اول ماه مه کارناوال کارگری نیست! تدارک برای انقلاب کمونیستی است!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

رنج و وحشتی که بشریت از سر می گذراند بی حساب است. استثمار و فقری که روح ها را درهم می شکند، بی عدالتی ها و بی رحمی های دیوانه کننده، بیکاری و نابرابری های عظیم، تحقیر و انقیاد زنان در چهار گوشۀ جهان… جنگ های بی انتهای ویرانگر و ویرانی غیرقابل ترمیم محیط زیست … همۀ اینها را بشریت و کرۀ زمین هر روز تجربه می کنند.

جنگ اوکراین که دو قدرت هسته ای روسیه و آمریکا با سلاح های هسته ای در دو طرف ایستاده اند و امپریالیست های اروپایی آلمان و فرانسه و … هم به آتش آن می دمند، نسل کشی در غزه، تبدیل دیکتاتوری دموکراتیک بورژوازی به دیکتاتوری فاشیستی بورژوازی در ایالات متحده آمریکا که ملقب به رهبر جهان آزاد است، مسابقه نظامی جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیست های مستعمره چی در اسراییل و گسترش حریق وار باندهای مسلح که در خاورمیانه به شکل بنیادگرایی اسلامی ظهور می کنند و در آمریکای لاتین به شکل باندهای تبه کاری و مواد مخدر … مختصات اوضاع، وحشت های بی انتها است که حاکمیت نظام سرمایه داری امپریالیستی بی وقفه در جهان بازتولید می کند. انقلاب فقط به معنای محو کردن این شرایط و رها کردن بشریت از روابط استثمار و ستم و تخاصمات ویرانگر از طریق انقلاب کمونیستی است. 

رویکرد استراتژیک به انقلاب

برای انجام چنین انقلابی، نیاز داریم تا میلیون ها نفر را در هر کشور با ضرورت چنین انقلابی آشنا کنیم و علم این انقلاب یعنی کمونیسم نوین را به میان آن ها ببریم. برای انجام این کار و همچنین ساختن راه پیشروی باید یک حزب پیشاهنگ موجود باشد که دارای افق و برنامه انقلابی و سازمانی به شدت منضبط و آماده برای رهبری مبارزه برای کسب قدرت است. 

نیروهای بالقوه این انقلاب را خود سیستم سرمایه داری امپریالیستی با کارکرد دهشتناکش فراهم می کند و پایۀ انقلاب تضادهای اساسی خودِ این سیستم است که حل آنها در داخل این سیستم غیرممکن است.

امروزه کارکرد معمول این سیستم آن را به درون بحران بزرگی پرتاب کرده و تکان ها و جهش های ناگهانی به وجود می آورد. خیلی از کسانی که پیش از این راضی به تحمل چنین نظام اقتصادی اجتماعی و سیاسی ایدئولوژیک ضد انسانی، بی رحم و پوسیده بودند، به درون تلاطمات سیاسی کشیده می شوند و دیگر آن را جاودانه نمی بینند. عده ای به یاس و سرخوردگی می افتند و زیر بار این بحران کمرشان می شکند. اما عده زیادی دنبال راه حل ها و جواب های واقعی برای تغییر بنیادین وضع موجود به نفع میلیاردها انسان هستند. 

فعالیت برای ساختن راه انقلاب وظیفه ای همیشگی است اما اکنون که در کارکرد همیشگی سیستم گسستی پدید آمده، امکان جهش های مهم در ساختن جنبشی برای انقلاب در بسیاری از کشورها هست. باید آن را حتی با  نیروهای کم ساخت. باید جهش وار دامنۀ نفوذش و نیروهای سازمان یافتۀ آن را گسترش داد و پایه هایش را در میان آن قشرهایی که نیاز مرگ و زندگی به انقلاب دارند و همچنین آنها که دیگر حاضر به تحمل این سیستم گندیده نیستند، افزایش داد.  

ترکیبی از رخدادهای مهم مانند جنگ نیابتی اوکراین، نسل کشی در غزه، کشیده شدن هرچه بیشتر جمهوری اسلامی ایران به جنگ های ارتجاعی خاورمیانه که از نقاط اشتغال رقابت های امپریالیستی است، بنیادهای این سیستم را به لرزه انداخته اما توفان های ناب در راه است و می تواند به طرز بی سابقه ای مشروعیت نهادهای دولت ها را چه در کشورهای امپریالیست مانند آمریکا و آلمان و فرانسه و چین و روسیه یا کشورهای تحت سلطه مانند ایران، به خاک بکشد و اشتیاق و حرکت برای تغییر بنیادین جای ترس از مرگ در چرخ دنده های این سیستم را بگیرد. این اوضاع می تواند به شکاف های غیرقابل ترمیم در نهادهای حکومتی در همه دولت ها بینجامد و آنها دیگر نتوانند مانند گذشته حکومت کنند و دیرک نظامشان را پابرجا نگاه دارند. 

همه این عوامل، فرصت های تاریخی برای گسترش جنبشی برای انقلاب کمونیستی هستند که باید با انضباط سیاسی و ایدئولوژیک و سازمانی نقشه راه آن را گام به گام پیش برد و آماده جهش به اکت نهایی انقلاب شد.

نباید فراموش کرد که امکان یک انقلاب و حتا پخته شدن عواملی که فرصت های مهم برای انقلاب هستند، هرگز محقق نخواهد شد مگر این که یک حزب پیشاهنگ وجود داشته باشد. حزب پیشاهنگ، یعنی آن کسانی که نسبت به نیاز به یک انقلاب واقعی آگاه هستند و سال ها بر مبنای افق، برنامه و استراتژی انقلابی از طریق فعالیت سیاسی و ایدئولوژیک برای عوض کردن قطب بندی ارتجاعی جامعه و افکار مردم فعالیت کرده اند، به حداکثر ممکن در هر مقطع زمانی نیروهای مردم را برای مبارزه علیه حاکمیت بر مبنای یک افق انقلابی سازمان داده اند. این فرآیندی است که باب آواکیان آن را‌«تسریع در حین انتظار» می خواند. 

انقلاب چیست و چرا هر فعالیتی باید راه  جنبشی برای انقلاب را هموار کند؟ باب آواکیان میگوید: 

«یک انقلاب واقعی بسیار بیشتر از یک اعتراض است. یک انقلاب واقعی مستلزم آن است که میلیون ها نفر به طور سازمان یافته درگیر آن شوند و مصممانه برای درهم شکستن این دستگاه دولتی و سیستم و برای استقرار یک سازمان اجتماعیِ بنیادا متفاوت، جامعه ای با اهداف و طرق زندگیِ کاملا متفاوت برای مردم، بجنگند. مبارزه ای که امروز علیه قدرتِ حاکم می کنیم، باید به امر تقویت و توسعه و سازمان دادن جنگ برای کل ماجرا، جنگیدن برای یک انقلاب واقعی، کمک کند. در غیر این صورت، برای نسل های دیگر هنوز اندر خم مبارزه علیه همان جنایت ها خواهیم بود!»

آواکیان تاکید می کند، در ساختن جنبش برای انقلاب رویکرد عمومی ما یک رویکرد استراتژیک لاینفک است که دارای مراحل متمایز اما دارای ارتباط درونی است. یعنی یک رویکرد استراتژیک عمومی با مراحل متمایز داریم و این مراحل متمایز با یک جهت گیری استراتژیک حرکت می کنند و این جهت گیری استراتژیک این ها را به طور درونی به یکدیگر متصل می کند. در غیر این صورت فعالیت های امروز، به انقلاب نخواهد رسید.

آن چه امروز انجام می دهیم، باید بسیار آگاهانه و مصممانه آماده شدن برای رسیدن به نقطه ای باشد که در موقعیت حرکت برای کسب قدرت باشیم و شانس واقعی در پیروز شدن داشته باشیم. آن چه امروز انجام می دهیم صرفا انتظار آن لحظه را کشیدن نیست بلکه فعالانه تسریع رسیدن آن است. «تسریع در حین انتظار» و ساختن جنبشی برای انقلاب کمونیستی بیان این تدارک آگاهانه و مصممانه است. 

سوال این است: خصلت فعالیت امروزمان چه باید باشد تا آن جهت گیری یا رویکرد استراتژیک به انقلاب را داشته باشد و ما را برای زمان کسب قدرت آماده کند؟

درک صحیح از رابطه یا وحدت دیالکتیکیِ میان مبارزات قسمی (یا مبارزاتی که هدفشان کمتر از سرنگونی انقلابی سیستم است) با هدفِ سرنگونی انقلابی سیستم چیست و رویکرد استراتژیک ما به این رابطه، به وحدت دیالکتیکی میان آنها چه باید باشد که در اسرع وقت ترکیبی از صحنه سیاسی مساعد، مردم انقلابی در شمار میلیونی و پیشاهنگ کمونیست شکل بگیرد و به سرعت به موقعیتی برسیم که دست به اکت کسب قدرت سیاسی بزنیم و درجه بالایی از شانس پیروزی داشته باشیم؟ سه عامل مهم را چطور آماده کنیم:‌ صحنه سیاسی، توده های مردم و حزب پیشاهنگ؟

مسائلی مانند تعلیم سیاسی و عملی نیروهای انقلاب، سازماندهی و انباشت نیرو برای انقلاب، اینکه به میان کدام قشرها باید رفت، یا اینکه نیروهای سنگ بنایی و ستون فقرات انقلاب کیانند و نیروهای متحد انقلاب کدام اند … این مسائل همواره برای جنبش کمونیستی چالش برانگیز بوده اند و هر گاه به طور صحیح تئوریزه نشده و به طور صحیح به خط سیاسی و عملی ترجمه نشده اند، موجب فلج سیاسی و عقب ماندگی شده اند. اینها مسائلی هستند که باید به طور علمی روی آنها کار کنیم؛ چه نوع کار ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی باید در پیش بگیریم که به بهترین وجه بتواند میلیون ها انقلابی را در میان قشرهای تحتانی و دیگر قشرهای مردمی تولید کند و حزب مان را به آن درجه از کیفیت و کمیت لازم برساند که بتواند این میلیون ها نفر را در عملی کردن یک انقلاب پیروزمند رهبری کند. 

آواکیان تاکید می کند «انقلاب را نمی توان بدون نیروی انقلابی میلیونی» انجام داد. و اضافه می کند: «اما سوال به میدان آوردن نیروی انقلابی میلیونی بر چه پایه ای و برای چه هدفی» مطرح است.

این معضل اشاره دارد به یک خط تمایز تعیین کننده میان رویکرد استراتژیک که توسط سنتز نوین آواکیان مفهوم سازی شده است از یک طرف و از طرف دیگر دیدگاهی که مرتبا شکست خورده اما هنوز باور رایج است. این باور رایج، انقلاب را یک جنبش بی شکل، بدون جهت و بدون ساختار می بینند (حتا برخی اسمش را جنبش جمعیت بی شکل – مولتیتود- یا «خیابان» گذاشته اند) که مردم در آن مقاومت می کنند و حتا علیه جنایت ها و بی عدالتی های گوناگون سیستم بلند می شوند و همۀ این مبارزات به طرزی معجزآسا و خود به خودی تداوم یافته و رشد می کند و همه گردهم آمده و تبدیل به نیروی انقلابی می شود که می تواند خود را در موقعیتی قرار دهد که دست به یک مبارزه انقلابی برای قدرت بزند. مضافا، هدف و مقصود چنین انقلابی مبهم و ناروشن است و بر حسب واژه هایی مانند رسیدن به «برابری و دموکراسی واقعی» و شرایط اقتصادی اجتماعی بهتر برای مردم بیان می شود و عموما ‌با اهداف آشکار رفرمیستی مانند توهم فشار گذاشتن بر «مجامع بین المللی» و حکومت ها درهم تنیده است. دو خطای برجستۀ این دیدگاه این است که: 

۱-هیچ یک از این تغییرات، اقدامات یا رفرم ها معضلات مردم را حل نخواهند کرد یا آنان را از کارکرد جنایتکارانه و ستمگرانه سیستمی که کاملا منسوخ است رها نخواهد کرد 

۲- این دیدگاه حتا ماهیت واقعی سیستم و نیروی خشونت بار دولت که وظیفه اش بازتولید این سیستم است را برملا نمی کند و در واقع مردم را در مورد ماهیت سیستم خلع سلاح می کند. 

اما در مقایسه با این دیدگاه، آواکیان در رابطه با ساختن جنبشی برای انقلاب می گوید: 

«در هر مقطع زمانی، ما باید مسائلی که فشرده تضادهای اجتماعی هستند را تشخیص دهیم و در جستجوی شکل ها و روش هایی باشیم که می توانند آگاهی سیاسی توده ها و همچنین ظرفیت مبارزاتی و سازمانی آنها در پیش برد مقاومت علیه جنایت های این سیستم را تقویت کنند؛ که می توانند هرچه بیشتر ضرورت، و امکان یک جهان بنیادا متفاوت را نشان داده و درک و عزم نیروهای پیشرو که ذهنیت انقلابی دارند را تقویت کنند، به ویژه در رابطه با قبول اهداف استراتژیک ما، نه صرفا به عنوان اهداف (یا ایده آل های) دوردست و اساسا مجرد بلکه به مثابه امری که از امروز باید فعالانه برای آنها تلاش کرد و به سمت آن کار کرد.»

«مساله تسریع در حین انتظار و معنای آن و درک صحیح رابطۀ میان آن چه اکنون انجام می دهیم و رشد اوضاع عینی؛ این که ما برای تغییر اوضاع عینی در حداکثر توان و سرعت چگونه کار می کنیم و در عین حال این واقعیت را تشخیص می دهیم که نیروهای بزرگتری در کارند، تضادهای خود سیستم در کارند، نیروهای طبقاتی متفاوتی موجودند – طبقه حاکمه و نیروهای گوناگون طبقه متوسط و غیره – که تلاش می کنند شرایط عینی را بر حسب این که منافع خود را چگونه می بینند تغییر دهند، همۀ اینها بخشی از صحنه ای است که ما روی آن کار می کنیم – اما به سمت یک هدف مسلم داریم کار می کنیم: رسیدن به نقطه ای که حرکت و مبارزه برای کسب قدرت ممکن می شود و اقدام کردن به آن صحیح است.»

اهمیت تمرکز دادن روی تضادهای مهم سیستم در آن است که توده ها را بر می انگیزد که روی گسل های عمیق سیستم ها وارد عمل شوند. گسل ها جایی هستند که تضادهای غیرقابل حل سیستم تبدیل به زخم های بازی می شوند که کارکرد جنایتکارانه سیستم را عریان می کند و نقاطی هستند که  این شکاف ها و درزهای جامعه را می توان از طریق مبارزه مردم  عمیق تر کرد و ضرورت و مطلوبیت و امکان سرنگونی انقلابی آن را هرچه بیشتر جلوی چشم مردم آورد.  

در کتاب پایه ها شماره ۳/۳۰ آواکیان در مورد رابطه میان این جنبش های توده ای که حول این گسل ها به راه می افتند و اهداف انقلابی پیشاهنگ کمونیست صحبت کرده و می گوید:

«هدف و جهت گیری باید انجام فعالیتی باشد که همراه با رشد اوضاع عینی، صحنه سیاسی را دگرگون کند و مشروعیت نظم حاکم و حق و توان طبقۀ حاکمه به حاکمیت را به گونه ای حاد و فعال در سراسر جامعه به زیر سوال ببرد، به طوری که مقاومت در مقابل سیستم هرچه بیشتر گسترده تر، عمیق تر و مصمم تر شود و طوری انجام شود که “قطب” کمونیسم انقلابی و نیروی پیشاهنگ سازمان یافته کمونیسم انقلابی به طرز برجسته تقویت شود تا … این نیروی پیشرو بتواند مبارزه میلیون ها نفر برای انقلاب را رهبری کند.» 

«این ابتکار عمل های توده ای بخشی از یک رویکرد استراتژیک هستند اما همچنین دارای  هویت نسبی هستند. این ها مبارزات واقعی هستند که ما در پیش می گیریم – علیه جنایت های واقعی و تمرکز تضادهای اجتماعی. نکته مارکس در مورد هر دو کاربست دارد – اگر علیه این جنایت ها مقاومت نشود، توده ها تبدیل به موجودات درهم شکسته ای می شوند که قادر نخواهند بود برای چیزهای بزرگتر قیام کنند.» (ابتکارعمل های توده ای و رابطۀ آن ها به اهداف استراتژیک ما. آواکیان ۲۰۱۴)

در این مبارزات میدانی هدف این است:‌ «علیه دشمن بجنگیم، مردم رابرای انقلاب تغییر دهیم». در مبارزات میدانی باید طوری درگیر شد که مردم هرچه بیشتر با ماهیت سیستم آشنا شده و درباره آن خود را آموزش دهند، ببینند دوستان و دشمنانشان کیستند و به ویژه نسبت به تبلیغاتی که پیشاهنگ کمونیست جسورانه در مورد ضرورت، امکان و مطلوبیت انقلاب کمونیستی پیش می گذارد، بازتر و به آن نزدیک شوند.  

هرگاه نیروی پیشاهنگ کمونیست مبتکر چنین مبارزاتی شود و ‌این مبارزات را به صورت حرکت هایی مستقل از اهداف استراتژیک انقلاب کمونیستی پیش ببرد، تبدیل به ذخیره نیروهای طبقاتی رفرمیست که همیشه در صحنه حاضرند، خواهند شد. نگاه صحیح به مجموعه مبارزات و فعالیت هایی که پیشاهنگ کمونیست پیش می برد، باید محصول یک رویکرد استراتژیک نسبت به انقلاب و جدا ناپذیر از آن باشند. هرچند بسیاری از این مبارزات، مبارزات «کمتر از انقلاب» هستند اما باید تحت تاثیر خط سیاسی و ایدئولوژیک حزب باشند، بدون این که افراد شرکت کننده در آن در توافق کامل با برنامه انقلاب کمونیستی حزب مان باشند.  

این نیز بخشی از تلاش به شدت ضروری برای عوض کردن قطب بندی صحنۀ سیاسی است. آواکیان خاطرنشان می کند: 

«تغییر دادن جامعه حول این گسل ها یک هدف واقعی است که باید برایش بجنگیم هرچند که مترادف با انقلاب کردن نیست و نباید آن را با انقلاب عوضی بگیریم. … »

در رابطه با این مبارزات و ابتکارهای توده ای که بر اساس پلاتفرمی که کمتر از دیدگاه و پلاتفرم تماما انقلاب و کمونیستی است یک راهنمای عمل و جهتگیری را می توان در جمله «دهانِ پُر» آواکیان یافت:

  « دائما باید اتحاد به حداکثر ممکن گسترده ای را شکل داد (و تحت شرایط نوین دوباره شکل داد) به نحوی که بطور عینی سازگار با اهداف انقلاب پرولتری و تقویت آن باشد و به طوری که در این پروسه و در هر مرحله از این پروسه، به حداکثر ممکن بتوان بر آگاهی ذهنی آدم ها تاثیر گذاشته و آنها را به سمت موضع کمونیستی جلب کرد، البته بدون این که وحدت صحیحی را که برای آن شرایط مشخص به وجود آورده ایم و سطح آن حمایت از موضع کمونیستی و انقلاب پرولتری نیست، خدشه دار و تضعیف کنیم.»

آواکیان این حرکت را «برپایۀ سیاست و برنامه، به کار بست جبهۀ متحد تحت رهبری پرولتاریا» می نگرد. و «خیلی مهم است که هر جنبه از کار و فعالیت حزبمان را نه به عنوان چیزی در خود بلکه به مثابه بخشی از رویکرد استراتژیک عمومی پیش ببریم. یک رویکرد استراتژیک عمومی و ابزاری برای چه؟ برای انقلاب – برای برهم زدن قطب بندی موجود به گونه ای که مساعد حال انقلاب باشد و زمین را به لحاظ سیاسی آماده کند برای ظهور یک وضعیت انقلابی و مرتبط با آن برای ظهور یک مردم انقلابی در شمار میلیون ها نفر».

برای تامین قدرت استراتژیک «جنبشی برای انقلاب» درک این مساله مهم است: بدون این که مقاومت سیاسی و جوشش فکری سیاسی به طور گسترده در جامعه راه افتد و یک روند انقلابی کمونیستی در میان طبقه متوسط نیز به وجود آید، رشد قطبی از کمونیسم انقلابی و به میدان آوردن یک نیروی انقلابی در میان توده های تحتانی در مقیاسی که واقعا ضروری است و منطبق بر پتانسیل و امکانات آن است، ممکن نخواهد بود. بدون این، جریان انقلابی در میان توده های تحتانی نیز از جامعه وسیع تر ایزوله شده و تبدیل به آماج محاصره و سرکوب خواهد شد. اما همچنین باید درک کرد به وجود آوردن یک جریان انقلابی کمونیستی و یک نیروی انقلابی در میان توده های تحتانی یا به طور عموم در جامعه نمی تواند وابسته به تحولات بخش رادیکال قشر میانی یا قشر میانی به طور عام باشد. با این وصف، بسیار مهم است که برهم کنشِ مثبت میان جریان های سیاسی و فرهنگی انقلابی این دو قشر به حداکثر رسانده شود. 

آواکیان با توجه به معنای رابطه دیالکتیکی بین این قشرها برای مبارزه برای قدرت سیاسی و برای آغاز و تداوم آن مبارزه و به میدان آوردن امواج رها کنندگان بشریت برای کسب قدرت می گوید،

«اساسی در این جا عبارتست از … به میدان آوردن امواج رها کنندگان بشریت از میان پرولتاریا و توده های تحتانی که به امور از منظر رهایی بشریت می نگرند. به میدان آوردن توده های انقلابی که جهان بینی و روش کمونیستی را جذب می کنند و می آموزند به واکنش ها و پاسخ ها و خصائل طبقات و قشرهای مختلف از این نقطه نظر نگاه کنند که “چگونه می توانیم به دنیای دیگری برسیم”؟ — و نه از این نقطه نظر که “وضع من را چگونه دگرگون خواهد کرد یا احساس من نسبت به آن چیست؟” …»

پرولتاریا چیزی برای از  دست دادن ندارد جز زنجیرهایش اما جهانی برای فتح دارد!

حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست)

اول مه ۲۰۲۴