«مساله زنان» تابع «مساله طبقاتی»؟؟

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

به مناسبت هشت مارس

از نشریه آتش شماره ۵۱، بهمن ۱۳۹۴

اول: بگذارید از روابطی که زیر سقف خودمان (خانواده مشترک) برقرار است شروع کنیم.

هستند بسیاری زنان آزادیخواه که برای رهایی زحمتکشان مبارزه می‌کنند و همسرانشان هم جزء فعالین جنبش های کارگری، دانشجویی و چپ به حساب می‌آیند. اما در زیر همین سقف خود را در زندان روابطِ  مردسالارانه و رفتارهای زن ستیزانه اسیر می بینند. چرا؟

بسیاری از فعالین جنبش های یاد شده نقش زن را به پایبندی و تعهد نسبت به  منافع مشترک «کارگری» محدود می بینند. هستند بسیاری مردان فعال در جنبش های اجتماعی که هر حرفی از حقوق پایمال شده زنان و ستم جنسیتی را مخرب و باعث تضعیف این جنبش ها  معرفی می‌کنند. چرا؟

کم نیستند مردان فعال در جنبش های اجتماعی و چپ که با عقب مانده ترین گرایش ها و ارزش ها و سنت های مردسالارانه رایج درجامعه (و در صفوف توده های کارگر و زحمتکش) همراه می‌شوند یا در مقابلش سکوت اختیار می‌کنند! چرا؟

بهتر است تعارف هایی که در «تجلیل از شخصیت زن» و «به رسمیت شناختن حقوق زنان» باب شده را جدی نگیریم. اینها قبل از اینکه نشانه یک دگرگونی واقعی و عمیق در افکار و ایده های کهنه و سنتی درمورد زنان باشد، نتیجه فریادهایی است که زنان شورشگر شبانه روز در مقابل سرکوب و فشار نظام طبقاتی و مردسالار سر داده اند. اینها حتی بخشا عقب نشینی لفظی است در برابر حرکت زنان حق طلبی که در مقابل تحقیر  و یا مردانی که بر سر «درجه دوم» بودن زنان با این نظام همسو و همفکر هستند، جا نزده اند.

و بالاخره آیا تعداد محدود زنان آگاه و مبارز در صفوف تشکل های مربوط به جنبش های اجتماعی و چپ، به ویژه در سطوح تصمیم گیری و رهبری را می توان از تفکر مردسالارانه مسلط بر این تشکل ها و عملکرد باز دارنده ناشی از آن، جدا دانست؟ نگرش مردسالارانه صرفاً به نفی وزنه و جایگاه زنان در صفوف طبقه کارگر محدود نمی‌شود، بلکه در حیطه تئوریک  مساله زن را «مساله ای بورژوا دمکراتیک» عنوان می‌کند و آن را کم اهمیت تر از به اصطلاح « مسائل طبقاتی»  قلمداد می‌کند و به شکلی یک سویه، آن را تابع «مساله طبقاتی» می‌داند.

دوم: آمار جدید حکومتی سهم زنان از نیروی کار رسمی ایران را حداکثر ۱۵ درصد نشان می‌دهد و نرخ بیکاری برای زنان را ۳۰ درصد می‌داند. (نعمت زاده – وزیر صنعت، معدن و تجارت. شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۴ ایسنا). البته در اینگونه آمارها، فقط به زنان شاغل رسمی بسنده می‌شود و اکثریت زنان که درگیر مشاغل غیر رسمی در خانه و خیابان یا در کارگاه های کوچک سنتی هستند، نادیده گرفته می‌شوند. اگر چه بر مبنای همین آمار ناقص و گمراه کننده نیز می توان به حقایقی در مورد سیاست طبقه سرمایه دار حاکم در شرایط بحران برای بیکارسازی زنان شاغل پی برد (توجه داشته باشیم که نرخ بیکاری برای مردان در همین دوره حدود ۱۰ درصد است). این واقعیتی است که گسترش نظام سرمایه داری در سراسر دنیا، مداوما تعداد بیشتری از زنان را به نیروی کار صنعتی و خدماتی تبدیل می کند؛ در عین حال زنان در صنایع کوچک سنتی و خانگی و در کشاورزی معیشتی کماکان نقشی اساسی بازی می‌کنند. این نقش علیرغم محدود شدن و به حاشیه رانده شدن بخش های عقب مانده و ماقبل سرمایه داری اقتصاد، همچنان به عهده زنان است. عرصه مهم دیگری که زنان در آن نقشی منحصر به فرد ایفاء می‌کنند و هیچکس در «زنانه بودن» آن شک ندارد، کار خانگی یا خانه داری است. خانه داری را بهتر است بیگاری یا کار بدون مزد بنامیم و نه کار به معنی رایج کلمه. این بیگاری، نقش کلیدی در سودآوری سرمایه داری دارد.

کار بدون مزد زنان که شرایط تجدید قوا و انرژی کار مرد (یا مردان) خانواده را تامین می‌کند، و نیروی کار جدید جامعه را از طریق تولید مثل و بچه داری می‌پروراند، تاکنون جایگاه بی بدیلی در تحقق ارزش در نظام سرمایه داری داشته است. برای اکثریت مردم تصور اینکه چرخ زندگی بتواند بدون کار خانگی بچرخد، غیر ممکن است. در واقع اکثریت عظیم اهالی دنیا، شاید بدون اینکه خود متوجه باشند، خانواده را مقدس می‌دانند و باور دارند که «بهشت زیر پای مادران است» چرا که کار خانگی را حیاتی و واجب تشخیص می‌دهند!

در عین حال، به ویژه طی چند دهه گذشته، سرمایه داری بین المللی به شکل بی سابقه ای نیروی کار زنان را وارد بازارکار کرده، در برخی کشورها رشته های تولیدی معینی را عمدتا با استفاده از این نیرو به راه انداخته است. نتیجه اینکه، زنان بیش از پیش در لایه های تحتانی (لایه های گسترده و مهم) طبقه کارگر جهانی جای می‌گیرند. پرولتر شدن بیشتر زنان بدون شک بر شرایط و شکل کار خانگی تاثیر می‌گذارد، اما به هیچ وجه به معنی حذف آن نیست. با رابطه ای متناقض و شکل های مختلط ِ بهره کشی روبرو هستیم. در بعضی موارد، کارهای فرعی واحدهای تولیدی و خدماتی سرمایه داری را به زنان می‌سپارند تا به شکل فردی و یا در گروه های کوچک خانوادگی در خانه های خویش آن را انجام دهند. این راهی است برای همزیستی کار مزدی زنان با بیگاری یا به اصطلاح «وظایف خانگی» آنان. زنان کارگر درگیر روابط مختلطی از کار مزدی و کار بی مزد خانوادگی هستند. مثلا در بسیاری موارد، دستمزد قالیبافی براساس مناسبات پدرسالارانه حاکم «و به طور طبیعی» در اختیار مرد خانواده قرار می‌گیرد. خوبست در همینجا اشاره کنیم که یک نگاه گذرا به تعداد بافندگان در سراسر کشور نشان از آن دارد که عمده  نیروی در گیر در این کار که بالغ بر ۲ میلیون نفر است را زنان تشکیل می‌دهند. این خود می‌تواند پوچی آمارهایی که می‌خواهند نقش زنان در طبقه کارگر را کوچک جلوه دهند نشان دهد. در کنار این، بعضی کارهای خدماتی نظیر بسته بندی نیز هست که در خانه های مناطق شهری توسط زنان انجام می‌گیرد و این بیشتر در چارچوب کار مزدی به شیوه قطعه کاری می‌گنجد.

در جامعه مردسالار، مردان کارگر نیز از امتیازات مردانه برخوردارند و از ایدئولوژی پدرسالارانه و دین و سنت بهره می‌برند. همین وضعیت شکافی را بین مردان و زنان کارگر شکل داده است. بدون توجه به این واقعیت، نمی‌توان رفتار و سیاست صحیحی برای متحد کردن واقعی صفوف طبقه کارگر اتخاذ کرد.

سوم: ستم و تبعیض جنسیتی  و مساله رهایی زن از نظر عینی یکی از تضادهای اصلی و یک قوه محرکه مهم برای انقلاب اجتماعی سوسیالیستی و پس از آن برای پیشروی انقلاب در فرایند ساختمان سوسیالیسم است. هر جا نیروی ذهنی انقلاب با شکل های گوناگون ستم بر زنان (هم قبل و هم پس از کسب قدرت سیاسی) بیشتر درگیر شد و جامعه و افکار را در جهت حل این تضاد در زیربنا و روبنا شکل داد و به میدان آورد، موتورمحرکه انقلاب سوسیالیستی فعالتر و پر قدرت تر به جریان افتاد. و هر جا که با استدلال ها و بهانه های محافظه کارانه به سنت ها و ایده های کهنه و روابط مردسالارانه پا داده شد، نیروهای بورژوایی قدرت‌مند تر شدند و انقلاب را از شتاب انداختند. مساله زن یک مساله کمونیستی است. یعنی حل کامل آن وابسته به از بین رفتن مالکیت خصوصی و طبقات است و خود بخش تعیین کننده ای از این فرایند است. بدون حل نهایی تضاد میان اجتماعی شدن تولید و مالکیت خصوصی، سلسله مراتب جنسیتی در جامعه بشری از بین نخواهد رفت. از طرف دیگر جنبشِ انقلابی زنان این ظرفیت را دارد که با پیشروی و تعمیق خود در عرصه پراتیک و تئوری، کل جامعه را به جلو براند، پالایش دهد، با افق و نگاه انجام انقلاب سوسیالیستی و ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، زمینه ساز آفرینش جهان کمونیستی باشد.

فواد کعبی