حماس چیست؟
آلن گودمن – ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳
مقاله به انگلیسی در: Revcom.us
ترجمه فارسی در: cpimlm.org
حماس، تشکیلات ارتجاعیِ اسلام گرا است که نوار غزه در فلسطین را کنترل می کند. در روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس دست به یک حمله بیرحمانۀ چند وجهی در اسراییل زد و جان بسیاری را گرفت که اکثرشان، غیرنظامیانی بودند که عامدانه آنها را آماج قرار داده و از میانشان گروگان گرفت. در جواب، اسراییل دست به حمله وحشیانۀ گسترده ای علیه غزه زد که در همان هفتۀ اول، جان دو هزار نفر را گرفت که نزدیک به ۶۰۰ تن از آنها کودک بودند. در همان فاصله، بیش از ۴۰۰ هزار نفر بی خانمان شدند. اسراییل غزه را تحت محاصرۀ کامل درآورده و ورود آب و دارو و غذا و سوخت را قطع کرده است. نوار غزه سال ها تحت محاصره و تحریم اسراییل بود که ورود مواد غذایی و دارویی را محدود می کرد. اما این بار، مطلقا ورود تمام نیازهای حیاتی مردم را قطع کرده و در تدارک حملۀ همه جانبه به غزه است: حمله ای با هدف روشن نسل کشی. …
بی تردید حماس به گردِ پای اسراییل در ویرانی و کشتاری که با حمایت و پشتوانۀ ایالات متحده آمریکا می کند، نمی رسد. اما حماس در ارتجاعی بودن دست کمی ندارد. مردم فلسطین بدون ردِ کاملِ جهان بینی، اهداف و روش های حماس، هرگز نمی توانند به آزادی واقعی برسند.
حماس از کجا آمد؟
حماس در سال 1987 (1365) شکل گرفت؛ یعنی، ۴۰ سال پس از تشکیلِ خونبار اسراییل در سال ۱۹۴۸ (۱۳۲۶) به عنوان یک دولت مستعمره نشین و پادگان امپریالیسم در خاورمیانه.[۱] هرچند امروز، حماس در برخورد مهلک با اسراییل است اما در اوایل دهه ۱۹۸۰ خود اسراییل به رشد آن کمک کرد. در سال ۱۹۸۱ فرماندار نظامی غزه با روزنامه نیویورک تایمز در مورد کمک اسراییل به شکل گیری تشکیلاتی در مقابل سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) صحبت کرد که این تشکیلات، بعدا حماس شد.
از نظر اسراییل، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) سازمانی سکولار و ملی گرا و از نظر آنها خطرناک تر از ساف بود.[۲] اسراییل در تاسیس یک دانشگاه اسلامی، ساختن مساجد، سازماندهی کلوب ها و مدارس اسلامی به حماس کمک کرد. در آن زمان، غزه هنوز رسما تحت اشغال ارتش اسراییل بود. رشد تشکیلات شبه نظامی حماس و پس از آن درگیری های نظامی اش با ساف زیر نگاه ارتش اسراییل در جریان بود.
در نتیجۀ عقب نشینی ها و شکست های نیروهای ساف[۳] و فروپاشی مذاکراتِ مربوط به «راه حل دو دولتی» در اوایل دهه ۲۰۰۰ و با عروج بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه و ورای آن، حماس در انتخاباتی که اسراییل در سال ۲۰۰۶ در نوارغزه برای تعیین حاکمیت غزه برگزار کرده بود، برنده شد. پس از آن، حماس از طریق درگیری های نظامی نیروهای ساف را از غزه راند و در سال ۲۰۰۸ حاکمیت خود را بر غزه تحکیم کرد.
اما حماس، به مرور با نیروهای ضد آمریکایی در منطقه که مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران بودند، موتلف شد. به این ترتیب، مشابه همان اتفاقی افتاد که در افغانستان {در دهۀ ۱۳۶۰} رخ داده بود. یعنی، بن لادن و نیروهای بنیادگرای اسلامی که از سوی آمریکا تقویت شده بودند تا در افغانستان علیه شوروی بجنگند، ضد آمریکایی شدند. ائتلاف حماس با نیروهای ضد آمریکاییِ مورد حمایت ایران، بر بستر رقابت حاد میان ایالات متحده آمریکا و رقبای سرمایه داری امپریالیست اش یعنی روسیه و چین رخ می دهد؛ رقابتی که بر سر سلطه یافتن بر این منطقه استراتژیک است که سهم بزرگی از نفت جهان در دل آن قرار دارد و این رقابتی است که پتانسیل انفجاری بالایی دارد.
حماس: محصول سرمایه داری- امپریالیسم
هرچند، مانورهای اسراییل (با حمایت آمریکا) به رشد حماس کمک کرد. اما، خاک حاصلخیز برای عروج حماس را کارکردِ سیستم سرمایه داری- امپریالیسم جهانی فراهم کرد. باب آواکیان در «راهی دیگر» در مورد جاذبۀ بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه چنین می گوید:
رژیم های این منطقه فاسدند و به شدت ماهیتی سرکوبگر دارند. شرایط مادی توده های مردم به قهقرا رفته و همراه با آن، ناآرامی های بزرگ و جا به جایی میلیون ها نفر از مردم این کشورها را می بینیم که به طور عمده از «روش های سنتی زندگی» کنده شده اند ولی در چارچوب روابط اجتماعی و جهانیِ حاکم، هیچ آلترناتیو رادیکال و واقعا متفاوت و مثبت برایشان وجود ندارد. پس تعجب آور نیست که این وضعیت و دینامیک های آن، توده های مردم را به سوی قطب های افراطی می راند. و نیرویی به نام «افراط گری اسلامی» وجود دارد که حول همین وضعیت، در میان مردم نفوذ کرده و آنان را سازمان می دهد و دقیقا آنان را بر مبنای یک نسخۀ افراطی از ارزش ها و فرهنگ سنتی سازمان می دهد و به نظر می آید (و واقعا هم اینطور است) که این نسخه از همه طرف زیر حمله است، به ویژه از سوی گلوبالیزاسیون سرمایه داری و به طور کلی از سوی نظام امپریالیستی که نفوذ هرچه عمیق ترش در این کشورها، تاثیراتش را در این جوامع نشان می دهد.
تمام این عوامل در افراطی ترین شکلش در زندان بی سقف و جهنمیِ غزه وجود دارد.[۴] حماس از زمان به قدرت رسیدن، حاکمیت اش را تحت فشار گلوگاه هایی که اسراییل در زمینۀ دسترسی به غذا، آب، سوخت، دارو، برق، مصالح ساختمانی و امکان سفر و متصل شدن به باقی دنیا ایجاد کرده، پیش برده است. این گلوگاه اکنون ابعاد غیرقابل تصور پیدا کرده است.
یک عامل مهم دیگر در عروج بنیادگرایی اسلامی، شکست سوسیالیسم واقعی و احیای سرمایه داری در چین در سال ۱۹۷۶ (۱۳۵۵) بعد از مرگ مائوتسه دون بوده است. چین سوسیالیستی، مشعل فروزانی برای انقلاب جهانی بود و شکست آن تاثیرات وحشتناک ایدئولوژیک در مقیاس جهانی برجای گذاشت.[۵]
جهان بینی و دیدگاه ارتجاعی حماس
جهان بینی و دیدگاه حماس دقیقا نسخه ای افراطی از «روابط سنتی و ارزش ها و فرهنگ سنتی است» که شامل، زن ستیزی و جنگِ مذهبیِ بی پایان و انتقامجویانه است. سند موسس حماس که مُعَرِف آن است، «میثاق جنبش مقاومت اسلامی» می باشد. تعریف این میثاق از نقش زن، نسخۀ بنیادگراییِ اسلامی از «سرگذشت ندیمه»[۶] است. این میثاق در مورد نقش زن می نویسد: «او سازندۀ مرد است. نقش او در هدایت و پرورش نسل جدید عظیم است. دشمنان به اهمیت نقش او آگاه اند. آنها متوجه هستند که اگر بتوانند زنان را طوری جهت داده و پرورش دهند که دور از اسلام باشد، نبرد را برده اند.» میثاق حماس به مخالفین برده سازیِ زنان می گوید، «روزی که اسلام سررشتۀ رهبری امور زندگی را در دست گیرد، این تشکلات که با بشریت و اسلام خصومت دارند، محو خواهند شد».
در سراسر میثاق حماس، رشته ای منسجم اما توهم آلود در زمینۀ تعریفِ «دشمن» حضور دارد. این میثاق، «دشمن» را یک توطئه صهیونیستی جهانی معرفی می کند که کارش طراحی و تأمین مالی انقلابهای بورژوایی و کمونیستی، راه انداختن جنگ جهانی و سایر رویدادهای دنیا است. با وجود آن که ضدیت با صهیونیسم به خودی خود مترادف با یهود ستیزی نیست، اما میثاق حماس، با یهودستیزیِ خشونت بار در هم تنیده شده است. نظریۀ توطئه جهانی صهیونیسم، کاملا بیگانه با هر گونه تلاش علمی برای درک تضادهای دنیوی و واقعی جامعه، چرایی اوضاع کنونی جهان و این که چطور می توان آن را تغییر داد، است. این دیدگاه، به شدت واقعیت ها را تحریف کرده و در محاق می برد؛ و یکی از وجوه اشتراک میان حماس و فاشیست های بنیادگرای مسیحی است. یک نمونه از محصولات وحشتناک و ارتجاعی این جهان بینیِ عصر تاریکی، ادعای حماس است که می گوید، کلیت مطالبات زنان برای برابری، عاملیت توطئه جهانی صهیونیستی است.
مردم نیاز به آموزش در مورد ماهیت سیستم سرمایهداری-امپریالیسم و اینکه اسرائیل و صهیونیسم مجریان دنیای استثمار و ستم هستند، دارند. آنها نیاز دارند که بدانند همین واقعیت، شالوده و ضرورت اتحاد همۀ انسان های تحت ستم در مبارزه برای یک انقلاب واقعی را فراهم می کند. اما، حماس مخالف این نوع آموزش است. به جای آن، میثاق حماس از مدارس و معلمان می خواهد که، «در ذهن نسلهای مسلمان القاء کنند که مشکل فلسطین یک مشکل مذهبی است و باید بر این اساس آن را حل کرد». این میثاق به شدت یهودستیزانه با آرمان های نسل کشانه است. به عنوان مثال، به آیات اسلامی استناد می کند که می گوید: «روز قیامت برپا نمی شود مگر این که مسلمانان با یهودیان نبرد کنند (یهودیان را بکشند)، در حالی که یهودیان پشت سنگ ها و درختان پنهان می شوند؛ سنگ ها و درختان می گویند ای مسلمانان، ای عبدالله {خادم خدا}، یک یهودی پشت من است، بیایید و او را بکشید.»[۷]
راه دیگری لازم است
حماس در هیچ جای میثاق خود، سیستم امپریالیستی سلطۀ اقتصادی و سیاسی بر کشورهای تحت سلطۀ جهان از جمله فلسطین را به چالش نمی کشد. آنها حداکثر در حال مبارزه برای دست یافتن به معامله ای بهتر در محدودۀ همان سیستم هستند. و در روابط اجتماعی، روابط بسیار کهنه تر و اشکال بسیار قدیمی تر ستم را ترویج و تقویت و تحمیل می کنند.
رابطۀ اهداف حملۀ ۷ اکتبر با اهداف کلی حماس روشن نیست. اما روشن است که این اهداف هیچ ربطی به آزادی مردم فلسطین یا پایان دادن به ستم و استثمار مردم ندارند. بر خلاف این مسیر، آن چه امروز به اضطرار مورد نیاز است یک راه بنیادا متفاوت است؛ مسیری مورد نیاز است که کاملا از حوزۀ کشمکش دو قطب امپریالیسم و بنیادگرایی اسلامی که در حین برخورد باهم، همدیگر را تقویت می کنند، گسسته باشد. این راه دیگر، کمونیسم نوین است که توسط باب آواکیان تکامل یافته و یک روش علمی را در درک منابع ستم، و راهی برای پیش برد یک انقلاب واقعی، برای ریشه کن کردن استثمار میلیاردها انسان در سراسر جهان، ریشه کن کردن ستم بر ملل و مردمان مختلف، زنان و انسان های ال.جی.بی.تی.کیو و ریشه کن کردن همه روابط خصمانه میان مردم، ارائه می دهد.
Follow: @TheRevco
[۱] برای فهمیدن رخدادهای کلیدی که پیش زمینۀ عروج حماس و کارزار خونین پاکسازی نژادی اسراییل و ظهور برخورد جهانی میان امپریالیسم غرب و بنیادگرایی اسلامی و نیاز به باز کردن راهی دیگر به عنوان یک راه حل انقلابی به مقاله باب آواکیان با عنوان «راهی دیگر» و همچنین «اسراییل: دژ روشنگری یا تکیه گاه امپریالیسم» در وبسایتrevcom.us رجوع کنید.
[۲] سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) دست به مقاومت مسلحانه علیه اسراییل زده بود و برنامه اش تشکیل یک دولت سکولار بود. در آن زمان، از نظر اسراییل، بزرگترین خطر مبارزه مسلحانه ساف بود. علاوه بر این و حتا مهمتر، ایالات متحده که «پدرخواندۀ» اصلی اسراییل است، پیوندهای ساف با شوروی را (که آن زمان، رقیب امپریالیست عمده در مقابل آمریکا بود) غیرقابل تحمل می دانست.
[۳] در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۰) با حملات نظامی اسراییل، ساف پایگاه خود را در لبنان (که در مرزهای شمالی اسراییل است) منحل و اکثر نیروهای رزمنده اش را به کشور تونس منتقل کرد که موجب شد اعتبارش کمتر شود و در سال ها بعد هم مسیر سرازیری را طی کرد.
[۴] علاوه بر ستم خشونت بار و تحقیرآمیز اسراییل علیه مردم فلسطین، حکومت خودگردان فلسطین که در آن ساف نیروی غالب است و کرانه غربی را به نیابت از سوی اسراییل اداره می کند، مورد انزجار مردم است. بخشی از جاذبۀ حماس برای بخش هایی از مردم جامعه فلسطین همین است که فکر می کنند، گویا حماس در مقایسه با تبعیت برده وار ساف از اسراییل، یک بدیل رادیکال است.
[۵] رجوع کنید به منبع زیر که تاریخ واقعی انقلاب کمونیستی را مستند کرده و دروغ ها و تحریف های ضد کمونیستی را در مورد انقلاب های سوسیالیستی در روسیه و چین افشا کرده است resources at revcom.us
[۶] Hand Maid’s Tail
رمانی از مارگرت اتووود. و فیلم و سریالی به همین نام. در فارسی: سرگذشته ندیمه
[۷] نشرهای جدید میثاق حماس این بخش را تکرار نکرده است اما نه تنها این مواضع را نقد نکرده بلکه حتا پس نگرفته است.