در راه تاسیس حزب پیشاهنگ طبقه کارگر
نگاهی به تاریخچه اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران)
دهه ۱۹۶۰ میلادی (مصادف با دهه ۱۳۴۰) آتش انقلابات رهائیبخش و مبارزات ضد امپریالیستی در چار گوشه جهان زبانه می کشید. خلق ویتنام، جنگ انقلابی الهامبخش و جسورانه ای را علیه بزرگترین قدرت نظامی دنیا یعنی امپریالیسم آمریکا به پیش می برد. در آمریکا، جنبش گسترده جوانان علیه جنگ تجاوزکارانه یانکی ها در ویتنام بر پا بود؛ و مبارزه توده های سیاه علیه ستم ملی و نژادی کل جامعه را به لرزه افکنده بود. در منطقه ناگزالباری در هند و در فیلیپین، توده های کارگر و دهقان تحت رهبری احزاب مائوئیست، جنگ انقلابی را آغاز کرده بودند؛ در ترکیه یک جنبش نوین کمونیستی بر پایه آموزه های مائوتسه دون در حال پاگیری بود. یک خیزش انقلابی که نیروی اصلی آن را دانشجویان و زنان تشکیل می دادند در اروپا نضج می گرفت که در ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه به اوج خود رسید.
در همین دهه، چین سرخ به رهبری مائوتسه دون نقاب از چهره طبقه حاکمه شوروی برداشت و اعلام کرد که در آنجا بورژوازی نوین قدرت را غصب کرده و سرمایه داری احیاء شده است. چین سوسیالیستی، طبقه کارگر جهانی و کمونیستهای انقلابی را به شورش علیه “سوسیالیسم” دروغین شوروی فراخواند. از سال ۱۹۶۵ چین خود شاهد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی شد. این انقلاب عظیم توده ای علیه بورژواهای نوخاسته در حزب و دولت سوسیالیستی بود که می خواستند چین را به همان بیراهه ای بکشانند که شوروی به آن گام نهاد.
از بطن این تلاطمات تاریخی که سراسر جهان را در بر گرفته بود، یک نسل انقلابی جسور پا به میدان مبارزه گذاشت که به نسل دهه شصت معروف شد. انقلابیون جوانی که طی دهه ۱۳۴۰ به مبارزه علیه رژیم ارتجاعی و وابسته شاه برخاستند، جزئی از همین نسل بودند. آنها خط سازشکارانه و پوسیده “ملیون” و “توده ای ها” را از سر راه کنار زدند و پرچم مبارزه ای سازش ناپذیر و انقلابی را ارتجاع و امپریالیسم به اهتزاز درآوردند.
“سازمان انقلابیون کمونیست” در چنین دورانی پا به عرصه وجود نهاد و بنیانگذاران و کادرهای اولیه آن از میان نسل دهه شصت برخاستند. آنها به سازماندهی جنبش دانشجوئی خارج از کشور علیه رژیم شاه پرداختند و فعالانه در جنبشهای ضد امپریالیستی مانند جنبش جوانان در آمریکا و اروپا و جنبش سیاهان آمریکا شرکت جستند. آنها با جدیت مجادلاتی که میان کمونیستهای جهان به رهبری مائوتسه دون و رویزیونیست های شوروی در جریان بود را دنبال کردند؛ و به ماهیت رهائی بخش و انقلابی ساختمان سوسیالیسم در چین و ماهیت سترون و خفقان آور سرمایه داری دولتی در شوروی پی بردند. آنها بخشی از جنبش کمونیستی جوانی بودند که پایه های خود را بر مبارزات حزب کمونیست چین علیه رویزیونیسم خروشچفی و علیه بیراهه های سازش طبقاتی و مسالمت جوئی استوار کرد. در آن دوره، انقلاب کوبا و مبارزه انقلابی چه گوارا بسیاری از نسل دهه شصت را مجذوب خود ساخت. بنیانگذاران “سازمان انقلابیون کمونیست” در مقابل این خط، استراتژی جنگ خلق مائوتسه دون را اتخاذ کردند. در سال ۱۳۴۹ “سازمان انقلابیون کمونیست” اعلام موجودیت کرد. این سازمان محصول امواجی بود که از انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی در چین برخاست و دنیا را به لرزه در آورد. “سازمان انقلابیون کمونیست” در برنامه خود، مارکسیسم ــ لنینیسم ــ اندیشه مائوتسه دون را به مثابه ایدئولوژی طبقه کارگر، مشخص کرد.
در سال ۱۳۵۵ اتحادیه کمونیستهای ایران از وحدت “سازمان انقلابیون کمونیست” و “گروه پویا” که بخشی از بازماندگان “گروه فلسطین” بود بوجود آمد. بنیانگذاران “گروه پویا” نقش موثری در رهبری جنبش دانشجوئی داخل کشور بازی کرده بودند. آنها سپس کوشیدند با هدف آموزش جنگ چریکی و آمادگی سیاسی ــ نظامی به جنبش فلسطین بپیوندند. یکی از فعالیتهای “گروه پویا” اداره “رادیو میهن پرستان” بود که به افشاگری زنده و همه جانبه از خاندان اشرار پهلوی و وابستگی ایران به امپریالیسم می پرداخت و آگاهی انقلابی را به میان بخش بزرگی از جوانان کشور می برد.
“سازمان انقلابیون کمونیست” ــ و سپس اتحادیه کمونیستها ــ به عنوان یک نیروی کوچک اما مصمم و استوار بر اصول موفق شد در مدتی کوتاه در خاک مساعد جنبش رو به رشد دانشجوئی در خارج از کشور بذر آگاهی و تشکل کمونیستی را بپاشد و نه فقط یک جنبش گسترده دمکراتیک ــ ضد امپریالیستی را رهبری کند، بلکه در دل آن شمار کثیری روشنفکر کمونیست انقلابی بپروراند. اتحادیه، مسیر زندگی صدها زن و مرد را در کوره مبارزه طبقاتی تغییر داد و از آنان رهبران و کادرهای ارزنده و فداکاری ساخت که طی سالهای بعد نقش موثری در پیشبرد انقلاب پرولتری ایفاء کردند و بسیاری از آنها در جریان مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی و یا در زندان های رژیم جان باختند.
این سازمان با جدیت کوشید موضوعات تئوریک گرهی مقابل پای جنبش کمونیستی و انقلاب ایران را تشخیص دهد و به آنها پاسخ گوید. آثار گوناگونی که اتحادیه کمونیستها در بررسی ساختار اقتصادی ــ اجتماعی جامعه، مساله دهقانی، آموزه های مائو، سوسیال امپریالیسم و در نقد رویزیونیسم شوروی و حزب توده، تئوری ارتجاعی سه جهان، اکونومیسم، مشی چریکی و غیره منتشر کرد، در نضج آگاهی کمونیستی و اشاعه تئوری انقلابی در میان انقلابیون کمونیست داخل و خارج از کشور تاثیر گذاشت. پس از انقلاب، با پیوستن چندین گروه از کمونیستهای داخل کشور مانند “گروه مبارزه در راه آزادی طبقه کارگر” و “رزم خونین” و غیره، صفوف اتحادیه گسترده تر شد.
در مقطع ۵۷‐۱۳۵۶ جامعه ایران به یک بحران انقلابی سراسری پا نهاد که سریعا به یک اوضاع انقلابی تکامل یافت. این اوضاع عرصه های گسترده و متنوعی را برای فعالیت انقلابی گشود. جنبشهای کارگری، دهقانی، زنان، ملل ستمدیده، دانشجویان و دانش آموزان با سرعتی خیره کننده رشد یافت و ده ها هزار نیروی تازه نفس تحت پرچم سازمانها و گروه های کمونیستی متشکل شدند. کمونیستها تن به امواج انقلاب سپرده و پیگیرانه تلاش کردند عقب ماندگی های خود را جبران کنند و به مرتجعین و بورژواهای ضدانقلابی اجازه مهار و به کجراه کشاندن مبارزات توده ها را ندهند. آنها در این تلاش، پیچیدگی های انقلاب را آموختند؛ رهبری سیاسی را آموختند؛ اشکال گوناگون بسیج و متشکل کردن توده ها را آموختند؛ جنگیدن را آموختند. اتحادیه کمونیستهای ایران نیز به مثابه بخشی از جنبش کمونیستی با تمام قوا در انقلاب شرکت جست و کوشید در تمامی عرصه های مبارزاتی و در سطح سراسری وظایف خویش را پاسخ گوید. اتحادیه فعالانه در مبارزات کارگران و بیکاران و در کمیته ها و شوراها و سندیکاهای کارگری و مشخصا در رهبری سندیکای پروژه ای آبادان و اتحادیه شوراهای کارگران گیلان نقش بازی کرد؛ “تشکیلات پیشمرگه زحمتکشان کردستان” را بوجود آورد، در جنگ عادلانه کردستان علیه رژیم جمهوری اسلامی شرکت جست و در برخی مناطق دیگر جنبش دهقانی برای کسب زمین را سازماندهی نمود و به حمایت از مبارزات دهقانان ترکمن صحرا و خلق عرب در خوزستان پرداخت. اتحادیه با ایجاد تشکیلات “جمعیت زنان مبارز”، صدها زن انقلابی و آگاه را بسیج کرد و پرورش داد و به سهم خود جنبش رهائی زنان در ایران را به پیش راند. اتحادیه برای متحد و متشکل کردن جنبش دمکراتیک ــ ضد امپریالیستی جوانان “سازمان توده انقلابی دانشجویان و دانش آموزان” (ستاد) را ایجاد کرد.
در مقطع ۱۳۶۰ که انقلاب مورد یورش قطعی و سراسری ارتجاع حاکم قرار گرفت، اتحادیه کمونیستهای ایران همه نیروهای جنبش کمونیستی را فراخواند که با درک این اوضاع خطیر، به رسالت خویش عمل نموده و توده ها را در نبرد مسلحانه برای دفاع از انقلاب و سرنگون کردن ارتجاع اسلامی تازه به قدرت رسیده رهبری کنند. اتحادیه منتظر نماند و نمی توانست بماند؛ بنابراین مبتکر حرکت مسلحانه سربداران شد. از اواخر تابستان ۱۳۶۰ اتحادیه بخشی از نیروهای خود را در جنگلهای اطراف آمل مستقر کرد و طی چند ماه درگیری و نبرد، ضربات سنگینی بر قوای مسلح رژیم وارد آورد. حرکت سربداران که سرانجام به قیام ۵ بهمن ۱۳۶۰ آمل انجامید، بر ذهنیت جامعه تاثیر گذاشت، دشمن را سراسیمه و هراسان کرد و امید و روحیه انقلابی را در بین مردم برانگیخت. حرکت سربداران به مصاف رفرمیسم و انفعال رفت و بر این حکم مائوتسه دون تاکید نهاد که “قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می آید.” سربداران به این ضرورت و رسالت تاریخی پاسخ گفت که طبقه کارگر و نمایندگان سیاسی اش یعنی کمونیستها باید پرچم مستقل خود را برافرازند و رهبری انقلاب را بدست بگیرند. سربداران اعلام کرد و بر این پایه عمل نمود که نباید یورش ارتجاع حاکم را بی جواب گذاشت و نباید نسل آتی پرولتاریا را از میراث انقلابی محروم کرد.
در جریان قیام آمل و ضرباتی که متعاقب آن ارتجاع حاکم بر اتحادیه کمونیستها وارد آورد، رهبری اصلی و بخش عمده کادرهای سازمان از دست رفتند؛ و رفقائی که باقی ماندند با شرایطی نوین و مسائلی پیچیده روبرو شدند. دورانی بود که سرکوب خونین و پیگرد شبانه روزی رژیم از همیشه گسترده تر بود؛ روزهائی که یاران نیمه راه از صفوف ما کناره می گرفتند و به انقلاب پشت می کردند؛ روزهائی که روحیه مبارزاتی توده ها در بسیاری نقاط افت کرده بود و امکانات و منابع اتکاء سازمان بسیار محدود شده بود، روزهائی که بیش از هر زمان دیگر استقامت و روحیه انقلابی و سخت کوشی و فکر صحیح طلب می شد. در آن روزها، رفقای بازمانده سازمان در آبهای ناشناخته خلاف جریان شنا کردند. آنها هر خطری را به جان خریدند و گاه در تاریکی به جستجوی راه پرداختند، تا اتحادیه کمونیستها بتواند موج سرکوب را از سر بگذراند و تلاشهای ارتجاع هار اسلامی برای ریشه کن کردن سازمان را عقیم بگذارد. آنها برای حفظ و بار آوردن نهالی که با خون یک نسل از بهترین فرزندان طبقه کارگر آبیاری شده بود تلاش کردند تا نسل آتی انقلابیون از آگاهی انقلابی و تشکیلات کمونیستی محروم نماند. عزم انقلابی و پایداری بر اهداف و منافع طبقه کارگر و توده های خلق، چراغ راه رفقا بود. آنها همان کاری را کردند که به قول لنین باید فعالیت عمده کمونیستهای انقلابی در دوران شکست باشد: برافراشته نگاهداشتن پرچم نبرد کمونیستی و تشکیلات پرولتری. مقاومت قهرمانانه تمامی مبارزان کمونیستی که در زیر شکنجه و در برابر جوخه اعدام پرچم طبقه کارگر را بر زمین نگذاشتند و با نثار خون خود بر ادامه راه پافشاری کردند، منبع الهام مهمی برای سازمان ما در آن دوره بود. آن دسته از رفقای سازمان که با آگاهی و اراده در سنگر زندان به نبرد ادامه دادند، در واقع بخشی از وظیفه بازسازی اتحادیه را بعهده گرفتند. رزم آنها باعث شد که یارانشان در بیرون زندان مصمم تر، پیگیرتر و امیدوارانه تر مسئولیت بازسازی سازمان را به پیش برند.
در بهار ۱۳۶۲ شورای چهارم اتحادیه کمونیستهای ایران برگزار شد. ضربات گسترده رژیم به سازمانهای کمونیستی و انقلابی و افت نسبی روحیه مبارزاتی در جامعه، به انحلال طلبی و ندامت در بین انقلابیون سابق دامن زده بود. برگزاری شورای چهارم به معنای برافراشته نگاهداشتن پرچم نبرد کمونیستی و تشکیلات پرولتری و پس زدن موج انحلال طلبی بود. شورای چهارم بر جوهر انقلابی حرکت سربداران تاکید گذاشت و با روحیه شکست مقابله کرد. در این شورا، مبارزه ای حاد و سرشار از روحیه انقلابی بر سر چگونگی ادامه مبارزه انقلابی صورت گرفت. پس از شورای چهارم عده ای دیگر از رهبران و کادرهای سازمان در دام نیروهای امنیتی رژیم گرفتار شدند و زیر شکنجه یا در برابر جوخه اعدام جان باختند. اما رفقای بازمانده بر ادامه راه پافشاری کردند. در آن دوره سخت، سازمان ما که در نتیجه ضربات پی در پی ارتجاع اسلامی بشدت ضعیف شده بود از انجام وظایف انترناسیونالیستی خود باز نماند. در سال ۱۹۸۴ (۱۳۶۳) اتحادیه کمونیستها همگام با دیگر احزاب و سازمانهای مارکسیست ــ لنینیست ــ مائوئیست جهان به تشکیل “جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بمثابه گامی در جهت ایجاد انترناسیونال کمونیستی نوین، همت گماشت. وجود این تشکیلات نقشی تعیین کننده در حفظ اتحادیه کمونیستهای ایران بروی یک خط ایدئولوژیک ــ سیاسی صحیح بازی کرد و گنجینه ای از تجارب کمونیستهای جهان را در اختیار نسل جدید رهبران و کادرهای سازمان ما قرار داد.
در سال ۱۳۶۴ تلاش اتحادیه کمونیستهای ایران برای برپائی مجدد مبارزه مسلحانه علیه رژیم ناکام ماند و بار دیگر نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی موفق به دستگیری بسیاری از رهبران و اعضاء و هواداران سازمان و از هم پاشیدن تشکیلات آن شدند. وقوع این ضربه به سازمان ما نهیب زد که مساله پیش پا، صرفا بازسازی تشکیلاتی نیست و به ترمیم سلسله مراتب و حلقه های ارتباطی با توده ها و سازماندهی مجدد فعالیت انقلابی محدود نمی شود. اتحادیه کمونیستها به یک بازسازی ایدئولوژیک ــ سیاسی کاملتر نیاز داشت. بدین ترتیب فصلی جدید در حیات اتحادیه گشوده شد و پروسه ای پر فراز و نشیب آغاز شد. این پروسه در اتاق های در بسته و دور از پراتیک مبارزاتی به پیش نرفت و با شرکت فعال اتحادیه در مبارزات سیاسی جاری، و مبارزات حاد درونی برای تدقیق و تصحیح خط و استراتژی و فعالیتهای عملی سازمان رقم خورد. در این دوره، سازمان ما که بخش مهمی از نیروهایش در کردستان متمرکز بود فعالانه در مبارزات مهم جنبش سیاسی در آن خطه شرکت جست. در جریان این مبارزات، اتحادیه مشخصا جریان انحلال طلبی ایدئولوژیک و رفرمیسم به ظاهر “رادیکالی که در قالب “حزب کمونیست ایران” متشکل شده بود را به نقد کشید. در دوره بازسازی ما کوشیدیم نظرگاه خود را از التقاطات گذشته پاک کنیم، پراتیک انقلابی را بر این مبنای نوین سازمان دهیم و تشکیلاتی که لازمه پیشبرد این پراتیک است را گام به گام بسازیم. ما زخمهای ناشی از ضربات دشمن را بستیم و به تلاشهای خود برای ترمیم حلقه های شکسته پیوند با توده ها ادامه دادیم. طی این دوران طولانی و پر تلاش، دشوار و پر شور، اتحادیه کمونیستها توانست مبارزه ای پیگیرانه را علیه امواج انحلال طلبی و اکونومیسم و رفرمیسم به پیش برد؛ در صحنه ای که شاهد رشد گرایشات تنگ نظرانه ناسیونالیستی بود، خلاف جریان شنا کند و بر نگرش و عملکرد انترناسیونالیستی پرولتری پای بفشرد. اتحادیه کمونیستها توانست پرچم کمونیسم انقلابی که با نام مارکس و لنین و مائوتسه دون مشخص می شود را در برابر حملات پیاپی ضد کمونیستی و رویزیونیستی به اهتزاز درآورد. پروسه بازسازی، اتحادیه را آماده مقابله با کارزار بزرگ ضد کمونیستی کرد که پس از فروپاشی شوروی توسط قدرتهای امپریالیستی براه افتاد. در پی این کارزار، همه نیروهائی که سالها به دروغ خود را طرفدار کمونیسم می خواندند ــ نظیر توده ای ها و اکثریتی ها ــ مجبور شدند نقاب از چهره برداشته و به مداحی سرمایه داری غرب بپردازند. عده ای دیگر نام “کمونیسم” را کماکان حفظ کردند، اما آن را از هرگونه انقلابی گری تهی کرده و اصلاح طلب و سوسیال دموکرات شدند. در مقابل، اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) بر مارکسیسم ــ لنینیسم ــ مائوئیسم و برنامه انقلاب پرولتری پافشاری کرد؛ و بر وظیفه مرکزی کمونیستهای ایران یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق جنگ درازمدت خلق با هدف استقرار جمهوری دموکراتیک خلق و گذر به یک جامعه سوسیالیستی، تاکید گذارد.
برای تاسیس یک حزب کمونیست واقعی،
خط ایدئولوژیک ــ سیاسی صحیح تعیین کننده است
کلید تاسیس حزب، وحدت به دور یک خط ایدئولوژیک و سیاسی مارکسیستی ــ لنینیستی ــ مائوئیستی و تدوین یک استراتژی سیاسی و برنامه انقلابی است؛ برنامه ای که تلفیق این خط با شرایط مشخص جامعه ایران باشد.
یک حزب کمونیست واقعی بدون داشتن یک بنیان مستحکم ایدئولوژیک نمی تواند بوجود آید. بدون اتحاد به حول ایدئولوژی کمونیستی، وحدت حزبی ناممکن است. ایدئولوژی کمونیستی برخلاف ایدئولوژیهای مذهبی، جامد و ایستا نیست. جنبش کمونیستی بین المللی در مواجهه با مسائل نوین انقلاب جهانی و در جریان حل آنها، ایدئولوژی و علم رهائیبخش خود را تا سطح مارکسیسم ــ لنینیسم ــ مائوئیسم تکامل داده است. کمونیستها تنها بر اساس این ایدئولوژی می توانند درک صحیحی از سوسیالیسم و دورنمای جامعه آینده داشته باشند؛ تنها بر این پایه می توانند مبارزه طبقاتی امروز را هدایت کنند و با عملی کردن استراتژی و تاکتیکهای صحیح راه پیشروی را هموار نمایند. بدون چنین زیربنای ایدئولوژیکی هیچ حزب کمونیستی نمی تواند برای مسائل پیچیده و بیشمار انقلاب، سیاست تعیین کند، نقشه بریزد و این سیاستها و نقشه ها را بسوی یک هدف واحد جهت دهد.
در گذشته ــ و مشخصا در دوران انقلاب ۱۳۵۷ ــ جنبش کمونیستی ایران در برخورد به این مساله راه خطا رفته بود. نیروهای این جنبش، منجمله اتحادیه کمونیستها، بجای پرداختن به این سئوال که شالوده وحدت ایدئولوژیک طبقه کارگر چیست، گرفتار گرایشی ناسیونالیستی بودند. این گرایش بیش از هر جا در کم بها دادن به مسائل عمومی جنبش کمونیستی بین المللی تبارز می یافت. در آن دوره، پیروزی رویزیونیستها در چین به سال ۱۹۷۶ (۱۳۵۵) و احیای سرمایه داری در آن کشور باعث بحران و سردرگمی ایدئولوژیک در بین کمونیستهای سراسر جهان شده بود. بی توجهی به مسائل جنبش بین المللی کمونیستی و صرفا “توجه” به مسائل انقلاب ایران، بازتابی از این سردرگمی ایدئولوژیک در بین نیروهای کمونیست بود. این مسائل حاد جنبش کمونیستی جهانی که ظاهرا با انقلاب ایران بی ارتباط بودند، بر نگرش تک تک سازمانهای جنبش کمونیستی در مورد راه انقلاب و استراتژی و تاکتیکهایشان تاثیر بلاواسطه می گذاشتند. در صفوف این سازمانها، انحلال طلبی ایدئولوژیک در حال رشد بود و به شکل نفی مراحل تکاملی مارکسیسم بخصوص مائوئیسم و آموزه های انقلاب چین و تزلزل در مقابل رویزیونیسم شوروی بروز می یافت. گروهی از نیروهای منتسب به چپ در مواجهه با این سئوال که چرا چین شکست خورد و اصولا طبقه کارگر می تواند به پیروزی برسد و این پیروزی را حفظ کند یا نه، به شکل آشکار یا خجالتی به پاسخ های “سهل و ساده” و دگما رویزیونیستی حزب کار آلبانی (به رهبری انور خوجه) رو کردند. عده ای نیز به اردوی رویزیونیسم روسی پناهنده شدند. در این میان، یک گرایش سانتریستی نسبت به آموزش های مائوتسه دون بر اتحادیه کمونیستهای ایران مسلط شد. بروز این گرایشات در جنبش کمونیستی ایران و نتایج آن، بار دیگر این حقیقت را به اثبات رساند که جنبش کمونیستی همیشه یک جنبش بین المللی بوده است؛ و اگر کمونیستهای یک کشور نتوانند مسائل عمومی جنبش کمونیستی بین المللی را بدرستی حل کنند در پیشبرد انقلاب خود نیز دچار خطا و شکست می شوند.
شکست انقلاب ایران، حل مسائل ایدئولوژیک پایه ای و ضرورت گسست کامل از سیر قهقرائی که جنبش کمونیستی بدان دچار گشته بود را به مساله مرگ و زندگی تبدیل کرد. بخش بزرگی از نیروهای جنبش کمونیستی موفق به درک این مساله نشدند؛ در برابر بحران ایدئولوژیک کمر خم کردند و به بن بست رسیدند. اما اتحادیه کمونیستها راهی دیگر پیمود. آنچه راهگشا و پشتوانه ای گرانبها برای یک گسست حیاتی در سازمان ما شد، مبارزه مسلحانه ای بود که اتحادیه در سال ۱۳۶۰ تحت نام “سربداران” با هدف سرنگونی رژیم به راه انداخت. بعلاوه، سازمان ما از پشتوانه قدرتمندی در جنبش بین المللی کمونیستی برخوردار شد. پیوستن اتحادیه به “جنبش انقلابی انترناسیونالیستی به سال ۱۹۸۴ (۱۳۶۳) بیان یک جهش ایدئولوژیک و سیاسی بود که نقشی تعیین کننده در تداوم و تعمیق گسست اتحادیه از سانتریسم و التقاطات در تمامی جوانب خط ایدئولوژیک و سیاسی، مسائل مربوط به استراتژی و تاکتیک و مسائل تشکیلاتی، بازی کرد. پیوستن به “جنبش انقلابی انترناسیونالیستی به ما کمک کرد که ریشه های بحران ایدئولوژیک حاکم بر جنبش کمونیستی را سریعتر و عمیقتر تشخیص دهیم و بفهمیم که چگونه می توان بر آن غلبه کرد. کلید رفع این بحران، مائوتسه دون بود. باید به آموزه های اساسی مائو متکی می شدیم و خدمات فناناپذیر وی بویژه تئوری ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا و درسها و دستاوردهای انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی در چین را عمیقا درک می کردیم. طبقه کارگر جهانی فقط بدین طریق می توانست به جمعبندی صحیح علمی از شکست و عقبگرد انقلاب پرولتری در شوروی و چین دست یابد. کمونیستهای انقلابی فقط بدین طریق می توانستند در برابر هجوم انواع ایدئولوژیهای ارتجاعی مذهبی و غیر مذهبی که در میان توده ها اشاعه یافته بود، بایستند و بار دیگر به موضع تعرض برگردند. آنها نمی توانستند کمونیست انقلابی باقی بمانند مگر آنکه به پیشرفته ترین درک از کمونیسم و سوسیالیسم، جایگاه تعیین کننده آگاهی کمونیستی در مبارزه پرولتاریا، مفهوم انترناسیونالیسم و حزب و دولت پرولتری، نقش توده ها و جایگاه رهبری، مسلح می شدند.
یکی از نتایج مستقیم بحران ایدئولوژیک در صفوف کمونیستهای ایران این بود که در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ وظیفه رهبری طبقه کارگر و توده ها در امر سرنگونی قهر آمیز دولت ارتجاعی و کسب قدرت سیاسی در خط سیاسی و عمل آنها کمرنگ شد. این انحراف سیاسی موجب شد که سازمانهای کمونیستی در مقابل جمهوری اسلامی غافلگیر و فلج شوند. اغلب این سازمانها رسالت خود را تا سطح تلاش برای سازماندهی مبارزات صنفی و اعتراضی توده ها و فشار آوردن بر جمهوری اسلامی تقلیل داده بودند. چشم انداز آغاز جنگ درازمدت خلق برای سرنگونی جمهوری اسلامی با هدف برقراری جمهوری دمکراتیک خلق و گذر به سوسیالیسم، در نقشه های سیاسی هیچ سازمان کمونیستی به چشم نمی خورد. بدتر آنکه غالبا این کژاندیشی را عین فضیلت تلقی می کردند. حال آنکه هیچ نیروئی بدون داشتن چشم انداز کسب قهرآمیز قدرت سیاسی و بدون یک استراتژی و نقشه روشن برای عملی کردن آن، نمی توانست و نمی تواند ادعا کند که پیشاهنگ انقلابی طبقه کارگر است. داشتن خط روشن در مورد قدرت سیاسی حاکم و پروسه کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر یک ضرورت خدشه ناپذیر است. بدون چنین خطی، هیچ حزبی نمی تواند مبارزات جاری را در خدمت تدارک و برپائی مبارزه مسلحانه علیه طبقات ارتجاعی بکار گیرد؛ و نتیجتا دنباله رو وقایع گشته و نهایتا به یک حزب رفرمیستی تبدیل می شود.
متعاقب انقلاب ۵۷ چنین انحرافاتی دامن گیر اتحادیه کمونیستها نیز بود. شاخص خط راست روانه ای که طی سالهای ۵۹ ــ ۱۳۵۸ در اتحادیه غالب شده بود عبارت بود از تحلیل نادرست از ماهیت طبقاتی خمینی و دارودسته اش و اتخاذ سیاستهای دنباله روانه در برابر قدرت سیاسی. حرکت سربداران، گسست از این خط راست روانه بود و در این راه با تز “از اعتصاب تا قیام” که مساله مبارزه برای کسب قدرت سیاسی را به سیر خودبخودی امور و آینده ای نامعلوم حواله می داد نیز مرزبندی کرد. اما این مرزبندی به سطح ترسیم یک استراتژی صحیح برای انجام انقلاب دمکراتیک نوین در ایران ارتقاء نیافت. نتیجتا درک “قیامی از پروسه انقلاب و جستجوی “راه میان بر” و “پیروزی سریع”، مبارزه مسلحانه سربداران را رقم زد. شکست سربداران و تلاشهائی دیگری که اتحادیه کمونیستها در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۴ برای آغاز مجدد مبارزه مسلحانه به پیش برد و به ناکامی و ضربات جدید انجامید، این سئوال را به شکل برجسته مطرح ساخت که جنگ انقلابی را چگونه باید تدارک دید که در نطفه خفه نشود، ادامه کاری داشته باشد و بسوی پیروزی راه بگشاید.
در تلاش نظری و عملی برای پاسخگوئی به این سئوال، گرایشات التقاطی موجود در خط ما بر سر راه انقلاب مشخصتر شد. این گرایشات به درجات مختلف، نه فقط در اتحادیه بلکه در کل جنبش کمونیستی ایران رواج داشت. از نظر بسیاری، “قیام ۵۷ نشان داد که راه انقلاب ایران، قیام شهری است.” این یک نتیجه گیری سطحی و محدود نگرانه بود که ماهیت طبقاتی نیروهائی که در نتیجه “قیام بهمن” به قدرت رسیدند را از نظر دور می داشت و ویژگیهای شرایط بین المللی به هنگام شکل گیری انقلاب ۵۷، رقابت دو بلوک غرب و شرق، و نقش سازش پشت پرده امپریالیستها و ائتلاف خمینی را نادیده می گرفت. در این نوع نگرش، تجارب مهمی مانند جنگهای کردستان و ترکمن صحرا و جنبشهای دهقانی مختلف که پس از قیام بهمن در نقاط مختلف کشور براه افتاد اساسا جائی نداشت. در حالی که این تجارب نشان می داد توجه طبقه کارگر برای سازماندهی انقلاب باید به کجا معطوف شود و نزدیکترین متحدانش را در کجا بیابد. عدم تکیه به آموزشهای مائوتسه دون در مورد انقلاب در کشورهای تحت سلطه و عدم ارزیابی ماتریالیستی از نقاط قوت و ضعف استراتژیک خود و دشمن در ایران، مانع از تبیین یک استراتژی صحیح برای کسب قدرت سیاسی بود.
پروسه بازسازی سازمان برای ما، پروسه رها شدن از التقاطی بود که به شکل تلفیق “جنگ خلق در مناطق روستائی و قیام در شهرها” جان سختی می کرد. تجربه جنگهای عادلانه کردستان، که اتحادیه در سالهای ۵۹ ــ ۱۳۵۸ درگیرش بود، نقش مهمی در تبیین نظرات سازمان ما در مورد راه انقلاب داشت. حضور اتحادیه در این خطه طی دهه ۱۳۶۰ و آشنائی نزدیک با این تجربه، اتحادیه را قادر به بررسی نقاط قوت و ضعف جنبش مسلحانه کردستان و یادگیری از درسهای آن کرد. همزمان، در سطح بین المللی نیز مساله “راه انقلاب” در کشورهای مختلف از مسائل نظری و عملی مقابل پای کمونیستها بود. بحثها و مبارزات نظری و سیاسی “جنبش انقلابی انترناسیونالیستی و تجربه زنده جنگ خلق در پرو، نقش مهمی در بر طرف کردن التقاط اتحادیه در این زمینه بازی کرد. سالهای ۶۹ ــ ۱۳۶۷، دوره تثبیت قطعی مارکسیسم ــ لنینیسم ــ مائوئیسم در سازمان ما بود. در همین مقطع، بازمانده التقاطات گذشته در زمینه راه انقلاب را نیز از ذهن خود زدودیم و استراتژی “جنگ درازمدت خلق، محاصره شهرها از طریق دهات” را با صراحت جلو گذاشتیم.
در جریان پیشبرد فعالیتهائی که از همان سالها آغاز شد، درک مجموعه سازمان از جنگ خلق و چگونگی تدارک آن تعمیق یافت. ما از نزدیک با تضادها و پیچیدگی های این پروسه دست و پنجه نرم کردیم و بر توانائی های عملی و نظری خود افزودیم؛ در عرصه تشکیلاتی یک هسته رهبری کننده متمرکز حزبی، شبکه ای از انقلابیون حرفه ای و ساختاری را شکل دادیم که بتواند این خط و استراتژی مارکسیستی ــ لنینیستی ــ مائوئیستی را به عمل در آورد؛ و سرانجام اینکه این خط و استراتژی را در یک برنامه و اساسنامه حزبی فشرده کردیم. تلاش متمرکز و نقشه مندی که طی سالهای اخیر برای ارائه یک تحلیل صحیح و روشن و علمی از ساختار اقتصادی ــ سیاسی و تضادهای پایه ای جامعه ایران و مرحله انقلاب سازمان دادیم و آن را از طریق بررسی مجدد واقعیات جامعه و تغییرات مهم در زیربنا و روبنای آن به انجام رساندیم، سهمی مهم و غیر قابل چشم پوشی در این روند داشت. ثمره همه این مبارزات طولانی و پر فراز و نشیب، دستیابی اتحادیه کمونیستهای ایران به دیدگاه و کیفیاتی بود که امروز بتواند پیشقدم تاسیس حزب پیشاهنگ طبقه کارگر در ایران شود.