رهایی بدون خدایان

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نکاتی از کتاب «رهایی بدون خدایان» به قلم باب آواکیان

از ضمیمه نشریه آتش شماره ۱۳۰. شهریور ۱۴۰۱

مبارزه با دین گرایی و توهمات ارتجاعی که اسلام گرایان در میان توده های مردم ایجاد و تبلیغ می کنند یکی از تکالیف واجب جنبش کمونیستی است. باب آواکیان در چند دهۀ  گذشته مرتبا روی این مساله تکیه کرده است و در کتاب «رهایی بدون خدایان» (۱۹۸۸) در زیر عنوان «رشد دین و بنیادگرایی دینی، بیان غریبی از تشدید تضاد اساسی عصر سرمایه داری» می نویسد: «یک بیان عجیب یا غریبِ تضادهای جهان امروز آن است که از یک طرف، فن آوری بسیار پیشرفته و فنون بسیار پیچیده در رشته هایی چون پزشکی و دیگر عرصه ها از جمله در زمینه فن آوری اطلاعاتی رشد و گسترش یافته است و با وجود آن که هنوز بخش بزرگی از مردم، حتا در کشورهایی که از نظر فن آوری “جلو” هستند، از آن محروم اند اما شمار فزاینده ای به اینترنت و اطلاعات عظیم موجود در آن دسترسی دارند؛ و از طرف دیگر چیزی که به آن می توان جهل سازمان یافته نام داد، در شکل دین و به ویژه بنیادگرایی دینی گسترش فوق العاده زیاد یافته است. این تضاد نه تنها چشمگیر بلکه عجیب است: فن آوری و دانش عظیم در یک طرف و جهل گسترده و روند پناه گرفتن در سنگر تاریک اندیشی و خرافه، در طرف دیگر».

آواکیان، در ادامه بر نکتۀ بسیار مهمی در درک این پدیده تاکید گذاشته و می گوید همراه با تحلیل فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که به این پدیده پا می‏دهند باید به طریقی اساسی تر آن را درک کرد. یعنی به عنوان تبارزِ فوق العاده حادِ تضاد اساسی سرمایه داری در جهان امروز: تضاد میان تولید به شدت اجتماعی شده و تصاحب و کنترل خصوصی (سرمایه دارانۀ) آن چه تولید شده است. او با تاکید می پرسد، تناقض عجیب میان رشد بی سابقۀ دانش و فن آوری از یک طرف و رشد گرایش به سنگر گرفتن در پشت تاریک اندیشی و بازگشت به روابط و افکار کهنه چیست؟ و جواب می‏دهد:

«یک چیز مسلم است و آن غلط بودن “تئوری رشد نیروهای مولده” است که می گوید هرچه فن آوری بیشتر رشد کند، پایه به پای آن افکار روشن تر می شود. نسخۀ به ظاهر “مارکسیستی” این طرز فکر می گوید هرچه رشد فن آوری بیشتر باشد، اوضاع به سوسیالیسم و کمونیسم نزدیکتر می شود! اما نگاهی به جهان نشان می دهد که این طور نیست. چرا این طور نیست؟ به دلیل یک واقعیت اساسی: کل فن آوری موجود و تمام نیروهای مولده از مجرای یک روابط تولیدیِ مشخص “گذر می کنند” و فقط از مجرای یک روابط تولیدی مشخص می توانند “گذر کنند”. فن آوری و نیروهای تولیدی فقط از طریق ادغام شدن در مجموعۀ روابط تولیدی غالب در جامعه و جهان در هر مقطع زمانی معین، می توانند تحقق بیابند. و روبنایی از سیاست، ایدئولوژی و فرهنگ نیز موجود است که خصلت اساسی اش بیان و تقویت کلیتِ روابط تولیدی حاکم است. بنابراین، نیروهای مولده – از جمله فن آوری و دانش – در خلاء اجتماعی نشو و نما نمی کنند؛ بلکه در درون روابط تولیدی مشخصی رشد کرده و به کار گرفته می شوند و جدا از آن روابط تولیدی و روابط طبقاتی و اجتماعی و روبنای مطابق با آن نمی توان آن ها را در اختیار گرفت و به کار برد. رشد فن آوری و نیروهای تولیدی فقط از طریق این یا آن رشته روابط تولیدی، اجتماعی و طبقاتی که دارای آداب، فرهنگ ها، طرز تفکرها، نهادهای سیاسی و غیرۀ مختص به خود هستند صورت می گیرند و فقط این گونه می توانند تحقق یابند.»

و سپس چنین ادامه می دهد که:

«در جهان امروز که تحت سلطۀ نظام سرمایه داری-امپریالیسم هست، فن آوری و دانشِ تولید شده از مجرای روابط تولیدی و روبنای سرمایه داری و امپریالیستی  “گذر می کند”. یکی از تبارزات عمدۀ آن ناهم خوانی فوق العاده عجیب و متناقض است میان آن چه توسط قشر انگشت شماری تصاحب و کنترل می شود. همراه با خرده ریزه هایی که در برخی از کشورهای امپریالیستی جلوی قشر وسیعتری پرتاب می کنند تا آن کشورها را با ثبات نگاه دارند و بخش هایی از جمعیت را که بخشی از طبقه حاکمه نیستند بخرند و منفعل کنن. در حالی که اکثریت عظیم بشریت در فقر و رنج و جهل تکان دهنده و غیرقابل تصور به سر می برند. و همراه با این ناموزونی بسیار عمیق ما شاهد سربلند کردن این تضاد غریب میان فن آوری و دانش عظیم از یک ظرف و باور بسیار گسترده خرافه و تاریک اندیشی و سنگر گرفتن در آن به ویژه در شکل بنیادگرایی دینی از طرف دیگر هستیم؛ همۀ این ها در واقع تبارزی هستند از تضاد اساسی سرمایه داری…. اگر به جای درک این موضوع فوق العاده مهم، از رویکرد و روش تک خطی حرکت کنیم، شگفت زده شده و خواهیم پرسید: قابل درک نیست. این همه فن آوری و دانش هست ولی چرا این همه مردم در جهل به سر برده و غرق در خرافه اند؟… یک بار دیگر روی جواب تاکید می کنم و این جوابی است که روی اساسی ترین روابطی که در این جهان حاکم است دست می گذارد. جواب این است که علت این وضعیت، روابط تولیدی، اجتماعی و طبقاتی حاکم و سلطۀ نهادها و ساختارها و پروسه های سیاسی و بقیۀ روبنا مانند فرهنگ حاکم، طرز فکرها آداب و عادات و غیره که با نظام انباشت سرمایه داری در عصری که سرمایه داری تبدیل به یک نظام جهانی ستم و استثمار شده است، سازگار بوده و آن را تقویت می کند… این چشم انداز مهم دیگری است که باید از منظر آن پدیدۀ بنیادگرایی دینی را فهمید. هرچه این ناهم خوانی شدیدتر می شود، زمین حاصلخیزتری برای بنیادگرایی دینی و گرایش های مرتبط با آن فراهم می شود. در همان حال و در تضاد حاد با این روند، پایه و اساسِ پتانسیلا قدرتمندتری نیز برای تحولات انقلابی فراهم شده است. کلیۀ تمایزات عمیق در جهان، نه فقط در زمینۀ شرایط زندگی بلکه همچنین در زمینۀ دسترسی به دانش را می توان از بین برد اما فقط از طریق انقلاب کمونیستی که هدفش بیرون آوردن کنترل جامعه از دست امپریالیست ها و دیگر استثمارگران و پیشروی به سوی محو تمام تمایزات طبقاتی، تمام روابط تولیدی که پایگاه این تمایزات طبقاتی است، تمام روابط اجتماعی که بر آن روابط تولیدی منطبق است و انقلابی کردن تمام افکاری که بر این روابط اجتماعی منطبق است تا این که بالاخره و اساسا در مقیاسی جهانی جامعه ای را بنا نهیم که انسان ها آزادانه وارد رابطه با یکدیگر می شوند، انسان هایی که آگاهانه و داوطلبانه برای نیک بختی مشترک بشریت همکاری می کنند؛ جامعه ای که در همان حال ابعاد فزاینده ای برای ابتکار و خلاقیت اعضای جامعه در کل فراهم می کند. و این مبارزه ای است که باید بر مبنای ابتکار عمل آگاهان ی شمار فزاینده ای از توده های مردم پیش رود.»