نگاهی گذرا به تاریخچه و فعالیتهای سندیکای کارگران پروژه ای (فصلی) آبادان و حومه

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

این مقاله بر پایه اطلاعات طرح شده در جلسات پالتاکی و از نوشته ای به نام «درسهایی از سندیکای کارگران پروژه ای آبادان و حومه»  (به قلم اسماعیل افشاری) مندرج  در نشریه «کار – مزد» (شماره ۴ و ۵) و گزارشات درج شده در حقیقت، ارگان اتحادیه کمونیست های ایران و نشریه کار ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در دوره انقلاب نگاشته شده است.

شکل گیری سندیکا

از اوخر دهه چهل و اوائل دهه ۵۰ شمسی شرکتهای خارجی و داخلی زیادی درگیر ساختن پروژه های تاسیساتی – صنعتی (بویژه در زمینه نفت و پتروشیمی)  در نقاط مختلف ایران خاصه در جنوب شدند. این پروژه ها بنا به ماهیت خویش برای مدت زمان معینی کارگر استخدام می کردند. اتمام هر پروژه تاسیساتی – صنعتی به معنای پایان کار و بیکاری کارگران تا پروژه بعدی بود. در حقیقت نام کارگران فصلی و پروژه ای دقیقا از بابت موقتی بودن این پروژه ها بود. 

کارگران پروژه ای عمدتا از سه بخش ماهر، نیمه ماهر و ساده تشکیل می شدند. کارگرانی که عمدتا در زمینه های جوشکاری، لوله کشی، میل بندی، برقکاری و غیره به درجات گوناگون آشنائی داشتند و غالبا از طریق تجمع در قهوه خانه های مشخص به استخدام فردی یا جمعی شرکتهای پیمانکاری در می آمدند. اکثریت کارگران ساده ریشه روستائی داشتند که در حومه آبادان زندگی می کردند و عمدتا از خلق عرب بودند. کارگران ساده عرب نه تنها از ستم طبقاتی رنج می بردند بلکه ستم ملی هم به آنان روا می شد. کارفرماها برای راه اندازی پروژه و بهره گیری از نیروی کار ارزان روستائیان آنان را پس از یک دوره دو ماهه آموزشی به کار می گرفتند. 

عموم کارگران پروژه ای به دلیل آنکه طی ماه های بیکاری درآمدی نداشتند، همواره تامین مخارج زندگی یکی از مشغله های فکری آنان بود.

با شروع تظاهراتهای توده ای در سال ۱۳۵۷ بسیاری شرکتهای خارجی و همچنین سرمایه داران بزرگ داخلی حتی بدون پرداخت حقوق کارگران از ایران فرار کردند و پروژه ها متوقف ماندند و کارگران پروژه ای در سطح وسیع بیکار شدند. این مسئله مهمترین پایه عینی شکل گیری سندیکای پروژه ای بود. موج بیکاری و فشارهای ناشی از آن نارضایتی وسیعی را در بین اکثریت این کارگران بوجود آورد و تحرکاتی را در میان آنان دامن زد. تجمعاتی در اطراف «اداره کار» آبادان شکل گرفت. در خلال همین تجمعات بود که کارگران پیشروئی که سابقه مبارزات ضد رژیم شاه داشتند کارگران بیکار را متقاعد کردند که حق گرفتنی است و نه دادنی و اگر قرار است حق خود را بگیریم باید یک تشکیلات کارگری بوجود آورده و با اتحاد و همبستگی خواستهای خویش را عملی کنیم.

کارگران بیکار اجتماع خویش را به محوطه «دانشکده نفت آبادان» منتقل کردند. بعد از مشورتهای جمعی و توده ای با کارگران، ایده تشکیل سندیکا شکل گرفت و هیئت موسس فعالیتهای خود را آغاز کرد.

تجمعات کارگران مصادف بود با سرنگونی رژیم شاه و قدرت گیری خمینی. هیئت موسس سندیکا بارها به فرمانداری آبادان رجوع کرد و خواستهای کارگران را با مقامات سیاسی و ادرای حکومت جدید طرح کرد. اولین مطالبه آنان واگذاری محلی برای سندیکا بود. مسئولین با وعده و وعید کارگران را سر می دواندند. هیئت موسس نیز مدام کارگران را در جریان مذاکرات خود با مقامات فرمانداری قرار می داد. طی جلسه جمعی هیئت موسس پیشنهاد داد که برای دستیابی به خواسته شان فرمانداری را اشغال کنند. هدف هیئت موسس از اینکار معرفی و شناساندن کارگران پروژه ای به مردم شهر و مطالبات شان و افشای ماهیت ضد کارگری مقامات شهر بود. مضافا می خواستند در عمل به همه کارگران نشان دهند که حق گرفتنی است نه دادنی.

حدود دو ماه پس از قیام ۲۲ بهمن فرمانداری آبادان توسط کارگران اشغال شد و فرماندار و دادستان رژیم جدید به گروگان گرفته شدند. کارگران خواستار واگذاری محلی برای سندیکا شدند. خبر اشغال و تصرف فرمانداری مثل بمب در آبادان ترکید و حمایت مردم را برانگیخت. چماقداران حزب الله فرمانداری  را محاصره کردند و تهدید کردند که اگر کارگران به اشغال فرمانداری پایان ندهند آن محل را به آتش می کشند. کارگران مقاومت کردند و تا عصر به اشغال فرمانداری ادامه دادند. پس از تاثیرات تبلیغی وسیع و مثبت این اقدام در سطح شهر، کارگران با دو اتوبوس خود را به محل سابق سندیکای کارگران شرکت نفت واقع در ایستگاه هفت رساندند و با شکستن قفل و زنجیرهای آن ساختمان، آنجا را تصرف کردند. محل را آماده کردند و تیم انتظامات تشکیل دادند و با تقسیم کار میان خود هر شب عده ای از کارگران شبها در محل سندیکا باقی ماندند. کارگران از محل  سندیکا تا زمانی که وجود داشت مانند مردمک چشم محافظت کردند.

اساسنامه سندیکا

از فردای همانروز بحث اساسنامه سندیکا براه افتاد. کارگران برای تهیه و تنظیم اساسنامه از وجود دانشجویان کنفدراسیون که به آبادان بازگشته بودند بهره مند شدند. این دانشجویان که عمدتا از فرزندان کارگران شرکت نفت بودند، ترجمه اساسنامه تشکلات کارگری کشورهای گوناگون را در اختیار کارگران قرار دادند.

بعد از یک هفته کار مداوم اساسنامه پیشنهادی توسط هیئت موسس تهیه شد و در مجمع عمومی کارگران پس از بحث بر سر بند بند آن در محیطی کاملا دمکراتیک با اکثریت قاطع به تصویب رسید.

این اساسنامه در بیست ماده تنظیم شده بود. در ماده چهار این اساسنامه اهداف و وظایف سندیکا به شرح زیر توضیح داده شد:

الف) تامین کار و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی کارگران عضو

ب) تلاش در راه ایجاد اتحادیه کارگران پروژه ای و فدراسیون کارگران ایران

ج) بالا بردن سطح دانش و آگاهی حرفه ای و اجتماعی کارگران عضو از طریق انتشار خبرنامه، نشریات کارگری، نمایش فیلم، سخنرانی، ایجاد کتابخانه و باشگاههای فرهنگی و ورزشی و گردشهای دسته جمعی علمی.

د) ایجاد تشکیلات و سازمانهای جنبی که به منظور رسیدن به هدفهای بند الف ضروری تشخیص داده می شود. از قبیل ایجاد صندوقهای اعتصاب، کمک و تعاونی کارگران.

کارگران شرکت کننده در مجمع عمومی هفت تن از کارگران را به عنوان نماینده و مسئولین سندیکا انتخاب کردند. رفقائی چون مصطفی آبکاشک، علی چهار محالی کائیدی، محمد علی ابرندی، حمید شط زاده، و … از  جمله منتخبین بودند.

از دیگر نکات ذکر شده در اساسنامه خصوصیات نمایندگان، مدت زمان نمایندگی، چگونگی پیشبرد وظایف، ویژگی های مجمع عمومی و خواسته های اصلی کارگران (مانند حقوق بیکاری، بیمه درمانی،  اشتغال به کار با نظارت سندیکا، پیشبرد کارهای نیمه تمام پروژه ها، مبارزه برای ایجاد یک قانون کار دمکراتیک با شرکت و نظارت شوراها و تشکلات واقعی کارگری و …) بود. شرط نماینده شدن طبق اساسنامه این بود که نماینده حقوقی از کارفرما دریافت نکند و فقط از بودجه سندیکا مخارجش را تامین کند.

به جز هیئت موسس (یا نمایندگان منتخب) و مجمع عمومی، سندیکا برای پیشبرد اهداف و امور خود تقسیم کار معینی بوجود آورد و بخشهای تشکیلاتی مختلفی را سازمان داد. مانند بخش چاپ و تبلیغات، بخش ارتباطات، بخش مالی، بخش کارآموزی رشته های فنی به وسیله کارگران با تجربه و بخش کاریابی و ایجاد کار و معرفی کارگران به محل کار.

بدین ترتیب یکی از موفق ترین و منسجم ترین تشکل های کارگری پس از انقلاب فعالیتهای خود را آغاز کرد. سندیکا سریعا به یک قطب انقلابی در شهر آبادان و کلا جنوب بدل شد. توده ها و نیروهای انقلابی قدرت خود را در آن می دیدند. سندیکا محلی شد برای نمایش قدرت انقلاب در مقابل ضد انقلاب تازه به قدرت رسیده. فی المثل همزمان با سخنرانی رفسنجانی در آبادان در ورزشگاه تختی در اردیبهشت سال ۵۸ که تنها دویست نفر در آن شرکت کرده بودند، سندیکا یک راهپیمائی هزاران نفره سازمان داد. بگونه ای که رفسنجانی به لجن پراکنی علنی و مستقیم علیه کارگران پرداخت و شرکت کنندگان در آن راهپیمائی را اراذل و اوباش نامید.

مطالبات اصلی سندیکا

مهمترین و اصلی ترین خواست سندیکا، گرفتن حقوق بیکاری از دولت بود. سندیکای پروژه ای آبادان در واقع اولین تشکل کارگری در ایران بود که حقوق بیکاری را مطرح ساخت و این حق را برای همه کارگران ایران خواستار شد. این شعار در مقابل شعار و طرح ضد کارگری «وام بیکاری» بود که رژیم جمهوری اسلامی برای متفرق کردن و منفعل کردن کارگران بیکار جلو گذاشته بود. رهبران سندیکا با دامن زدن بحث در بین کارگران، آنان را قانع ساختند که با این طرح جمهوری اسلامی مخالفت کنند.

طرح شعار بیمه بیکاری برای کارگران پروژه ای و همچنین کارگران اخراجی یکی از دلایلی بود که موجب شد سندیکا به سرعت توده ای شود و اعضایش افزایش یابد.

از جمله مطالبات دیگری که موجب تقویت سندیکا شد طرح راه اندازی پروژه های نیمه تمام (توسط سندیکا) و از این طریق ایجاد کار برای کارگران بود. روحیه و شعار کارگران در مقابل استدلال دولت که می گفت نمی توانیم پروژه ها را به خاطر خروج شرکتهای خارجی از ایران راه اندازی کنیم این بود که خودمان می سازیم! خودمان جلو می بریم!

مطالبه دیگر سندیکا این بود که کارفرمایان و مقاطعه کاران راسا حق استخدام هیچ کارگری را ندارند و استخدام کارگران در حرفه های گوناگون پروژه ای می بایست از طریق سندیکا انجام گیرد. البته تحقق و انجام این خواسته ها بدون مقابله با توطئه های دولت، کارفرماها و پیمانکاران و مبارزه برای برسمیت شناختن سندیکا از جانب آنان امکان پذیر نبود.

مبارزات اقتصادی سندیکا

رهبران سندیکا برای کسب مطالبات کارگران پروژه ای به این امر آگاه بودند که به عنوان کارگران بیکار از اهرمهای اقتصادی لازمه مانند اعتصاب یا توقف تولید برای تحت فشار قرار دادن رژیم  برخوردار نیستند. از همین رو آنان از همان ابتدا راه چاره را در این دیدند که حمایت اقشار دیگر طبقه کارگر بویژه  کارگران شرکت نفت و همچنین دیگر اقشار و طبقات و نیروهای سیاسی مترقی  را نسبت به مطالبات و مبارزات خود جلب نمایند. از همین رو از همان ابتدا با شورای کارگران نفت آبادان ارتباط تنگاتنگ برقرار کردند، با تشکل خانواده های قربانیان آتش سوزی سینمای رکس پیوند برقرار کردند، و رابطه فعالی با کانون های دمکراتیک منطقه (کانون فرهنگی خلق عرب و کانون دیپلمه های بیکار) برقرار کردند.

از سوی دیگر بارها کارگران پروژه ای به حمایت از مبارزات دیگر بخشهای کارگران در شهرهای جنوب مانند اهواز، خرمشهر و مسجد سلیمان برخاستند. هیئت هائی را برای همبستگی با کارگران اعتصابی یا کارگران متحصن ارسال می داشتند یا به صورت گروهی در تحصن های کارگری در دیگر شهرهای جنوب شرکت می کردند.

سندیکا همچنین کارگران بیکار در شهرهای دیگر را تشویق به متشکل شدن  کرد با این قصد که بتوانند اتحادیه سراسری کارگران بیکار و شاغل را بوجود آورند.

در چنین چارچوبی با خانه کارگر تهران (که آنزمان یک تشکل مستقل و انقلابی کارگری بود) پیوند برقرار کردند. با سندیکای شرق تهران، با کارگران صنایع فولاد اهواز و کارگران پیشرو تراکتور سازی تبریز و کارگران شرکتهای حفاری جنوب رابطه ایجاد کردند تا بتوانند مبارزات خود را با دیگر بخشهای کارگری هماهنگ کنند.

عوامل جمهوری اسلامی هم بیکار ننشستند. آنان برای مقابله با  گسترش نفوذ سندیکا در میان کارگران و مردم شهر دست به ایجاد یک تشکل جعلی کارگری زدند. روز سه شنبه هیجدهم فروردین ۱۳۵۸ اعلامیه ای به نام «اتحادیه کارگران» و «کانون تحصیل کرده ها» پخش کردند و از کارگران بیکار دعوت کردند که برای گرفتن وام بیکاری در مسجد بهبهانی ها گرد آیند. همزمان با آن هیئتی از اداره کار استان خوزستان به مسجد آمد. رهبران سندیکا در اعتراض به این اقدام با فرماندار تماس گرفتند اما در حالی که مذاکره با فرماندار و دادستان شهر ادامه داشت عده ای از اوباشان حزب الله در مقابل فرمانداری ازدحام کردند و سپس به کارگری که مشغول مذاکره با فرماندار بود حمله ور شدند، او را زخمی کردند و در حضور دادستان و فرماندار آبادان نیز یک نفر از کارگران را با چاقو زخمی کردند و دست و دندان دو کارگر دیگر را شکستند.

کارگران سندیکا در مقابل این اعمال وحشیانه، یک تحصن یک هفته ای سازمان دادند و در نامه  سرگشاده ای به زحمتکشان ایران خواستار مجازات عاملین توطئه، انحلال اتحادیه قلابی کارگران و تحصیل کرده ها، برسمیت شناختن سندیکا و تکذیب خبر اعلام شده از رادیو نفت ملی که کارگران پروژه ای را ضد انقلاب معرفی کرده بود و ذکر دیگر مطالبات خود شدند.

سازمان دادن این قبیل مبارزات همراه با نقش فعالی که سندیکا در مبارزات سیاسی و اجتماعی دیگر ایفا کرد موجب آن شد که عملا سندیکا برسمیت شناخته شود و مذاکراتی با نمایندگان وزرات کار در خوزستان و نماینده داریوش  فروهر وزیر کار آنزمان داشته باشد. سندیکا توانست دولت را وادار کند که مبالغی را به عنوان حق بیکاری به کارگران بپردازد. هر چند که بر سر میزان آن و نحوه پرداخت میان سندیکا و مقامات اداری درگیری بوجود آمد. سندیکا مبلغی حدود ۵ تا ۶ هزار تومان را تعیین کرده بود و دولت فقط با ۹۰۰ تومان برای کارگران متاهل و ۴۵۰ تومان و برای کارگران مجرد موافقت کرد.  سندیکا پافشاری می کرد که مبالغ حق بیکاری از کانال تشکل کارگری پرداخته شود. دولت مخالفت می کرد و می خواست از طریق مساجد اینکار را به پیش برد. سرانجام در محل یک مدرسه مبالغی بین کارگران بیکار توسط دولت پخش شد. البته در میان فعالین سندیکا بر سر گرفتن یا نگرفتن این مبلغ بحث بود. عده ای خواهان تحریم این عمل وزارت کار بودند که سرانجام به نتیجه واحدی نرسیدند.

سندیکا توانست به استخدام تعدادی از کارگران در شرکت نفت و در برخی پیمانکاریها نیز یاری رساند.

اما ادامه بیکاری کارگران، و پاسخ ندادن مقامات اداری به خواستهای کارگران،  سندیکا را بر آن داشت که دست به اشغال پالایشگاه آبادان و جلب حمایت کارگران صنعت نفت بزنند. البته قبل از آن هماهنگی ها و مشورت های اولیه ای با فعالین کارگری صنعت نفت انجام داده بودند. قبل از این اقدام رهبران سندیکا اعلامیه ای تحت عنوان «به پیشگاه طبقه کارگر» منتشر کردند و دوباره بر خواسته های خود تاکید کردند و ضمن افشاگری از دولت، هشدار دادند که اگر با خواسته های شان توافق نشود مسئولیت عواقب ناشی از آن متوجه خود دولت خواهد بود.

در دی ماه ۵۸ پس از یک راهپیمائی که سندیکا سازمان داد تعدادی از نمایندگان و فعالین سندیکا وارد پالایشگاه شدند ودفتر مرکزی پالایشگاه را اشغال کردند. با توجه به تجربه ایکه در اشغال فرمانداری آبادان کسب کرده بودند انتظامات تشکیل دادند و در مقابل ورودی های مختلف پالایشگاه آنان را مستقر کردند. حدود هزار نفر از کارگران پالایشگاه در محل کارگزینی گرد آمدند. کارگران اشغال کننده خطاب به آنان گفتند که ما برای گروگانگیری کسی نیامدیم اما می خواهم جلوی تولید نفت را بگیریم. و همه کارگران آزادند که به خانه های خود باز گردند. اما کارگران صنعت نفت ضمن همبستگی با آنان کنار شان باقی ماندند و پالایشگاه را ترک نکردند.

کارگران پروژه ای اجازه ورود به آخوندی که از طرف مقامات شهر برای مذاکره آمده بود به خاطر اینکه می خواست با دو محافظ مسلح وارد پالایشگاه شود، ندادند. خواهان مذاکره با شورای کارگران نفت پالایشگاه شدند و از آنان خواستند که از موقعیت خود سود جسته و خواسته های کارگران پروژه ای را پیگیری کنند. شورای کارگران نفت هم قول همکاری دادند و کارگران سندیکا پس از ارائه گزارش به کارگرانی که جلوی پالایشگاه تجمع کرده بودند به اشغال یک روزه پالایشگاه پایان دادند.

یکی دیگر از اشکال مبارزه سندیکا دفاع از کارگران شاغل پروژه ای در مقابل کارفرمایانی بود که دست به اخراج آنان می زدند. سندیکا تیمی از کارگران با تجربه را که به قوانین کار آشنائی داشتند سازمان داد. این تیم با دفاع از کارگران اخراجی در اداره کار مانع از آن می شد که حق این دسته از کارگران پایمال شود.

سندیکا با سازمان دادن کلاسهای آموزش فنی تلاش می کرد سطح دانش فنی کارگران ساده را افزایش دهد. کارگران متخصص و ماهر دانسته های خود را در زمینه های ابزار دقیق، نصب ماشین آلات، لوکه کشی، جوشکاری، برقکاری، بویلر میکر،  ریگر، آهن بندی، نجاری، نقاشی، آرماتور بندی، مکانیکی و نقشه برداری و… در اختیار کارگران ساده می گذاشتند. این روش به روحیه همبستگی میان کارگران یاری می رساند و مانع از آن می شد که شکافهای شغلی در بین کارگران موجب تفرقه میان آنان گردد.

بعلاوه، آن دسته از کارگرانی که از اطلاعات عمومی و فنی برخوردار بودند بطور زنده حیف و میل های اقتصادی در رشته های پروژه ای را برای همه کارگران افشا می کردند.

مبارزات سیاسی و اجتماعی سندیکا

یکی از برجسته ترین ویژگی های رهبران سندیکا این بود که مدام به اشکال گوناگون در سیاست دخالت می کردند و تلاش داشتند آگاهی سیاسی کارگران را افزایش دهند.

اولین دخالت گری سیاسی سندیکا حمایت از مبارزات خلق عرب بود. رهبران سندیکا در بحبوحه سرکوب نظامی خلق عرب هیئتی به خرمشهر فرستاد و ضمن اعلان همبستگی با خلق عرب، سرکوبگری های جمهوری اسلامی را محکوم کرد. سندیکا رابطه فعالی با کانون فرهنگی خلق عرب داشت.

زمانی که تظاهرات دیپلمه های بیکار مورد حمله اوباشان رژیم قرار گرفت و آنان در محل سندیکا دست به تحصن زدند،کارگران با حلقه ای آهنین به حفاظت از آنان برخاستند. چرا که عوامل حزب اللهی به خاطر ضرب شستهائی که از جانب کارگران دیده بودند می ترسیدند که با کارگران سندیکا روبرو شوند.

در بهار ۵۸ هنگام جاری شدن سیل جنوب، سندیکا به ستاد سازمانده کمکهای مردمی تبدیل شد. سندیکا بقدری مورد اطمینان مردم آبادان بود که بسیاری از آنان ترجیح می دادند از طریق سندیکا  کمکهای نقدی و جنسی و داروئی خود را به دست سیل زدگان برسانند. سندیکا تیمهائی مرکب از دانشجویان و دانش آموزان و کارگران ایجاد کرد و به مناطق روستائی اعزام کرد و به مدت چند هفته فعالیتهای امداد رسانی و عمرانی مختلفی را سازمان داد. بسیاری از جوانان برای نخستین بار با زندگی زحمتکشان روستائی از نزدیک آشنا شدند و از آن آگاهی یافتند.

سندیکا نه تنها از نظر سیاسی از مبارزات خلق کرد حمایت به عمل آورد بلکه بطور غیر رسمی هیئتی را به کردستان اعزام کرد و کمکهای مالی و جنسی مردم آبادان را بدست مردم سنندج رساند.

سندیکا حامی فعال خانواده های قربانیان آتش سوزی سینما رکس آبادان بود که خواهان روشن شدن دلایل آتش سوزی این سینما بودند. که در جریان دادگاه و بعدها روشن شد که مرتجعین اسلامی در این مسئله نقش مستقیم داشتند. کارگران سندیکا داوطلبانه با یاری خانواده های قربانیان آتش سوزی سنیما رکس، بنای یادبودی را در گورستان بنا نهادند. 

سازمان دادن تظاهراتهای سیاسی و راهپیمائی های توده ای یکی از وظایف دائمی سندیکا بود. سندیکا مناسبتهای تاریخی کارگری مانند اول ماه مه و ۲۳ تیر (سالروز به گلوله بستن تظاهرات مردم در اعتراض به سفر هاریمن به تهران و جانباختن چند تن از کارگران در سال ۱۳۳۰) و قیام ۲۲ بهمن را بزرگ می داشت. جشنهای توده ای برگزار می کرد و از اشکال هنری مانند تئاتر و سرود خوانی برای ارتقا آگاهی و بالابردن روحیه همبستگی میان کارگران سود می جست.

آخرین اطلاعیه های سیاسی سندیکا در ارتباط  با جنگ ایران و عراق بود که در آنها ضمن محکوم کردن تحریکات دو دولت مشخصا حمله صدام، زحمتکشان ایران و عراق را به اتحاد و همبستگی فراخواند. ●