واقعیت کمونیسم؛ اقتصاد سیاسی : بخش ۲۵: حل صحیح تضاد میان محاسبۀ ارزش مصرف و ارزش در اقتصاد سوسیالیستی

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۱۲۹ مرداد ۱۴۰۱

در شمارۀ پیش در مورد تمایز حسابرسی در اقتصاد سوسیالیستی با حسابرسی در اقتصاد سرمایه داری بحث کردیم و  گفتیم:

اگر در اقتصاد سوسیالیستی، حسابرسی و دفترداری از نوع سرمایه داری اتخاذ شود،  مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید به ضد خود تبدیل شده و صرفا در حرف باقی می ماند. بخش مهمی از این «حسابرسی سوسیالیستی» حل صحیح تضاد میان محاسبۀ ارزش مصرف و ارزش در اقتصاد سوسیالیستی است.

می دانیم که ارزش مصرف و ارزش مبادله (ارزش) دو مقولۀ مربوط به سرمایه داری است. اما این مقوله ها در اقتصاد سوسیالیستی نیز وجود دارند زیرا اقتصاد سوسیالیستی با وجود آن که از سرمایه داری گسست کرده است اما هنوز نیازمند نهاد و سازمانی است که تولید اجتماعی را محاسبه کند و «میان توانایی من و توانائی تو برابری ایجاد کند.» (لوتا. ۲۰۰۰) این همان «روابط ارزش» است که در سوسیالیسم باید تضمین شود اما دائما محدود شود. در واقع، اصل «از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازۀ کارش» که در اقتصاد سوسیالیستی حاکم است، چنین ضرورتی را بیان می کند. پس: هرچند جامعۀ سوسیالیستی یک صورت بندی اقتصادی-اجتماعی کاملا متمایز از سرمایه داری است، اما جامعه ای در حال «گذار» است: از سرمایه داری گسست کرده است ولی هنوز به کمونیسم که در آن اصل «از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازۀ نیازش» حاکم است، نرسیده است: «در جامعه کمونیستی، دیگر موضوع حق و حقوق که با متریک های برابری اندازه گیری می شود، انگیزه و قوه محرکه مردم نخواهد بود. … دیگر متریکی که این تعادل ها رابرقرار کند ضروری نخواهد بود و موجود هم نخواهد بود. آن جامعه در یک فرآیند غنی دگرگونی انقلابی و فائق آمدن بر تولید کالائی و آفرینش وفور بادوام و آگاهی بسیار بالا متحقق خواهد شد – با نابودی ۴ کلیت. در جامعه  کمونیستی فرد پیوند لاینفک خود را باجامعه درک کرده و  دغدغه های متقابل میان انسان ها و تلاش برای تحقق نیک بختی مشترک به وی انگیزه خواهد داد. توانائی افراد و ابزارشان بطور آگاهانه به مثابه بخشی از ماتریکس جامعه درک خواهد شد. افراد به دلیل توانائی هایشان دارای جایگاه و منزلت اجتماعی خاص نخواهند شد. رسیدن به کمونیسم یک پروسه تاریخی مبارزه و دگرگونی های انقلابی است. این یک انقلاب تام است. «تام» در اینجا کلمه زشتی نیست. معنای یک انقلاب همه جانبه را می دهد. » (لوتا.۲۰۰۰)

در شمارۀ قبل گفتیم که: هدفِ جامعۀ سوسیالیستی، رسیدن به کمونیسم در جهان است و همین هدف، مختصات اقتصاد سوسیالیستی را در هر کشوری که انقلاب کمونیستی به پیروزی رسیده و سوسیالیسم برقرار می شود، تعیین می کند: در کشور سوسیالیستی، هدفِ گسستن از جامعۀ تولید و مبادله کالایی و شکل دادن به جامعۀ تولید ارزش مصرف، و به عبارت دیگر بیرون زدن از «روابط ارزش»، کلیۀ رویکردها و سیاست ها را تعیین می کند.

پس، حل صحیح تضاد میان محاسبۀ ارزش مصرف و ارزش در اقتصاد سوسیالیستی بخش مهمی از حسابرسی در اقتصاد سوسیالیستی را تشکیل می‏دهد. در اقتصاد سرمایه داری، تضاد ارزش مصرف و ارزش، قوۀ محرکه ای بنیادین در سرمایه داری است. باب آواکیان چنین تشریح می کند:

سرمایه داری سیستمی است که تولید و مبادلۀکالایی عمومیت می یابد. کالا یعنی هر چیزی که برای مبادله (فروش) تولید می شود. این، متفاوت است با زمانی که همان چیز برای استفادۀ شخصی ( و نه برای مبادلۀ آن با دیگری) تولید می شود. … کالاها یک تضاد بنیادین در خود دارند:  تضاد بین ارزش مصرف و ارزش مبادله. ارزش مصرف به این واقعیت مرتبط است که به منظور مبادلۀ یک کالا (فروخته شدن آن)، باید فرد یا کسانی باشند که آن کالای مشخص را مفید بدانند (به آن نیازمند باشند یا مطلوب آنها باشد). ارزش مبادله به این واقعیت اشاره دارد که ارزش هر چیزی که به عنوان کالا مبادله می شود، برابر است با مقدار زمان کار اجتماعا لازم که برای تولید آن مورد نیاز است. … سیستم سرمایه داری شامل عمومیت یابی تولید و مبادلۀ کالایی است. در جامعۀ سرمایه داری، چیزها عمدتا برای مبادله (فروش) تولید می شوند و مشخصۀ دیگرِ سرمایه داری این است که نیروی کار ( توانایی کار کردن، به طور کلی) نیز یک کالا است: افرادی که استخدام می شوند، کالایی را که از آن خودشان است (یعنی، نیروی کارشان، توانایی کار کردنشان) را با کالای دیگر که پول (دستمزد یا حقوق) است، مبادله می کنند تا اینکه مبنایی برای خرید سایر کالاها مانند غذا، لباس و … داشته باشند. «راز» توسعۀ سرمایه داری، این است که نیروی کار نوع ویژه ای از کالا است:  استفادۀ نیروی کار توسط کارفرما-سرمایه دار، می تواند ثروت (ارزشی) بیشتر از آن مقدار ارزشی که در قالب دستمزد (یا حقوق) به او پرداخت می شود، بیافریند. بنابراین آنچه که در تظاهر بیرونی اش، «مبادله ای برابر» به نظر می رسد – دستمزد یا حقوق در ازای کار- در واقع مبادله ای نابرابراست. کسی که استخدام شده است، فقط به میزان زمانی که برابر با میزان ارزش دستمزد یا حقوق اش است، کار نمی کند؛ آنها باید برای تولید ارزشی مازاد – ارزش اضافی– که توسط کارفرمایشان ، سرمایه دار، انباشت و تصاحب می شود، ساعاتی مازاد کار کنند. اگر مایل به انجام چنین کاری نباشند، اخراج خواهند شد… همین امر، منبع سودسرمایهدارانه است و رابطۀ  اساسی مبتنی بر استثمارسرمایهداریرا نمایندگی می کند. … این استثمار بخشی از تضاد اساسیسرمایهداری، تضاد بین تولید اجتماعی و مالکیت خصوصی است. تضاد اساسی به این واقعیت اشاره دارد که از سویی تولید به طریقی شدیدااجتماعیانجام می گیرد؛ تولیدی که اغلب با حضور هزاران هزار نفر که در مکان های متفاوت برای تولید کالایی که بنا است به فروش برسد (اعم از غذا، لباس، کفش، ماشین، توپ فوتبال یا سایر محصولات) انجام می گیرد، به نوبۀ خود بخشی از یک سیستم کلی تولید است که میلیون ها و در نهایت میلیاردها انسان را در برمی گیرد. در حالی که محصول این کار (یعنی کالاها) به صورت خصوصی تصاحب می شود؛ کالاها توسط سرمایه دارانی به فروش می رسد که برای تولیدشانکار نکرده اند بلکه برای تولید، کار دیگران را به خدمت گرفته اند. رابطۀ بین سرمایه داران (بورژوازی) و آن هایی که توسط سرمایه داران استثمار می شوند (پرولتاریا) یکی از نیروهای محرکه های سیستم سرمایه داری است. اما نیرو محرکۀ دیگر، که حتی قاطع تر و تعیین کننده تر از اولی است، آنارشی این سیستم است. این موضوع به تضاد پایه ایِ بین ارزش مصرف و ارزش مبادله برمی گردد. به منظور تولید محصولاتی که به قصد فروش تولید می شوند، سرمایه دارن باید پول خرج کنند (یعنی سرمایه گذاری کنند). این پول خرج خرید نیروی کار ( استخدام افراد در ازای دستمزد یا حقوق)، مواد خام، ماشین و سایر وسایل تولید می شود. با این حال، … هیچ تضمینی برای بازگشت سودآور سرمایه … وجود ندارد. … اگر آنها نتوانند به «بازگشت سودآور» سرمایه دست یابند و حتی نتوانند آنقدری بازگشت داشته باشند که با میزان سرمایه گذاریشان «سربه سر» شود و این روند ادامه یابد، رقابت را به سایر سرمایه داران می بازند و ممکن است نهایتا به طور کلی «ورشکست شوند». این نیروی محرکه ای است که موجب می شود، سرمایه داران به طور مداوم در جستجوی شرایطی باشند که منطبق بر آن بتوانند افراد را هر چه شدیدتر استثمار کنند- با به خدمت گرفتن افراد با دستمزد پایین، مانند دستمزدهای روی خط گرسنگی (یا نزدیک به گرسنگی) که به افراد، از جمله به کودکان در کارگاه های عرقریزان و معادن در جهان سوم می پردازند. … رقابت بین سرمایه داران و آنارشی ای که همراه این رقابت است در مقیاسی عظیم رخ می دهد که شامل تولید و مبادله در سطح جهانی است و سرمایه همواره نیازمند آن است که برای «نهاده هایش» منابع ارزان تری به دست آورد (از جمله مواد خام و همچنین افرادی که استثمار می شوند) و در این امر هیچ توجهی به هزینه هایی که بر انسان و طبیعت تحمیل می کند ندارد. و به این معنا، تخریب ناشی از آن نیز مقیاسی عظیم و دائما گسترده تری دارد. … تضادهای مُعرف این سیستم سرمایه داری امپریالیستی، از جمله رقابت بین قدرت های امپریالیستی، به نوبۀ خود و به طور مکرر منتهی به جنگ می شود. … با وجود تمام پیچیدگی های موجود، اما همۀ اینها نهایتا در تضاد پایه ایِ ذاتیکالاهایعنی تضاد میان ارزش مصرف و ارزش مبادله– و طرقی که این تضاد در شیوۀ تولید سرمایه داری تبارز می یابد، ریشه دارند؛ شیوۀ تولیدی که پیامدهای وحشتناکی برای بشریت و آینده اش دارد. انقلاب سوسیالیستی، با هدف نهایی جهان کمونیستی، می تواند این تضاد پایه ای و هر چه را که وابسته به آن است، پایان دهد. انقلاب سوسیالیستی این کار را با حرکت به سوی محو مالکیت خصوصی وسایل تولید؛ محو تصاحب خصوصی محصولات تولید شده و محو نهایی تولید محصولات به عنوان کالا محقق می کند. انقلاب سوسیالیستی نیرو های تولیدی جامعه را به طریقی اجتماعی شده و برنامه ریزی شده، جهت تولید چیزها بر اساس آنچه در تأمین نیازهای توده های مردم و در نهایت کل بشریت مفید است سازمان می دهد و توزیع را بر اساس نیاز ، نه بر اساس ارزش مبادله ای پیش می برد.» (باب آواکیان، کالاها و سرمایه داری: و پیامدهای وحشتناک این سیستم ۲۰۲۱)

تضاد بنیادین میان ارزش مصرف و ارزش مبادله در سرمایه داری، سرمنشاء تضادهای پیچیده تر، بحران ها، گسترش فقر و بیکاری، نابودی محیط زیست و جنگ های ویرانگر است. اما این تضاد در سوسیالیسم هم به شکلی دیگر ادامه می یابد و چنانچه به طور صحیح حل نشود، تبدیل به عاملی در باز کردن راه احیای سرمایه داری در کشور سوسیالیستی می شود.

کتاب شانگهای تاکید می کند که، دسته بندیهای ارزشی ( value categories) در حسابرسی اقتصادی سوسیالیستی با دسته بندی های ارزشی در اقتصاد سرمایه داری تفاوت بنیادین دارند. با این وصف، بقایای نظام اقتصادی مالکیت خصوصی و بخشی  از نظام کالایی هستند و حق بورژوایی را تجسم می بخشند.  به همین علت، درک ماهیت آنها، برای تضمین خصلت سوسیالیستی اقتصاد به طور عام و به طور خاص، تضمین این که همواره تولید ارزش مصرف بر تولید ارزش الویت داشته باشد مهم است. شانگهای می نویسد: «ذخایر سرمایه ای، هزینه های تولید، سودها و سایر دسته بندیهای ارزشی در نظام حسابرسی اقتصادی سوسیالیستی با مالکیت سوسیالیستی همگانی مرتبطند. بنابراین، روابط تولیدی مشخصی را منعکس می کنند و با سرمایه، هزینه های تولید، سودها و سایر دسته بندیهای ارزشی در نظام حسابرسی اقتصادی سرمایه داری فرق می کنند. سرمایه در سرمایه داری، ارزشی است که ارزش اضافه تولید میکند، و دسته بندی ارزشیِ بازتاب روابط استثماری است …  وجوه سرمایه ای در موسسه دولتی سوسیالیستی، آن بخش از ثروت انباشت شده دولتی است که برای تولید و عملیات ها مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده هر موسسه از این وجوه در تولید و فعالیتهای عملیاتی تابع ضروریات قانون اساسی اقتصاد سوسیالیستی است که عبارتست از رفع نیازهای فزاینده دولت و خلق و به بازتولید گسترش یابنده تولید خدمت می  کند. … سودهای سرمایه داری ارزش اضافه تغییر شکل یافته ای است که توسط سرمایه داری تصاحب می شود. سودها در موسسات سوسیالیستی، درآمد خالص اجتماعی هستند که توسط توده های کارکن آفریده شده اند. این سودها به دو شکل یعنی سودهای واگذار شده و مالیاتها در دست دولت متمرکز می شوند و عمدتا برای توسعه تولید سوسیالیستی و ارتقا سطح معیشت و استاندار زندگی مردم مورد استفاده قرار می گیرد. … تحت شرایط معینی دولت سوسیالیستی میتواند به برخی موسسات اجازه دهد که فقط دخل و خرجشان را یکی کنند و حتی با ضرر به کار خود ادامه دهند. مثلا برای آنکه قابلیتهای صنعتی در سراسر کشور بطور موزون توزیع شود، در مناطق عمقی کشور صنایع محلی توسعه یافته اند. در میان اینها ممکنست برخی موسسات بدلیل شرایط نامساعد تا مدتی سوددهی نداشته باشند. … مثال دیگری را در نظر بگیریم. برخی موسسات تولیدی که محصولات صنعتی معینی را تولید می کنند (بویژه محصولات جدید، مواد جدید و محصولاتی که برای تقویت کشاورزی لازمند) ممکن است طی دوره زمانی معینی ضرر بدهند. … از تحلیل فوق میتوان دریافت که منابع سرمایه ای، هزینه ها، سودها و سایر دسته بندی های ارزشی در حسابرسی اقتصادی سوسیالیستی بازتاب روابط تولیدی سوسیالیستی می باشند. این دسته بندی ها توسط پرولتاریا برای ساختمان سوسیالیستی بخدمت گرفته می شوند.» (کتاب شانگهای، فصل هشتم)

در سال ۱۹۷۶، بخشی از حزب کمونیست چین که تبدیل به مقر فرماندهی بورژوازی نوین شده بود و برنامۀ احیای سرمایه داری را داشت، پس از مرگ مائوتسه دون موفق به قلع و قمع کمونیست های انقلابی و کسب قدرت شد و با تکیه بر قدرت دولتی اش سرمایه داری را در چین احیاء کرد. این یک واقعۀ تاریخی و جهانی بسیار مهم بود که دروازه ها را به روی توسعۀ افسارگسیختۀ سرمایه داری- امپریالیستی نه فقط در چین بلکه در سراسر جهان باز کرد. پیش از این واقعه، یکی از جدال های مهم کمونیست های انقلابی و مائوتسه دون در حزب کمونیست چین، علیه خط مشی اولویت دادن به تولید ارزش و  در فرماندهی قرار دادن سود بود. کمونیست های انقلابی، توده های کارکن در کارخانه و بارانداز و مزارع کمونی را فرا می خواندند تا به این خط مشی انتقاد کنند و تولید ارزش های مصرفی برای تامین نیازهای دولت و مردم را در الویت قرار دهند و محاسبه ارزش را تابع محاسبه ارزش مصرف کنند. این بورژواها، از نظام حسابرسی سوسیالیستی در کشور شوروی که پیشاپیش سرمایه داری در آن احیاء شده بود تعریف و تمجید کرده و از آن الهام می گرفتند. به همین جهت، کتاب شانگهای، نظام حسابرسی سوسیالیستی را با  نظام حسابرسی در شوروی سرمایه داری را که عنوانش «حسابرسی تام اقتصادی» بود، مقایسه می کند و می گوید، هدف این نوع حسابرسی عبارت بود از قراردادن سود در فرماندهی اقتصاد و مهمترین شاخص آن برای موسسات تولیدی، سود و نرخ سود بود. کتاب شانگهای می نویسد: «در واقع هر موسسه انوع و کمیت تولیدش را برحسب سودهائی که انتظار می رود تعیین می کند. موسسات برای افزایش سود می توانند کارگران را اخراج کنند و برای کاهش هزینه های تولید، شدت کار را بالا ببرند. این “نظام حسابرسی تام اقتصادی” که سود را در مقام فرماندهی قرار میدهد، تبدیل به یک نظام استثمارگرانه شده که از سوی بورژوازی بوروکرات ـ انحصاری رویزیونیست شوروی بر مردم زحمتکش اتحاد شوروی تحمیل شده؛ و وسیله مهمی برای احیای سرمایه داری در اتحاد شوروی بوده است.  بنابراین می توانیم ببینیم که در تحلیل نهایی، در نظام حسابرسی اقتصادی سوسیالیستی تضاد بین محاسبه ارزش مصرفه و ارزش خود را بشکل مبارزه بین پرولتاریا و بورژوازی، میان راه سوسیالیستی و راه سرمایه داری به نمایش می گذارد. فقط با درک این حلقه کلیدی در مبارزه بین دو طبقه و دو راه، و تحدید حق بورژوایی در عرصه حسابرسی ارزشی است که ما میتوانیم این تضاد را بطور صحیح درک و حل کنیم؛ محاسبه ارزش را تابع محاسبه ارزش مصرف کنیم و مانع آن شویم که حسابرسی اقتصادی مسیر انحرافی در پیش گیرد.» (شانگهای. فصل ۸)

منابع:

  • گروه نویسندگان شانگهای (۱۳۸۶) اقتصاد مائوئیستی و مسیر انقلابی به طرف کمونیسم. ترجمه منیر امیری. فصل هشتم. نشر اینترنتی در در وبسایت  حزب کمونیست ایران (م ل م) (org)
  • لوتا، ریموند (۱۳۹۷) از اقتصاد و سیاست. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م). فصل دوم «برنامه ریزی سوسیالیستی یا سوسیالیسم بازاری؟» ص ۸۷-۱۲۸
  • آواکیان، باب (۲۴. مه. ۲۰۲۱) کالاها و سرمایه داری و پیامدهای وحشتناک این سیستم. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م)
  • لوتا، ریموند (۲۴. سپتامبر ۲۰۰۰) سوسیالیسم تنها راه چیره شدن بر این هرج و مرج مخرب است. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م)