بر ویرانگری های جنایتکارانه ای که کاملاً بی دلیل و غیرضروری هستند. ما آماده‌ایم و آمادگی داریم تا به نفع کل بشریت، فداکاری‌های لازم را انجام دهیم و از دیگران هم می‌خواهیم که دست به فداکاری‌های ضروری بزنند تا بتوانیم انقلاب را به ثمر برسانیم؛ انقلابی که می تواند جهشی در مسیر پایان بخشیدن به کلیه دهشت های دیوانه وار و رنج های غیر ضروری باشد و در نهایت جهانی را به وجود آورد که نوع بشر بتواند در آن، به ورای تلاش فردی برای بقاء برود و همراه با آن، بار سنگین هزاران ساله روابط ستمگرانه را پشت سر بگذارد و دنیایی ساخته شود که حقیقتا به مثابه جامعه جهانی نوع بشر شکوفا شود و اصل اساسی آن، تعاون و حفاظت از محیط زیست باشد. 

به نام بشریت، تن به آمریکای فاشیست نمی دهیم!

کل سیستم پوسیده و نامشروع است: ما نیاز به یک روش کاملاً نوین زندگی، یک سیستم اساسا متفاوت داریم و آن را می خواهیم!

[۱] MAGAعلامت اختصاری عبارت: آمریکا را دوباره به عظمت برسانیم