ژیژک: فیلسوف ریاکار، طرفدار حکومت نظم و قانون سرمایه داری
ژیلا انوشه
شب هنگامِ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۳ (۶ تیر ۱۴۰۲) پلیس فرانسه، پسر ۱۷ ساله ای به نام نائل را در حومۀ پاریس به ضرب گلوله کشت. در واکنش به جنایت پلیس، پاریس و حومه و چند شهر دیگر فرانسه شاهد شورش اعتراضی جوانان بود: خیزش نائل! (در این شماره رجوع کنید به مقاله: شورش در فرانسه و “آشوبگران” دوست داشتنی!) دولت مکرون برای ممانعت از گسترش اعتراضات و متوقف کردن آن دست به اقدامات سرکوب گرانۀ گسترده زد. این رخداد، اختلافات درون طبقۀ حاکمۀ امپریالیسم فرانسه را حادتر کرد به طوری که پلیس فرانسه تهدید به تمرد از دولت مکرون کرد.
ژیژک، فیلسوف اهل اسلوونی، در واکنش به این اوضاع، پیامی خطاب به «چپ» منتشر کرد: «چپ باید با آغوشِ باز از نظم و قانون استقبال کند».[۱]این پیام توسط سایت نقد اقتصاد سیاسی با عنوانِ « چپ و ضرورتِ دفاع از نظم و قانون»[۲] به فارسی منتشر شد.
در این مقاله، ژیژک با استدلال های مندرس تلاش کرده است تا معنای مثبتی به حاکمیت «نظم و قانون» (یعنی، سرکوب نظامی) بدهد و مدعی شده که این نوع شورش ها، «در نهایت به نفع مهیاسازی بستر قدرت گیری هرچه بیشتر راست افراطی است» (از خلاصۀ مترجم مقاله). این توجیه ها، بدتر از یاوه گویی و تبه کارانه است. هرنوع تایید تلویحی (موذیانۀ) آن نیز آزاردهنده است.[۳] ژیژک، خیزش اخیر جوانان فرانسه و تشدید شکاف در هیئت حاکمۀ امپریالیسم فرانسه و همچنین تمرد ارتش واگنر را که بخشی از دستگاه نظامی امپریالیسم روسیه است، دو نشانۀ بارز «از یک روند بی ثباتی، بحران و بی نظمی در اروپا» می داند. ژیژک درست می گوید. اما این بحران و بی نظمی شانس بزرگی برای سازماندهی انقلاب است و برای همۀ کسانی که از تعرض روزانۀ سرمایه داری به حیات مردم دنیا و کرۀ زمین خشمگین اند، شعف انگیز است. اما، ژیژک از آتش گرفتن خانۀ ارباب هراسناک است و چون روی سخن اش با «چپ» است تلاش می کند با آهنگ «چپ» استدلال کند و می گوید، اما، این شورش به «انقلاب» منتهی نخواهد شد و فقط برای راست افراطی بسترسازی خواهد کرد، پس بهتر است سرکوب شود! بله، این واقعیتی است که این شورش به خودی خود به انقلاب منتهی نخواهد شد. هیچ خیزش عادلانه ای به خودی خود منتهی به انقلاب نمی شود – چه در ایران باشد یا در دل هیولاهای امپریالیست مانند فرانسه و آمریکا. اما، این خیزش ها پتانسیل آن را دارند که با فعالیت ما کمونیست های انقلابی (از جمله، از طریق مقابله با نظریه پردازان سرکوب مانند ژیژک که بیشرمانه با ردا و قبای «مارکسیسم» عرض اندام و ابراز وجود می کند) نسل جدیدی از انقلابیون تولید کنند که واقعا به ضرورت حاد و روزِ جهان که انقلاب است، پاسخ دهند. فراخوان سرکوب از سوی ژیژک در واقع هراس از به واقعیت پیوستن این پتانسیل است. او دارد برای طبقۀ حاکمه «آینده نگری» می کند. ژیژک در واقع «همدست سرّی سرمایه داری» است. «همدست سرّی» از واژه های مورد علاقه ژیژک در نقدهایش است[۴]ولی کاملا به خودش می خورد. منظور ما البته این نیست که او «مامور مخفی» سرمایه داری است. بلکه، محتوای دیدگاه سیاسی اش، او را به این مقام «شریف» رسانده است (در این مورد، پایین تر بیشتر خواهیم گفت). ارزیابی ها و هشدارهای ژیژک از «خطرات» بسیار شبیه ارزیابی های سازمان های امنیت کشورهای سرمایه داری است. مثلا، نگاه کنید به ارزیابی رئیس امنیت داخلی دولت فرانسه از خیزش نائل[۵].
همان طور که در بالا هم اشاره شد، مقالۀ ژیژک دو نکته مهم دارد. یکم، در اشاره به وقایع فرانسه و روسیه، روی این واقعیت انگشت می گذارد که شکاف درون طبقات حاکمه در کشورهای سرمایه داری- امپریالیستی مانند آمریکا، فرانسه و روسیه (البته او اینها را سرمایه داری-امپریالیستی نمی خواند) خصمانه شده به طوری که جناح های مختلف طبقۀ حاکم، علیه هم شمشیر می کشند و تهدید به «جنگ داخلی» می کنند. دوم، پیام سیاسی ارتجاعی اش در مورد «چه باید کرد؟».
در مورد نکته اول ژیژک می نویسد: «اتفاقات فرانسه و روسیه بخشی از روندی در اروپا به سمت بیثباتی، بحران و بینظمی است. امروزه دولتهای درمانده تنها در جنوب جهانی (از سومالی گرفته تا پاکستان و آفریقای جنوبی) نیستند. اگر دولتهای درمانده را با شاخصِ اضمحلالِ قدرتِ دولتی و همچنین فضای متشنج و تشدیدیافتۀ جنگِ داخلیِ ایدئولوژیک، نشستها و جلسات نافرجام، و ناامنی فزایندهی فضاهای عمومی بسنجیم، آنگاه روسیه، فرانسه، بریتانیا و حتی ایالات متحده نیز باید در امتداد خطوطی مشابه فهمیده شوند» (همانجا) به عنوان مصداق «اضمحلال قدرت دولتی»، ژیژک می نویسد «پس از آنکه پلیس (فرانسه) به اقدام مستقل و خودسرانه رو آورد و تهدید کرد که اگر رئیسجمهور امانوئل مکرون بحران را حلوفصل نکند سرپیچی خواهد کرد، این حوادث سمتوسوی وخیمتری به خود گرفت. پلیس بیانیهای منتشر کرد که چیزی کمتر از شکافی در تشکیلاتِ قدرتِ دولتی نبود: در واکنش به شورشها، پلیسهای خشن و تندرو اعلام کردند که علیه دولتِ متبوع خود اقدام خواهند کرد.» (همانجا)
روندی که ژیژک به آن اشاره می کند، جدید نیست و اتفاقا، پیشتاز آن ایالات متحده آمریکاست که دیرک انسجام کشورهای سرمایه داری امپریالیستی غرب است. شکاف های طبقه حاکمه کشوری مانند ایالات متحده آمریکا تبدیل به شکافی خصمانه شده است که یک طرف آن، ساز و کارهای ۱۵۰ سالۀ دولت است و طرف دیگر جناحی از همین دولت (جناح فاشیست که تکیه گاه ایدئولوژیک اش، بنیادگرایی مسیحی است، تقریبا تمام حزب جمهوریخواه را بلعیده و دارای پایگاه چند ده میلیون نفری با یک هستۀ مرکزی سازمان یافته و مسلح) است که می خواهد این ساز و کار ۱۵۰ ساله به طور قطع و حتا با توسل به خشونت («جنگ داخلی») منحل کند. این شاریدگی محدود به طبقه حاکمه نیست بلکه تمام جامعه آمریکا از بالا تا پایین شکاف برداشته است به طوری که در انتخابات ریاست جمهوریِ قبل ده ها میلیون نفر، از جمله بخش مهمی از طبقه کارگر که سابق بر این به حزب دموکرات رای می دادند، با آگاهی به محتوای فاشیستی برنامۀ ترامپ، به وی رای دادند.
مهمترین خصلت نمای اوضاع کنونی امپریالیسم آمریکا همین شاریدگیِ طبقۀ حاکمه است که در ۱۵۰ سال گذشته، سابقه نداشته است. تمامی این تحولات و زیرخان های اقتصادی و محرک های اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیک آن مکررا و به تفصیل توسط باب آواکیان تحلیل شده است. و حزب ما (حزب کمونیست ایران. مارکسیست لنینیست مائوئیست)در نشریه حقیقت و آتش نیز به آن پرداخته است. به طور مثال رجوع کنید به نوشته باب آواکیان (دسامبر ۲۰۲۱) تحت عنوان: آینده ای بسیار وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش: بحران عمیق، شکاف های عمق یابنده، چشم انداز جنگ داخلی—و انقلابی که فورا لازم است: شالوده ای ضروری، نقشه راهی پایه ای برای انقلاب.
نکته دوم، پیام سیاسی ارتجاعی ژیژک است. وی برای موجه جلوه دادن پیام اش مبنی بر حفاظت از «نظم و قانون»، بیشرمانه به اعتراض ختب جوانان فرانسه خاک می پاشد و برای موجه جلوه دادن هجمۀ ضد مردمی اش، برای «فقرا» اشک تمساح می ریزد که: «آنها به زیرساخت هایی خسارت وارد کردند که در معیشت مردم عادی نقش دارند و قربانیان این تخریب ها، فقرا هستند و نه ثروتمندان». عمق ماهیت ارتجاعی پیام سیاسی ژیژک در همین جاست. زیرا، وجود مردم معترضی که حاضر نیستند به سیاق سابق بر آنها حکومت شود، تنها فاکتور موجود در اوضاع عینی است که پتانسیل (تاکید می کنیم پتانسیلِ) چرخاندن وضع به سمت مثبت، به سمت آینده ای بنیادا متفاوت از وضع موجود را دارد. مهمترین استدلال ژیژک برای «پاسیو» کردن مبارزین چپ این است که ثابت کند تغییر بنیادین جامعه (یعنی، انقلاب) غیرممکن است! البته بسیاری از چپ ها، با همین استدلال گوشۀ عزلت و انفراد گزیده اند! ژیژک این را می داند و می خواهد با یک تیر دو نشان بزند: هم مانع از آن شود که پاسیوها از فریاد دلخراش توده های محروم تاثیر بگیرند و هم این که، نسل جدید مبارزین هم دل خوش نکنند و «واقع بینانه» به پاسیوها بپیوندند و «غیرممکن» را طلب نکنند. ژیژک می نویسد: «تغییر اساسی جامعه برای حل معضلاتِ تاریخیِ ناظر بر هویت، محرومیتهای اقتصادی و بیعدالتیهای استعماری، راهحلی مسئلهساز و بغرنج است. چنین راهحلی نتایجی مترقی را فرض دارد در حالیکه هیچیک از آنها قریبالوقوع به نظر نمیرسند.» ضدیت ژیژک با انقلاب چیز جدیدی نیست. در واقع، به خاطر زبردستی وی در بافتن انگاره های ضد انقلابی است. مجله فارین پالیسی (بازوی وزارت امور خارجه دولت آمریکا) در سال ۲۰۱۲ او را در فهرست «۱۰۰ متفکر برتر جهانی» قرار داد– در کنار، «روشنفکران برتر» دیگر مانند دیک چنی، رجب طیب اردوغان، بنیامین نتانیاهو و… فارین پالیسیمی گوید او را به خاطر این ایده انتخاب کرده است: «انقلاب بزرگی که چپ در انتظارآن است، هرگز نخواهد آمد.» [۶]
ژیژک: دلقک دربار سرمایه داری
ژیژک که عنوان «یکی از برجسته ترین روشنفکران جهان معاصر» را یدک می کشد در واقع یک شارلاتان و «دلقک دربار سرمایه داری»[۷] است.به قول گابریل راکهیل ایده های برجستۀ این «روشنفکر شهیر جهان معاصر» کم نیستند. مثلا، این که کمونیسم قرن بیستم و به ویژه «استالینیسم»، «شاید بدترین فاجعۀ ایدئولوژیک، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و … در تاریخ بشر و حتا بدتر از نازیسم» است[۸]. ژیژک از آن دسته روشنفکران ناراضی بلوک شرق (کشورهای اروپای شرقی تحت سرکردگی سوسیال امپریالیسم شوروی تا قبل از فروپاشی آن در سال ۱۹۸۹-۱۹۹۰) بود که خدمات مهمی به امپریالیست های غربی در «سفید شویی» هیتلر و هولوکاست کردند و روش بنیادین شان در انجام این کار، یکسان سازی رژیم نازی آلمان با شوروی سوسیالیستیِ سابق (۱۹۱۷- ۱۹۵۶) به ویژه دوران استالین بود. برخی، با اختراع انگارۀ «تمامیت خواهی» (توتالیتاریسم) این کار را کردند[۹] و برخی دیگر، مانند ژیژک، با ایجاد مخلوطی ابزارگرایانه از انگارۀ «تمامیت خواهی» و «مارکسیسم». ژیژک در تطهیر نازیسم تا آن جا می رود که می گوید، نازیسم به اندازه کمونیسم، «رادیکال»عمل نکرد و اضافه می کند، «مشکل هیتلر این بود که به اندازه کافی خشونت نکرد»[۱۰] معلوم نیست از دید ژیژک چه حد، «کافی» محسوب می شود! ژیژک همیشه خزعبلاتی را که قلم به مزدانِ «نظم و قانون» در آمریکا و اروپا علیه کمونیسم و تجربۀ کشورهای سوسیالیستی قرن بیستم جعل کرده اند، تکرار کرده است. مثلا می گوید مائو یک تصمیم گیریِ بیرحمانه برای گرسنگی دادن به ده ها میلیون نفر، کرد.(همانجا).[۱۱] ژیژک از این که خود را «اروپا محورگرا» بخواند شرمی به خود راه نمی دهد. او با تبختر عجیبی اعلام می کند، اروپا از نظر سیاسی، اخلاقی و فکری برتر از سایر مناطق سیاره زمین است و مخالف آمدن پناهندگان از آفریقا و آسیا به اروپا است زیرا آنها «با مفاهیم اروپای غربی در مورد حقوق بشر ناسازگارند».[۱۲] و در مورد جنگ اوکراین که در واقع جنگ میان امپریالیسم روسیه و کشورهای امپریالیستی غرب است، به شدت از دخالت ناتو حمایت می کند و حتا به جنایتکاران جنگی چون کسینجر و جناح هایی از طبقات حاکمه کشورهای اروپایی که نسبت به گسترش جنگ در اوکراین هشدار می دهند، می گوید: پاسیو نباشید! متحد ماندن اروپا نیازمند دخالت قدرتمند ناتو در این جنگ است.[۱۳]
حرف های ژیژک در میان بنیادگرایان اسلامی حاکم در ایران هم طرفدار دارد چون حرفهایش هم ضد رقبای سنیِ این اسلام گرایان است و هم ضد کمونیست ها. وی در مصاحبه با روزنامۀ «شرق» در مورد «اقبال یافتن راست افراطی در اروپا» می گوید، «دهشت هیتلر و اردوگاه های مرگش مشابه دهشت بلشویک هاست، القاعده ادامه راه حزب لنین است».[۱۴] این دروغ ها و رویکرد «پروکروستسی»[۱۵] ژیژک به تاریخ به کنار، اما، معمای حملۀ او به «چپ» از یک طرف و دعوت به «چپ رادیکال» بودن چیست؟ ژیژک در همان مصاحبه می گوید: «تنها چیی رادیکال می تواند آنچه را در میراث لیبرال هنوز ارزشمند است، حفظ کند.» (همانجا). ژیژک و همه طرفداران انگارۀ بی پایۀ «توتالیتاریسم» (تمامیت خواهی)، «چپ» بودن را به معنای ضدیت با سرمایه داری می دانند و می گویند: این ضدیت به اندازه کافی رادیکال نیست! و برای «چپ رادیکال» بودن باید، چارچوب سرمایه داری و شکل حاکمیت دموکراسیِ آن را حفاظت کرد و با دور کردن سرمایه داری از افراط هایش آن را «از دست خودش نجات داد».
هرچند مدیای جهان، به غلط و تا حد زیادی موذیانه، ژیژک را به عنوان «مارکسیست» معرفی می کند اما همین شرح مختصر نشان می دهد که او عمیقا وفادار به «نظم و قانون» حاکم در جهان سرمایه داری و متعهد به دفاع ایدئولوژیک و سیاسی از آن است. وی حتا از روشنفکران لیبرالی که در مقابل «نظم و قانون» حاکم با اکثریت مردم جهان همدلی دارند، فرسنگها دور است. در زیر، نمونۀ زنده ای از برخورد این «مارکسیست برجسته» با حزب ما و جریان کمونیسم نوین و باب آواکیان را بخوانید.
یک اجرای عوامفریبانه دیگر توسط اسلاویژیژک
ریموند لوتا. ۱۳ آوریل ۲۰۲۰
اجرایی از اسلاوی ژیژک در اینترنت می چرخد که نیازمند اظهار نظر و ردیه ای کوتاه است. او در این نمایش، عوامفریبی را با ناصداقتی ترکیب می کند تا به کمونیسم و کمونیسم نوینِ باب آواکیان حمله کند.
در جلسه ای که ژیژک حرف می زد، یک زن انقلابی ایرانی، به عنوان هوادار کمونیسم نوین باب آواکیان، از میان جمعیت اظهار نظر می کند. او به ضرورت و اهمیت مناظره ای که قرار بود من {ریموند لوتا} با ژیژک در مورد این موضوع و تاریخ و چشم انداز انقلاب کمونیستی در جهان امروز داشته باشیم اشاره کرد – مناظره ای که ژیژک به خاطر بیماری به تعویق انداخت اما هنوز از برنامه ریزی مجدد برای این مناظره طفره می رود.
در حرف های رفت و برگشتی میان ژیژک و او که از میان جمعیت حرف می زد می شنویم که وی در مقابل فراخوان «یک رژیم دموکراتیک بازتر» توسط ژیژک می گوید ایران به یک انقلاب کمونیستی واقعی نیاز دارد که توسط کمونیسم نوین هدایت شود. در مقابل، ژیژک با تفرعن و تحقیر مویه می کند که: «… این برای من خیلی انتزاعی است … آیا تولید را اجتماعی خواهید کرد و خود مدیریتی … چه خواهید کرد؟ نه ، به من نگو که ما یک انقلاب واقعی می خواهیم. فقط یک اشاره به من بده. آیا دولت را ملغا خواهید کرد؟ چی؟ چی؟»
اینجا ژیژک را می بینیم در جایگاه مخصوص با آن سبک ریاکارانه اش. ژیژک در همین تبادلات اعتراف کرد که با آثار باب آواکیان «آشناست» و با «افراد آواکیان» مناظره کرده است. در این صورت، شرم بر او که بر مبنای مستندات و آثار محتوادار به این سوالات پاسخ نمی دهد. او می توانست مردم را به این آثار رجوع دهد و از مناظره بر سر محتوا استقبال کند.
برای شروع رجوع می دهم به قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی به قلم باب آواکیان. این سند اصول راهنما، سیاست های کلیدی، مکانیسم های نهادینه ای را پیش می گذارد که با استفاده از آن ها دولت نوین، جامعه و اقتصادی که پس از سرنگونی سیستم کهنه برقرار خواهد شد فعالیت خواهد کرد. و الگوی قانون اساسی ای که توسط رفقای حزب کمونیست ایران (مارکسیست – لنینیست – مائوئیست) نوشته شده، قانون اساسی تالیف شده توسط باب آواکیان است اما همان اصول پایه ای را به شرایط خاص ایران به کار برده است.
در واقع، در قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکا شمالی، ماده چهارم: اقتصاد و توسعۀ اقتصادی در جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی (از جمله بخش ۵ آن: سیستم مالکیت دولتی- همگانی شالوده و اساس اقتصاد نوین سوسیالیستی است) و اصول و سیاست های راهنما را جلو گذاشته و به طور کنکرت دقیقا به همین سوال ها جواب می دهد. این قانون اساسی یک طرح مشخص و چشم انداز برای جامعه ای بنیادا متفاوت است و گذاری است به جهان کمونیستی.
رفیق زن از میان حضار، به درستی نظر مدعوین را به این اثر و آثار دیگر جلب می کند. اما، ژیژک حاضر نیست گوش بدهد. آنچه ژیژک را آشفته خاطر می کند «انتزاع» نیست بلکه گزینۀ و بدیل معتبر برای این دنیای خوفناک است که با یک انقلاب واقعی کمونیستی محقق می شود. به جای این، در حالی که وانمود می کند «رادیکال» است، در اظهار نظرهایش برنی سندرز را … به خاطر این که «به طور موثر مردم را به حرکت درآورده و بسیج کرده» ستایش می کند و به این ترتیب، از سوال «برای چه» و «برای چه فرجامی» فرار کرده و آن را حذف می کند و از تغییرات درون نظام سرمایه داری امپریالیستی و فرآیندهای سیاسی جاری آن حمایت می کند.
اسلاوی ژیژک مدتهاست ژست ا می گیرد که با وجود داشتن افکار رادیکال به درگیری انتقادی با کمونیسم می پردازد. اما در واقعیت او یک ضد کمونیست بدبین است که عبای رادیکال به تن کرده. او همیشه مثل گوسفندی که در لباس گرگ است، آمادۀ تسلیم شدن در برابر امپریالیسم است. من قبلاً هم در این مورد نوشته ام. از جمله هنگامی که با استدلال این که ترامپ مزاحمی است که نظم مستقر را برهم می زند از این فاشیست در سال ۲۰۱۶ حمایت کرد.
[۱] Slavoj Žižek (2023). The left must embrace law and order. New Statesman. 4th July 2023.
[۲] چپ و ضرورتِ دفاع از نظم و قانون / اسلاوی ژیژک / ترجمهی امین زرگرنژاد
توسط نقد اقتصاد سیاسی • ۰۹/۰۷/۲۰۲۳
[۳] این نقل قول ها از خلاصۀ مترجم است. و در نقل پیام ژیژک از این ترجمه استفاده شده است. اما ذکر یک نکته ضروری است که مترجم تنها یک نقد مبهم آن هم در پانوشته به ژیژک کرده است که مربوط به «روایت» ژیژک از خیزش ژینا و اصلاح واژۀ «بُرقع» در زبان اوست؛ نقدی که ظاهرا و تلویحا به معنای نداشتن نقد به محتوای اصلی پیام سیاسی ژیژک است.
[۴] Secret accomplice
[۵] «هشدار رئیس اطلاعات فرانسه»، لوموند، مصاحبه با نیکولاس لرنر، رئیس امنیت داخلی فرانسه ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۳
لرنر می گوید، خطر جهاد- ایسم هنوز مهم است اما نسبت به سربلند کردن راست افراطی و گرایش به خشونت چپ افراطی باید هشیار بود.
[۶] رجوع کنید به گابریل راکهیل در نقد ژیژک منبع: کانترپانچ و مانتلی ریویو.
Gabriel Rockhill , Capitalism’s court jester: Slavoj Žižek,
CounterPunch , January 2, 2023 by
[۷] عنوان به جایی که گابریل راکهیل، فیلسوف فرانسوی-آمریکایی برای ژیژک انتخاب کرده
[۸] BBC show “Hard Talk”, November 4, 2009
Slavoj Žižek. Did Somebody Say Totalitarianism? Five Interventions in the (Mis)use of a Notion (London: Verso, 2001), 127-129.
[۹] مثلا رجوع کنید به «تمامیت خواهی» نوشته هانا آرنت و آگنس هلر از «مکتب بوداپست». شرحی از اینها را در فصل ۶ از کتاب «دموکراسی: آیا به بهتر از آن نمی توان دست یافت» نوشته باب آواکیان. ۱۹۸۴
Bob Avakian, Democracy: Can’t we do better than that? Chap 6, page 167 and 204
[۱۰] Slavoj Žižek, In Defense of Lost Causes (London: Verso, 2009), 151
[۱۱] Domenico Losurdo, Western Marxism
[۱۲] Thomas Moller-Nielsen. “What Is Žižek For?” Current Affairs (Sept/Oct 2019)
[۱۳] Slavoj Žižek Pacifism Is the Wrong Response to the War in Ukraine. The Guardian June 21, 2022
[۱۴] گفتگو با اسلاوی ژیژک: خیزش فاشیسم یعنی شکست چپ. ویژه نامه نوروزی شرق ۱۳۹۸ (fardanews.com)
[۱۵] در اسطوره های یونان، راهزنی که قربانیان خود را به طرز وحشتناکی می کشت.