رگــه موسیقـی عصیانــگر جامائیکــا

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

از سلسله گفتارهای رادیویی “صدای سربداران” (۱۳۷۰-۱۳۶۸)

بجرئت میتوان گفت که نوای رگه بر دنیای موسیقی امروز بشدت تاثیر نهاده است. این موسیقی که تنها حدود ۲۰ سال سابقه دارد حتی در دورافتاده ترین صحراهای آفریقای مرکزی هم بگوش می رسد. بومیان استرالیا آنرا باآلات موسیقی خاص خود می نوازند. در تمام کشورهای اروپا جزء پر شنونده ترین آهنگهاست. و موسیقیدانان پنج قاره از آن تاثیر گرفته اند. تاثیر ترانه های رگه در نقاط مختلف جهان نشانه نفوذ ترنم این موسیقی به اعماق قلب توده هاست. زادگاه موسیقی رگه جامائیکا از جزایر دریای کارائیب است. جزیره ای کوچک و گرمسیری، که نقطه تلاقی دو فرهنگ قدرتمند یعنی فرهنگ آفریقا و فرهنگ آمریکای شمالی بحساب می آید. آتش رگه در گرمای سرخ کارائیب فروزان شده است.

اواسط دهد ۱۹۶۰ میلادی درد کشنده مهاجرت روستا به شهر جامائیکا را فراگرفته بود. مردمی که از تپه های سرسبز کنده شده و به جهنم آشفته زاغه های شهر کینگستون رها گشته بودند، موسیقی رگه را آفریدند. تراکم میلیونها نفر در شهر های سراسر جهان معلول از هم گسیختگی شدید شیوه های کهن زندگیست. بهترین ترانه های رگه بجنگ این شرایط ناهنجار و نکبت بار نوین میرود و درست بهمین دلیل است که سریعا توجه جوانان عاصی و انقلابی کشور های تحت سلطه و محلات فقیرنشین کشور های امپریالیستی را بخود جلب میکند. اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی سرمایه های آمریکائی مناطق روستائی جامائیکا را داغان کردند. در جریان جنگ جهانی دوم که معادن بوکسیت جامائیکا کشف و بعد از آن آمریکائیان با تمرکز استخراج معادن حاکمیت اقتصادی انگلیسی ها را که در شکل مجتمع های کشاورزی اعمال میشد کنار زدند. کمپانیهای آمریکائی و کانادائی تولید آلمینیوم زمینهای دهقانان را غصب کرده و در سراسر تپه های جامائیکا دره های غارت شده را برجای گذاشتند. با رکود در کار شرکتهای تولید شکر بریتانیا و رشد توریسم عده بیشتری مجبور به ترک زمینها شدند و برای ادامه حیات موج وار بسوی پایتخت سرازیر گشتند. بر تلهای زباله، حلبی آباد های بندر کینگستون بنا شد. در اسکله ها و برخی مجتمع های جدید آمریکائی کار پیدا می شد ولی این مشاغل بقدری محدود بود که بسیاری به مهاجرت خویش ادامه دادند.

طی دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یک هشتم جمعیت جامائیکا مهاجرت کرد. در حال حاضر فقط دو و نیم میلیون نفر از ۴ میلیون اهالی جامائیکا در این جزیره زندگی می کنند.

طی آن سالها جامعه بشدت  قطبی شد بطوریکه درسال ۱۹۶۹ تقسیم در آمد در جامائیکا بطور نسبی از هر جای جهان نامتعادلتر بود. بقول جورج ایلزاک هنرمند رگه: “جامائیکا واقعا جهنم سیاهان در بهشت سفیدها بود.” تعداد کثیری از جوانان بیکار و بی آینده که اغلب امکان مهاجرت از کشور را هم نداشتند با فرهنگ و کالاهای آمریکائی و اغواگریهای رسانه های انگلیسی زبان بمباران میشدند. در گیرو دار همین تقابل وتداخل فرهنگها بود که رگه بمثابه  انفجار خشم توده ها در مقابل چشمان امپریالیسم آمریکا ظاهر شد. توده های ستمدیده موسیقی های صادراتی آمریکائی را گرفته و بشیوه خود تغییرش دادند. موسیقی رگه با استفاده از ضرب موسیقی وارداتی آمریکائی درست شد. اما چیزی کاملا متفاوت را عرضه کرد. خشم و عصیان زاغه نشینان را. خیزشهائی که طی دهه ۱۹۶۰ میلادی در سطح جهان بوقوع می پیوست در جامائیکا نیز بازتاب یافت. موج جنبش رهائی سیاهان در ایالات متحده به کینگستون هم رسید و بسیاری از مردم، آنرا باخود آشنا یافتند. اعضای گروه ویلرز که از مشهور ترین گروههای موسیقی رگه بحساب می آمد نخست با ساز وبرگ چریکی و اونیفورم هائی نظیر حزب پلنگان سیاه آمریکا بر صحنه ظاهر می شدند. البته بعد ها قوانین بورژوائی بازار مو سیقی باعث شد که آوازهای عاشقانه بیمزه و آهنگهای پاپ حوصله سر بر نیز در قالب رگه تولید شود. اما بطور کلی بهترین موسیقیدانان  رگه غالبا جنگجویانی فرهنگی علیه سیستم ستمگر هستند.

آنها در مقابل مسیحیتی که استعمار برایشان به ارمغان آورده بود به جهانبینی و فلسفه سنتی آفریقائی روی آوردند. اگرچه این فلسفه سنتی نیز جوانب مذهبی و خرافی و ارتجاعی بسیاری را شامل میشود اما علیه ایدئولوژی استعمارگران نقشی مبارزه جویانه ای ایفا نموده است. در ترانه ای از باب مارلی یکی از مشهور ترین خوانندگان رگه که در سال ۱۹۸۱ بطرز مشکوکی از جهان رفت میشنویم که:

دلم میخواهد کلیسا رابمباران کنم

میدانی که واعظ دروغ بهم میبافد

مبارزان راه رهائی در جنگند

چه کسی میخواهد در خانه بماند؟

طرفداران فلسفه سنتی آفریقائی که برخود نام راستافار گذاشته اند بهیچوجه نمیخواهند منتظر زندگی خوشی که مسیحیت بعد از مرگ وعده میدهد بمانند. این مکتب، آزادی سیاهان را همینجا روی کره ارض طلب میکند و با خلق ترانه هائی، توهمات مسیحیت که بر جهانبینی و مبارزات ستمدیدگان آفریقا و آمریکای لاتین تاثیر میگذارد را بباد استهزا می گیرد. در یکی دیگر از ترانه های رگه چنین میشنویم:

آنها وعده شیرینی در بهشتی را میدهند که بعد از مرگ در انتظار ماست

اما از گهواره تا گور هیچگاه صدای فریاد هایمان را نمیشنوند

پس با اطمینان با همان اطمینانی که به درخشیدن آفتاب دارم

میروم تا حقم را بگیرم ـ آنگاه آنان که باد میکارند توفان درو میکنند

چرا که من ترجیح میدهم مرده مردی آزاد باشم تا زنده عروسکی یا زنده برده

رگه جای خود را در قلب و مغز مردم باقدرت زیبائیهایش باز کرده است. بسیاری از توده های سیاه، هنرمندان رگه را بعنوان نمایندگان سیاسی خود قلمداد می کنند. بسیاری از این هنرمندان تحت فشار توده ها آثاری کاملا سیاسی و در عین حال هنرمندانه خلق کرده اند. بواسطه همین نفوذ سیاسی ومعنوی در میان توده ها، زندگی هنرمندان رگه شدیدا در معرض تهدید قرار دارد. هرگونه زیاده روی آنها میتواند به حبس و آزارشان منجر شود. افراد پلیس بسیاری از هنرمندان رگه را بارها بقصد کشت کتک زدند. این هنرمندان مدتها در زندان بسر برده و از پخش ترانه هایشان تحت عنوان خلاف نظم عمومی بودن جلوگیری شده است. در چند سال گذشته حداقل ده نفر از اینان بطرز مشکوکی جان سپرده اند. یکی از رادیکالترین خوانندگان رگه بنام پیتر تاش اهل جامائیکا دو سال پیش بهمراه همسر و فرزندانش به رگبار مسلسل بسته شد و بقتل رسید. اما همانطور که  یکی از ترانه های رگه خطاب به سیستم امپریالیستی میگوید: “تو میتوانی درخت راقطع کنی ـ ولی هرگز، هرگز پیروز نخواهی شد ـ چرا که ریشه ای هم هست ـ و تو نمیتوانی از شر ما خلاصی یابی”در اینجا ترجمه بخشی از ترانه “بیدار شوید ـ بپاخیزید” از آثار پیتر تاش و باب مارلی را می آوریم:

بیدار شوید، بپاخیزید، برای حقتان از نبرد باز نایستید

خیلی ها فکر میکنند که هدیه بزرگی از آسمانها برایشان فرستاده خواهد شد

مشکلات رفع خواهند گشت و همگان را خوشی و خرمی خواهد بود

اما مگر نمی دانید که زندگی مان چگونه است

پس حقتان را در همین دنیا بجوئید

راه برایتان روشن شده است

 واعظ بگوشم میخواند که بهشت در جهان دیگر است

میگوید من میدانم، تو نمی دانی که معنی زندگی واقعی چیست

دیگر از این بازی سجده و تسلیم خسته شدیم

حوصله مان سر رفته است

ما میدانیم و می فهمیم که خدای قادر همین موجود زمینی است

میتوان عده ای را برای مدتی فریب داد

اما نمیتوان همه را برای همیشه گول زد

دیگر راه برایمان روشن شده است

بیدار شوید، بپاخیزید، برای حقتان از نبرد باز نایستید.