«برخی یادداشت‌های اولیه در مورد این‌که با چه اوضاعی مواجهیم: خطوط کلی، تضادها و بحران‌ها»

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

گزیده‌ای از مقالۀ نشریه انقلاب ۶ آوریل ۲۰۲۰

ترجمه در نشریه آتش شماره ۱۰۳ خرداد ۱۳۹۹

یادداشت سردبیری انقلاب: هدف از یادداشت‌های اولیه یکی از اعضای «تور سراسری» دامن زدن به تحلیل بیشتر ازسوی خوانندگان در مورد واقعه‌ای است که تبدیل به «تکان» بی‌سابقه‌ای در جهان شده و پسایندهای بلندمدت خواهد داشت. هم‌چنین، هدف‌مان کمک به توانمند کردن جنبش برای انقلاب است تا بتواند به چالش این لحظه جواب دهد.

…ارائۀ تحلیلی جامع از اوضاع در لحظه‌ای که بسیار سیال و مملو از عدم قطعیت است، اگرنه غیر ممکن اما بسیار سخت است. …در عین حال ضروری است که پروسۀ ترسیم روش‌مندتر خطوط کلی اوضاع را حتا در شرایطی که این اوضاع در حال تکوین است آغاز کنیم، تضادهای کلیدیِ تبلور یافته و بحران‌ها که حادتر و آشکارتر می‌شوند را شناسایی کنیم و با دلی شوریده و زه از کمان کشیده، نگاه‌مان را به جاده‌های بالقوه‌ای بدوزیم که از درون آن‌ها بتوانیم برای اهدافِ استراتژیک‌مان آزادی به دست آوریم. این بخشی از رویکرد استراتژیک برای دست یافتن به اهداف کلیدی و نسبتا میان‌مدت‌مان تحت شرایطی است که به‌طرز شگرفی جدید و موقعیت‌ها دائما در حال تغییر و تشدید هستند. …هدف این است که هرچه بیشتر با این وضع دست و پنجه نرم کرده و رویکرد استراتژیک‌مان را در مورد «چه باید کرد» فرموله کنیم و به موازات بالا رفتن منحنی شناخت‌مان روشن کنیم که در این شرایط ابتکارات کلیدی‌مان را چگونه باید پیش ببریم.

در رابطه با این نکته آخر، در این شرایط بیش از هر چیز تبلیغ و ترویج باب آواکیان، کتاب «پایه‌ها»، علم و انقلاب (از آردی اسکای بریک)، رویکرد علم، واقعیت انقلاب و سنتز این‌ها در کمونیسم نوین لازم است. جوش و خروش مستمری که در جامعه جریان دارد امکان پیشبرد اهداف استراتژیک و اهداف نزدیک‌تر انقلابی را در خود فشرده می‌کند. اما این کار نیازمند فداکاری و سخت‌کوشی، تجربه و پراتیک کردن و یافتن راه‌هایی برای پیشبرد آن است. این فعالیت را نه‌تنها از طریق حضور دیجیتالی …بلکه هم‌چنین از طریق به‌کاربست دینامیک انباشت- تاثیرگذاری-انباشت در زندگی واقعی به حداکثر ممکن حتا با وجود شرایط سیال و محدود و متغیر باید پیش ببریم. در برهۀ کنونی، تمام این عناصر دربرگیرندۀ یک منحنی شناخت بسیار تیز در هر دو زمینۀ محتوا و فرم است.

سوال باید کرد: وقتی توده‌های مردم از نظام کنونی «دل‌زده» می‌شوند، چگونه می‌توان با کمونیسم نوین آیۀ «هیچ آلترناتیوی نیست» و سقف‌های فکری و نقاط کور حاکم در جامعه را در زمینۀ تصور کردن یک دنیای متفاوت درهم شکست؟ پیشاهنگ در کلیت خود چه مسئولیت‌هایی دارد؟ آتوریتۀ انقلابی که باید در رقابت (با حاکمیت) باشد چه شکلی به خود می‌گیرد و در لحظه‌ای مانند لحظه کنونی چگونه تبارز می یابد و قطب خود را مستقر می‌کند؟ درحالی‌که، آدم‌های «مترقی» به‌طور خودبه‌خودی به‌سمت شخصیت‌هایی مانند آندرو کومو شهردار نیویورک گرایش پیدا می‌کنند و با دلتنگی یاد «فرانکلین روزولت» می‌افتند و آرزوی «شرایط عادیِ» کسل‌کننده‌ای که جو بایدن وعده می‌دهد را می‌کنند، ماهیت واقعی آن‌چه را وایمار (دموکراسی بورژوایی لیبرال) نمایندگی میکند چگونه باید به میان مردم برد، به‌ویژه و ازجمله آن‌طورکه در مواردی که باب آواکیان در مقالات نمونه (منظور مقالات کوتاهی است که در چند ماه اخیر منتشر شده‌اند) پیش می‌کشد؟ در لحظاتی مانند اکنون یکی از سخت‌ترین چالش‌ها انباشت و سازماندهی قوا برای انقلاب است. و ما در «تور سراسری» به دست و پنجه نرم کردن با این بُعد مساله  نیاز داریم و باید این سوال را در مقابل توده‌ها هم بگذاریم و برای حل این تضاد سخت با آن‌ها کار کنیم.

یک جهتگیری پایهای و رویکرد ماتریالیستی

در کتاب «انقلاب و رهایی بشریت» باب آواکیان نکته‌ای طرح می‌کند که در رابطه با داشتن جهت‌گیری ماتریالیستی تعیین‌کننده است: «در کمونیسم، انسان‌ها کیفیتا بیشتر از هر زمان دیگر با طبیعت و با یکدیگر تعامل آگاهانه خواهند داشت. این حقیقت دارد. اما در کمونیسم هم با محدودیت روبه‌رو خواهید شد و باید آنها را تغییر دهید. در کمونیسم شما کماکان با آن اصول پایه‌ای که مارکس در مورد شالوده‌ها و تضادهای محرکۀ جامعه بشری برشمرده است روبه‌رو خواهید بود. مهم نیست در کدام مرحلۀ کمونیسم باشید، شما کماکان با این ضرورت که خود را به‌مثابه چیزی “بیرونی” به شما نمایان می‌کند مواجه خواهید شد و باید روی آن کار کنید و برای تغییرش مبارزه کنید – و با تغییر دادن آن، ضرورت جدیدی را به وجود خواهید آورد. تضاد میان نیروهای مولده و روابط تولیدی، میان زیربنا و روبنا کماکان جامعه را شکل داده و به‌جلو خواهند راند. و درک هرچه آگاهانه‌تر این روابط کماکان مساله‌ای خواهد بود – اما هرگز به آزادی کامل در این رابطه نخواهید رسید.» (تاکیدات از نویسنده)

ماتریالیسم پایه‌ای و اساسی و دیالکتیک پویایِ میان ضرورت و آزادی که در این‌جا بحث شده، بخش مهمی از جهت‌گیری کلی بوده و در این برهه بسیار مهم است. برخی از این موارد به شکل حادی  مطرح شده‌اند. مثلا این‌که در مقابله با این نوع پاندمی‌ها تفاوت سوسیالیسم و نهایتا کمونیسم با جامعۀ کنونی چه خواهد بود. پاندمیِ کووید۱۹ رخدادی تصادفی است، هرچند که ریشه‌های گسترده‌تر آن همانند پاندمی‌های مشابه کاملا می‌تواند در تضادهای کلی سیستم باشد. پس سوال این است: چگونه این ضرورت “بیرونیِ” خاص (یعنی کووید۱۹) با سطح فعلی نیروهای مولده و روابط تولیدی سرمایه داری برهم‌کنش دارد. این رابطه به‌ویژه وقتی برجسته می‌شود که آن‌چه را امروز امکان پذیر است با آن‌چه در دوره‌های تاریخی دیگر امکان‌پذیر بود مقایسه کنیم. مثلا، دانش و فن‌آوری امروز در تولید واکسن را مقایسه کنید با شیوع بیماری آنفولانزای اسپانیایی (سال ۱۹۱۸). بنابراین، آن‌چه اکنون ممکن است و انتظارش میرود صد و هشتاد درجه با آن‌چه انجام میشود در تضاد است و مزخرف بودن این شیوه تولید و روابط تولیدی منسوخش را نمایش می‌دهد. تضاد میان روابط تولیدی سرمایه‌داری-امپریالیستی و نیروهای تولیدی به شکل چشمگیری تبارز یافته و مشهود است که این روابط تولیدی جبر و زنجیری بر دست و پای نیروهای تولیدی است (نیروهای تولید شامل دانش و فن‌آوری است اما مهم‌ترین نیروی تولیدی خود مردم هستند) و سرچشمۀ رنج‌های بیهوده است. باب آواکیان این موضوع را در مقالۀ اخیرش (توهم مرگبار “شرایط عادی” یا راه پیشروی انقلابی) توضیح داده است: «بحران ویروس کرونا واقعیت نظام سرمایه‌داری را هرچه برجسته‌تر نشان داده است. این نظام نه‌تنها در تناقض با تامین نیازهای توده‌های بشریت قرار دارد بلکه در تخاصم اساسی با آن و مانع مستقیم در مقابل آن است.»

قیاس‌های تاریخی زیادی در گفتمان‌های عمومی و «چپ» در مورد طاعون و پاندمی‌های مختلف می‌شود. اما آن‌چه از حاکمان و دولت‌ها انتظار می‌رود متفاوت از آن‌چیزی است که در گذشته از آن‌ها انتظار می‌رفت و پتانسیل آن را دارد که مشروعیت آن‌ها را زیر سوال ببرد، حتی وقتی که حول تضادهای خاص دیگر تمرکز یافته و تبارز یابد. …درعین حال با توجه به روندهای ایدئولوژیک و سیاسی که در جامعۀ آمریکا سلطه دارد …امکان دارد که بورژوازی و بخش‌های فاشیست آن بتوانند با سیاست «از این ستون به آن ستون» (با هزینۀ گران اجتماعی که با جان مردم پرداخت خواهد شد و انفجارهای کوچک اجتماعی) این پاندمی را مدیریت کرده و حتا با صرف هزینۀ عظیم از این زلزله جان سالم به در ببرند و با وجودی که این پاندمی، زلزلۀ سختی است و می‌تواند «شرایط عادی» را فرو بپاشد اما نباید روی این احتمال «شرط‌بندی کرد» که به‌طور خودبه‌خودی و به‌تنهایی «سدهای صدا» را بشکند. 

حال از ایالات متحده بگذریم و به دنیا نگاه کنیم. در پاندمیِ جهانیِ کووید۱۹ در این لحظۀ مشخص از نظام سرمایه‌داری امپریالیستی، شوک و ضرورتی وجود دارد که به‌لحاظ ماهیت و دامنه بی‌سابقه است. یعنی در بازۀ زمانی بسیار کوتاه بر کل جهان تاثیر گذاشته و پتانسیل تولید فلاکت عظیم توده‌ای دارد؛ عدم قطعیت، بی‌ثباتی و اختلالی که تاکنون در عصر مدرن دیده نشده بود، همراه با دره‌های نابرابری و وابستگی تولید و توزیع فرآورده‌ها و خدمات به زنجیره‌های تولیدی، فرآیند ها و شبکه های پیچیده جهانی که دربرگیرنده مردم، کارگاه‌های تولیدی و مزارع، معادن و میادین نفتی، کشتی‌رانی و حمل و نقل زمینی، مغازه‌های مد و خرده‌فروشی و غیره است که همگی به شکل ضربدری اقصی نقاط جهان را درمی‌نوردند؛ نقش شدید تصادف در میانۀ تضادهای مجزا اما درهم‌تنیده که در سطوح  مختلف با یکدیگر برهم‌کنش دارند…

برخی تضادها و روابط کلیدی

الف- رابطۀ دیالکتیکی میان این پاندمی و سیستم سرمایهداری امپریالیستی، شیوۀ تولید و روبنای این سیستم که جامعه را شکل میدهد

آن‌چه فعلا مختصات اوضاع را تعیین میکند خودِ این بیماری و حرکت بی‌ثبات و بلاتکلیف آن است. تاثیرات اجتماعی آن و این‌که چگونه به آن پاسخ داده می‌شود، الزاما و درنهایت هم‌جهت با کارکردها و دینامیک‌های زیربنایی سیستم و در ترکیب با سیاست‌های آگاهانۀ بخش‌های مسلط طبقات حاکمۀ بورژوا در کشورهای مختلف شکل گرفته و تعیین می‌شود. این به‌معنای آن است که همۀ نیروهای طبقاتی باید به ضرورتی که توسط این ویروس تحمیل شده است پاسخ دهند و این ضرورت زمانی برطرف خواهد شد که واکسن یا درمانی تولید شود یا دامنه و شدت این پاندمی به‌طرق دیگری کیفیتا کمتر شود یا این‌که شاید یک بحران عظیم‌تر ظاهر شود. …

موانعی که در مقابل «اقدامات ضروری برای پاندمی» موجود است و به تشدید آن خدمت می‌کند:

۱- کارکرد تضاد آنارشی/ارگانیزاسیون (تولید سازمان‌یافتۀ نقشه‌مند در یک شرکت و روابط آنارشیک میان شرکت‌های مختلف که رقابت محرک آن است) و رقابت میان بلوک‌های سرمایه و میان دولت ملت‌ها. همان‌طور‌که در عرضۀ وسایل «پی‌پی‌ای» (دستگاه‌های حفاظت شخصی برای پرسنل درمان) و کار روی کشف و تولید واکسن دید‌ ایم؛

۲- درپیش گرفتن رویکرد «اول کشورم» به‌جای رویکرد اول جهان. و عمدتا حکومت‌ها و نه دانشمندان در مقابل سهیم شدن تخصص و دانش میان دانشمندان مانع ایجاد می‌کنند.

۳- رویکردهای ضد علمی و اعمال دیکتاتوری بورژوازی بر توده‌های مردم: به‌جای این‌که توده‌های مردم برمبنای پیشرفته‌ترین دانش موجود بسیج شده و در مهار و تخفیف و خدمت به درمان این پاندمی آموزش ببینند بر آن‌ها دیکتاتوری اعمال می‌شود که در بسیاری از کشورهای جهان شکل فاشیستی به خود گرفته است.

۴- تشدید فلاکت: در شکل بیماری و مرگ و تاثیرات مهلک این بیماری عالم‌گیر بر آن بخش‌هایی از مردم دنیا که پیشاپیش آسیب دیده بودند. فداکاری مادی که ضرورت بحران‌هایی از این قبیل است در این سیستم شکل گسترش فلاکت و تشدید روابط نابرابر و ستم‌گرانه‌ای را که پیشاپیش وجود داشت به خود گرفته است. این مساله‌ای است که در آینده نزدیک یا میان‌مدت بسیار حاد خواهد شد. …

ب- دیالکتیک میان این پاندمی و لحظۀ خاص کنونی

بخشی از شرایط جاری در لحظۀ خاص کنونی و پس منظرِ آن، عروج جهانی فاشیسم است. اثرات طولانی‌مدت این پاندمی بر این جنبه از پدیدۀ اجتماعی و سیاسی و دیگر جوانب آن هنوز معلوم نیست و باید آن را مشخص کرد. اما به تعبیری فوری، چگونگی مدیریت این پاندمی توسط حکومت‌های بورژوازی و رژیم‌های فاشیستی بر روندهای زیر تاثیر خواهد گذاشت هرچند که کاملا تعیین‌کنندۀ آن‌ها نخواهد بود: روند توسعۀ کووید۱۹؛ پتانسیل تلاطمات و ناآرامی‌های اجتماعی و ماهیت و گسترۀ آن‌ها؛ مختل شدن اقتصاد؛ تداوم تثبیت یا «کند شدن و ازهم پاشیدن» فاشیسم در برخی کشورها؛ پتانسیل عروج دوبارۀ ایدئولوژی‌های ارتجاعی مانند فاشیسم اسلامی و احتمال ریشه دواندن آن در کشورهای دیگر مانند هند و غیره و پتانسیل ظهور اوضاع  و صف‌آرایی‌های جدیدی که شرایط عادی و کارکرد عادی سیستم را به‌گونه‌ای ازهم بپاشد که در به روی فرصت‌های رادیکال و بحران‌های مشروعیت باز کند و به نسبت آن‌چه نیروهای آگاه در زمینۀ از عقب به جلو آمدن انجام دهند، حتا اوضاع انقلابی به‌وجود آید.

اما صرف نظر از این‌ها، باید گفت این رخداد تکانی است با تاثیرات درازمدت که احتمالا نشاندهندۀ گرهگاهی در مارپیچ است.۱

در نتیجۀ رنج و بیماری و مرگ و میری که اکثرا غیر ضروری و محصول این سیستم است و عمدتا قشرهای محروم را آماج قرار داده است، تضاد میان طبقات حاکمه و تودههای مردم در سطح بین‌المللی حاد شده است. …مردمی که در سطح بخور و نمیر زندگی می‌کنند یا کارگر روزمزد و دست‌فروش چه‌طور می‌توانند دو تا سه هفته خانه‌نشینی کنند؟ در هند که بیش از یک میلیارد جمعیت دارد ۹۰ درصد در اقتصاد غیر رسمی کار می‌کنند و هیچ‌گونه امکان «کار از راه دور» ندارند، نه حداقل دستمزد دارند و نه بیمه اجتماعی یا پس‌انداز! این حاکمان هیچ جوابی برای این بیماری عالم‌گیر ندارند مگر پاسخی با هزینه‌های اجتماعی و رنج و مرگ و میر فوق تصور…

کووید۱۹ رقابتهای درون امپریالیستی را کم نکرده بلکه آن را تشدید کرده است. این رقابت در عروج چین به‌عنوان یک قدرت تهدیدآمیز در مقابل ایالات متحده فشرده شده است. …هنوز تاثیرات کووید۱۹ بر نرخ رشد درازمدت چین معلوم نیست. هرچند که در کوتاه‌مدت آن را متوقف کرده و گزارش‌ها حاکی از آن است که برای چین، راه‌اندازی مجدد زنجیرۀ عرضه، فوق‌العاده مشکل است. سیر صعودی چین به‌شدت بورژوازی آمریکا را نگران کرده است. آیا «ترمز» میان‌مدت برای کُند کردن این سیر صعودی کافی است؟ …تاثیرات ناشی از کسادی اخیر و رکود احتمالی آینده بر اقتصاد آمریکا و جهان چه خواهد بود؟ مدارهای انباشت سرمایه در حال حاضر جهانی و کاملاً درهم‌تنیده است و بسیار محتمل است که مارپیچ انبساط که از سال ۲۰۱۰ – ۲۰۱۱ به این سو جریان داشت کُند و به‌طور قابل ملاحظه‌ای منقبض شود، به‌خصوص بخش‌های کلیدی از اقتصاد جهانی که مستقیما متاثر از تدابیر مربوط به پاندمی بوده اند. …

در مورد تضادهای دیگر مانند ایران و خاورمیانه ارزیابی امپریالیست‌ها از ضرورت/آزادی در پیشبرد اهداف استراتژیک‌شان (آن‌طورکه طبقات حاکمه در ایالات متحده و اتحادیه اروپا ضرورت/آزادی خود را تصور می‌کنند) نیز در حال تغییر است. اما بر سر این ارزیابی در میان‌شان تضاد زیادی هست. …

پانوشت:

  1. مارپیچ/گره‌گاه: در این‌جا منظور از مارپیچ، مرحله یا دوره‌ای در تکامل تضاد اساسی سرمایه‌داری (تضاد میان تولید اجتماعی و مالکیت خصوصی) است. هر مارپیچ توسط مجموعه‌ای خاص از تضادها و عوامل در مقیاس جهانی شکل می‌گیرد. مارپیچ یک چارچوب بین‌المللی نیز هست که در داخل آن انباشت سرمایه صورت می‌گیرد. گره‌گاه‌ها نقاط معینی از تکامل مارپیچ‌ها هستند که تضادهای سیستم جهانی به‌شدت حاد و درهم‌تنیده می‌شوند و به انفجارات خشونت‌بار می‌انجامند (مانند جنگ‌های جهانی و انقلاب‌ها) و یا این‌که جابه‌جایی‌های قطعی صورت می‌گیرد. مانند فروپاشی شوروی سابق. از طریق این گره‌گاه‌های جهانی- تاریخی تضادهای خصلت‌نمای یک مارپیچ حل می‌شوند (هرچند موقتی و قسمی) و بدین‌ترتیب تجدید ساختاری کیفی در روابط جهانی شکل می‌گیرد. (مترجم این تعریف را از«یادداشت‌هایی بر اقتصاد سیاسی» به قلم ریموند لوتا ۱۹۹۹ برگرفته است.)