زنده باد یاد تو که راز سنگر و ستاره میدانستی!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

درباره رفیق سربدار بهنام رودگرمی و در پاسخ به نیک­آهنگ کوثر

نیک آهنگ کوثر کارتونیست اصلاح طلب سابق و طرفدار امروزی رضا پهلوی و امپریالیسم آمریکا اخیرا در فیس بوکش به خاطره نویسی از دوران کودکی و نوجوانی افتاده است. او در «خاطره شماره ۲۱» و با عنوان «دیدی که چگونه گور بهرام (بهنام) گرفت؟» (به تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۹) خاطره ای درباره رفیق بهنام رودگرمی نوشته است. کوثر که ظاهرا رفت و آمد خانوادگی با خانواده رفیق بهنام داشت در آخرین سطر خاطره اش چنین افاضات کرده که: «همیشه به این فکر می‌کنم که اگر بهرام (بهنام) به ایران بازنگشته بود، با آن هوشش تبدیل به یکی از ایرانیان موفق در آمریکا می‌شد… لعنت به کنفدراسیون، لعنت به سیاست… لعنت به جنگ مسلحانه…لعنت به جمهوری اسلامی…».

رفیق بهنام رودگرمی (باقر) از فعالین کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی (کنفدراسیون احیاء) در آمریکا و اتحادیه کمونیستهای ایران بود که پس از انقلاب سال ۵۷ از فعالین بخش کارگری سازمان در تهران شد. بهنام جزء نخستین دسته رفقایی بود که در مهر سال ۶۰ برای مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی به جنگلهای اطراف شهر آمل رفتند. او اولین شهید سربداران بود که بعد از ظهر روز ۱۸ آبان ۱۳۶۰ حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر در جاده امامزاده عبدالله به سمت شهر آمل در درگیری با یک خودروی گشتی سپاه پاسداران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت. پیکر بهنام پیچیده در پرچم سرخ و نشان داس و چکش در روز ۱۹ آبان با حضور تمامی رفقایش در کمپهای محل استقرار سربداران در جنگلهای اطراف آمل به خاک سپرده شد.[۱]

اما به خاطرۀ نیک­آهنگ کوثر برگردیم و ابراز تأسفش از مرگ قهرمانانۀ رفیق بهنام و لعنتی که پیش از جمهوری اسلامی، نثار کنفدراسیون و مبارزه مسلحانه سربداران کرده است. نکتۀ اصلی این نیست که کوثر، در پیدا کردن مقصر جان باختن بهنام، کنفدراسیون و مبارزۀ انقلابی علیه ارتجاع را همردیف جمهوری اسلامی و حتی مقدم بر آن می­داند. نکته اصلی موضعی است که به عنوان یک «روشنفکر» در قبال حاکمان، قدرت، مردم و جامعه گرفته است و از قضا در این مورد می­توان او را با انتخابِ بهنام و مرگِ سرخش به قیاس و داوری نشست!

در اینجا منظور از روشنفکر، معنای عام است و به همین علت عمدا داخل کروشه قرار گرفته است. یعنی بخشی از جامعه که با فکر و ایده کار میکنند و تولیدات فرهنگی، ادبی، هنری و فکری جامعه را خلق و تألیف می کنند. باب آواکیان در بحثی درباره روشنفکران می گوید:

…فرقی نمی کند که آن روشنفکران (رهبران) از میان خرده بورژوازی برخاسته باشند یا از میان پرولتاریا و دیگر زحمتکشان. یکی از خصایل مشخص روشنفکران، چه به عنوان فرد یا پدیده ای اجتماعی، این است که به خاطر موقعیت خاص شان و ماهیت نقش آنان در کار با ایده ها، امکان و ظرفیت آن را دارند که خود را به این یا آن طبقه «بچسبانند» و حتا خود را از یک طبقه «جدا» کرده و به طبقه ای دیگر «بچسبند». به عبارت دیگر، آنها می توانند جهان بینی این یا آن طبقه را اتخاذ کنند و نماینده منافع این یا آن طبقه شوند. به نکتۀ مارکس در مورد رابطۀ میان روشنفکران ودکان داران، باید توجه کرد. (مارکس می گوید، وجه اشتراک روشنفکر دموکرات و دکاندار در آن است که هر دو افق کوتاهی دارند و دنیا را ورای پنجره دکان نمی ­بینند. میگوید اما فرق روشنفکر با دکاندار در آن است که روشنفکر با فکر کار می کند و ظرفیت آن را دارد که تغییر کند. م) در واقع مارکس می گوید روشنفکران به طور خود به خودی و معمولا با گرایش قدرتمندی، جذبِ بینش و منافع خرده بورژوازی می شوند. زیرا به عنوان یک قاعده عام، این موقعیت بیشتر از هر موقعیت دیگر با جایگاه اجتماعی­ شان منطبق است. اما همانطور که می ­دانیم برخی از روشنفکران و حتی گروه­ هایی از آنها میتوانند تبدیل به کارگزاران عالیرتبه و رهبران سیاسی بورژوازی شوند. از طرف دیگر برخی روشنفکران قادرند بینش پرولتاریا را اتخاذ کرده و تبدیل به رزمندگان منافع آن شوند شوند…[۲]

با این نقل قول از ماهیت و جایگاه روشنفکران در جامعه، بهتر می­توان داوری امثال نیک­آهنگ کوثر درباره روشنفکران انقلابی همچون رفیق سربدار بهنام رودگرمی را فهمید و همچنین به نقش و جایگاه امثال نیک­آهنگ هم پی برد. بهنام رودگرمی و نیک آهنگ کوثر هر دو روشنفکرانی برخاسته از اقشار میانی جامعه بودند که هر کدام جانب یکی از دو طبقۀ اصلی زمانۀ ما و جامعه ما یعنی پرولتاریا و بورژوازی را گرفتند. هر کدام با انتخابشان در یک سوی این جنگ خونین تاریخی-جهانی ایستادند؛ یکی در کنار مردم و در کمپ انقلاب و دیگر در رکاب حاکمان و در اردوی ارتجاع.

بهنام رودگرمی و هزاران کمونیست و انقلابی همچون او از اقشار و طبقات میانی و مرفه جامعه، تحصیل کردگان بهترین دانشگاه های جهان، با آینده ­های چرب و نرم – که حتی فکر آن دهان دکانداران عرصه فرهنگ همچون نیک آهنگ کوثر را به آب می­اندازد – به طبقه ­شان، به استثمارگران، به آیندۀ برساخته از همدستی با ستمگران و به «موفقیت»های حقیر دنیای کوته­ فکرانۀ امثال کوثر پشت کردند و صف پرافتخار مبارزه برای رهایی انسان از زنجیرهای بهره کشی و ستم را برگزیدند. آنها پیشگامان جنگ توده­های مردم با ارتجاع شاه و شیخ، مبارزه با نظام سرمایه داری جهانی و امپریالیستها و عداوت با دنیای کهنه و پلشتی­ های آن بودند.

در طرف مقابل امثال نیک ­آهنگ کوثر اما در زمانۀ شکست انقلابها و سراشیبی جنبش انقلابی در سراسر جهان، به همپالکی با سران و سلاطین قدرت خو گرفتند. نانِ ترویج و تبلیغ فریب و توهم دوم خرداد و اصلاحات را خوردند، کاندیدای شوراهای اسلامی شهر و روستا شدند، دزدانه به خلوت و اندرونی اوباشی از قماش مهدی هاشمی رفسنجانی در آمدند، با بودجۀ دولتهای امپریالیستی سایت و روزنامه و وبلاگ راه انداختند و با پسمانده­های ارتجاع سلطنت به همنشینی پرداختند. و حالا تَر دامن از معاشرت و همخویی با دشمنان مردم به انتخاب و مرگ حماسی امثال رفیق بهنام افسوس خورده و برای «موفقیت»های از دست رفته آنها در آمریکا قبطه میخورند! دریغا شرم و عجبا از وقاحت!

چقدر جای بهنام خالی است تا با همان قاطعیت انقلابی و کمونیستی اش به چرتکه انداختن ها دکانداران عرصۀ فرهنگ پوزخند بزند و انتخابش برای پیوستن به صف مردم و انقلاب را به مثابۀ انکار تاریخی دنیای پَست زَغَنهای عرصه هنر و سیاست به رخشان بکشد.

اما اهمیت و جایگاه روشنفکران در جامعه کماکان موضوعیت دارد. انتخاب بین بودن با قدرت یا بر قدرت، انتخاب بین همشانه شدن با شکنجه گران، دزدان و فاشیستها یا پیشگامی توده های مردم، کارگران و زحمتکشان و زنان و ملل تحت ستم. انتخاب بین نیک ­آهنگ کوثر، محمود دولت ­آبادی، مسیح علی­نژاد و داریوش ارجمند شدن یا بهنام رودگرمی، سعید سلطانپور، مرضیه احمدی اسکویی و غلامحسین ساعدی شدن پیشِروی تک تک آنها است. همه کسانی که در دل تضاد میان کار فکری و بدنی در جامعه، امکان کار کردن با ایده ها، فکر و هنر را پیدا کرده اند و لاجرم دیر یا زود جانب یکی از دو طبقه اصلی و دو جهانبینی اصلی را خواهند گرفت، با این انتخاب روبرو هستند.


[۱] پرنده نوپرواز. گفتگو با یکی از رفقای شرکت کننده در مبارزه مسلحانه سربداران و قیام آمل. انتشارات حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست). ۱۳۸۳. ص ۵۲ و ۵۳

https://cpimlm.org/wp-content/uploads/2019/07/parande.pdf

[۲]  آواکیان، باب (۱۳۹۷) برخی نکات درباره نقش روشنفکران و فرایند انقلاب. از نشریه حقیقت. دوره سوم. شماره ۸۴. بهمن ۱۳۹۷. ص ۳۰