خداحافظ پَسمانده!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۱۳۱ مهر ۱۴۰۱

متن انگلیسی. ENGLISH PDF

با قتل مهسا امینی به دست گشت کشتار جمهوری نکبت اسلامی، هزاران نفر در ده ها شهر و استان کشور به پا خاستند و ایران بار دیگر شاهد خیزشی عظیم و در ابعاد وسیع مردمی است. اما این رویدادی است کیفیتا متفاوت حتی نسبت به خیزشهای مردمی شکوهمند چند سالۀ اخیر. این سرآغاز وضعیتی است که می تواند به سرنگونی جمهوری اسلامی منتهی شود.

جنبشی انقلابی که بدنۀ اصلی آن را زنان و خصوصا زنان و مردان جوان شورشی و عصیانگر تشکیل می دهند. جنبشی که تا همین لحظه دستاوردهای اجتماعی و تاریخی بی مانندی را در بر داشته است. ۱) به آتش کشیدن و لگدکوب کردن حجاب اجباری به عنوان یکی از دیرکهای ایدئولوژیک و عقیدتی دولت دینمدارِ جمهوری اسلامی در اماکن عمومی از خیابان تا دانشگاه در ابعاد وسیع. خروش علیه حجاب در بطن خود بذرهای ضدیت با قوانین شریعت را نیز دارد. چرا که حجاب اجباری، نماد و پرچمِ حاکمیت احکام پوسیدۀ فقه اسلامی بر قوانین این کشور است. مردی خطاب به ملایی که در سقز بر پیکر ژینا نماز میت می خواند فریاد می کشید «اسلام این زن را برای چهار تار مو کشت. اسلام تان را جمع کنید و بروید». مبارزۀ متحد با هدف دفن حجاب اجباری، وظیفه و آماج دائمی این خیزش انقلابی است. این عمل به قلب نمادِ ارتجاع اسلامی می زند و پیروزی اش راه را برای در هم شکستن دیگر سنگرهای ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی باز می کند. نگذاریم خواست «دفن حجاب اجباری» از دستور کار بسیار مهم این جنبش خارج شود. ۲) روحیۀ مبارزاتی و تعرضی شگفت آور جوانان و مردم در تهاجم به نیروهای پلیس و قوای سرکوبگر، ۳) روحیۀ همبستگی و همدلی مردمی از تبریز تا کردستان و از گیلان تا مشهد ۴) حمایت جهانی بخشی از فعالین جنبش زنان و روشنفکران و هنرمندان از این جنبش، فاکتوری که تاکنون در دیگر جنبش ها و خیزش های مردمی ایران طی سال های اخیر در این وسعت شاهدش نبودیم. جهان باید بیشتر و بیشتر صدای نفرت زنان ایران از حجاب اجباری را بشنود و این صدا به بخشی از جنبش جهانی زنان تبدیل شود. این وظیفۀ هر نیروی مترقی و انقلابی و فعالین جنبش زنان است که این خواست را به درون جنبش های فمنیستی و زنان ببرند. دوران توهمات نسبیت گرایی فرهنگی و «حجاب، پوشش بومی زنان خاورمیانه است» به سر آمده است و امروز یک شعار را باید جهانی کرد «دفن حجاب اجباری اسلامی». ۵) و از همه مهمتر طغیان پتانسیل رادیکال و انقلابی خشم زنان به عنوان یکی از ستون های فقرات انقلاب در این کشور و در جهان. پیشتر بارها چه در اسناد مربوط به سنتز نوین کمونیسم و چه در اسناد حزب مان گفته شده بود که زنان نیروی اجتماعی بسیار مهمی علیه نظام پدر-مردسالارِ و سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان هستند. زنان همان نیروی انفجاری ای که می توانند و باید به بخش پیشاهنگ و رهبران استراتژیک انقلاب علیه تمامیت سیستم تبدیل شوند.(۱) شعله ای از آتشفشان این خشم و توانمندی را در صحنه های غرور آفرین روزهای اخیر دیدیم.

اما وقتی سخن از آغاز فرایند انقلاب می شود، به معنای پیروزی محتوم آن نیست. پیروزی یا شکست این انقلاب به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد. مسالۀ کلیدی این است که این بار نبایداجازه داد مثل سال ۵۷ یا بهار عربی به بیراهه برود. این جنبش انقلابی، خود به خود شکل نگرفته است و خود به خود هم به پیروزی نخواهد رسید. وقوع این فرایند انقلابی در ایران امروز و با پیشگامی زنان و با حضور اقشار مختلف مردم، ناشی از عوامل مختلف و تضادهای گوناگون است. اما در تحلیل نهایی دو فاکتور در وقوع آن اهمیت اساسی را داشتند: نخست کارکرد و سوخت و ساز خودِ سیستم که توده های مردم را به ضدیت و انزجار از آن وامی دارد. مهم نیست که اکثریت مردم یا بخش قابل توجهی از آنها در لحظه چگونه فکر می کنند، که به اصلاحات و اعتدال و «ما که سیاسی نیستیم» و توهمات مذهبی و خرده بورژوایی و «جنبش مسالمت آمیز» باور دارند، مهم این است که سیستم سرمایه داری نحوۀ عملکردش به نوعی است که استثمار و ستم و تبعیض را به اشکال مختلف بر اکثریت مطلق جامعه تحمیل می کند و این دینامیسم به ضدیت مردم نسبت به این سیستم منجر شده و در دوره های قیام و اعتلای انقلابی به خشم و خیزش و شورش آن ها منتهی می شود. فاکتور دوم عنصر مقاومت چهل و چند ساله ای که جامعه و زنان به اشکال مختلف در مقابل این رژیم نشان دادند. از خیزش پنج روزۀ ۸ مارس ۵۷ و جنگ کردستان تا قیام سربداران آمل و مبارزات مسلحانۀ دهه ۶۰ و هزار زن و مردی که در آن جان باختند، از ۱۸ تیر ۷۸ و مقاومت مدنی و سیاسی زنان علیه حجاب تا دی ۹۶ و آبان ۹۸. این فاکتور مهمی بود که شعلۀ مقاومت در این جامعه، ولو کوچک و توسط اقلیتی از جامعه، هیچگاه به خاموشی نگرایید و دشمن هر چه کرد از اعدام های دهه ۶۰ و قتل عام ۶۷ تا پروژۀ نکبت بار اصلاحات و اعتدال، باز هم بخشی از جامعه و مردم به ضدیت با تمامیت جمهوری اسلامی ادامه دادند. در این نبرد بارها جنگیدیم، کشتیم و کشته دادیم، زندان و شکنجه و اعدام شدیم، شکست خوردیم و باز برخاستیم، این بار اما باید با افق و چشم انداز تحقق پیروزی جلو برویم.

نمی توان پیشگویی کرد که سرانجام این فرایند انقلابی چه می شود اما یک چیز روشن است: تا انقلاب واقعی، نبردی طولانی و پر فراز و نشیب در راه است. تا آن جا که به مردم، به ما نیروهای کمونیست انقلابی و دیگر نیروهای مترقی و مردمی و روشنفکران و فعالین سیاسی مربوط است باید توهماتی را که برخی جریان های اپوزیسیون در مورد «تعیین تکلیف زودفرجام» با جمهوری اسلامی دامن می زنند افشا کنیم و مقابل دستورالعمل هایی که با پشتوانۀ نهادهایی در دولت های امپریالیستی و رژیم های منطقه برای جنبش صادر می کنند، بایستیم. مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی بر مبنایی که فرجامش به نفع مردم باشد، نبردی درازمدت است و علاوه بر این سناریوی فرجام زودرس مثل ۵۷ از طریق سازش در بالا و تغییر رژیم از طریق ساخت و پاخت جهانی نامحتمل است. به دلایل گوناگون که در رأس آنها از هم پاشیدگی انسجام قدرتهای امپریالیستی جهان است. گوآدلوپی مثل سال ۱۹۷۹ در کار نیست که امپریالیست های غربی دور یک میز بنشینند و راه را برای خمینی و اسلامگرایان متحد با او از طریق آشتی دادن شان با ارتش باز کنند. انقلاب یعنی به ریشه ها زدن برای دگرگونی کل سیستم موجود یعنی نظام سرمایه داری و شیوۀ تولید سرمایه داری که بنا به سرشت و سوخت وسازش تمامی انواع بهره کشی و ستم از جمله ستم بر زن را تولید و بازتولید می کند. حامی این نظام در هر جامعۀ سرمایه داری، دولت دیکتاتوری سرمایه داری است که در ایران با روبنای اسلامگرایی و در شکل و هیئت جمهوری اسلامی صورتبندی شده است. برای از بین بردن منشأ تمام انواع ستم و بهره کشی، برای دفن کردن حجاب و ستم بر زن، برای ریشه کن کردن فقر و فلاکت و گرسنگی، برای از بین بردن ستم ملی و استبداد فرهنگی و سیاسی، برای نجاتئ محیط زیست باید و ضروری است که جمهوری نکبت اسلامی را سرنگون کنیم و بر ویرانه های آن، سیستم تولیدی و اجتماعی سراپا متفاوتی یعنی «جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» را بسازیم.

توضیحات

  • نگاه کنید به:

آواکیان، باب (۱۳۹۷) کمونیسم نوین. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م). ۲۷۲-۲۷۷

حزب کمونیست ایران (م ل م) (۱۳۹۶) برنامه و انقلاب کمونیستی در ایران. ص ۴۱-۴۴