باب آواکیان درباره آنارشیسم و آنارشیستها: مقداری نیات حسنه اما فاقد راه حل اساسی و دارای بعضی اشکالات بزرگ
باب آواکیان ۶ سپتامبر ۲۰۲۱ از وبسایت انقلاب[۱]
ترجمه از حزب کمونیست ایران (م ل م)
امروزه، عده ای از آنارشیستها با ایستادگی در برابر اراذل و اوباش فاشیست، خود را متمایز کرده اند. برخی از آنها در تلاش برای تغییر جامعه در جهت مثبت، جدی هستند و واقعا در رابطه با نیروهای دیگری که به دنبال چنین تغییری هستند، رفتاری اصولی دارند. اما حقیقت آن است که آنارشیسم نمیتواند ما را به سمت ایجاد یک جامعۀ بنیادا نوین، جامعه ای که بر مسیر محو استثمار و ستم و حل بحران محیط زیست و اکولوژیک که هرچه بیشتر موجودیت انسان را تهدید میکند، رهنمون شود. این حقیقت را به آسانی میتوان از طریق تجزیه و تحلیل علمیِ نظامِ هیولاییِ سرمایه داری-امپریالیسم که اکنون بر جهان تسلط دارد و درک این که برای ریشه کن کردن آن و از بین بردن روابط ستم و استثماری که در این سیستم تجسم یافته و اعمال میشود، به واقع نیازمند چه چیزی هستیم، نشان داد و ثابت کرد که چگونه همۀ برنامه های آنارشیستی در رسیدن به این هدف کاملاً شکست خواهند خورد.
خوب است این حقایق اساسی را تکرار کنیم که:
بدون یک انقلاب واقعی برای سرنگون کردن سیستم سرمایه داری-امپریالیسم که ما اکنون مجبوریم تحت سلطه آن زندگی کنیم،هیچ امکانی برای پایان دادن به وحشتهای مداوم ناشی از این سیستم وجود ندارد. چنین انقلابی یک فرایند بسیار پیچیده و دشوار است. بدون رهبری، انجام این انقلاب هرگز ممکن نیست. آن هم نه هر نوع رهبری! بلکه بدون رهبری ای که پایه در منسجم ترین روش و رویکرد علمی داشته باشد، انجام این انقلاب ممکن نیست…
ما بدون اینکه سلطۀ خشونت آمیز سرمایه داران بر جامعه (دیکتاتوری بورژوازی) را درهم بشکنیم و شکل کاملا متفاوتِ حکومتی که حکومت سوسیالیستی (دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا) است را برقرار کنیم، نمیتوانیم جامعه ای کاملاً متفاوت و رهایی بخش به وجود آوریم و دست به نابودی کلیۀ شکلهای ستم و استثمار بزنیم. تنها با سیستم سوسیالیستی است که میتوانیم قوی ترین حمایتها را از مبارزات انقلابی در سراسر جهان بکنیم.
آنارشیستها حاضر نیستند این حقایق اساسی را قبول کنند و فعالانه با آن مخالفت میکنند.
اگر به طور گسترده تر به مساله نگاه کنیم میبینیم که مخالفت آنها مرتبط با گرایش غلط دیگری است که در میان آنارشیستها شایع و فراگیر است: آنها با هر نوع اقتداری، صرف نظر از ماهیت، محتوا، هدف و نقش هر اقتدار مشخص، مخالف اند. اما این گرایش، گرایشی کاملا غیرعلمی است. علاوه بر چیزهای دیگر، گرایشِ مذکور بیان فردگرایی افراطی است که اغلب ابعاد غیرمنطقی به خود میگیرد و در نتیجه باوجود مخالفت پرشور با فاشیسم، در واقع مشترکات زیادی با آنها پیدا میکنند. مبالغه آمیز نیست اگر بگوییم که در مورد بسیاری از آنارشیستها، جهتگیری بنیادین آنها را میتوان در شعاری که در بین فاشیستها محبوب است دید: «پا روی من نگذار[۲]».
درست است که در هر موردی که ممکن است در مبارزه با فاشیسم و به طور کلی در مبارزه علیه خشونتها و بی عدالتی هایی که دائماً توسط سیستم سرمایه داری-امپریالیسم تولید میشود، با آنارشیست ها متحد شویم. جهت گیری عمومی ما این است که با همه، از جمله با آنارشیستهایی که مایل هستند، وارد بحث و مناظره اصولی بر سر این مساله شویم که معضل مقابل ما و راه حل واقعی آن چیست.
اما در مواردی هم باید با رفتار آنها قاطعانه مخالفت کرد: در مواردی که آنارشیستها به جای اتحادهای ممکن و ورود به مبارزۀ ایدئولوژیک اصولی بر سر معضل چیست و راه حل چیست، با کسانی که در حال تلاش برای ایجاد تغییر بنیادینی هستند که برای جامعه عاجل و ضروری است، رفتار خصمانه در پیش میگیرند و تعداد این موارد بیش از اندازه زیاد است؛ به ویژه با ما که در حال ایجاد یک نیروی انقلابی سازمان یافته برای سرنگون کردن سیستم سرمایه داری- امپریالیسم و جایگزینی آن با یک جامعه سوسیالیستی، بر مسیر رسیدن به هدف نهایی جهان کمونیستی میباشیم، نیرویی متشکل از هزاران و در نهایت میلیونها نفر بر اساس کمونیسم نوین و تحت رهبری آن، که تنها رویکرد علمی به سرنگون کردن سیستم سرمایه داری- امپریالیسم است.
[۲] شعاری است که بر روی پرچمی نوشته شده است که توسط یکی از ژنرالهای ارتش آمریکا به نام کریستوفر گدزدن در جنگ استقلال آمریکا طراحی شده بود. این شعار در بین فاشیستها، حامیان «آزادی فردی»، آزادی بازار، آزادی خرید و فروش اسلحه و محدود شدن حداکثری دولت محبوبیت بسیاری دارد.