در باره فیدل کاسترو: ۴ نکته جهت گیری

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

کوبا تحت رهبری فیدل کاسترو یک کشور سوسیالیستی نبود و امروز هم یک کشور سوسیالیستی نیست

November 27, 2016 | Revolution Newspaper | revcom.us

۱- فیدل کاسترو یک انقلاب  ضد امپریالیستی عادلانه که توده های مردم طرفدارش بودند را علیه ایالات متحده آمریکا رهبری کرد. انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ رژیم باتیستا را سرنگون کرد. این رژیم سرکوب گر که مورد تنفر توده های مردم بود با بیرحمی منافع امپریالیسم آمریکا را پیش می برد. این انقلاب املاک سرمایه گذاران ایالات متحده را مصادره کرد و سلطه اقتصادی آمریکا بر کوبا را خاتمه داد. در کنار گوش ایالات متحده یک انقلاب به قدرت رسید که با شجاعت در مقابل امپریالیسم آمریکا ایستاد و به دیگران هم فراخوان داد که از الگوی آن پیروی کنند. کوبا برای ستمدیدگان و برای انسان هایی که در سراسر جهان از جمله ایالات متحده، افکار رادیکال و انقلابی داشتند منبع امید و الهام شد.

۲- امپریالیسم آمریکا وحشیانه و بی وقفه تلاش کرد تا رژیم جدید کوبا را فلج کرده و نابود کند و مردم کوبا را دوباره به انقیاد بکشد. ایالات متحده کوبا را محاصره اقتصادی کرد و دسترسی آن به فرآورده های حیاتی و دارویی را محدود کرد. آمریکا، در سال ۱۹۶۱ تجاوز معروف به خلیج خوکها را سازماندهی کرد. این تجاوز توسط شبه نظامیان مزدور و اوباشی که توسط سازمان سیا مسلح و تامین مالی شده بودند، انجام شد. اما خیلی زود شکست خورد. آمریکا بارها تلاش کرد تا کاسترو را ترور کند. ایالات متحده از هر طریقی کوشید تا کوبا را به لحاظ دیپلماتیک منفرد کند.

۳- فیدل کاسترو، هر نیتی که داشت اما در مواجهه با فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، به سیاست ها و راه توسعه و جهت گیری بین المللی ای دست یازید که نتیجه اش تسلیم شدن به امپریالیسم بود. کاسترو کوبا را وابسته به سوسیال امپریالیسم شوروی کرد. شوروی در اواسط دهه ۱۹۵۰ دیگر یک کشور سوسیالیستی نبود. اقتصاد کوبا وابسته به تولید شکر باقی ماند و به شدت معوج شد. جامعه جدید کوبا، جامعه ای نبود که توده های مردم را برای ریشه کن کردن هرگونه ستم و استثمار توانمند کند. کوبا تحت رهبری فیدل کاسترو یک کشور سوسیالیستی نبود و امروز هم یک کشور سوسیالیستی نیست.

۴- فیدل کاسترو یک نقش ایدئولوژیک ارتجاعی در جنبش کمونیستی جهان بازی کرد. به ویژه با دفاع از شوروی رویزیونیستی و در حمله به مائوتسه دون و چین انقلابی.

در اوایل و اواسط دهه ۱۹۶۰، مائوتسه دون دست به مبارزه ایدئولوژیک تکان دهنده و تاریخی علیه رویزیونیسم و اتحاد شوروی زد زیرا شوروی تبدیل به مرکز جهانی رویزیونیسم مدرن شده بود. رویزیونیسم، کمونیسم را از محتوای انقلابی اش تهی کرده و تحت نام مارکسیسم، سرمایه داری را تقویت می کند. مائو به طور علمی نشان داد که اتحاد شوروی نه یک کشور سوسیالیستی بلکه یک کشور سرمایه داری دولتی است. اما فیدل کاسترو اتحاد شوروی را به عنوان یک کشور سوسیالیستی قلمداد می کرد و از آن حمایت می کرد. مائو نشان داد اتحاد شوروی تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شده است که فقط در خدمت به منافع امپراتوری خود، کار می کند. اما فیدل کاسترو با اتحاد شوروی متحد شد و مشاطه گر و مدافع نقش و اعمال بین المللی ستم گرانه آن شد.

مائو خدمت عظیمی به آرمان انقلاب کمونیستی کرد: او تئوری ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، تئوری ممانعت از احیای سرمایه داری و ادامه انقلاب به سوی کمونیسم جهانی که در آن هیچ نشانی از استثمار و ستم و تقسیم جامعه بشری به طبقات نداشته باشد را تدوین کرد و این تئوری را در جریان انقلاب فرهنگی (۱۹۶۶-۱۹۷۶) به عمل گذاشت. در جریان این انقلاب ده ها و صدها میلیون نفر بر سر مسایلی که برای جهت گیری جامعه و انقلاب جهانی تعیین کننده بودند بحث و مناظره می کردند. این انقلاب به مدت دهسال مانع از احیای سرمایه داری در چین شد. فیدل کاسترو به مائو و انقلاب فرهنگی که تحت رهبری مائو بود حمله کرد. در حالی که این انقلاب نقطه اوج موج اول انقلاب کمونیستی بود.