فراخوان نبرد، با مشخصات امروز در ایران و جهان
تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران، برای مردم دهشت آفرین بود و قربانیان زیادی را از میان غیرنظامیان گرفت. اما در این جنگ ۱۲ روزه تحول سیاسی مهمی در جامعه رخ داد که پیامدهای مهمی در بر دارد و آنهم، ابهام زدایی جدی در اذهان مردمان جامعه، نسبت به ماهیت امپریالیسم آمریکا و اسرائیل بود — ماهیتی که شرارت های ۴۶ ساله جمهوری اسلامی علیه مردم، آن را پوشانده بود. این جنگ، در جبهه اپوزیسیون جمهوری اسلامی که مشتمل بر انواع گرایشات سیاسی بود، گرایش متمایز و در حال گسترشی را به وجود آورده است که مشخصه اش ضدیت روشن با اسرائیل/آمریکا و با موجودیت جمهوری اسلامی است. هواداران تجاوز اسرائیل/آمریکا که شاخصترینشان جریان سلطنتطلب به رهبری رضا پهلوی است و حامیان جمهوری اسلامی (موسوم به « محور مقاومتیها») با شدت تلاش کردند و میکنند تا مانع گسترش این گرایش سیاسی شوند. اردوی رضا پهلوی کوشید از نفرت مردم نسبت به جمهوری اسلامی و سرکوبهای مستمر آن بهره گیرد تا تجاوز اسرائیل و آمریکا را زیبا و موجه جلوه دهد. در مقابل، «محور مقاومتیها» برای دستگاه سرکوب و اعدام جمهوری اسلامی در «شرایط جنگی» هورا کشیدند، و مزدوران سفارت جمهوری اسلامی در خارج از کشور تلاش کردند تا در جنبشهای ضد جنگ و ضد اسرائیل، برای این حکومت منفور محبوبیت دستوپا کنند.
آتش بس میان اسرائیل و جمهوری اسلامی اما آتش بس جمهوری اسلامی با مردم نیست. قوه قضائیه جمهوری اسلامی بر آن است که با بردن جوانان به بالای دار، تحقیر شدن رهبر مفلوک جمهوری اسلامی و دستگاه های امنیتی اش که اسرائیل تا اعماقش نفوذ کرده است را جبران کند.
این جنگ همچنین وابستگی و نوکری عمیق جمهوری اسلامی به امپریالیستهای روسیه و چین را برملا کرد. آتشبس زمانی محقق شد که روسیه و آمریکا بر سر آن به توافق رسیدند.[i] مجموعه این وقایع، خشم و عصبانیت برحقی را در میان مردم برانگیخته است: اینان چه کسانی هستند که برای سرنوشت ما تصمیم میگیرند؟ چرا سرنوشت ما باید به دست رژیمهای سرکوبگر و قدرتهایی رقم بخورد که با ابزار تخریب و سرکوب، بر جهان حکومت میکنند؟
اما قطببندیای که در پی این جنگ شکل گرفته و فضای تازهای را پدید آورده، هنوز در مرحلهای جنینی است و نیازمند آن است که بیان سازمانیافته پیدا کرده و بهصورت تصاعدی رشد یابد. در غیر این صورت، در تلاطمها و آشوبهای بزرگتری که در راه است، ممکن است از میان برود و ناامیدی و استیصال اجتماعی بر فضای عمومی چیره شود. سیالیت اوضاع و احساس بیپناهی مردم، میتواند شمار زیادی را بهسمت همسویی با مراکز قدرت سوق دهد– از جمهوری اسلامی گرفته تا آمریکا و اسرائیل و نیروهای تحتالحمایهشان. از این رو، همهچیز به کنشگری و مداخلهگری نیروهای سیاسی و محافلی بستگی دارد که مختصات شرایط کنونی و ضرورتهای آن را با تیزبینی تشخیص دهند و قادر به تبیین روشن آن باشند. (در همین شماره آتش، به نمونههایی اشاره کردهایم که برای ما آموزنده و الهامبخش بودهاند.)
این همان پایه مادی، ضرورت و امکان ایجاد جبههای متحد و گسترده سیاسی/اجتماعی است، برای ساخت جامعهای عاری از جمهوری اسلامی و امپریالیسم –جامعهای که سرنوشت خود را بهدست گیرد.
نگاه کلان و انضمامی به اوضاع کنونی
گمانهزنیهای بسیاری درباره «سناریوهای» محتمل آینده در جریان است؛ از توقف کامل جنگ یا آغاز مجدد آن گرفته، تا تضعیف یا تقویت جمهوری اسلامی، شکلگیری خیزشهای جدید مردمی، یا ظهور مراکز «مقاومت» در مرزها تحت حمایت اسرائیل و آمریکا. با این حال، یک نکته قطعی است: ما با دورهای پرآشوب، سیال و توأم با رخدادهای غیرقابلپیشبینی روبهرو هستیم. این آشوب و سیالیت، ریشه در تضادهای عمیق موجود در نظام جهانی سرمایهداری امپریالیستی دارد: تضاد میان قدرتهای امپریالیستی کهنهکار همچون آمریکا و قدرتهای نوظهور مانند چین و متحدان آنها؛ و شکافهای طبقاتی و اجتماعی بزرگی که کارکرد سرمایه داری به طور مستمر، آن ها را به وجود آورده و تشدید میکند و پیامدهایش گسترش فقر، رشد کودکان کار، نابودی محیط زیست، و بردگی مدرن زنان و جنگ های بی انتها است. تداوم نفوذ بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه و آفریقا و عروج فاشیسم مبتنی بر بنیادگرایی مسیحی و قدرت گیری آن در آمریکا، تبارزات روبنایی از همین اوضاع هستند. به یک کلام، سرمایه داری، تضادهایی را تولید می کند که حل آنها در چارچوب سرمایه داری و نظم موجود تحمیل شده توسط آن غیرممکن است.
در مورد موقعیت جمهوری اسلامی پس از این جنگ میتوان گفت که نه انسجام نسبی گذشته را بازیابی خواهد کرد و نه شاهد گسترش پایگاه اجتماعیاش خواهیم بود. اگرچه ضربات نظامی ساختار قدرت این رژیم را تضعیف کردهاند، اما تضعیف واقعی آن فراتر از این ضربات است. این جنگ، پوسیدگی و فرسودگی درونی نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش آشکار کرده و موجودیت آن را از نگاه مردم، بهمراتب غیرقابلقبولتر و غیرقابلتحملتر از گذشته ساخته است. اتحادی که جناحهای گوناگون جمهوری اسلامی در طول ۱۲ روز جنگ به نمایش گذاشتند، در آیندهای نه چندان دور، و چه بسا در سطحی عمیقتر، فرو خواهد پاشید. بهطور کلی، همانطور که خیزش ژینا در سال ۱۴۰۱ نقطه عطفی در آگاهی اجتماعی و تضعیف رژیم بود و جامعه را به «پیش» و «پس» از خود تقسیم کرد، اکنون نیز با وضعیت «پیش» و «پس» از جنگ ۱۲ روزه روبهرو هستیم.
وظایف استراتژیک و وظایف کنونی در پرتوی آن
تحلیل حزب ما [حزب کمونیست ایران/ م.ل.م] از ماهیت جمهوری اسلامی روشن و مستند است: این رژیم، نظامی دینمدار و فاشیستی و نماینده منافع طبقه سرمایهداران کلانِ وابسته به نظام جهانی سرمایهداری امپریالیستی است. تحولات جاری، مُهر تأیید دوبارهای است بر این واقعیت و در عینحال ضرورت تاریخی جامعه ما را برای یک انقلاب کمونیستی برجستهتر می کند: انقلابی که بتواند رژیم جمهوری اسلامی (یا هر نظام مشابهی که جایگزین آن شود) را سرنگون کند، بندهای وابستگی به نظام جهانی سرمایهداری امپریالیستی را بگسلد، و جامعهای کاملاً نوین با شیوه زندگیای بنیاداً متفاوت را بر پایه جمهوری سوسیالیستی نوین بنا کند.[ii]
این هدف را در اوضاع کنونی در دو سطح سیاسی و سازماندهی باید پیش برد: با تقویت جبهه ای که قطب بندی سیاسی صحیح علیه دشمنان داخلی و خارجی دارد و سازماندهی یک نیروی انسانی آگاه چند میلیونی حول نبرد برای جامعه آینده ای بنیادا متفاوت. از درون اوضاع سیال و پرآشوب چنین چیزی باید بیرون بیاید. با این چشم انداز، گرایش مثبتی که در ۱۲ روز جنگ شفاف شده است را باید سازماندهی کرده و آن را به عنصر با ثبات و آینده دار در اوضاع پر آشوب و سیال پیش رو تبدیل کنیم. با ساخته شدن چنین قطبی، فروپاشی در پایه های رژیم تشدید می شود و در ضمن سدی در مقابل گرایش یافتن مردم به مراکز ارتجاعیِ اپوزیسیون خواهد شد. شکلگیری این صحنه سیاسی شفاف و سازمان یافته، تنها عنصر با ثبات در اوضاع بی ثبات و متغیر و رخدادهای غیر منتظره آینده خواهد بود که می توانند تبدیل به چتر سیاسی و اجتماعی و تکیه گاه مردمان ما شود. مردم، احساس بی پناهی و سردرگمی ذهنی نخواهند کرد؛ با هم همبسته خواهند بود، بر بستر این هویت سیاسی بالنده و الهام بخش، فاعلیت شان برای ساختن آینده ای دیگر شکوفا خواهد شد.
بر بستر چنین اتحادی، نیروهای کمونیست انقلابی خواهند کوشید تا تحلیل علمی و راهکار خود را درباره این پرسش بنیادین که «معضل اساسی چیست و راهحل آن کدام است» طرح کنند. آنان باید از نظر فکری و سازمانی، تعلیمیافتهتر شوند و شمار فزایندهای از زنان و مردان جوان مبارز جامعه ما را در مسیر عملیکردن نقشه راه رسیدن به آن هدف گرد آورند، سازماندهی کنند و آموزش دهند. بدینترتیب، خود و دیگر نیروهای مترقی جامعه و تودههای مردم را به موقعیتی خواهند رساند که بتوانند انقلاب کمونیستی را به پیروزی برسانند و جامعهای نو بنا کنند — جامعهای رها از طبقات استثمارگر داخلی و از بندهای سیستم جهانی سرمایهداری امپریالیستی.
تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران، همچون نسلکشی در غزه، مردمان بسیاری و هر انسان شرافتمند را در اقصینقاط جهان خشمگین کرد و در سطحی این آگاهی را گسترش داد که غزه و ایران صرفاً صحنههایی از عملکرد یک سیستم جهانیِ ستم، استثمار و جنایتپیشهاند، سیستمی که تمامی ما در اسارت آن بهسر میبریم و لازم است علیه آن مبارزه کنیم. با اینحال، این خشم باید در مسیری جاری شود که بر فراز آن، چشمانداز رسیدن به جهانی کاملاً متفاوت نقش بسته باشد؛ جهانی که در آن نه از رژیمهای ارتجاعیای چون جمهوری اسلامی خبری هست، نه از ماشین کشتار صنعتیای چون اسرائیل، و نه از امپریالیست های بیرحم و غارتگر همچون آمریکا، چین و روسیه.
متحدانه دوران پر آشوب کنونی را تبدیل به فرآیند مبارزه برای جامعه ای رهایی بخش کنیم!
[i] عراقچی در تاریخ اول تیر ۱۴۰۴ به ملاقات پوتین رفت و نامه ای از طرف خامنه ای به او داد که در آن تقاضای کمک از روسیه کرده بود.
https://www.newsweek.com/iran-makes-direct-plea-putin-after-us-israel-strikes-2089243
پوتین بلافاصله پس از ملاقات با عراقچی به جلسه «فارغ التحصیلان» ارتش روسیه رفت و اعلام کرد به خاطر «تقویت امنیت روسیه و متحدین مان» باید نیروهای مسلح مان را تقویت کنیم و از تولید انبوه موشک اورشنیک روسی پرده براری کرد. سایت «پیک نت» که صدای فارسیِ رژیم مسکو است می نویسد: «درباره تن دادن اسرائیل و امریکا به آتش بس، … باید ماجرای یکبار شلیک موشک سجیل یا همان موشک اورشنیک روسی فراموش نکرد.» و به جمهوری اسلامی توصیه می کند که: «هرچه زودتر به فکر خرید جنگنده مدرن از چین یا روسیه باشیم.» (۲۵ ژوئن ۲۰۲۵)
در مورد مکان اورانیوم غنی شده، پس از آتش بس لاوروف، وزیرخارجه روسیه گفت: «درباره اورانیوم غنی شده در ایران آژانس میخواهد بداند اورانیوم غنی شده ایران کجاست؟ … اما چگونه می توان اطمینان کرد که این آژانس، اطلاعات مربوط را نشت نخواهد داد؟»
Sergey Lavrov Speaks after IAEA demands location of Enriched Uranium
[ii] رجوع کنید به «مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران» و «پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» ۱۳۹۶