اتحاد گسترده حول شعار «نان کار آزادی، مرگ بر جمهوری اسلامی» برای تسریع فرآیند سرنگونی رژیم!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

رویارویی و مبارزه اکثریت مردم شامل کارگران، زحمتکشان شهرها و روستاها، زنان، دانشجویان، معلمین، مردم ملل تحت ستم، خانواده جان باختگان دی ۹۶ و آبان ۹۸ و زندانیان سیاسی و خانوده های شان با نظام جمهوری اسلامی هر روز به مرحلۀ حادتر و بحرانی تری نزدیک میشود. خشم توده ها و شمار معترضین علیه ستم و دست درازی های حکومت به ابتدایی ترین حق حیات و آزادی، در حالی رو به افزایش است که محاصرۀ اقتصادی و سیاسی در سطح منطقه ای و جهانی و اضافه شدن بحران کوید۱۹، درماندگی رژیم در اجرای تکالیف اولیه اش را هم عریان تر کرده است.

عمدۀ پاسخ جمهوری اسلامی به این وضعیت، افزیش سرکوب و تلاش برای ایجاد فضای ترس و خفقان اجتماعی از طریق اعدامِ عصیانگران دی ۹۶ و آبان ۹۸ و دیگر زندانیان سیاسی، دستگیری و شکنجه و صدور احکام بلند مدت زندان برای فعالین سیاسی و صنفی و کارگران و معلمین و دانشجویان و تشدید ساختارهای فاشیستی رژیم است. ساختار فاشیستی که شریعت را در قوانین دولتی ادغام کرده و در رأس اداره جامعه قرار داده است.

طی دو ماهۀ اخیر شاهد افزایش بی سابقۀ اعتصابات کارگران برای مطالبۀ نان و حقوق صنفی و اجتماعی شان بوده ایم. موج اعتصابات سراسری از پالایشگاه ها و صنایع پتروشیمی و هفت تپه و هپکو و تا آذرآب و شرکت برق و شهرداری؛ و از شوش و اهواز و آبادان و اراک تا اصفهان و لامرد و اردبیل و ماهشهر و الی آخر برخاسته است. فراخوان به اعتصابات همزمان و وسیع که توسط تعدادی از کارگران و فعالین کارگری داده شده است، بستر مناسبی جهت گسترش هر چه بیشتر مبارزات کارگری و تبدیل کردن آن به یک مبارزۀ سراسری علیه تمامیت رژیم جمهوری اسلامی است. اما برای به عقب راندن حکومت و سرمایه دارانی که در این کشور و تحت حمایت این دولت هر روز بند سرکوب و ستم و استثمار به دور گردن مردم را محکمتر می کنند، نیازمند یک جنبش سراسری هستیم که: هم ابتدایی ترین حقوق و مطالبات همه قشرهای تحت ستم و استثمار را پیگیری کند و هم به ورای مطالبات اقتصادی رفته و به ضرورت عاجلی که رهایی جامعه نیازمند آن است پیوند بخورد؛ ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی.   

اهمیت اعتصابات کارگری در این برهه از زمان فقط در رسیدن به یکرشته خواستهای به حقِ کارگران نیست. بلکه بر بستر وضعیت کلی جامعه و انبار خشم توده های مردم، بیش از آن که اهمیت اقتصادی داشته باشند، اهمیت سیاسی دارند. حکومت نیز به همین صورت به آن نگاه می کند، چه آنکه خوب میداند این اعتصابات بر جسارت قشرهای گوناگون ناراضی جامعه می افزایند. اعتصاباتی که ظرفیت سراسری شدن و تبدیل شدن به صدای همه قشرهای زحمتکش جامعه و کلیۀ کسانی که هر یک به نحوی زیر ضربات حکومت هستند را دارند. و در آن صورت، شایسته است حمایت از اعتصابات در قلب جنبش های اعتراضی گوناگون در کارخانه ها و بیمارستانها، میادین تجمعات کارگران بیکار و روزمرد، مدارس و دانشگاه ها و …قرار بگیرد.

اما برای تبدیل شدن این ظرفیت به قدرتی بالفعل، به سیاستی نیاز است که ریشه های ستمگری این نظام را در کلیت خود هدف قرار دهد و صدای مطالبات و حق طلبی و عدالتخواهی جامعه شود. صدای مطالبۀ آزادی زندانیان سیاسی، آزادی زنان از قوانین شریعت و حجاب اجباری، آزادی ملل تحت ستم و کارگران مهاجر افغانستانی از تبعیض و نابرابری. دستان سرمایه و سرمایه داران هم نان از دهان مردم میرباید، هم کار و تفریح و آینده را دریغ میکند و هم با تخریب محیط زیست، هوای سالم و زندگی را از آنها گرفته است. همان حکومتی که به نام «تأمین امنیت مردم ایران» علیه مردم سوریه و افغانستان و عراق مرتکب جنایت میشود. تمامی این ستمها و جنایات به یکدیگر و به استثمار کارگران و گسترش فقر و بیکاری مرتبطند. فراخوان اعتصاب سراسری کارگران میتواند تبدیل به صدایی علیه همۀ شکافهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه شود و احساس یگانگی با محتوای اینکه هیچ یک از شکافها و مظالم را بر نخواهیم تابید را به وجود آورد. از آنجایی که جمهوری اسلامی هر شکل از تلاش برای متحد‌ کردن جویبارهای نارضایتی و اعتراض مردم را «اخلال علیه امنیت کشور» خوانده و عزم سرکوب خواهد کرد، سراسری شدن اعتصابات در زمینۀ ناکارآمد کردن تیغ سرکوب هم کارایی خواهند داشت.

حزب ما پیشتر و در بهمن سال ۹۶ ضرورت این مبارزۀ سراسری را حول هفت گُسَل و تضاد اصلی دولت و حکومت ایران صورتبندی کرد: ۱- توقف فقر، بی‌کاری و آوارگی، ۲- توقف قوانین شریعت و نابودی دولت دینی، ۳- توقف رژیم فاشیستی نظامی/امنیتی و استبداد سیاسی، ۴- توقف حجاب اجباری و ستم بر زن، ۵- توقف جنگ‌های ارتجاعی جمهوری اسلامی در منطقه، ۶- توقف ستمگری ملی علیه ملل غیر فارس و ۷- توقف روند نابودی محیط زیست. مبارزۀ سراسری حول این هفت توقف، در مسیر سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی است. و امروز برای متمرکز و متحد کردن اعتراض قشرهای مختلف علیه همه این تضادها شعار «نان، کار، آزادی – مرگ بر جمهوری اسلامی» است.

همۀ مطالبات را بر روی خواست «نان کار آزادی، مرگ بر جمهوری اسلامی» متمرکز کنیم. از خواست کارگران اعتصابی و پرستاران و بیکاران و بازنشستگان تا خواست زنان علیه تبعیض و حجاب اجباری، خواست همگانی به آزادی اندیشه و تجمعات سیاسی، خواست خانواده ها و وکلا به آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی، خواستِ توقف جنگهای ارتجاعی سپاه قدس در منطقه، خواست حق اقامت و کار و نان برای کارگران افغانستانی، حق کولبران و سوختبران برای داشتن کار دائم و بیمه و آزادی تردد در مرزها،… جملگی در این شعار متمرکز است. تأکید بر شعار نان و کار، تبارز مطالبۀ تمام مردم برای زندگی است و مطالبۀ آزادی، بیان آزادی همگان از تمام انواع ستم و تبعیض و سرکوب. آزادی از فاشیسم و سرکوب سیاسی، آزادی اندیشه و عقیده و مرام و مسلک، آزادی زنان، آزادی تمامی ملل، آزادی احزاب و تشکل و اتحادیه و سندیکا و صنف، آزادی دفاع از محیط زیست این خانۀ مشترک تمام انسانها، آزادی انتقاد به حکومتها و دولتها.

سرنگونی جمهوری اسلامی اگر قرار است گام نخست در تحقق شعار «نان و کار آزادی» و رهایی تمام مردم از تمامی انواع ستم و تبعیض باشد، نمیتواند در چارچوب سایر دولتهای دیکتاتوری سرمایه داری و توسط سایر آلترناتیوهای سرمایه داری همچون سلطنت طلبان و مجاهدین و لیبرالها محقق شود. جمهوری اسلامی در طوفان بحران های همه جانبه و عمیقی به سر می برد، از هم گسیختگی  اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران شرایط پیچیده و سختی را برای  رژیم به وجود آورده است. این رژیم باید برود و این ضرورتی است که باید پاسخ بگیرد. ولی این سرنگونی به گونه ای باید محقق شود که زمینۀ تحقق انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین ایران که مشخصات آن در پیش نویس «قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» آمده است، شود.

 مارکس گفت: «منافع و وظیفۀ ما انجام انقلاب پیگیر است… برای ما موضوع، نه تعویض سیستم مالکیت خصوصی، بلکه نابود کردن آن است؛ نه اصلاح جامعه فعلی، بلکه بنای یک جامعه نوین است».

حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) ۲۶ مرداد ۱۳۹۹. ۱۶ آگوست ۲۰۲۰