یــــهوا
ستاره مهری
گروه سینمایی «هنر و تجربه» در بهار ۹۸ فیلم یهوا را اکران کرد. این فیلم محصول سال ۱۳۹۴ و اولین تجربه کارگردانی آناهید آباد است. محصول مشترک ایران و ارمنستان و در ارمنستان ساخته شده است. نماینده ارمنستان در نودمین دوره جایزه اسکار بود که به دور نهایی راه نیافت. در ایران به این فیلم اجازه اکران عمومی داده نشد و خانم آباد نهایتا تصمیم گرفت آن را در گروه هنر و تجربه نمایش دهد. خانم آباد در اینباره به روزنامه آلیک (روزنامه ارمنیهای ایران) میگوید: «دو سال برای اکران سراسری این فیلم صبر کردم… اما وضعیت اکران به شکلی است که دلایل دیگری خارج از خود اثر در امکانات نمایش یک فیلم دخیل است و این چرخه فرصت تنفس به فیلمهایی مانند یهوا را نمیدهد… بهنظر میرسد که گروهی عمداً چنین وضعیتی را برای اکران ایجاد کردهاند و علاقه ندارند مردم فیلمهای آگاهیبخش ببینند…»
فیلم، داستان فرار یهوا پزشکی جوان که هویت خود را پنهان میکند همراه دختر کوچکش از ایروان به روستایی در یکی از مناطق مرزی ارمنستان است. روستایی که درگیر جنگ بوده و اکنون پس از پایان جنگ هنوز اثرات و عوارض آن در زندگی مردم بهوضوح دیده میشود. هرچه به روشن شدن دلیل فرار این زن نزدیکتر میشویم، با وارد شدن افراد جدید موضوعاتی مانند جنگ، مینهای عملنکرده، سقط جنین، سنت، عشق و… هم وارد فیلم میشود.
داستان شخصیتهای فیلم در بستری از جنگ و اثرات آن میگذرد، جنگی که گرچه تمام شده ولی هم یهوا و هم دیگران را دچار عوارض تلخ و ناخواسته کرده و گاهی حتی مسیر زندگیها را تغییر داده است. خبرگزاری مهر به نقل از کارگردان فیلم گفته: «بخشی از فیلم، حس و حال من در جنگ ایران و عراق است و همان اضطرابی که بعد از بمباران داشتیم. یهوا هم نمیتواند دور از من باشد و جزو دغدغههای شخصی من بود.» مردم روستا از جنگ مینالند و سایه ترس آن را هنوز بر سر خود حس میکنند، شبها شلیک منور سربازان دشمن از آنسوی مرز آرامششان را بر هم میزند. انفجار مین بازمانده از دوران جنگ کابوسشان شده و خانوادههای زیادی در طول جنگ داغدار شدهاند. یکی از زنان روستا میگوید: «جنگ ترسهای خودش رو داره، بعد از جنگ هم ترسهای خودش رو. ما در حسرت نداشتن این ترسهاییم.» زنی که سه نسل از مردان خانوادهاش را در جنگ از دست داده میگوید نمیدونم تا کی باید ادامه داشته باشه… خشم و ترس و نفرت و نگرانی مردم از جنگ، درست و قابل فهم است. اما جنگها تفاوتهایی با هم دارند. خصلت جنگ یا عادلانه و ناعادلانه بودن آن را خصلت جامعهای که برای آن مبارزه میشود، تعیین میکند. جنگهای ارتجاعی/امپریالیستی که برای پیشبرد منافع قشر کوچکی و برای بازتقسیم جهان توسط قدرتهای طبقاتی و بازتولید همین روابط ستم و استثمار طبقاتی راه انداخته میشوند و نتیجهای جز ویرانی و آوارگی و مرگ تودههای مردم ندارند را باید افشا و علیهشان مبارزه کرد. اما نوع دیگری از جنگ هم وجود دارد. جنگ انقلابی که هدف نهایی آن نابود کردن تمایزات طبقاتی، طبقات و دولت و نابود کردن خود جنگ است؛ یکی برای حفظ و تحکیم جامعه طبقاتی و دیگری برای از بین بردن آن.
انفجار مین عملنکرده، یکی از کودکان خلاق و شاداب و سرزنده روستا را میکشد و تلاش یهوا برای نجاتش هم هویتش را لو میدهد و هم به برخوردهای خرافی برخی افراد با او میانجامد. جملاتی مانند اینکه «قدم این زن و دخترش چه شوم بود. هنوز نرسیده، بچه مثل گل رو کردیم زیر خاک». ناآگاهی، دوری از علم و آموزش خرافات دینی به جای آن باعث درغلتیدن تودهها در چنین توهماتی میشود و در خدمت حفظ وضع موجود است.
یهوا در دوران جنگ برای کمک از دانشکده پزشکی به منطقه جنگی در این روستا آمده و عاشق یکی از سربازان میشود. پسر در جنگ کشته میشود و یهوا میفهمد که باردار است. برای فرار از فشارها و عواقب بارداری خارج از ازدواج، با مردی که دوستش ندارد ازدواج میکند. اکنون آن مرد مُرده و خانوادهاش یهوا را به قتل پسرشان متهم کردهاند و بیخبر از ماجرا میخواهند نوهشان را از او بگیرند. وقتی یکی از شخصیتهای فیلم این داستان را از یهوا میشنود به او میگوید پس این شروع فرار و آوارگی تو بود یهوا جواب میدهد نه، فرار من وقتی شروع شد که «آبرو» را به زندگی ترجیح دادم! در جامعه مردسالار فرقی ندارد که زنی تحصیلکرده و مستقل باشی یا خانهدار، فشار خردکننده روابط اجتماعی ضد زن و سرکوب شدید روابط خارج از کلیشه ازدواج برای تمام زنان است. یهوا در روستا با دختر جوانی آشنا میشود که او هم بهدلیل یک رابطه خارج از ازدواج باردار شده و از یهوا میخواهد کمکش کند سقط کند. یهوا بعد از حوادثی به او کمک میکند به ایروان برود و آنجا فرزندش را بزرگ کند چون موافق سقط نیست و به دختر میگوید: «این بچه فقط مال تو نیست. پدرش هم باید نظر بده». نمیدانم این نظر شخصی آناهید آباد است یا مخاطره و محدودیت او بهعنوان یک فیلمساز در نظام جمهوری اسلامی اما طرف اشتباه را گرفته و نهتنها به حق زن بر بدن خود قائل نیست بلکه آب در آسیاب انقیاد زن میریزد. حاملگی پروسهای مربوط به بدن زن است و ربطی به مرد ندارد جز وجود اسپرم. نطفه میتواند نُه ما رشد کند چون فیزیولوژی زن چنین امکانی به او میدهد و بدون وجود بدن زن، نطفه هم وجود نخواهد داشت. مخالفان سقط جنین، زن را برده تودهای سلول میدانند که در بدن او قرار دارد ولی نباید اختیاری برای تصمیمگیری نسبت به آن داشته باشد؛ زنی که اختیاری بر بدن خود نداشته باشد، برده است و تازمانیکه زنان برده باشند، بشریت نمیتواند خود را آزاد کند. هدف نیروهای تاریکاندیشی که به حق سقط جنین حمله میکنند صرفا ممانعت از سقط جنین نیست. بلکه مستقیما علیه حق جلوگیری از بارداری حرکت میکنند. ضدیت با جلوگیری از بارداری و سقط جنین نشان میدهد که مساله آنها انقیاد زنان در شکل ماشین تولید مثل و همچنین ابژه جنسی است و موضوع بر سر «کشتن بچهها» نیست. زندگی در این دنیا بهعنوان یک زن یعنی دائما با حمله و آزار مواجه شدن؛ حملات جنسی و تحقیر جنسی همراه است با حمله به ابتداییترین حق زن که عبارتست از تصمیمگیری بر سر بچهدار شدن، زمان بچهدار شدن و بچه بزرگ کردن.
یهوا درنهایت تصمیم میگیرد دست از فرار بردارد و ترس افشا شدن رابطه «نامشروع» را کنار بگذارد اما یهواها در همهجای این جهان وجود دارند. زنانی که باید برای زندگی و هر چیز دیگر بجنگند. امکان گذاشتن نقطه پایانی بر این وضعیت وجود دارد: حرکت بهسمت انقلاب کمونیستی. اما هیچ قدم جدیای در راه انقلاب کمونیستی نمیتوان برداشت بدون اینکه در کار و فعالیت امروزمان مبارزه علیه ستم بر زن بخش برجستهای باشد و انقلاب هم بدون این مبارزه ممکن نیست.