آلترناتیو واقعی: جمهوری سوسیالیستی نوین ایران!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۱۲۸. تیر ۱۴۰۱

متن زیر بر اساس سخنرانی کاوه میلانی و مریم جزایری در اتاق کلاب هاوس «پراودا» تهیه و تنظیم شده است– به تاریخ ۱۵ ژوئن  ۲۰۲۲- ۲۵ خرداد ۱۴۰۰۱

مریم جزایری

سخنان کاوۀ عزیز ما را به این جا می رساند که:

 این نظام غیرقابل اصلاح است و باید آن را سرنگون کرد و سرنگونی به معنای جا به جایی هایی در ترکیب حاکمان و حتا تغییر در شکل حاکمیت نیست.  رژیم جمهوری اسلامی صرفا یک رژیم فاشیستی دینمدار نیست بلکه انسجام و قدرتش را از شیوه تولید سرمایه داری که شالوده اش را تشکیل می دهد می گیرد. بنابراین سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی باید به سرنگونی نظام اقتصاد اجتماعی سرمایه داری پیوند بخورد. نظام سرمایه داری که در ایران حاکم است صرفا واحدی از نظام جهانی سرمایه داری است و تابع کارکرد ها و قوای محرکه و منافع کلی آن است. طبقه سرمایه دار حاکم و رژیم جمهوری اسلامی بدون این که تابع کارکردها و قوای محرکه این نظام جهانی سرمایه داری باشند، وجود خارجی نمی توانند داشته باشند و وابسته بودن جمهوری اسلامی همواره به معنای آن است که مهره ای در رقابت های میان قدرت های سرمایه داری امپریالیستی باشد.

اتفاقی که در سال ۵۷ افتاد به قول مارکس این بود که انقلاب با تردستی درخور یک حقه باز ربوده شد. در حالی که به قول مارکس (نقل به مضمون می کنم) تمامی یک ملت گمان می کرد از راه انقلاب نیروی دوباره برای حرکت یافته است، اما ناگهان دید که وی را به دوره ای سپری شده بازگردانده اند و … به جای آن که جامعه محتوای تازه ای پیدا کند، دولت به کهنه ترین قالب خویش بازگشت و صرفا سلطۀ بی شرمانۀ شمشیر و عبای راهبان شد.

به طرز عجیبی بعد از ۴۳ سال دارد تکرار می شود و عده ای به احضار «روح شاه» مشغولند. به این هشدار مارکس توجه کنید که می گوید: «سنت نسل های مرده مانند کابوس بر مغز زندگان سنگینی می کند. و درست هنگامی که به نظر می رسد این زندگان درگیر در انقلابی کردن خود و امور و ایجاد چیزی که قبلا  وجود نداشته هستند، دقیقاً در چنین دوره هایی از بحران انقلابی ، آنها با اضطراب ارواح  گذشته را به خدمت می گیرند و از آنها فراخوان های نبرد، آیین ها و اسامی را  وام می گیرند تا به این ترتیب، صحنه جدید تاریخ جهان را در لباس این زمان سپری شده و زبان عاریتی ارائه کنند.» (مارکس. هیجدهم برومر لوئی بناپارت)

بله، جمهوری اسلامی به لحاظ فرم حکومتی بسیار متفاوت از سلطنت پهلوی  است. اما بنیادگرایان اسلامی، نمایندگان همان طبقه ای هستند که پهلوی نماینده اش بود — با برآمد ایدئولوژیک اسلام گرایی. این را هم در برنامه اجتماعی اش می توان مشاهده کرد و هم در عملکرد داخلی و بین المللی اش. بله، اسلام گرایانی که سال ۵۷ به قدرت رسیدند، همان جامعه طبقاتی که سرمایه داری معوج وابسته به نظام جهانی بر آن حاکم بود را با دینمداری فاشیستی ترکیب کردند و معجونی ارتجاعی تر و خفقان آورتر تولید کردند.

این یک واقعیت است. اما راه حل در بازگشت به آن چیزی که کمتر ارتجاعی بود نیست. نه به این خاطر که هیچ چیز قابل تکرار نیست بلکه اساسا به این علت که این ارتجاعی ترها از دل آن گذشته بیرون آمدند.

برای ممانعت از عقب گرد، مبارزات امروز علیه جمهوری اسلامی باید بر اساس موضع گیری ضد کلیت جمهوری اسلامی، موضع گیری علیه امپریالیست های آمریکایی و چینی و روسی و جنگ های ارتجاعی منطقه ای، و موضع گیری روشن در جدایی دین از دولت، موضع گیری روشن در مورد مصادره و بازتوزیع ثروت ها و امکانات  انباشت شده در دست هلدینگ های سرمایه داری از هر نحله ای که باشند برای متوقف کردن فقر و بیکاری، متوقف کردن هر کاری که محیط زیست را نابود می کند، واژگون کردن همه قوانین و فرهنگ و اخلاقیات ضد زنان، و دفاع از حق تعیین سرنوشت ملل تحت ستم غیر فارس، موضع گیری روشن در مورد مهاجرین افغانستان، … پیش برود. این ها حداقل هاست. ولی اگر بخواهیم علمی و ریشه ای حرف بزنیم هیچ یک از اینها بدون انقلاب سوسیالیستی ممکن نمی شود.

جامعه ما نیاز به انقلابی دارد که طرح و نقش و نگارش را از آینده ای که باید ساخته شود بگیرد.  به همین علت توجه به بدیلی که ما کمونیست های انقلابی پیش می گذاریم و حتا طرح انضمامی آن را ارائه کرده ایم حیاتی است.

معرفی کوتاه قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران :

واژۀ «نوین» مربوط به آن است که جامعۀ سوسیالیستی آیندۀ ما حتا با جوامع سوسیالیستی پیشین که صرفا گام های ابتدایی بودند، تفاوت های جدی دارد. طرح کلی جامعۀ سوسیالیستی، برای اولین بار توسط کارل مارکس پیش گذاشته شد. این طرح کلی در جریان انقلاب های بزرگ سوسیالیستیِ قرن بیستم از کورۀ عمل گذشت و نه فقط در تئوری بلکه در عمل نیز به عنوان تنها بدیلی که می تواند بشریت را از تاریکی جامعه طبقاتی رها کند، به اثبات رسید. انقلاب سوسیالیستی و بنای جامعه سوسیالیستی ابتدا در اتحاد شوروی (۱۹۱۷-۱۹۵۶) و سپس در چین (۱۹۴۹-۱۹۷۶) تجربه شد. این تجربیات، گام های اولیه با دستاوردهای بی نظیر در راه محو نظام طبقاتی هزاران ساله بودند. اما مانند هر گام اولیه، رهبران این انقلاب ها در جواب به چالش های پیشاروی جامعه نوین، مرتکب خطاهای جدی تئوریکی و پراتیکی شدند. پیروزی و در نهایت شکست این انقلاب های سوسیالیستی، تجربه ای عظیم و پر از درس و آموخته برای بشریت بر جای گذاشت. با جمعبندی و تحلیل کلیۀ این چالش ها و تضادها، و سنتزتجارب دولت و جامعه سوسیالیستی در شوروی و چین، الگوی نوینی از جامعۀ سوسیالیستی آینده توسط باب آواکیان، مولف «کمونیسم نوین»، پیش گذاشته شد. وی این الگوی کیفیتا پیشرفته تر را در سندی به نام «قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی در آمریکای شمالی (پیشنویس پیشنهادی)» به کار بسته است. این سند، در واقع بیان عملی یک تفکر نوین در مورد جوامع سوسیالیستی است که توسط موج نوین انقلاب های کمونیستی در کشورهای جهان برقرار خواهند شد.

سندِ آواکیان، به عنوان مبنای اصلی برای تدوین «قانون اساسی: ساختار و اصول دولت جمهوری سوسیالیستی نوین ایران و کارکرد حکومت آن» برگزیده شده و ویژگی های جامعۀ ایران، در این چارچوب و با به کاربست آن سنتز شده است. برخی موضوعات بدون آن که به چارچوبۀ جهانشمول ضربه بزنند، به سنتز بیشتر و آینده واگذار شده است.

قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی  نوین ایران به چه چالش هایی پاسخ می دهد؟

دولت سوسیالیستی مانند کلیۀ دولت های دیگر، یک دولت دیکتاتوری/دموکراسی طبقاتی است. بر خلاف دولت دیکتاتوری/دموکراسی بورژوازی، این دولت، خصلت طبقاتی خود را پنهان نمی‏کند و به صراحت اعلام می کند: منافع عمومی طبقۀ پرولتاریا را نمایندگی می کند اما نه به این معنا که عناصر طبقه کارگر به حکومت می رسند و یا این دولت فقط از آنِ این طبقه است. بلکه به این به معنا که هدف این دولت، رهایی بشریت از کلیت نظام طبقاتی و گشودن فصل نوینی در تاریخ اجتماعی بشر است.

 اکثریت مردم که به شکل های مختلف استثمار و ستم های اجتماعی را تجربه می‏کنند مثل فقر و بیکاری و سرکوب سیاسی و فکری و جنسیتی و ملی و نابودی زیست محیط شان، در پیروزی انقلاب سوسیالیستی ذینفع هستند حتا اگر شمار زیادی از آنها  نسبت به این واقعیت آگاه نباشند و به لحاظ فکری و عقیدتی با آن ضد باشند.

خود جامعه سوسیالیستی با وجود این که میلیون ها بار بهتر از جامعه کنونی خواهد بود اما بسیار پر چالش خواهد بود.

چون پاک کردن یک باره روابط مالکیت خصوصی و افکار مربوط به آن پس از هزارها سال و آنهم در شرایطی که هنوز سرمایه داری در جهان قدرتمند خواهد بود بسیار سخت است.

تجربه تاریخی دولتهای سوسیالیستی پیشین نشان داد که بخش بزرگی از جامعه، حتا پس از استقرار دولت سوسیالیستی، تا مدتها مخالف این دولت خواهند بود. عده ای به علت آن که از قشرهای متوسط جامعه هستند، تحولات اقتصادی دولت سوسیالیستی را مغایر با اهداف کوتاه مدت و منافع طبقاتی خود خواهند دانست و حتی بخشهایی از توده های سابقا تحت استثمار و ستم نظام سرمایه داری، به علل گوناگون از جمله علل ایدئولوژیک مانند باور و عادت دینی شان، مخالف انقلاب سوسیالیستی و جامعه سوسیالیستیِ آینده خواهند بود.

با علم به این واقعیت، دولت سوسیالیستی بر اساسی تشکیل شده و کار خواهد کرد که در آن همۀ آحاد جامعه، از موافق و مخالف، از حقوق و وظایف یکسانی برخوردار شوند. موافقین دولت سوسیالیستی هرگز جایگاه ویژه ای نخواهند داشت و حقوق مخالفین دولت نیز توسط خودِ دولت، تامین خواهد شد.

 شناساندن خصلت و کارکرد دولت آیندۀ سوسیالیستی، هستۀ مستحکم ما برای ایجاد اتحاد گسترده در جنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی و در فردای پیروزی و استقرار دولت جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران برای ساختمان جامعه سوسیالیستی نوین است. در متن قانون اساسی مرتبا به واژه «هسته مستحکم و الاستیسیتۀ بسیار بر مبنای هستۀ مستحکم» بر خواهید خورد که به معنای آن است که در هر سطح و عرصه از سازماندهی جامعۀ سوسیالیستی، برخی اقدامات تعیین کننده خواهند بود. مثلا، دگرگون کردن زیربنای اقتصادی جامعه، از چالش های دشوار «جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» و «هسته مستحکم» دگرگون کردن جامعه خواهد بود. برای این دگرگونی، اولین گام  جمهوری نوین محقق کردن دو گسست بزرگ اقتصادی خواهد بود. یکم، قطع شاهرگ هایی که اقتصاد ایران را به طور تبعی در اقتصاد سرمایه داری جهانی ادغام و حیات روزمرۀ اقتصاد و معیشت مردم را وابسته به شبکۀ مالی و تجاری جهانی می کند. دوم، مصادره تمام ابزار تولید و دارایی و منابع همۀ وابستگان جمهوری اسلامی، استفاده از این  منابع برای  تامین فوری نیازهای معیشت، فرهنگ و آموزش و بهداشت مردم و ترمیم محیط زیست.این ها دو منبع عمدۀ تولید و بازتولید روابط و معیارها و فرهنگ و ایدئولوژی سرمایه داری در اقتصاد ایران هستند. بدون این دو گام اولیه حل معضل فقر و بیکاری و شکاف عظیم میان اقلیتی که انباشت ثروت کرده اند و اکثریتی که کار می کنند اما انباشت فقر می کنند ممکن نخواهد بود. هر جریانی که ادعای آلترناتیو بودن می کند باید در زمینه اقتصادی موضعش را در مورد این دو گسست عمده روشن کند. و بگوید چه نظام اقتصادی مستقر خواهد کرد که سرمایه داران گوناگون، برای پیشی گرفتن از یکدیگر و به خاطر کسب سود، در روند تولید با هدف کسب سود، آوار بر سر مردم خراب نکنند و کشاورزی و محیط زیست نابود نشود. جلوی این روند کور را که مانع از تامین نیازهای حداقلی مردم به غذا و بهداشت و سرپناه و کسب علم و تفریح است، چگونه خواهد گرفت؟ چطور مانع از توسعه پر هرج و مرج و بحران زا که نیروهای تولیدی را از بین می برد خواهند شد؟

و آنها که ادعای سوسیالیسم دارند باید بگویند، به طور انضمامی،  شیوه تولید سرمایه داری را چگونه تبدیل به شیوه تولید سوسیالیستی خواهند کرد و برای این که امکان آن فراهم شود، فرآیند سرنگون کردن جمهوری اسلامی را چطور طی خواهند کرد و اقدامات اولیۀ دولتی که برقرار خواهند کرد، چه بوده و چگونه راه را برای ایجاد  شیوه تولیدی سوسیالیستی باز خواهد کرد؟ می دانیم که دگرگون کردن اقتصاد، فرآیندی دشوار و پر تضاد خواهد بود. چون در ایران اقتصاد سرمایه داری که حاکم است به شدت وابسته به تلاطمات بازارهای جهانی است و رشدی معوج و بیمارگونه دارد که کشاورزی اش حتا قادر به تامین نیازهای غذایی کشور نیست و میلیون ها نفر در مشاغل خرد مانند دکان داری، زراعت و تجارت خرد درگیرند. اکثریت جمعیت شهرها، در فقر و بیکاری و در معرض خطرات ناشی از زلزله و هوای آلوده به سر می برند. کار کودک و تن فروشی بخش بزرگی از نیروهای انسانی جامعه را محکوم به زندگی وحشتناک تر از بقیه کرده است. افکار ضد ملل تحت ستم و مهاجران افغانستانی و تاریک اندیشی دینی روابط میان انسان ها را آلوده کرده است. دولت سوسیالیستی باید این مشکلات را به فوریت حل کرده و برای حلشان نباید به چارچوب های سرمایه داری و افکار و فرهنگ عقب مانده تکیه کند. چالش در این است که حتا در جهت گیری های فوری، باید از ساختارهای سرمایه داری به طور عام و ساختارهای سرمایه داری توسعه یافته در ایران به طور خاص، و ایدئولوژی این نظام که به شکل های مختلف در مغز مردم رسوخ کرده، گسست کند و هنگام پاسخ به این تضادها، ساختارها و اصول جهانشمول سوسیالیستی را ولو در شکل اولیۀ آن مستقر کند.

موضوعی که به کرات سوال می شود شکل حکومتی جمهوری سوسیالیستی نوین آینده است: شکل حکومت دولت سوسیالیستی نوین ایران، جمهوری است. یعنی، بر اساس نمایندگی و با آرای مردم اداره شده، تفکیک قوا در آن وجود دارد و هیچ فرد و نهادی از جمله حزب کمونیست، بالاتر از قانون نیست و همه در مقابل قانون پاسخگو هستند. ارگان های حکومتی که در محل کار و زندگی مردم در مناطق مختلف، مستقیما توسط توده های مردم انتخاب شده اند در تعیین کاندیداهای انتخابات، نقش مهمی خواهند داشت. همچنین حزب کمونیست کاندیداهای مورد نظر خود را با تکیه بر کمیته ها یا شوراهای انقلابی که در محلهای کار و زندگی در مناطق مختلف تشکیل شده اند معرفی خواهد کرد. و بسیاری جزییات دیگر که با رجوع به این سند که در وبسایت حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) موجود است از آنها مطلع شده و با دیدی انتقادی آن را بررسی کنید.

اهمیت طرح این قانون اساسی در آن است که امکان آن را فراهم می کند که مردم کارگر و کارکن و زحمتکش جامعه ما، زنان و مردم ملل تحت ستم غیر فارس و مهاجران افغانستانی و دیگر مهاجرین که در شمار ملیونی تعیین کننده این انقلاب خواهند بود از هم اکنون آن جامعه  آینده و اصول و کارکردهایش را بتوانند تصور کنند. این سند قدرت آن را دارد که به مبارزات امروز، جهت و هدف روشنی بدهد. این سند باید بتواند به قوۀ تصور توده های مردم در مورد جامعه و جهانی که می توان ساخت، دامن بزند. و مردم را متقاعد کند که جامعه کنونی را نباید حفظ کرد. و فداکاری برای ایجاد جامعه سوسیالیستی با هدف رسیدن به جهان کمونیستی، معنادارترین نوع زندگی و فعالیت بشری است. کمونیستها، فعالین، هواداران و دوستداران حزب ما و انقلاب کمونیستی موظفند که در جریان مبارزه با جمهوری اسلامی و در مسیر سازمان دادن جنبشی برای انقلاب، سند قانون اساسیِ جمهوری سوسیالیستی نوین ایران را به دست میلیون ها نفر از کارگران و زحمتکشان، زنان و مردم ملل تحت ستم رسانده و جامعه ای که مختصات کلی آن در این سند تصویر شده است را هرچه بیشتر به افق و مشعل مبارزات توده ها تبدیل کنند؛ افقٍ جامعۀ آینده ای که در این سند ترسیم شده را با مبارزات کارگران اعتصابی، با معلمین معترض، با روشنفکران انقلابی و با دانشجویان و زنان مبارز و همه معترضین به انواع ستمهای جمهوری اسلامی، پیوند زنند. با این سند می توان با روحیۀ کم توقعی و تن دادن به نظم موجود مقابله کرد. این سند اعلام می کند که مهمترین حق توده های کارگر و معلم و حاشیه نشین و مهاجر و روشنفکر و … داشتن قدرت سیاسی و داشتن دولتی است که خصلت و هدفش، ریشه کن کردن ستم و استثمار است. سند قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران باید در دسترس همه مبارزین جنبش های اجتماعی و همچنین حقوقدانان و روشنفکران آزادیخواه قرار گرفته و به موضوع بحث و انتقاد آنها تبدیل شود.