حقایق درباره انقلاب فرهنگی

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

کارگر انقلابی شماره  ۱۲۵۱- ۲۹ اوت ۲۰۰۴

حقیقت ارگان حزب کمونیست ایران ( م – ل – م ) شماره ۱۹ آذر ۱۳۸۳

حاکمین دنیای سرمایه داری،  بر بوق و کرنا می دمند که  “کمونیسم مرد”، “کمونیسم عملی نیست”، “انقلابات وقتی به قدرت می رسند به استبداد ختم می شوند”. آنها مرتبا مردم دنیا را با این حرفها بمباران می کنند. این یک جنگ ایدئولوژیک علیه کمونیسم است. بدجلوه دادن و تحریف تجربیات انقلابی اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی و چین سوسیالیستی و بخصوص انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی در چین، یک روش کارشان است. اغلب سعی می کنند  دروغ ها و اتهاماتشان را تحت پوشش واقعیات ارائه دهند.

برای مقابله با این تبلیغات ضد کمونیستی، حزب کمونیست انقلابی آمریکا پروژه ای به نام ثبت درست تاریخ را آغاز کرده است. هدف این کارزار روشن کردن حقایق این انقلابات – دستاوردهای بزرگ و پیروزی هایشان، توام با اشتباهات و کمبودهایشان – است.

کوشش اولیه این پروژه، ارائه اوراق فاکتهاست که اتهامات و تحریفات بورژوازی را رد کرده است. عنوان این اوراق این است:

 هر چیزی که در باره کمونیسم به شما گفته شده غلط است: سوالاتی که اغلب  در باره سوسیالیسم، کمونیسم و انقلاب فرهنگی پرسیده می شود.

بخش اول این مقاله را در شماره ۱۸ حقیقت منتشر شد.  در زیر ادامه این مقاله را میخوانید.

…………

آیا در انقلاب فرهنگی خشونت بزرگی بکار رفته نشد و باعث رنج بسیاری مردم بیگناه نشد؟

روایات رایج در غرب اینطور القاء می کنند که گویا مائو پشتیبان حملات شدید علیه مردم و محو فیزیکی مخالفین بود.

هر دوی این اتهامات کاملا قلابی هستند.

جهت گیری مائو در انقلاب فرهنگی، در اسناد رسمی بطور واضح و مشخص بیان شده و وسیعا بین مردم پخش شده بود. در بیانیه ۱۶ نکته ای این جهت گیری بیان شده بود. ” مناظره ها را باید بوسیله استدلال اداره کنید و نه بوسیله زور.” (۳)  بقیه بیانیه های مشی مائوئیستی رهنمودهای بیشتری بدست می دهد. برای نمونه گاردهای سرخ اجازه حمل سلاح  یا دستگیری و محاکمه کسی را نداشتند.

مائو به توده ها فراخوان داد ” مقر فرماندهی را بمباران کنید” و اندک رهروان سرمایه داری را سرنگون کنید که کوشش می کنند جامعه را به عقب و به چنگال سرمایه داری هدایت کنند.  خیزشهای انقلاب فرهنگی اساسا خیزشهائی سیاسی بودند. اشکال اصلی مبارزه طبقاتی در دوران انقلاب فرهنگی عبارت بودند از:  مناظره توده ای، انتقاد توده ای، و سازماندهی سیاسی . مقامات حزبی و اداری در تمام سطوح فرصت می یافتند که خود را اصلاح کنند و در مبارزه شرکت کنند. (درصد کادرهای اخراجی از حزب حتا کمتر از ۳ درصد بود: آیا می توان نام این را “تسویه بیرحمانه” نهاد؟)

آیا خشونت وجود داشت؟ بله وجود داشت. این یک مبارزه طبقاتی توفانی و حاد بود. در یک جنبش توده ای بیسابقه در این مقیاس ( ما داریم در باره ۳۰ میلیون فعال جوان حرف می زنیم) در کشوری با جمعیت هشتصد میلیون نفر تصور چیز دیگری سخت است. در هر جنبش بزرگ اجتماعی که هدفش اصلاح بی عدالتی هاست همیشه مقداری زیاده روی اجتناب ناپذیر است. اما باید بر سر ۳ نکته تاکید کنیم:

یکم، خشونتی که واقع  شد محدود و پراکنده بود. و اقلیتی از جنبش را در بر می گرفت.

دوم ، جا ئی که در میان مردم تمایلات زیان آور موجود بود (برای مثال مواردی که دانشجویان گارد سرخ حمله فیزیکی می کردند یا با مقامات بطور توهین آمیز رفتار می کردند ؛ یا مواردی که  برخی از مردم جنبش را برای تسویه حسابهای شخصی و دلخوری ها استفاده می کردند) این روشها توسط رهبری مائوئیستی مورد انتقاد واقع شده و محکوم شدند. یک حادثه مهم انقلاب فرهنگی را که بندرت در باره اش می شنویم در نظر بگیریم. در پکن، کارگران طرفدار خط مائو  به دانشگاه ها رفتند و جلوی جنگ گروهی میان دانشجویان را گرفتند و به آنها در حل اختلافاتشان کمک کردند.

سوم، بیشتر خشونتهائی که در جریان انقلاب فرهنگی رخ داد در حقیقت بوسیله رهروان سرمایه داری که در مقامات بالای حزب بودند، تشویق شده و به آن دمیده می شد. (رهروان سرمایه داری آندسته از رهبران حزب بودند که  مائوتسه دون به توده ها فراخوان  سرنگونی آنان را داد و منظور مائو از “مقرهای فرماندهی را بمباران کنید” اینها بودند – ح) . اینها به این ترتیب می خواستند از مواضع غصب شده شان دفاع کنند. وقتی که آنها زیر ضربه انتقاد رفتند یکی از تاکتیکهایشان این بود که گروه هائی از کارگران و دهقانان را سازماندهی کنند و به نام انقلاب فرهنگی به بخشهائی از مردم حمله کنند. آنها حتا یک تشکیلات گارد سرخ قلابی ساختن  که تحت رهبریشان  شروع به خرابکاری و خشونت کردند! این بخشی از تلاش رهروان سرمایه داری برای منحرف کردن مبارزه از روی خودشان و بی اعتبار کردن انقلاب فرهنگی بود.

عاقبت در سال ۱۹۷۶ این رهروان سرمایه داری موفق به  سرنگون کردن قدرت پرولتاریا شدند. حال که صحبت از خشونت ارتجاعی پیش آمد باید یادآوری کنیم که رهروان سرمایه داری پس از بقدرت رسیدن در سال ۱۹۸۹  ارتش را بجان  دانشجویان و کارگران تظاهر کننده در میدان تین آن من (صلح آسمانی) انداختند و خونریزی کردند.  

در باره  رفتار با هنرمندان و روشنفکران چه می گوئید؟ خط مشی انقلاب فرهنگی این بود که آنان را به روستاها بفرستد!

هنرمندان، روشنفکران، و متخصصین و رهبران به مثابه یک گروه اجتماعی یا طبقه اجتماعی آماج انقلاب فرهنگی نبودند. هنرمندان تشویق می شدند در جنبش انقلابی شرکت کنند؛ مثلا تشویق می شدند که به بررسی آثارشان بپردازند که آیا در جهت پیشرفت انقلاب است یا آنرا به عقب می برد و به این آثار در چارچوب تلاش  برای ساختن یک جامعه نوین نگاه کنند. انقلاب فرهنگی هدفش ترویج هنر انقلابی بود؛ انقلاب فرهنگی آثاری را تشویق می کرد که قهرمانانش توده های مردمند و به توده های مردم کمک می کنند که  تاریخ را بجلو سوق دهند.

یکی از اهداف انقلاب فرهنگی از بین بردن ناهمگونی فرهنگی موجود در چین بود. هنرمندان، روشنفکران، متخصصین در شهرها متمرکز بودند. بهمین دلیل  آثارشان عمدتا  جدا از اکثر جامعه بود. در زمانی که هشتاد درصد مردم در روستا زندگی می کردند، انقلاب فرهنگی بطرز بیسابقه ای بذر محدود کردن نابرابری ها مابین کار فکری و کار یدی و شکاف بین شهر و روستا، شکاف مابین صنعت و کشاورزی، و مابین زن و مرد را  در جامعه دامن زد.

هنرمندان، پزشکان و کارکنان فکری و عملی و تمام تحصیل کردگان دعوت شدند که به میان کارگران و دهقانان بروند و مهارتشان را برای نیازهای جامعه بکار اندازند. در زندگی مردم زحمتکش شرکت کنند. تبادل دانش کنند. و از مردم زحمتکش بیاموزند. عده زیادی از جوانان و متخصصین به خواست مائو مبنی بر “به مردم خدمت کنید” جواب مثبت دادند و راهی روستاها شدند.

برای اینکه تغییر اجتماعی صورت گیرد لازم بود که سیاستهای نوین اجتماعی نهادینه شوند. برای مثال فارغ التحصیلان دبیرستانی موظف بودند قبل از ورود به دانشکده حداقل دوسال در روستاهای زراعتی یا کارخانه ها کار کنند تا بتوانند وارد کالج شوند. بنابراین عنصری از اجبار وجود داشت (سیاستها اعمال می شد)- اما آیا شما در آمریکا  به سیاست ادغام بچه های سیاه پوست و سفید پوست در مدارس بخاطر اینکه یک سیاست اجباری بود اعتراض می کنید؟ برای هنرمندان زیادی، ترک امتیازاتشان و درآمیختن با توده های خارج از شهرها تجربه خیلی بزرگی بود.(۵)

معمولا کسانی که به انقلاب فرهنگی تحت عنوان “خراب کردن زندگی افراد” و “نابودسازی مقام شغلی افراد” حمله می کنند از سیاست های اجتماعی  رادیکال و ضد نخبه گرایانه  انقلاب فرهنگی عصبانی اند.

اغلب بدون دلیل اظهار می شود که سیاست فرستادن پزشکان و مهندسین و روشنفکران و سایر مردم متخصص به روستاها یک نوع “تنبیه” بود. خیر چنین نبود. این سیاست را باید در متن اقتصادی – اجتماعی وسیع تر چین دوران مائوئیستی در نظر گرفت که در جستجوی رسیدن به توسعه موزون و تساوی گرایانه بود. در جهان سوم، بحران شهری شدن پر هر ج و مرج  و توسعه معوج است: شهرهای بادکرده و محیط زیست غیرقابل تحمل با حلقه هائی از حلبی آبادهای فقر، اقشار بزرگی از دهقانان کنده شده از روستا که نمی توانند کار پیدا کنند، سیاستهای اقصادی، سیستم های فرهنگی و زیرساخت خدمات پزشکی متمرکز در شهرها و در خدمت مرفه ها به قیمت حاشیه شهرها و روستاها.

چین مائوئیستی آگاهانه می کوشید از سبک غربی در تمرکز بیش از اندازه شهری پرهیز کند و توسعه صنعت و کشاورزی را مکمل هم کند، توانائی های تولیدی را در نقاط مختلف کشور غیر متمرکز کند و نابرابری های منطقه ای را از بین ببرد. این استراتژی توسعه  به نفع روستاها توجه داشت و حق تقدم را به نیازهای اقشاری که سابقا استثمار شده و فراموش شده بودند می داد.

برخی ها به آثاری که روایات “دست اول” از انقلاب فرهنگی است و به رنج هائی که راویان آن برده اند، اشاره می کنند. 

طبقات اجتماعی مختلف و نمایندگان ادبی آنها درکهای بسیار متفاوتی از اینکه چه چیزی “درست” و یا “غلط”، چه چیزی “وحشتناک” و چه چیزی “رهائی بخش” است دارند. حال فرق نمی کند که آیا کسی شخصا در متن آن واقعه زندگی کرده یا نه. کماکان با عینک منافع طبقاتی اش به مسئله نگاه می کند  و نمی توان گفت که چون خودش آنجا بوده پس راست می گوید.

بسیاری از متخصصین شهرنشین احساس می کردند که انقلاب فرهنگی به آنها “ظلم” کرده است. از اینکه به آنها انتقاد شد، روال عادی  زندگیشان بهم خورد، و امتیازاتشان کم شد ناراحتند. اینها “زخمهائی” است که به آنها وارد شده. و این را با تحریفات زیاد تعریف می کنند. جای تعجب نیست که چنین آثاری در آمریکا و در چین (جائی که دشمنان انقلاب فرهنگی در سال ۱۹۷۶ به قدرت رسیدند) بطور اغراق آمیزی تمجید و ترویج می شود. از “روایات دست اول” مثبت در مورد انقلاب فرهنگی و اینکه انقلاب فرهنگی برای مردم عادی چه مفهومی داشت معمولا چیزی منتشر نمی شود.

یک لحظه فکرش را بکنید که بخشی از اشرافیت فرانسه روایت “دست اول” از انقلاب فرانسه را ارائه دهد! فکر می کنید چه تصویری از این انقلاب می دهد؟ یا  اشراف کشتزاران برده داری آمریکا چه چیزی در مورد جنگ داخلی آمریکا می توانند به ما بگویند؟ یا به مبارزه ای که امروز در دانشگاه های آمریکا حول تبعیض مثبت برای پذیرش دانشجویان سیاه و زن در جریان است نگاه کنید: اگر از یک  دانشجوی سفید پوست که بخاطر این قانون نتوانسته وارد رشته مورد نظر خود بشود بپرسید نظرش چیست، حتما این قانون را بعنوان قانون جفا و ستم تفسیر می کند. اما تفسیر وی حقایق مربوط به مسئله را بیان  نمی کند.

این مسئله در مورد انقلاب فرهنگی نیز صادق است. نیروهای اجتماعی مرفه تر به انقلاب فرهنگی از دیدگاه  اجتماعی معینی می نگرند و آن را تحریف می کنند. منظورمان آن نیست که از آثار و نوشته های اینان هیچ چیز نمی توان آموخت. و حتا منظورمان این نیست که در جریان انقلاب فرهنگی در برخورد به برخی آدمها اشتباهی رخ نداد. اما این روایات که بشدت شخصی اند، حوادث واقعی دوران انقلاب فرهنگی و جنبش توده ای آن زمان و روندهای اصلی انقلاب فرهنگی را بشدت وارونه نشان می دهند. این روایات منافع طبقاتی و برنامه های اجتماعی مختلف را که در مقابل هم قرار گرفته و در نزاع بودند را نشان نمی دهند.

آیا می توانید به دستاوردهای واقعی انقلاب فرهنگی اشاره کنید؟

اولا، انقلاب فرهنگی در ابقاء حکومت پرولتاریا و جلوگیری از احیاء سرمایه داری به مدت دهسال (۱۹۷۶-۱۹۶۶) موفق بود. علاوه بر این، تغییرات مهم اجتماعی و نهادی بوجود آورد و حول اصل به خلق خدمت کنید، سازمان اجتماعی را بهبود و غناء بخشید. مثالهای چندی به شرح زیر موجود است:

آموزش و پرورش

– دانشگاه های چین: در اوائل سالهای ۱۹۶۰ هنوز در قرق دختران و پسران روشنفکران، کادرها، و طبقات ممتاز بودند. در جریان انقلاب فرهنگی دانشگاه ها دچار دگرگونی شدند. مفاد درسی قدیم را بازسازی کرد تا نیازهای ساختن یک جامعه تساوی گرا را برآورده کنند. متدهای آموزشی استبدادی مورد نقد قرار گرفت. در همه سطوح این رویکرد اتخاذ شد که آموزش چیزی بیشتر از آموزش در کلاس درس بوده و یک فرایند اجتماعی گسترده و مادام العمر است. مطالعه و پژوهش با انجام کار تولیدی ترکیب شد. سیاست انقلابی و مطالعه سیاسی بخشی لاینفک از فرایند آموزشی بود. انقلاب فرهنگی به این نگرش که  آموزش نردبانی برای “جلو افتادن ” و “کسب مهارت و دانش مجوزی برای برتری طلبی و امتیاز جوئی بر دیگران است” ضربه زد. آموزش و پرورش نوین، ارزشهای جدید  و این بینش را ترویج کرد که : “دانش باید کسب شود و در خدمت منافع جمع بکار رود”.

– دانشگاه ها ثبت نام آزاد را برقرار کردند. اوائل دهه ۱۹۷۰ دانشجویان کارگر و دهقان بخش بزرگی از جمعیت دانشگاه را تشکیل می دادند. منابع آموزشی وسیعا در مناطق روستائی توسعه یافت: برای نمونه ثبت نام دبیرستان از ۱۵ به ۵۸ میلیون نفر افزایش یافت! (۶) اتهام اینکه انقلاب فرهنگی یک “دهه تلف شده”  در آموزش و پرورش بود یک تحریف فاحش و نمونه دیگر از تعصب طبقاتی است.

فرهنگ

– در”آثار انقلابی نمونه” در اپرا و باله اهمیت جدیدی به کارگران و دهقانان و مقاومتشان در مقابل ظلم و ستم  داده شد (بجای نمایشنامه های کهنه که دربار امپراطور را نمایش می دادند). تکنیکهای غربی با شکل های  سنتی چینی ترکیب شد. آثارقدرتمند جدیدی در توصیف زنان انقلابی که بر علیه روابط پدر سالاری مبارزه می کردند، خلق شد. خلاقیت در میان توده ها مثل آتشفشان فوران کرد: داستان های کوتاه، شعر، نقاشی ها و مجسمه سازی، موزیک و رقص. دسته های بازیگران فرهنگی و واحدهای نمایش فیلم در روستا افزایش یافت. بین سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۵ در پکن ۴ نمایشگاه  سراسری هنرهای زیبای ملی (۶۵ درصد آثار نمایشگاه بوسیله آماتورها خلق شده بود) برگزار شد که ۸ ر۷ میلیون بیننده را جذب کرد؛ سطحی که قبل از انقلاب فرهنگی هرگز بدست نیامده بود.(۷)

مدیریت اقتصادی

 در کارخانه ها و سایر اماکن کار، شکل های سنتی “مدیریت فردی” منحل شد. ترکیب جدیدی به نام ترکیب “سه در یک” که مشتمل بر کارگران عادی، متخصصین فنی و اعضای حزب کمونیست بود مسئولیت مدیریت روزانه کارخانه ها و دیگر حوزه های کار را بعهده گرفتند. کارگران درگیر مدیریت و مدیران نیز درگیر کار در کارخانه ها شدند.

علم به راه های جدید کشیده شد. “تحقیقات علمی درهای باز” به عمل درآمد: نهادهای پژوهشی به روستاها پراکنده شدند و دهقانان را نیز شامل شدند؛ بدون اغراق آزمایشگاه های فنی درهایشان را بروی کارگران باز کردند؛ و دانشگاه ها آزمایشگاه ها را در کارخانه ها و محلات توسعه دادند. دانش علمی توسط کتابهای  ساده در دسترس توده ها قرار گرفت.

نتیجه گیری

انقلاب فرهنگی یک واقعه تاریخی و بیسابقه بود. مائو و انقلابیون حزب کمونیست چین، در شرایطی که نظام سوسیالیستی استقرار یافته بود فعالیت و ابتکار عمل توده ها را برانگیختند تا بلند شوند و از احیاء نظم کهن ممانعت بعمل آورند و انقلاب سوسیالیستی را بسوی کمونیسم یعنی محو طبقات و تمام روابط ستمگرانه به پیش برند. تاریخ هرگز چنین جنبش و مبارزه توده ای در چنین مقیاسی و تحت رهبری چنین آگاهی و سیاستی بخود ندیده است. تاریخ هزگز چنین تلاش رادیکالی را در جهت دگرگون کردن مناسبات اقتصادی و نهادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگ و عادات و افکار جامعه به خود ندیده است. آیا انقلاب فرهنگی دچار اشتباه و کمبود نیز بود؟ بله. حتا می توان گفت که  برخی از این اشتباهات، جدی بود. اما این را باید بر متن دستاوردهای عظیم نگریست و مسلما در مقایسه با دهشتهای جامعه سرمایه داری آنها را ارزیابی کرد. در این صورت می فهمیم که اشتباهات و کمبودها جنبه ثانوی انقلاب فرهنگی را تشکیل می دهند.

اما انقلاب کمونیستی نمی تواند ساکن بماند. باید نقادانه از تجربه خود بیاموزد و از اینکه خود را مورد مواخذه قرار دهد نترسد و گامهای پیشروتری برداشته و باردیگر کارش را بهتر انجام دهد. باب آواکیان برای انجام اینکار یک درک مارکسیست لنینیست مائوئیستی پیش گذاشته و در این زمینه راهگشائی کرده است. باب آواکیان یک تصویر سرزنده و پویا از سوسیالیسم و کمونیسم ارائه داده است. او درک ما را از وظایف و تضادهای رهبری انقلابی گسترش داده است. او درک ما را از اینکه چگونه می توان انرژی توده ها را برای حکومت کردن و تغییر جامعه شکوفا کرد، بالا برده است. او این مسئله را روشن کرده که در جامعه سوسیالیستی نارضایتی یک نقش غیرقابل چشم پوش بازی می کند، بویژه اینکه به تقویت روحیه نقادانه که باید در سراسر جامعه نفوذ داشته باشد خدمت می کند. او بر روی عرصه های روشنفکری و فرهنگی در جامعه سوسیالیستی پرتو می افکند و تاکید می کند که جامعه سوسیالیستی نیازمند جوشش فکری عظیم، خلاقیت و آزمون است و باید آن را تشویق کند.

اگر شما تشنه جهان متفاوتی هستید لازم است که حقایق مربوط به انقلاب فرهنگی را بفهمید و با نوشته های الهام بخش باب آواکیان آشنا شوید.

———————–

منابع:

۱- خدمات فنا ناپذیر مائو – نوشته باب آواکیان فصل ۶ و ۷

۲- مقاله “جدل در باره انقلاب فرهنگی: آیا دانش ما محدود به باورهای ماست” نوشته موبو س. ف. گائو در جلد ۳۴ و شماره ۳ از “مطالعات انتقادی آسیا” – ۲۰۰۲- ص ۴۲۸

Mobo C. F. Gao, “Debating the Cultural Revolution: Do We Only Know What We Believe,” in Critical Asian Studies , Vol. 34, No. 3, (2002), p. 428.

۳- تصمیمات کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در باره انقلاب فرهنگی – اتخاذ شده در ۸ اوت ۱۹۶۶- منتشره در “اسناد مهم انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی در چین”- اداره انتشار زبانهای خارجی پکن – ۱۹۷۰

۴- “باد در برج” نوشته هان سوئی بخش ۲ فصل ۳ تا ۵ – انتشارات لیتل براون – بوستون ۱۹۷۶

Han Suyin, Wind in the Tower (Boston: Little, Brown, 1976), Part II, chapters3-5.

۵- بطور مثال به “شوپینگ ژانگ” و غیره رجوع کنید- کتاب “برخی از ما زنان چینی که در عصر مائو بزرگ شدیم”- برونسویک نو: دانشگاه راتگرز-

Xueping Zhong, et. al., Some of Us: Chinese Women Growing Up in the Mao Era (New Brunswick: Rutgers Univ. Press, 2001).

۶- “انقلاب فرهنگی ناشناخته: اصلاحات آموزشی و تاثیر آن بر توسعه روستاهای چین” نوشته وانگ پین هان – انتشارات گارلند؛ نیویورک سال ۲۰۰۰ ص ۸۸….

Dongping Han, The Unknown Cultural Revolution: Educational Reforms and Their Impact on China’s Rural Development (New York: Garland Publishing, 2000), p. 88; Suzanne Pepper, “Education,” in Roderick MacFarquhar and John K. Fairbank, eds., The Cambridge History of China , Vol. XV (Cambridge: Cambridge Univ. Press, 1991), p. 416; Ruth Gamberg, Red and Expert: Education in the People’s Republic of China (New York: Schocken, 1977).

۷- “جدل در باره انقلاب فرهنگی” نوشته گائو ص ۴۲۷ تا ۴۳۰—

Gao, “Debating the Cultural Revolution,” pp. 427-430

گائو که در انقلاب فرهنگی شرکت داشت تاثیرات فرهنگ نوین در روستاها را این چنین شرح می دهد: “روستائیان برای اولین بار دسته های تئاتر سازمان داده و نمایشنامه هائی را بر روی صحنه آورده اند که محتوا و ساختارش مانند هشت اپرای نمونه پکن بود و موسیقی و زبانش محلی. روستائیان نه تنها تفریح می کردند بلکه همچنین از طریق ورود به متن ها و نمایشنامه ها خواندن و نوشتن می آموختند. آنها شروع به سازماندهی مراسم ورزشی کرده و میان روستاها مسابقه برگزار می کردند. تمام این فعالیتها برای روستائیان فرصت آن را می داد که با یکدیگر ملاقات کنند، ارتباط برقرار کنند و عاشق شوند. این فعالیتها به آنها حس انضباط و سازماندهی می داد. و یک فضای عمومی ایجاد کرد که گردهمائی و ارتباط گیری به ورای محدوده های خانواده های سنتی و اقوام روستا می رفت. چنین چیزی قبل از آن موجود نبود و از آن زمان نیز بوجود نیامده است.” ص ۴۲۸

۸- انقلاب صنعتی چین نوشته استفن آندورز انتشارات پانتئون – نیویورک سال ۱۹۷۷

Stephen Andors, China‘s Industrial Revolution (New York: Pantheon, 1977).

۹- مراجعه کنید به “علم برای خلق” در “چین: علم روی دو پای خود راه می رود” انتشارات آوون – نیویورک سال ۱۹۷۴

Science for the People, China: Science Walks on Two Legs (New York: Avon, 1974).

۱۰- بطور مثال به مقاله های باب آواکیان به نام های زیر مراجعه کنید.”انقلاب را بچسبید، تولید را بالا برید”؛ “مسائل مربوط به بینش و روش”؛ “صعود کردن بدون پوشش حفاظ”؛ “دیکتاتوری و دموکراسی؛ و گذار سوسیالیسم به کمونیسم”

 “Grasp Revolution, Promote Production–Questions of Outlook and Method”“Reaching for the Heights and Flying Without a Safety Net”; and “Dictatorship and Democracy, And the Socialist Transition to Communism,” all available online at rwor.org.