بیوگرافی جدید مائو یک پژوهش تاریخی نیست بلکه یک یاوه سرائی هیستریک است

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

  نقد کتاب:  مائو، حکایت ناشناخته نوشته: چانگ و هالیدی توسط ریموند لوتا  برای پروژه  تحریف زدائی از تاریخ

مائو: حکایت ناشناخته نوشته یونگ چانگ و جان هالیدی، یک پژوهش تاریخی نیست، بلکه یک یاوه سرائی هیستریک است.  قصد این کتاب فقط و فقط هیولا جلوه دادن مائو تسه دون و تخریب شهرت او میباشد. لب مطلب این است که مائو از بدو تولد پلید بود و تا زمانیکه مرد، مرتکب پلیدی های متوالی شد. چانگ و هالیدی برای اینکه به خواننده بقبولانند که مائو یک اپورتونیست خون آشام و توطئه گری بود که یک ملت و یک کشور را ربود، تاریخ را بازسازی و دستکاری میکنند.

خواننده آگاه باش! بتو دروغ می گویند. کتاب مائو: حکایت ناشناختهواقعیات را تحریف می کند، تئوری های  دور از ذهنی ارائه می دهد که نه بر اساس تحقیقات دقیق بلکه بر اساس نفرت بی حساب از مائو تدوین شده اند، و واقعیات را برای جا انداختن اهداف ضد کمونیستی، تحریف میکند. پیام کتاب این است که انقلاب چین اصلا ضرورت نداشت، و رهبران بزرگ انقلابی مانند مائو مستبدین دیوانه قدرت و بانیان جنایت های وحشتناک بودند. این کتاب نوشته ایست علیه انقلاب و رهبران انقلابی. و اگر دروغ های مربوط به  وجود “سلاح های کشتار جمعی” در عراق را باور کرده اید، این کتاب را  نیز تحسین خواهید کرد.

متدولوژی بکار رفته در کتاب: تحریف واقعیات

۱) آیا انقلاب ضروری بود؟

نویسندگان، انقلاب چین را طوری تصویر می کنند که مبتنی بر توطئه و ترور بود. آنها فلاکت و بدبختی جامعه چین کهن، و این واقعیت را که چین بیش از یک قرن زیر مهمیز و سلطه گری قدرت های امپریالیستی غربی و ژاپن بود را  ماستمالی می کنند. آنها این واقعیت را که صدها میلیون دهقان و کارگر چینی توانستند انقلاب را بعنوان امر خودشان بر عهده بگیرند و پیش برند، نفی می کنند و می گویند چنین چیزی ممکن نیست. در قاموس نویسندگان این کتاب، توده های مردم محلی از اعراب ندارند ـ آنهاچیزی جز وسیله و مهره نیستند. از طریق این کتاب متوجه نخواهید شد که چین ماقبل انقلاب جامعه ای بود که در آن ازدواج های اجباری و بستن پای زنان عمل اجتماعی گسترده ای بود، یا آنکه هر ساله ۴ میلیون نفر ار امراض عفونی و انگلی می مردند. یا در شهری مثل شانگهای زنان جوان کارگر را شبها در کارخانجات زندانی میکردند، و از هر پنج نفر جمعیت چین یکی معتاد بود. از طریق این کتاب نخواهید دانست که پس از پیروزی انقلاب این وضع اجتماعی به سرعت عوض شد. قانون ازدواج سال ۱۹۵۰، یکی از نخستین فرمان های جمهوری نوین خلق چین بود که ازدواج براساس توافق دو طرف و حق طلاق و غیرقانونی کردن فروش کودکان و قتل نوزادان را برسمیت شناخت.

۲) مائو به عنوان تئوریسین و رهبری انقلابی

در این مورد، کتاب بغایت مسخره است. نفرت از مائو چنان نویسندگان را فرا گرفته که نمی توانند خود را راضی کنند که ـ در تمام ۶۳۰ صفخه کتاب ـ به نوشته ها و سخنرانی های مائو در مورد پروسه انقلاب قبل و بعداز کسب قدرت بپردازند. در تاریخ نگاری هیستریک و پلید چانگ و هالیدی، عقاید مائو  صرفا ابزار ریاکاری و تردستی برای کسب سلطه شخصی است. واقعیت چیست؟ مائو ماهیت جامعه چین را تحلیل کرد و برنامه ها و سیاست هائی را تدوین کرد که ناظر بر تضادهای مادی و اجتماعی واقعی جامعه چین بود؛ مائو تصویری از عبور جامعه چین به ورای استثمار و تقسیمات اجتماعی را به دنیا ارائه داد. این امر مایه شادی و تحرک میلیون ها انسان در چین و سراسر جهان شد. این، همان مسئله ای است که نویسندگان را به شدت ناخشنود کرده است.

۳) روش های تقلبی و ادعاهای محرک احساسات عمومی

نویسندگان ادعا می کنند که زرادخانه گسترده ای از منابع و مآخذ ـ زندگی نامه ها، بایگانی های تاکنون غیرقابل دسترسی، مصاحبه ها ـ و ده سال تحقیق پنهان برای اثبات حرفهایشان دارند و به بیش از ۱۲۵ صفحه یادداشت و منابع می نازند… پس، هرچه کتاب میگوید باید حقیقت داشته باشد ـ درسته؟ نه، این برفی است که خود را گرم میکند، و  رابطه بین ادعا و مدارکی که بعنوان پشتوانه ادعاها ارائه می شود به طرز باورنکردنی قلابی است.

اجازه بدهید سه نمونه برجسته را در نظر بگیریم :

٭  نبرد معروف  پل رودخانه دادو که در خلال راهپیمائی طولانی انجام شد، به گفته این کتاب دروغ فریب آمیزی بیش نبوده، و افسانه ای است که مائو و حزب کمونیست چین برای منافع خود اختراع کرده اند ( ص ۱۵۵ ـ ۱۵۲ ). نویسندگان ادعا میکنند که  “نبردی روی نداده است” و هیچ سرباز ناسیونالیستی [از گومیندان] روی پل نبوده است.” آنها بایگانی  گومیندان را بعنوان منبع اساسی ادعاهای خود ذکر می کنند؛ گومیندانی که از نظر فساد دارای رکورد جهانی است، و بدست نیروهای تحت رهبری حزب کمونیست شکست خورد، به هیچ وجه نمی توان منبع قابل اتکایی دانست. با این حال این بایگانی ها از نقطه نظر تاریخ نگاری دارای مصالح مفیدی می باشند ـ ولی توجه داشته باشید که محققین دیگری که بایگانی های گومیندان  را مطالعه کرده اند، می گویند اصلآ باز نویسی تاریخی چانگ و هالیدی را قبول ندارند. سند دیگری که مولفین بعنوان سند ارائه می دهند چیست؟ خاطرات زن  93 ساله ای که می گویند در سال ۱۹۹۷ ملاقات کردند! در هر رشته دیگری این سطح و روش پژوهش ارائه می شد به آن می خندیدند. اما چون قضیه مربوط است به مائو و انقلاب چین، آن را به نشر می سپارند و تبلیغ می کنند.

٭ به این درافشانی در مورد نظر مائو در باره آموزش گوش بدهید (ص۴۳۸) : « برخورد مائو این نبود که سطح عمومی آموزش را در جامعه بطور کل بالا ببرد، بلکه خواستار تمرکز بر نخبگانی اندک بود که در علوم و دیگر موضوعات مفید  برجسته باشند، و می خواست بقیه جمعیت کارگر مزدور بی سواد یا کم سواد باقی بمانند.» اگر اینطور بود، پس چگونه میتوان این واقعیت را  توضیح داد که نسبت سواد درچین از ۱۵ در صد در سال ۱۹۴۹ به چیزی حدود ۸۰ درصد در سال ۱۹۷۶ یعنی هنگام مرگ مائو، جهش کرد؟

یا آن که طی انقلاب فرهنگی منابع تعلیم و تربیت وسیعآ در مناطق روستائی توسعه داده شده بطوریکه ثبت نام در مدارس متوسطه از ۱۵ به ۵۸ میلیون افزایش یافت؟ یا آن که با گشایش وسیع امکانات آموزشی بوسیله انقلاب فرهنگی، دانشجویان کارگر و دهقان در اوائل دهه ۷۰ به اکثریت بزرگ ثبت نام شدگان در دانشگاه های چین تبدیل شدند.

۴) انقلاب چین در مقیاس های جهانی

انقلاب چین نقطه عطفی در تاریخ قرن بیستم بود. همانگونه که مائو در سال ۱۹۴۹ گفت، «خلق چین بپا خاسته است»ُ آنها علیه اربابان فئودال، مهاجمین ژاپنی، ارتش گومیندان که بوسیله آمریکا تغذیه مالی میشد، و قدرت های خارجی بپا خاستند.علیرغم  ادعای وقیحانه مولفین، این مائو بود که استراتژی نظامی محاصره شهرها از طریق دهات را تکامل داده و عملی شدنش را رهبری کرد. او تولد و تکامل جامعه سوسیالیستی را با اتکاء به انرژی و قوه ی ابتکار کسانی که سابق بر این جز یک جفت دست به حساب نمی آمدند، رهبری کرد.

این انقلابی بود که پیشرفت های عظیم اجتماعی و اقتصادی برای اکثریت مردم ببار آورد. متوسط عمر از ۳۲ سال در سال ۱۹۴۹ به ۶۵ سال در سال ۱۹۷۵رسید. یعنی دو برابر شد. چین تحت رهبری مائو به چیزی رسید که آمریکا حتا از نزدیک شدن به آن عاجز است: سیستم بهداشت عمومی و تساوی گرا. صنعت  با نرخی بالاتر از ۱۰ درصد در سال طی انقلاب فرهنگی رشد کرد. و با فرارسیدن اوائل دهه ۱۹۷۰، چین مشکل تاریخی تغذیه خود را حل کرد. این انقلاب زندگی تعداد بیشماری را نجات داد.

انقلاب فرهنگی، نه تنها  “پاکسازی بزرگ” مائو نبود، بلکه “انقلابی درون یک انقلاب”  بود. جنبش و خیزشی وسیع بود به قصد جلوگیری از قدرت گرفتن طبقه ممتاز جدید و تبدیل چین به آن چیزی که از هنگام مرگ مائو در سال ۱۹۷۶  به آن تبدیل شده است: بهشت استثمارگران و آغشته به فساد و نابرابری. چین دیگر سوسیالیستی نیست.

۵) مجادلات حول این کتاب را بر سر چه مسائلی باید تمرکز داد؟     

اساسا بحول دو نکته. نخست، حقایق مربوط به مائو و انقلاب چین: این انقلاب برای چه بود، مائو چه موضعی داشت و چه کرد، و خلق چین چه چیزی را به انجام رسانید. دوم، مسئله ی آینده بشر: آیا میتوانیم بر استثمار، ستمگری، و نابرابری وحشتناک جهان کنونی نقطه ی پایان بگذاریم و به شکلی رادیکال آنرا دگرگون کنیم ـ یا این تنها جهان ممکن است؟

مائو:  حکایت ناشناخته  ترور شخصیت می کند، لیست طویلی از احکام اخلاقی ارتجاعی می دهد، و فریاد می زند که رویای تغییر بنیادین و انقلابی جهان درهم شکسته شده است، زنده باد وضع موجود.

لب کلام این کتاب همین است. ■