رنگین کمانی که اگر نظم کهنه را بشکافد…
لیلی بابایی
جامعه ال جی بی تی کیو (مخفف لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر) شامل افراد و گروه هایی است که به لحاظ جنسیت (جندر) یا گرایش جنسی (سکسوآلیته) در بیرون قالب های جنسی و جنسیتی محدود زن/مرد، دگرجنسگرا (هتروسکسوال) و همان جنسیتی (سیس جندر) قرار دارند. شناخت از جنسیت به عنوان یک برساخت اجتماعی و نه چیزی که با انسان بطور طبیعی متولد می شود، نسبتا درک جدیدی است که هنوز در بین طیف های مختلف جامعه پذیرفته نشده است. برای مدت های طولانی جنس و جنسیت یک چیز دانسته می شد و تنها به دو گروه زن و مرد بر اساس دستگاه جنسی تقسیم می شد. اما با بررسی تاریخ تحولات جنسیت و نقش های جنسیتی، علم نتیجه می گیرد که جنس یک طیف است و نقش های جنسیتی تاریخا تعین یافته اند و در گذر زمان می توانند تغییر کنند. بر این اساس، وصل کردن یک به یک جنسیت ها به دستگاه های جنسی هم امری بی معنی می شود. در کنار همه اینها گرایش های جنسی مختلفی هم در طول تاریخ بین انسان ها موجود بوده و تحقیقات جدید نیز نشان می دهد که هیچ ژن واحدی برای تعیین گرایشجنسی یک فرد وجود ندارد و مجموعهای از عوامل ژنتیکی در کنار عوامل محیطی در شکلگیری گرایشهای جنسی همجنسگرایی و دگرجنسگراییتاثیر دارند.(۱) این بدان معناست که همجنسگرا بودن یک بخش طبیعی از رفتار بشر است اما بسیار پیچیده تر از تاثیرگذاری یک ژن است. هرچند همچون جنسیت نمی توان گرایشات جنسی را بر حسب «طبیعت» رد یا قبول کرد، چرا که فاکتور اجتماعی در تعیین چگونگی حرکت آن بسیار موثر است. پس چرا و از چه زمانی این رفتار جنسی «ناهنجار» تلقی شد؟
با تسلط روابط جنسی دگرجنسگرا به عنوان شکل غالب با ظهور مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و شکلگیری خانواده مردسالار و به خصوص پس از فراگیر شدن ادیان ابراهیمی، سایر شکل های سکسوآلیته «ناهنجار» تلقی شده و حتی ممنوع شدند. به این ترتیب، صِرفِ «زیست» و ابراز وجود این قشر، به معنای به چالش کشیده شدن خانواده پدرسالار سنتی است- نهادی که همزمان با دولت و مالکیت خصوصی شکل گرفت و در تمام طول تاریخ جوامع طبقاتی تا به امروز کارکرد مهمی در زیربنا و روبنا داشته است. جایگاه ویژه دادن به رابطه زن و مرد، فقط به واسطه مسئله تولید مثل از طریق رابطه جنسی دگرجنسگرا نبوده، بلکه به مسئله کنترل بدن و سکسوالیته خارج از نظم مردسالار نیز بر می گردد.از همان زمان، مهر ستم تاریخی بر زنان، بر روی تمام روابط جنسی و جنسیتی، به ویژه رابطه مرد و زن خورده است و روابط کوییر هم از آن بی تاثیر نبوده است.
روابط پدر/مردسالارانه که عمیقا در سوخت و ساز سیستم سرمایه داری امپریالیستی ادغام شده است، در هر پیوند نزدیک اجتماعی و جنسی نفوذ می کند و هر آنچه را که خلاف جریان حاکم باشد و یا جوانبی از انقیاد اجتماعی زنان را که خصلت نمای جامعه بورژوایی و تمام جوامع مبتنی بر ستم و استثمار است را نداشته باشد، به سختی بر می تابد. چرا که رابطه بین انسان ها در جامعه بورژوایی عمدتاً منعکس کننده و تحت سلطه ایدئولوژی برتری مرد و «حق مردانه» است. این رابطه فرادستی و فرودستی در روابط کوییر هم بازتولید می شود.
به دلیل گره خوردن مسئله جنس و جنسیت و گرایش جنسی به ساختار مردسالار و خانواده پدرسالار، جامعه ال جی بی تی کیو موقعیت ویژه ای در جامعه طبقاتی تا به امروز داشته اند: از طرفی توسط سیستم حاکم، تهدیدی تلقی می شوند برای هنجارهایی که طبقات حاکم به عنوان هنجارهای نظم دهنده جامعه شکل داده و به جامعه تزریق و تحمیل میکنند و از طرف دیگر، مبارزات آنها برای به رسمیت شناساندن موجودیت شان، پتانسیل آن را دارد که مبارزه ای برای رفتن ورای جامعه طبقاتی باشد.
هرچند همجنسگرایی همواره در طول تاریخ موجود بوده و حتی در دوره هایی در رم و یونان باستان پذیرفته شده بود، اما صحبت از حقوق همجنسگرایان ـ همانطور که مسئله «حق» به طور عام ـ بسیار متاخر است و به قرن بیستم بر می گردد. شوروی سوسیالیستی اولین کشوری بود که از همجنسگرایی جرم زدایی کرد. پس از آن مبارزات بسیاری در کشورهای مختلف برای حقوق همجنسگرایان در گرفت که شورش استون وال در نیویورک در سال ۱۹۶۹ در مقابل خشونت پلیس علیه همجنسگرایان، از مشهورترین آنهاست. در چند دهه گذشته تعدادی از کشورهای اروپایی، آفریقایی و شمال آمریکا شروع به قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان و باز کردن فضا برای حضور کوییرها در سطوح مختلف اجتماعی و دولتی کرده اند. در کنار آن کمپانی ها شروع به استفاده از سمبل های رنگینکمانی کردند برای بالا بردن سودآوری خود؛ و جناح های لیبرال دموکرات در برخی دولت های سرمایه داری- امپریالیستی غرب هم نمایندگان خود را رنگینکمانی کردند تا بخشی از این «به حاشیه رانده شدگان» را در خود ادغام کنند. اما این امتیازات کوچک و محدود در حالی به شهروندان عموما غربی اعطا می شد که هنوز در بسیاری از کشورهای دنیا بخصوص جوامع مذهبی و دولت های تئوکراتیک – که خود بخشی از سیستم سرمایه داری-امپریالیستی در جهان هستند- به خشن ترین روش های ممکن قشر ال جی بی تی کیو را حذف و انکار می کنند. در ایران، قتل جوان همجنسگرای بیست ساله، علیرضا فاضلی منفرد، محکومیت دو تن از فعالین ال جی بی تی کیو به نام های ساره صدیقی و الهام چوبدار، کشتن زن ترنس دوسکی آزاد در اقلیم کردستان، مرگ مشکوک زن ترنس گندم در ترکیه و حمله پلیس و اوباش اردوغان به فعالین ترنس در همین ماه افتخار، مهاجرت اجباری بسیاری از افرادکوییر بخاطر مجازات های سنگین از جمله اعدام و بلاتکلیفی و خشونت مضاعف در راه مهاجرت، شکنجه و اعدام حامد صبوری محصل دگرباش رشتۀطب به دست طالبان در افغانستان، تنها بخش کوچکی از فجایع اخیر است.
جمهوری اسلامی وجود همجنسگرایی را انکار می کند. اما، علیه همجنسگرایی راهپیمایی به راه می اندازد وقانونا همجنسگرایان مرد را به احکامی تاحد اعدام محکوم می کند تا نهاد خانواده سنتی را تحکیم کند. همچنین افراد ترنس را هم تنها در صورت جراحی های تطبیق جنسیت به رسمیت می شناسدوگرنه مردان ترنس را وادار به حجاب اجباری و زنان ترنس را وادار به سربازی اجباری می کند که رنج مضاعفی بر آنان است که نمی خواهند واردپروسه های جراحی شوند. برای ساختار مردسالاِر دوگانه محور جمهوری اسلامی و همه دولت های مرتجع کنونی که از دستشویی ها تا ورزش ها را بر حسب زن و مرد دسته بندیکرده است؛ وجود مردی که بتواند باردار شود یا زنی که ایستاده ادرار کند چنان آشفتگی جنسیتی عظیمی محسوب می شود که می تواند چسب اجتماعی اش را به سرعت آب کرده و آن را از هم گسیخته کند.
حملات سیستماتیک و سازمان یافته به زنان و کوییرها را نه فقط در رژیم های تئوکراتیک چون جمهوری اسلامی، بلکه با رشد و سر بلند کردن جنبش های فاشیستی و قدرت گرفتن احزاب فاشیستی در سراسر جهان شاهد هستیم؛ به شکل ممنوع کردن حق سقط جنین برای زنان و حمله به هر شکل از ابراز وجود کوییرها. آنها به تمام حقوقی که زنان و کوییرها طی چند دهه به دست آورده اند، حمله می کنند و درصدد پس گرفتن همه آن ها هستند. تشدید حملات به زنان و کوییرها، واقعه ای اتفاقی نیست بلکه بخشی از برنامه و مانیفست جناحی از طبقه حاکمه سرمایه داری امپریالیستی است که پایه هایش را بر اساس برتری طلبی مردانه دگرجنسگرا و تقویت نقش های جنسیتی سنتی و خانواده پدرسالار سازمان می دهد. این ها به دروغ به پایه هایشان القاء می کنند که گسترش بیکاری و فقر و جنگ های بی انتها، نتیجۀ آن است که هنجارهای خانواده سنتیِ دینمدار توسط زنان مستقل و کوییرها به چالش گرفته شده است. بله خانواده سنتی دینمدار باید هم به چالش کشیده شود چون مرکز روابط مرد/پدرسالارانۀ تهاجمی و گستاخ است. اما، منبع و سرچشمۀ همۀ معضلاتی که بشریت به آن گرفتار آمده، عملکرد سیستم سرمایه داری- امپریالیسم است که مردسالاری و نژادپرستی در تار و پود آن بافته شده است و به همین علت، فاشیست ها می توانند از آن برای ایجاد یک جنبش ارتجاعی استفاده کنند و مصمم هستند که سیستم کنونی سرمایه داری- امپریالیسم را بر مبنای تفکرات برتری طلبانه و تاریک اندیشی دینی ضد زن حفظ کنند. همه باید بدانند و آگاه باشند که این حملات بخشی از یک تلاش جدی برای برقراری نظم فاشیستی دینی در جهان با هدف حفظ سلطۀ سیستم ستم و استثمار سرمایه داری-امپریالیسم است. این نیروی فاشیستی از درون نظام دموکراسیِ سرمایه داری- امپریالیسم بیرون آمده و نه از بیرون آن و این واقعیت باید هشداری باشد به کسانی که توهمات احمقانه نسبت به «مترقی» بودن ماهیت و عملکرد دموکراسیِ دولت های سرمایه داری-امپریالیستی دارند.
باید این واقعیت را درک کنیم که ابراز وجود گسترده تر ال جی بی تی ها و حتی افزایش تعداد دوجنسگراها (بایسکسوال) در بین نسل جوان، نه ربطی به انحراف جنسی و آزادی های بی حد و حصر در غرب دارد و نه نشان از آخرالزمان. جامعه یک ارگانیسم زنده در حال تغییر است که اکنون در عصر سرمایه داری امپریالیستی، دچار تغییراتی هم در زیربنا با اجتماعی کردن تولید و هم در روبنا در زمینه نقش های جنسیتی و هنجارها و نهادهایی چون خانواده شده که امکان ایجاد جامعه ای بنیادا متفاوت را فراهم کرده است اما خود با اعمال دیکتاتوری بورژوایی و حفاظت از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و خانواده مردسالار تبدیل به حصاری در برابر این تغییر شده است. این امکان جز با انقلابی سیاسی و کسب قدرت در روبنا محقق نخواهد شد. اما در کنار این امکان ما با ضرورتی هم روبرو هستیم. حملاتی که در سراسر جهان به زنان و ال جی بی تی کیو می شود یک نشانه از اوضاع حادی است که بشریت تحت نظام سرمایه داری- امپریالیستی به آن گرفتار آمده است. سیستم سرمایه داری، چنان معضلاتی برای خودش و کل بشریت به وجود آورده که جز با روش های رادیکال قابل پاسخ گویی نیستند. اگر پاسخ این معضلات با انقلاب رادیکال کمونیستی داده نشود، بورژوازی به آنها پاسخ رادیکال ارتجاعی-فاشیستی خواهد داد. به همین جهت در این نقطه از تاریخ، بشریت مبارزه سرنوشت سازی را پیش رو دارد: راه حل رادیکال انقلابی برای نابودی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم و به این ترتیب، باز کردن راه برای ریشه کن کردن مردسالاری همراه با جامعۀ طبقاتی یا راه حل رادیکال ارتجاعی و به این ترتیب، بازسازی سیستم سرمایه داری با شرایطی بسیار وحشتناک تر برای تمام بشریت که یک جنبۀ آن به بردگی کشیدن زنان و کوییرهاست.
مهم است که به آن چه در هر کشور، در دنیا و در رابطه با هر ستمی اتفاق می افتد به طور علمی نگاه کنیم. بحث صرفا این نیست که: «سرمایه داری بد است. امپریالیسم بد است. سوسیالیسم خوب است»! بحث فقط این نیست که «تضادهای اجتماعی حاد شده اند»! بحث این است که بشریت بر سر یک دوراهی ایستاده است. قوای محرکه و بسیار دینامیک سیستم سرمایه داری امپریالیسم و تغییرات دائمی و توقف ناپذیر دنیا که حتا نسبت به ده سال پیش تغییرات فاحش به وجود آورده است، ما را به این نتیجه گیری رسانده است که در این لحظه از تاریخ، در گره گاهی ایستاده ایم که دو راه بیشتر در مقابل بشریت نیست: آینده ای بس وحشتناک تر یا حقیقتا رهایی بخش! (۲). هیچ رخداد مهم در دنیا، از حمله به زنان و کوییرها تا جنگ های ویرانگر و نابودی محیط زیست، و سربلند کردن جنبش های فاشیستی را بدون این تحلیل نمی توان درک کرد. فقط با روش و رویکرد علمی کمونیسم نوین می توانیم بفهمیم این اوضاع چطور حادث شده است؛ سرمایه داری با قوه محرکۀ آنارشی اش با حیات انسان و کره زمین چه کرده است. از همه مهمتر، باید این واقعیت را دید که در بطن همین اوضاع سریع و انفجاری، امکان یک انقلاب واقعی برای پایان دادن به تمامی رنج های بی دلیل و غیر ضروری بشریت هست و طبق آن عمل کرد.
جامعه ال جی بی تی کیو به واسطۀ ابراز گرایش جنسی شان مورد حمله قرار می گیرند. اما این فقط سطح مساله است. از این سطح باید به عمق رفت. همانطور که در بالا گفتیم، علت بنیادینِ این حملات آن است که این نوع گرایش جنسی و ابراز آن، کلیت روابط مرد/پدرسالاری را به چالش می گیرد. یعنی، ربط به کارکرد و اصول سیستم اقتصادی- اجتماعی و سیاسی- ایدئولوژیک سرمایه داری دارد. اما کسانی که سطح مساله را می بینند، گرایش دارند که آن را درچوبۀ «هویت» تعریف کنند. این نوع تبیین که ظاهر مساله را می بینید و نه واقعیت آن را، جامعۀ ال جی بی تی کیو را محکوم می کند که در چارچوب سیاست های هویتی با این حملات مبارزه کند. در واقع این چارچوب مانع از آن می شود که پتانسیل عظیم این مبارزه برای به چالش کشیدن کلیت سیستم به حرکت درآید. سیاست هویتی با پایین آوردن افق ها، تنها جایی بیشتر در همین سیستم مبتنی بر ستم و استثمار را گدایی می کند و خشم واقعی جنبش کوییر را به درون مجاری این سیستم کانالیزه می کند. سیاست هویتی و ووک یا بیداری، با نادیده گرفتن واقعیت عینی، تمرکز بر «من» به جای جنگیدن برای همه، کنسل کردن افراد به جای سرنگون کردن سیستم و محدود کردن ستمدیدگان در فضاهای «امن» به جای شهامت دادن به آنها برای رودررویی با طبقه حاکمه و قوای سرکوبش، جنبش کوییر را در درون سیستم مردسالار سرمایه داری امپریالیستی خفه می کند و با تکیه بر امتیازات ناچیزی که قشر نازکی از کوییرها در کشورهای امپریالیستی به دست آورده اند، چشم بر سرکوب و حذف بی رحمانه و مردسالارانه ال جی بی تی ها در سراسر دنیا تحت همان سیستمی که امتیازات را به گروه اول می دهد، می بندد.
این نوع به اصطلاح مبارزه با تعصبات هویتی وقتی با واقعیت ها انطباق نمی یابد، نهایتا بیشتر به سمت کاریکاتوریزه کردن مبارزات واقعی می رود و دستاویزی برای فاشیست ها می شود که به هرگونه تلاش جدی برای تغییر وضع در جهت مثبت حمله کنند. هرچه بیشتر فاشیست ها قدرت می یابند، هویت گرایانی مانند ووک و اینترسکشنالیتی بیشتر تلاش می کنند کمونیست های انقلابی را از فضاهای جنبش های مختلف، از جمله جنبش کوییر بیرون کنند. فعالین انقلابی در جنبش های کوییر باید با قاطعیت در مقابل حرکات ارتجاعی هویت گرایان علیه کمونیست های انقلابی بایستند، ارتباط عینی سیستم سرمایه داری به مردسالاری و فاشیسم ضد کوییر را ببینند و صف بندی مساعدی برای طرح راه حل انقلاب کمونیستی باز کنند.
مبارزین کوییر می توانند و باید بخش مهمی از ساختن جنبشی برای یک انقلاب واقعی باشند. جنبشی که قاطعانه با امپریالیسم و بنیادگرایی اسلامی مرزبندی می کند و در هسته خود، کمونیست های انقلابی را دارد. این جنبش راه را برای انقلاب واقعی باز می کند؛ انقلابی برای رفتن ورای همه ساختارهای ستمگرانه، برای از بین بردن همه تمایزات طبقاتی بین انسان ها و دگرگون کردن روابط تولیدی ای که این تمایزات طبقاتی و نابرابری های اجتماعی را بوجود می آورند، برای تغییر دادن روابط اجتماعی بین انسان ها فارغ از جنس، جنسیت و گرایش جنسی، و متحول کردن همه افکار ارتجاعی، از جمله ارزش های کوییرستیز و زن ستیر که منطبق بر نیازها، کارکردها و اصول سیستم سرمایه داری است و آن را تقویت می کند. مسئله زنان و ستم بر کوییرها به یکدیگر گره خورده و هر دو میتوانند نه تنها در مرکز پیشبرد یک انقلاب واقعی باشند، بلکه حتی در جامعه سوسیالیستی بخشی از تضادهای حل نشده خواهند بود که پیشروی سوسیالیسم به سمت کمونیسم و از بین بردن طبقات، دولت و هرگونه ستم را ممکن می کنند.
جنبش کمونیستی نیز باید با انتقاد از خود راجع به موضعگیری گذشته اش در رابطه با جنبش کوییر٬ از درک های غلط خود که ناشی از عدم بکاربست ماتریالیسم دیالکتیک در زمینه جنسیت و گرایش جنسی بود٬ گسست کند. نادیده گرفتن با جنبش کوییر بخاطر برخورد دگماتیک به مارکسیسم یا وجود گرایش های مردسالارانه درون جنبش کمونیستی و یا دفاع از جنبش کوییر صرفا بخاطر مد روز بودن٬ هیچ نسبتی با روش و رویکرد علمی کمونیسم ندارد. به همین علت است که کار باب آواکیان در زمینه گسست از اشکالات فرعی غیرعلمی کمونیسم و قرار دادن بدنه آن بر پایه کیفیتا علمی تری٬ بر همه وجوه مبارزاتی ما تاثیر می گذارد و آینده ای را که می توان متحقق کرد٬ شکل می دهد. ما کمونیست های انقلابی ضمن دفاع از مبارزات جامعه ال جی بی تی کیو و ایستادن در برابر حملات فاشیستی به این قشر، به جنبش کوییر فراخوان می دهیم تا برای بدست آوردن حتی کوچکترین حقوق پایه ای خود، با افق استراتژیک انقلاب و نه چیزی کمتر! وارد میدان مبارزه شوند. زیرا، برای رها کردن انسان ها از قیدها و نقش های تنگ جنسی و جنسیتی هزاران ساله در سراسر جهان، پیوستن به انقلاب کمونیستی یک ضرورت است.
…برای روزی که کمترین سرود بوسه است
۱) Large-scale GWAS reveals insights into the genetic architecture of same-sex sexual behavior٫SCIENCE ٫ ۳۰ Aug 2019، Vol 365, Issue 6456
۲) باب آواکیان، آینده ای بسیار وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش بحران عمیق، شکاف های عمق یابنده، چشم انداز جنگ داخلی – و انقلابی که فورالازم است/ ۱۳ دسامبر ۲۰۲۱