جا به جایی تخته سنگ های تکتانیک در روابط میان امپریالیست ها، زلزله ای برای جمهوری اسلامی

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

سیاست امپریالیسم آمریکا به مدت قریب به سه دهه در رابطه با روسیه (که با فروپاشی کشور سرمایه داری- امپریالیسم شوروی در سال ۱۹۹۱ تشکیل شد) عبارت بود از حد زدن بر توسعه آن و ممانعت از ادغام روسیه با اروپا.[۱] حال، ترامپ و مقامات بلندپایه اش می گویند این سیاست غلطی بوده است و باید آن را تغییر داد. اکنون، امپریالیسم آمریکا در جریان پایان دادن به جنگ اوکراین، تلاش می کند تا امپریالیسم روسیه را متحد خود در رابطه با اداره امور بخش هایی از جهان کند و قصد دارد این کار را بدون دخالت امپریالیست های اروپایی و خارج از پیمان ناتو که به مدت ۷۶ سال پیمان نظامی- امنیتی میان آمریکا با کانادا و کشورهای اروپایی غربی بود انجام دهد. به واقع، سیاست امپریالیسم آمریکا یک تغییر ۱۸۰ درجه ای کرده است. هنگامی که سه سال پیش روسیه به اوکراین تجاوز کرد، سیاست آمریکا  و کشورهای اروپایی (به عبارت دیگر، پیمان نظامی ناتو) این بود که تا مغلوب شدن کامل و قاطع روسیه در این جنگ، کمک های بی دریغ آمریکا و کشورهای اروپایی به اوکراین سرازیر خواهد شد. از اوکراین به عنوان خاکریز دفاع از «دموکراسی» در مقابل «استبداد» نام برده می شد. اکنون، ترامپ حتا مدعی است که اوکراین و رئیس جمهور دلقک اش زلنسکی آغاز کننده جنگ بود! این تغییر، قدرت های امپریالیستی اروپا را در بهت و حیرت فرو برده است. به ویژه آن که تغییر سیاست در قبال روسیه، تغییر سیاست در قبال نزدیک به هشت دهه اتحاد میان آمریکا و اروپا هم هست. گفته می شود، با این سیاست «قرن آمریکاییِ اروپا تمام شد!» وزیر دفاع ترامپ در بروکسل به سران اروپا گفت: «امنیت این قاره بر عهده خودتان است».[۲] این در حالی است که قدرت های اروپایی به مدت ۷۶ سال در ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) تحت رهبری آمریکا، نقش عمده ای در پیشبرد همه جنگ های جنایتکارانه آمریکا از جمله جنگ نیابتی اش در اوکراین بازی کرده اند، همراه با ارتش آمریکا در چند دهه گذشته در چندین کشور ویرانگری و کشتار کرده اند (یوگسلاوی، لیبی، افغانستان، عراق، …)، بی دریغ به نسل کشی مردم غزه توسط اسراییل کمک کرده اند و عملکرد نیروهای نظامی شان در آفریقا، پاکسازی قومی و غارت معادن، به جان هم انداختن مردم مختلف، ترور رهبران، کودتا و غیره بوده است.[۳]

مهم است توجه کنیم که هرچند این تغییر سیاست ۷۶ ساله با انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری به وقوع پیوسته است، اما سیاستی است که  بخش عمده ای ا ز بورژوازی امپریالیسم آمریکا پشت آن قرار دارد و مصمم است که آن را به پیش برد.

در مقابل امپریالیسم آمریکا و سیاست مشخصی که ترامپ آن را نمایندگی می کند، چاه و چاله زیاد هست. ترامپ می گوید خواهان «صلح» است. اما سیستم سرمایه داری امپریالیستی، توسط ضرورت های عمیق رانده می شود و برده منطق «گسترش یاب یا بمیر» است. کارکرد این منطق است که قدرت های سرمایه داری امپریالیستی را به طور خصمانه در مقابل هم قرار می دهد، قوۀ محرکۀ جنگ های تجاوزکارانه شان است و امروز یک رژیم فاشیستی در راس امپریالیسم آمریکا و گسترش احزاب فاشیست در اروپا را تولید کرده است. اوضاع سیستم جهانی سرمایه داری تا سال ها نسبتاً به طور تدریجی تکامل یافت. اما اکنون با جهش ها و غیر منتظره های حیرت انگیز جلو می رود.

به این ترتیب، روابط میان قدرت‌های امپریالیستی مانند تخته سنگ های قاره ای در حال جابه‌جایی است. آنچه به واقع سیاست و رویکرد امپریالیسم آمریکا در مورد اضلاع گوناگون روابط بین المللی اش را تعیین می کند، نجات امپریالیسم آمریکا از سقوط است در شرایطی که همزمان با چالش یک قدرت سرمایه داری امپریالیستی مانند چین مواجه است. در قبال این وضع، راه حل ترامپ کاملاً متفاوت از راه حل جناح دیگری از بورژوازی آمریکا که توسط حزب دموکرات نمایندگی می شود، می باشد. اما، هدف یکی است: حفظ امپراطوری جهانی آمریکا و ازهم گسیختگی داخلی آمریکا که امروز به قول باب آوکیان تقسیم به «دو کشور در یک کشور» شده است. (باب آواکیان، «دو کشور» در یک کشور: کل این سیستم لعنتی باید سرنگون شود! اکنون زمان انفعال و سرخوردگی نیست؛ زمان خشم راستین و عزم انقلابی است! نوامبر ۲۰۲۴)

شتاب گرفتن سراشیب امپریالیسم یک واقعیت محرز است و فروپاشی کنترل نشدۀ آن دغدغه رقبای آمریکا هم هست. زیرا، حتا واقعه ای نزدیک به فروپاشی، می تواند کلیت بافت نظام سرمایه داری امپریالیستی دنیا را چنان ازهم بگسلد و روندهایی به جریان افتد که برای هیچ یک قابل کنترل نباشد. مانند روند انقلاب در هر آنجا که برایش تدارک دیده شده است، به ویژه در خود آمریکا که طبق تحلیل باب آواکیان «اوضاع نادری برای انقلاب» به وجود آمده است. برای تثبیت حاکمیت بورژوازی در داخل آمریکا، رژیم ترامپ/ماگا، دستور کار فاشیسم صلیبی اش را پا به پای فقرزایی گسترده در زمینه مهاجر ستیزی، تنبیه زنان و سیاهان و لاتین ها و سرکوب مخالفین به طور منظم و نقشه مند پیش خواهد برد. هم زمان، مصمم است که اتحادش با کشورهای امپریالیستی اروپایی را بر مبنای تقویت نیروهای فاشیست مشابه در اروپا، بازسازی کند.

جمهوری اسلامی و رسوایی ادعای «استقلال» آن

این تغییر سیاست، سران جمهوری اسلامی به ویژه خامنه ای را به لرزه انداخته است. اینان می دانند که با تغییر سیاستی مواجهند که بسیار فراتر از پایان دادن به یک جنگ (جنگ اوکراین) است و از آن بوی معامله شدن توسط روسیه به مشامشان خورده است. برگزاری اولین دور مذاکرات میان آمریکا و روسیه در ریاض که به «کنفرانس ریاض» معروف شده است، خبر از آن می داد که بخش مهمی از مذاکرات میان این دو قدرت امپریالیستی، مربوط به ساختار سیاسی و امنیتی و اقتصادی خاورمیانه از جمله سرنوشت جمهوری اسلامی خواهد بود. [۴] در پایان این کنفرانس، وزیر امور خارجه آمریکا (روبیو) گفت، نکته سوم از چهار نکته مورد بحث در این مذاکره عبارت است از: «بحث و بررسی در مورد همکاری های ژئوپلتیک و اقتصادی که می تواند نتیجه پایان دادن به جنگ اوکراین باشد». سیاست ترامپ در قبال خاورمیانه و ایران را نیز همان سیاست کلی اش تعیین می کند. روسیه در قبال توقف جنگ اوکراین و ادغام دوباره از طریق انرژی در اروپا، باید جمهوری اسلامی را وادار به تسلیم در مقابل آمریکا کند. بازی بزرگ قدرت‌های امپریالیستی در حال حاضر این‌گونه در حال گشایش است.

وابستگی جمهوری اسلامی به انواع قدرت های امپریالیستی و به طور کلی به نظام سرمایه داری امپریالیستی پر واضح است و «استقلال» ادعایی اش که خامنه ای بیان می کند و پامنبری هایش عاجزانه آن را تاکید می کنند، شندره ای بیش نیست. خامنه ای به شدت نگران است که در بده بستان های استراتژیک روسیه با آمریکا، توسط ولادیمیر پوتین به مزایده گذاشته شود.[۵] برای همین، در سخنرانی اش به مناسبت ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ (مقاومت اهالی تبریز در مقابل رژیم شاه) [۶]حرف ستارخان را نقل می کند که گویا در مقابل فشار ارتش روسیه تزاری که از او می خواست بیرق سفید تسلیم را بالا ببرد، جواب داده بود: «من زیر بیرق ابوالفضل‌العبّاسم؛ من زیر بیرق هیچ کس دیگر نمیروم»[۷] اما روسیه کنونی در جنگ با جمهوری اسلامی نیست بلکه نقش زیادی در ساختارهای امنیت بین المللی، دیپلماسی، فن آوری هسته ای و سرکوب داخلی جمهوری اسلامی دارد. حتا یکی ازفیلسوف های بنیادگرای مسیحیِ نزدیک به پوتین، مرجع فکریِ این دینمداران هستند.[۸] جمهوری اسلامی جبراً دست به قمارهای نظامی و سیاسی بزرگ خواهد زد تا بتواند بازیگر صحنه بماند. با نابود شدن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، چیزی که برایش مانده یک کشور فقر زده و گرسنه است که با چوبه های دار اداره اش می کند و میلیاردها بدهی هسته ای که به شرکت های مختلف و بانک های چینی و روسیه دارد.[۹] جنگ‌های نیابتی جمهوری اسلامی در فراسوی مرزها و به اصطلاح «بازدارندگی» هسته ای آن، فقر عمومی و نابودی سرزمینی به بار آورده است که باندهای دینمدار سرمایه دار هیولاوار بر آن سلطه دارند. برای این تبه کاران مهم نیست که هشتاد درصد مردم را به زیر خط فقر رانده اند. آنها از تحریم های امپریالیست های آمریکایی و اروپایی نیز برای افزودن بر ثروت های میلیاردی شان استفاده کرده اند و این کار را نه فقط با کمک چین و روسیه بلکه با حمایت مراکز مالی و اعتباری غربی انجام داده اند.[۱۰] کافیست به قشر آخوند و نظامیان پنت هاوس نشین نگاهی بیندازید، به شراکت سرمایه داران اسلام گرای ایران در دبی و قطر و لندن نگاه کنید و اکنون به بودجه ۱۴۰۴ نگاه کنید که فقط یک تریلیون  به بیست نهاد تبلیغات دینی اختصاص یافته و بودجه نظامی سه برابر شده است. قصرهای مذهبی آخوندها (حرم این حضرت و آن حضرت و خمینی و …) بر روی خون مردم ایران ساخته شده اند. تفاله های نوکرصفت اسلامی تولیت آستان قدس بر روی فقر مردم خراسان، منطقه آزاد درست می کنند.[۱۱]

برای خامنه ای، «استقلال» یعنی «هویت» و به اسارت کشیدن زنان در حجاب، تاریک اندیشی و زنجیرهای بردگی اجتماعی، غارت زندگی کارگران، نابود کردن استعداد جوانان، بریدن سر آزادیخواهان این هویت را می سازد و اگر تبدیل ایران و مردم ایران به قرقگاه امپریالیسم روسیه و چین و حتا اگر لازم شد امپریالیسم آمریکا برای حفظ این وضعیت نکبت بار لازم است، ابایی از آن ندارد.

طی هشت سال گذشته، خامنه ای برای این که وابسته شدن جمهوری اسلامی به روسیه را برای پایه های کودنش تشریح کند، گفت دیگر شعار «نه غربی نه شرقی» کاربرد ندارد چون دیگر «شرقی» موجود نیست و بعد، وعده «چند قطبی» شدن دنیا را داد که یک طرفش (امپریالیست های روسیه و چین) با علاقه جمهوری اسلامی را در آغوش خواهند کشید. مطمئناً شکاف‌های میان قدرت‌های امپریالیستی به شکل های مختلف گسترش خواهد یافت و شکاف های جدید سرباز خواهد کرد (مثلاً رویارویی مستقیم آمریکا و اتحادیه اروپا و تشدید تضاد میان آمریکا و چین) و این امر، به جمهوری اسلامی امکان و وسوسه مانورهای مذبوحانه بیشتری را خواهد داد. اما، زمین «بازی» بسیار لغزنده تر از سابق است و از همه مهمتر، تحرکات انفجاری مردم گرسنه و منزجر از این رژیم و تبه کاران حاکم بر آن، توان رژیم را برای این گونه مانورها به شدت پایین می آورد. این رژیم حتا تکیه گاه های سنتی اش را از کف داده است. به طوری که یکی از کارگزاران منتقد رژیم به نام عباس عبدی می گوید، «دیگر عنصری به نام مردم در این حکومت وجود خارجی ندارد. با آوردن یک عده در راهپیمایی ها مساله حل نمی شود».[۱۲]

از فرصت برای ساختن آینده ای کاملا متفاوت استفاده کنیم

جهان در یک وضعیت گره گاهی است. یعنی انواع تضادهای نظام سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان درهم گره خورده اند و حل مورد به مورد آن ها در چارچوب وضع موجود برایشان ممکن نیست. این اوضاع، بر مرتجعین همه کشورها، از جمله جمهوری اسلامی تاثیرات منفی دارد. به طوری که، انسجام درونی و توان کنترل شان بر مردم را هرچه کمتر می کند. در ایران، مردم، بارها علیه جمهوری اسلامی شورش کرده اند و شکست خورده اند. آنها، بازهم شورش خواهند کرد و امواج آن بلندتر از پیش خواهد بود. اما، فرصت های بزرگی برای تبدیل این امواج به سونامی دفن جمهوری اسلامی و خلق یک جامعه کاملاً متفاوت را نیز هرچه بیشتر کرده است. باید بدانیم که تمام دنیا در حال گذر از یک ماشین زمان است و دنیای چند سال دیگر، به طرز شگفت انگیز متفاوت از دنیای کنونی خواهد بود: به سمت بدتر یا به سمت بسیار بهتر. اگر می خواهیم که اوضاع وارد مسیری شود که اوضاع دنیا و اکثریت مردم دنیا، از جمله ایران، به سمت کیفیتاً بهتر برود باید انقلاب کنیم.

تضعیف جمهوری اسلامی فرصت بزرگی است برای رشد و گسترش «جنبشی برای انقلاب» که هم بتواند مردم را برای سرنگونی جمهوری اسلامی و مقابله با طرح های جنگی یا غیر جنگی امپریالیست ها بسیج کند و هم زمان، مقابل بدیل های ارتجاعی که می خواهند جایگزین جمهوری اسلامی گردند، بایستد. اوضاع به هر طرفی که بچرخد، خطرات بزرگ همراه با فرصت های بزرگ برای گسترش «جنبشی برای انقلاب» وجود خواهد شد. مقابله با جنگ و خطراتی که زندگی و آینده میلیون ها انسان را تهدید می کند، یکی از وظایف این جنبش است. وظیفه این جنبش است که در کنار سست شدن اهرم های کنترل فکری و سازمانی مرتجعین بر مردم، از فضای ایجاد شده برای بسیج آگاهانه و سازمان دادن قشرهای زیادی از مردم در جنبشی برای انقلاب، استفاده کند. وظیفه این جنبش است که نه فقط با جمهوری اسلامی بلکه با کلیۀ جایگزین هایی که امپریالیست ها بخواهند تحت عنوان «دوران گذار» به ما تحمیل کنند، مقابله کند. در این بزنگاه، باید بتوانیم در مقابل مردم راهی باز کنیم که کاملا متفاوت از بیراهه هایی است که مدعیان «رهبری دوران گذار» و «انقلاب ملی» نمایندگی می کنند و منتظر دخالتگری نظامی امپریالیست ها در ایران یا کودتا «از درون نظام» هستند. وظیفه «جنبشی برای انقلاب» است که مانع از دنباله روی قشرهای انفجاری جامعه، از زنان و جوانان و کارگران تا مردم ملل تحت ستم،  از این بیراهه ها شود.

زمان آن است و امکان پذیر است که آینده متفاوتی را تدارک ببینیم و بهترین فعالیت ممکن را برای این تدارک انجام دهیم. این تدارک را با چشمان باز پیش ببریم و بدانیم که چه اتفاقی دارد می افتد و منافع مردم ما و به طور کلی تمام بشریت تحت ستم در کجا نهفته است. این تدارک، در عین حال مستلزم آن است که برای یک جهان بینی آزاد و رها از افکار تولید شده توسط نظم موجود بجنگیم. منظور از «افکار تولید شده توسط نظم موجود» یعنی آن چه از سوی نظام جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری- امپریالیستی و نیروهای سیاسی وابسته به آنها، به عنوان «فکر» و «راه» در میان مردم رواج داده می شود. زیرا افکار و شیوه تفکر غلط، مانع از آن می شوند که امکان ساختن جامعه ای بنیاداً متفاوت از آنچه موجود است را ببینیم. پس، به طرق گوناگون باید عده وسیعی از مردم را وارد یک جدال فکری و تغییر اندیشه کنیم تا بتوانند از شیوه تفکر تجربی و سطحی و قضا و قدری به این شکل که بالاخره خودش درست می شود، جدا شوند و نسبت به وضع موجود و چگونگی تغییر آن به نفع اکثریت، به طور علمی نگاه کنند. با نگاه علمی می توانیم درک کنیم که مسیر انقلاب را چطور باید گام به گام بسازیم و در چه نقاطی جهش کنیم.

برای مبارزات این دوره باید آماج تعیین کنیم و در چارچوب ضدیت با جمهوری اسلامی و امپریالیسم و با رویکرد انترناسیونالیستی اتحادی بزرگ شکل دهیم. پراتیک سیاسی این تدارک با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار چه داخل و چه خارج از قدرت دارای جبهه های متفاوت اما با یک استراتژی واحد است: آزادی زندانیان سیاسی و لغو اعدام، لغو فوری قانون حجاب و همه قوانین شرعی علیه زنان، آزادی بی حد و حصر بیان و نشر و هنر، مقابله با فقیرسازی مردم و حذف بودجه آموزش و پرورش، بهداشت و خدمات عمومی و مقابله با اختصاص ثروت مردم به نظامی گری و صنایع هسته ای و بمب سازی و جنگ های نیابتی؛ مقابله با برگزاری برنامه های مذهبی و عقیدتی و فرهنگی حکومتی و نهادهای آن که باوجود کاهش کارکردشان در تحمیق مردم و جریان سازی به نفع حکومت با بودجه های کلان سر پا نگاه داشته می شوند[۱۳]؛ داشتن رفتار و فرهنگ و عملکرد انترناسیونالیستی به شکل خط کشی قاطع با همه امپریالیست ها، جنگ هایشان، و مشخصا حمایت از مردم فلسطین در مقابل جنگ های نسل کشی اسراییل، داشتن معیار و خط کشی با فرهنگ زن ستیزانه، ال جی بی تی هراسی، نژادپرستانه، فاشیستی، و تشویق فرهنگ اتحاد حول ضدیت با هر شکل ستم و استثمار و حمایت از هر عصیانی علیه هر جنایت و ستم چه «داخلی» و چه «خارجی».

برای گشودن این راه متفاوت ما نیاز داریم با همین محتوا، «جنبشی برای انقلاب» در خارج از کشور در میان صدها هزار مهاجر و دانشجو و پناهنده ایران و افغانستان، با اتحاد گسترده و سازمان یافته به وجود آید و بخشی از تقویت جنبش های ضد فاشیستی در آمریکا و اروپا نیز گردد. هم افزایی داخل و خارج، توان و نفوذ «جنبشی برای انقلاب» را به طور تصاعدی افزایش می دهد. داشتن پیوندهای عمیق بین المللی با مبارزات مردم دنیا، در عمل افق های مردم ما را وسیع کرده و امید و انرژی تغییر بنیادین جهان به نفع بشریت را افزون خواهد کرد. فقط با خواست های خوب و عالی و با استواری نمی توان در ساختن آینده ای متفاوت پیروز شد. حول این خواست ها باید «سازماندهی، سازماندهی، سازماندهی» کرد. روشنفکران نقش مهمی دارند که به مردم بیاموزند که علمی تحلیل کنند و علمی فکر کنند وعلمی نقشه بریزند و سازماندهی کنند.

[۱] در آن زمان امپریالیسم آمریکا و قدرت های اروپایی عضو ناتو (پیمان نظامی آتلانتیک شمالی) با روسیه پیمان بستند که صف آرایی نظامی ناتو را حتا یک سانتی متر به سمت روسیه گسترش ندهند. اما بلافاصله شروع به عضو گیری از کشورهای اروپای شرقی و کشورهای جدا شده از شوروی سابق کردند.

[۲] وزیر دفاع ترامپ (هگست) در تاریخ ۱۹ فوریه ۲۰۲۵ به بروکسل رفت و گفت «امنیت متعارف قاره بر عهده خودتان است» و ترامپ در روز ۲۰ فوریه اعلام کرد ۲۵ درصد تعرفه بر دارو، خودرو و چیپ های اروپایی خواهد بست. سی.ان.ان نوشت: قرن آمریکایی در اروپا به سر آمد. روابط دو سوی آتلانتیک دیگر مثل سابق نخواهد بود. 

[۳] آمریکا سیاست کشورهای اروپایی در حمایت از جنگ اوکراین علیه روسیه را رد کرد و آنان را به میز مذاکره برای پایان جنگ هم راه نداده است.

[۴] برخی تحلیل گران، اهمیت کنفرانس ریاض را در حد کنفرانس تهران (۱۳۲۲- ۱۹۴۳) که در بحبوحه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران تشکیل شد، می دانند. در جنگ دوم قوای بریتانیا از جنوب و شوروی از شمال ایران را اشغال کردند تا در مقابل هیتلر بجنگند. رضاشاه را در سال ۱۳۲۰ برکنار کردند چون با هیتلر متحد شده بود. در کنفرانس تهران این سه قدرت «متفقین» تصمیم گرفتند که جبهه جنگ در مقابل ژاپن باز کنند و بعد از خاتمه جنگ ایران را ترک کنند.

[۵] هنگامی که در سال ۱۹۶۳ ارتش ویتنام جنوبی نگودین دیم رئیس جمهور ویتنام جنوبی را که وابسته به آمریکا بود، با اشاره و نقشه آمریکا سرنگون کرد، مائوتسه دون به طعنه گفت: نوکر امپریالیست ها بودن عاقبت خوشی ندارد! آیا رابطه «راهبردی» خامنه ای و پوتین اینگونه پایان خواهد یافت؟

[۶] حرف های خامنه ای در دیدار با مردم آذربایجان شرقی در ۲۹ بهمن ۱۴۰۳

[۷]در مورد اصل این جمله ستارخان مناقشه هست. و این طور هم گفته شده است: «من زیر بیرق هیچ کس نمی روم و می خواهم که هفت دولت زیر بیرق امیرالمومنین بیایند.»

[۸] الکساندر دوگین، فیلسوف بنیادگرای مسیحی که همواره به عنوان متفکر شامخ به قم و آیین های جمهوری اسلامی دعوت می شود و به طور خاص نزدیک به سپاه قدس است. رجوع کنید به مشرق نیوز.

[۹] Construction of Bushehr nuclear power plant in Iran 17 May 2023 19:46

[۱۰] یک مثال، امپراتوری نفتی حسین شمخانی پسر علی شمخانی، رئیس سابق شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی است. به گزارش های متعدد خبرگزاری بلومبرگ رجوع کنید. وزارت خزانه‌ داری آمریکا ارتباط بانک جی‌پی مورگان چیس با صندوق سرمایه ‌گذاری وابسته به حسین شمخانی، به نام اوشن لئونید را مورد تحقیق قرار داده است. این بانک می گوید از طریق منطقه آزاد مالی در دبی این کار را کرده است. علاوه بر جی پی مورگان، بانک های آمریکایی دیگری به وی حمایت و اعتبار مالی داده اند.

[۱۱] شرکت های مالی امپریالیست های «غرب و شرق» در «مناطق آزاد» جمهوری اسلامی با شاخه های مختلف این رژیم تبه کار شریک اند. به طور مثال، منطقه آزاد تحت کنترل «آستان قدس رضوی» در سرخس که اساسنامه آن توسط شورای نگهبان تأیید شده و با ابلاغ آن به وزارت اقتصاد و دارایی، کار می کند. این ها فقط گوشه هایی از این طبقه سرمایه داران کاسب تحریم و شرع است.  

[۱۲] اول اسفند ۱۴۰۳ در کانال آزاد، عباس عبدی

[۱۳] بودجه یک میلیارد دلاری برای ۲۰ نهاد مذهبی و تبلیغاتی، امیر حسین میر اسماعیلی، اول اسفند ۱۴۰۳