خط نظامی کومله در گامی به پس

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه

نکاتی در مورد فعالیتهای نظامی کومله در سال ۸ ۶

(از جزوه “علیه رفرمیسم، شووینیسم و اپورتونیسم حزب کمونیست ایران”، اتحادیه کمونیست های ایران، تابستان ۱۳۶۹)

پیام، نشریه صدای انقلاب ایران (رادیوی کومله) در شماره نیمه دوم آبانماه خود مصاحبه ای را با یکی از فرماندهان نظامی کومله منتشر کرده است که حاوی یک بررسی از فعالیتهای نظامی آن در سال ۶۸ می باشد.

خط نظامی کومله که در چند ساله اخیر به شدت تحت تاثیر خط سیاسی حاکم و پیوسته در انطباق بیشتر با آن بوده، جوانب تازه تری از عملکرد خط سیاسی حاکم بر کومله در عرصه نظامی را آشکارتر می سازد. در مصاحبه ای که به عمل آمده، استراتژی عمومی کومله در این دوره اینچنین تعریف شده است:

“پیش بردن فعالیت نظامی هماهنگ باسایر عرصه های مبارزه سیاسی و اقتصادی در کردستان و نشان دادن قابلیتهای نظامی نیروی پیشمرگ کومله از طریق عملیاتهای سنجیده و هدفمند؛ بکاربردن اصل حفظ نیرو و انتخاب حرکتهایی که بدون تلفات باشد و بهره برداری و استفاده صحیح از فعالیت نیروی پیشمرگ.”

منظور از هماهنگ کردن با سایر عرصه های مبارزه سیاسی و اقتصادی همانا در خدمت قرار دادن عالیترین شکل مبارزه در خدمت شیوه های پائین تر مبارزه می باشد. یعنی مبارزه مسلحانه در خدمت مبارزات اقتصادی و صنفی یا در پشتیبانی از آنهاست. گذشته از همخوانی چنین عملکردی با عملکرد گروههای چریکی شهری، هدف آن پایین آوردن سطح مبارزه مسلحانه (عالیترین شکل مبارزه)  و نهایتا تبدیل آن به اهرم فشاری برای گرفتن رفرمهایی از ارتجاع حاکم است. در مصاحبه یکی دیگر از مبانی فعالیتهای نظامی کومله “بکار بردن اصل حفظ نیرو” معرفی شده است. درک دیالکتیکی نشان می دهد که اصل حفظ نیروی خود با نابودی نیروی دشمن معنی می دهد. زیرا آنها وحدتی از اضداد را تشکیل می دهند که جهت عمده آنرا نابودی دشمن تشکیل میدهد. البته حذف بخشی از این اصل از روی فراموشکاری صورت نگرفته بلکه نشانه بارز جنبه دیگری از استراتژی کومله در انطباق با خط سیاسی وی می باشد. این نشاندهنده یک خصلت دفاعی در فعالیتهای نظامی کومله است. مائو در مورد مرحله دفاع استراتژیک از دو نوع دفاع سخن می گوید: دفاع فعال و غیر فعال. در دفاع غیر فعال ابتکار عمل در دست دشمن است و دشمن تعیین کننده پیشبرد جنگ می باشد. اگر اصل نابودی دشمن در این مورد بکار برده نشود به معنی آنست که شکست دادن دشمن و ازبین بردن او در نقشه جنگ قرار داده نشده و درحقیقت مسئله کسب قدرت سیاسی و مبارزه برای چنین قدرتی در دستور کار نیست (که در مورد کومله این چنین است). حتی اگر مسئله حفظ خود در شرایط ویژه ای عمده گردد، نمی تواند به مثابه یک اصل کلی و عمومی قلمداد گردد.

اما “نشان دادن قابلیتهای نظامی نیروی پیشمرگه” که به مثابه یکی از پایه های استراتژی نظامی کومله بدان اشاره شد، سئوالاتی را بر می انگیزد که قابل توجه است. مهمترین آنها اینست که “نشان دادن قابلیتهای نظامی …” به چه کسی و یاکسانی مورد نظر است؟ اگر منظور توده هاست که نشان دادن نیرو به توده ها دردی را درمان نمی کند. توده ها خواهان ضربه مهلک زدن به نیروی ارتجاع و بیرون راندن آنها و نابود کردن آنها هستند. نشان دادن نیرو به غیر از آنکه بتواند تحسین و وجد آنها را برانگیزد کار دیگری نخواهد کرد. پس نشان دادن نیرو به چه کسانی مطرح است؟ اگر پایینی ها نباشند مسلما بالایی هایند. اگر “نشان دادن نیرو” به معنی نمایش نیرو به قدرتهای ارتجاعی و امپریالیستی و مرتجعین حاکم برای “تحمیل کردن” خود به آنها نباشد، و اگر به معنی نشان دادن علائمی برای گرفتن امتیازاتی از هیئت حاکمه نباشد، حداقل آغاز پیمودن راهی به آنسوست . امروزه بسیارند جریاناتی که با ظاهری چپ و تحت نام مبارزه مسلحانه راست ترین خط سیاسی را دنبال می کنند و مبارزه مسلحانه را تنها به وثیقه ای برای رسیدن به اهداف ارتجاعی و سهیم شدن در قدرت  و یا گرفتن امتیازاتی محدود تبدیل کرده اند. این استراتژی بخصوص در میان احزاب وابسته و طرفدار شوروی و احزاب  و جریانات لیبرالی رونق دارد. این استراتژی طبیعتا تاکتیکهای خاص خود را بدنبال خواهد داشت که از آنجمله، عمدگی بخشیدن به شهر می باشد. چنین جهت گیری در فعالیتهای کومله اهمیت روز افزونی بخود گرفته، بطوریکه در چند سال گذشته فعالیتهای نظامی کومله در شهر نسبت به کل فعالیتهای نظامی اش مقدار بیشتری را به خود اختصاص داده و همانگونه که خود گفته اند از اهمیت “فوق العاده ای” برخوردار است. به همین دلیل لازم است که تاثیر این جهت گیری استراتژیک در تاکتیکها و فعالیتهای نظامی کومله بیشتر باز شود و مورد بررسی بیشتری قرارگیرد.

برخی خصوصیات عملیات نظامی کومله

 نخست مختصرا اشاره کنیم که بزرگترین عملیات کومله، حمله به پایگاهها در مناطق معینی است. حرکات کومله در فصول معینی انجام میگیرد و برای رژیم از نظر زمانی قابل پیش بینی است . از اینرو دشمن از یکسری پایگاههای خاص، حداکثر محافظت را بعمل می آورد و به کمین گذاری وسیع بر سر راه آنها می پردازد. در سال گذشته فعالیتهای نظامی کومله بطور عمیق تری در لاک دفاعی فرو رفت و بدین ترتیب ابتکار عمل را بیشتر از دست داد. هر چند که در این مصاحبه بارها و بارها از ابتکار عمل صحبت به میان می آید.

“خصوصیات عملیاتهای ما چه در مناطق مرزی و چه اشغالی مبتنی بر اصل مانور به موقع و سریع و خنثی کردن برنامه های دشمن بود.” (از متن مصاحبه)

در جمله فوق، کلمه ای در مورد حمله به دشمن، شکست دشمن و یا نابود کردن بخشی از نیروهای دشمن (هرچند کوچک) به میان نمی آید، بلکه بیش از هر چیز از خنثی کردن برنامه های دشمن صحبت می کند و این تاکیدی است بر خصلتی دفاعی که بر عملیات نظامی کومله حاکم بوده است. این تاکتیکها که تعیین کننده آنها دشمن است، و عکس العمل دشمن را جستجو می کند برخاسته از استراتژی حفظ نیرو و حذف اصل نابودی دشمن است. همانگونه که گفته شد حفظ نیرو بخش جدایی ناپذیر از یک جنگ است و تعیین کننده ادامه کاری نیروی جنگنده است. اما این تنها بخشی از قضیه است؛ نداشتن هدف نابودی دشمن نه تنها به کل جنگ خصلت دفاع غیر فعال می بخشد بلکه هدف حفظ نیرو را نیز برآورده نمی سازد و تحلیل رفتن نیروی خودی را اجتناب ناپذیر می سازد.

نکته دیگری که بیانگر خصلت دفاعی عملیات کومله می باشد، دخالت دادن بیش از حد تاکتیکهای رژیم در طرح عملیاتی نیروی پیشمرگه است:

“ما تاکتیکها و سیاست جنگی مناسب تاکتیکها و سیاستهای رژیم اتخاذ کردیم … هدف این بود یکسری عملیات انجام دهیم و در مناطق مختلف حضور پیدا کنیم تا ببینیم عکس العمل دشمن چگونه است و چگونه عمل می کند.” (از متن مصاحبه)

این واقعیتی است که حرکات دشمن و ویژگی هایش در تاکتیکهای جنگ تاثیر خواهد گذارد؛ اما چنانچه آنرا برتر از اهداف و نقشه های خود قرار دهیم این دشمن است که برای ما تعیین تکلیف خواهد کرد. تاکتیکهای یک نیروی نظامی در جنگ انقلابی باید در خدمت استراتژی کلی و مرحله ای جنگ باشد. این تاکتیکها به توده ها متکی بوده و با هدف تبدیل نقاط قوت استراتژیک خود به نقاط قوت تاکتیکی و تبدیل نقاط ضعف استراتژیک دشمن به نقطه ضعف تاکتیکی آن طراحی می شوند. در این صورت تاکتیکهای رژیم هر چقدر پیشرفته باشد، و هر فریب و نیرنگی را هم که بکار بگیرد موثر نخواهد افتاد. یک جنگ خلق مائوئیستی، با حرکات و عملیات غافلگیرانه و گمراه کننده، و مانور دادن در منطقه عملیاتی بسیار گسترده تر، باعث میشود که دشمن با توجه به محدودیتهایش نتواند به کمین گذاری برای نیروهای پارتیزان دست بزند و اصولا چنین کاری برای او بازدهی نداشته باشد. اینرا هم بگوئیم که ارتجاع جهانی تمام تلاش خود را برای مقابله با تاکتیکهای جنگ خلق که توسط مائوتسه دون فرموله گردید بکار بسته و حاصل تجارب او چند تاکتیک انگشت شمار بوده که هر یک بیثمری خود را در برابر نیروهای متکی به خلق و پیرو تاکتیکهای جنگ انقلابی، نشان داده است. بر همین مبناست که مائو می گوید: “تو به شیوه خود بجنگ و ما به شیوه خود.”

استراتژی جنگ خلق، هدف کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا و خلق و نابودی نیروهای دشمن را در نظر دارد و به همین دلیل تاکتیکها و شیوه های جنگی مختص به خود را داراست. یعنی هر عملیات را درخدمت رسیدن به آن هدف قرار می دهد و به عملیات نظامی بی هدف و زدن ضربه هایی در خود و برای خود به دشمن دست نمی زند. برقرار کردن مناطق پایگاهی از اصول تخطی ناپذیر جنگ خلق مائوئیستی بوده و دقیقا در تطابق است با استراتژی سیاسی کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا و خلق تحت رهبری حزب مائوئیستی. به پیروی از این اصل باید با پیشبرد جنگ نابود کننده به شکل گیری خلاء قدرت سیاسی در مناطق روستائی و دور از مراکز دشمن کمک کرده و قدرت سیاسی سرخ را در آن مناطق برقرار کرد. برقراری پایگاههای سرخ در توده ای کردن جنگ خلق و تحکیم و گسترش ارتش سرخ کارگران و دهقانان و حفظ استقلال آن اهمیتی حیاتی دارد. این پایگاهها به گسترش جنگ به مناطق دیگر یاری می رسانند. با برقراری این پایگاهها قدرت دوگانه بواقع موجودیت می یابد و توده ها برای اولین بار واقعا حاکم بر سرنوشت خود می شوند و از منطقه پایگاهی سرخ و قدرت سیاسی خود با چنگ و دندان دفاع می کنند. بدین ترتیب جنگ توده ای به سطحی عالیتر می رسد.

اما کومله با همه این اصول که حاصل تجارب عظیم و نبردهای تکان دهنده پرولتاریای بین المللی است بیگانه بوده و از قوانین عمومی جنگ انقلابی که صحت بکار بست آنها بارها و بارها به اثبات رسیده چشم پوشی می کند. جنگ کومله منعکس کننده یک جهانبینی بورژوائی، خط سیاسی رفرمیستی و تفکر نظامی منفعل و دفاعی می باشد.

عملیات ایذائی

 به جایگاه عملیات ایذائی در جنگ انقلابی بطور عموم و جایگاهی که کومله برای این نوع عملیات در نظر گرفته باید اشاره نمود؛ زیرا این عملیات بخش مهمی از عملیات نظامی اخیر کومله را تشکیل می دهد. عملیات ایذائی از آنجا که ضرباتی بدشمن وارد می سازد و محیط را برای او نا امن می سازد حائز اهمیت است. اما مهم اینست که این عملیات به چه منظوری انجام میگیرند. روشن است که این فعالیتها نمی توانند جدا از استراتژی نظامی کومله باشند: عملیات ایذائی در خود، بدون آنکه در خدمت و در راستای یک هدف و یا بمثابه بخشی از یک عملیات بزرگتر قرار گرفته باشند، در بهترین حالت تنها می تواند ضرباتی به دشمن وارد آورند، تنها به این منظور که ضربه ای را به او وارد سازند.

عملیات ایذائی آنگاه از ارزش کیفیتا بالاتر نظامی برخوردار می گردند که بمثابه بخشی از یک عملیات بزرگتر و در همسویی با آن قرار بگیرند؛ یا بمثابه بخشی از یک عملیات اپراتیو باشد. به عبارت دیگر پروسه ای از یک کارزار باشد. مثلا در فرمول ۱۶ ماده ای مائو تسه دون در کارزارهای ضد محاصره و سرکوب، عملیات ایذائی بخش مهمی از آن می گردد که بدون آن پیش برد کارزاری که هدفش نابودی دشمن است اگر غیر ممکن نباشد بسیار سخت است.

“دشمن پیشروی میکند، ما عقب می نشینیم؛ دشمن مستقر می شود، ما او را بستوه در می آوریم؛ دشمن فرسوده می شود، ما حمله می کنیم؛ دشمن عقب می نشیند، ما او را تعقیب می کنیم.” (از یک جرقه حریق بر می خیزد ـ مائو منتخب آثار جلد ۱)

در این فرمولبندی عملیات ایذائی بخش جدائی ناپذیر و پر اهمیت از کل پروسه است. در حقیقت بستوه درآوردن دشمن با عملیات و حرکتهای ایذائی امکان پذیر است. یعنی زمانی که دشمن مستقر می گردد، با استفاده از عملیاتهای ایذائی می توان با حداقل نیرو، حداکثر نیروی دشمن را فرسوده نمود، از توان و نیروهای آنها برای عملیات بعدی کاست، آنها را گمراه نمود و بعد حملات را علیه آنها سازماندهی نمود. اگر عملیات ایذائی در چنین پروسه ای و یا در همسویی باعملیات بزرگتری قرار نگیرد صرفا عملی چریکی و زدن ضربه ای به رژیم است. اینکار تنها هدفی که می تواند در برداشته باشد، نشان دادن نیروی خود به دشمن و محافل بین المللی است. استراتژی “نشان دادن قابلیتهای نیروی پیشمرگه” در انطباق با چنین هدفی قرار می گیرد. این همان سیاست استفاده از مبارزه مسلحانه بمثابه اهرم فشاری بر دشمن است. چنین جنگی نهایتا رفرمیستی است چرا که دشمن را نابود نمی کند.

عملیات در شهر

از خصوصیات دیگری که فعالیتهای نظامی کومله در این دوره داشته اهمیت “فوق العاده” دادن به شهر می باشد و مصاحبه این مطلب را تائید می کند. در حالیکه عملیات شهری از نقطه نظر نظامی دارای نقش تعیین کننده ای نیست. این عملیات نمی تواند از طریق تمرکز نیرو بخشی از قوای دشمن را مغلوب و نابود کند و اصلا چنین هدفی را در نظر ندارد و با توجه به مخاطراتی که در بر دارد می تواند ضربه های جبران ناپذیری از جانب دشمن بخورد. این عملیات، هدف را نقطه ضعیف دشمن قرار نمی دهد بلکه در جایی قرار می دهد که دشمن نه تنها از نظر نیرو قدرتمند و مستحکم است بلکه کنترل و شناخت نسبتا کامل به اطراف خود دارد؛ پایه طبقاتی رژیم در شهر وسیعتر است. به عبارت دیگر دژ دشمن در آنجا قرار دارد و قدرتش در آنجا به اندازه مناطق روستائی شکننده نمی باشد. نقل قول زیر از مصاحبه روشنگر همین مطلب می باشد:

“عملیات در شهر ها از دو لحاظ اهمیت دارد: اول اینکه ج.ا نیروی زیادی را در شهر ها متمرکز کرده و دور تا دور شهر ها را پادگانهای وسیع و قرارگاه و سیم خاردار گرفته و دوم اینکه حضور پیدا کردن نیروی پیشمرگه در دور و بر شهر ها و داخل آن و اجرای طرح عملیاتی و بعضا انجام دادن کار سیاسی و تشکیلاتی کار بسیار مهمی است. البته به لحاظ نظامی نیز کیفیتی دیگر از کار و فعالیت نظامی را نشان می دهد. وارد شدن به شهر ها صرفا انجام یک عملیات ساده نیست. هر واحد پیشمرگ ما اگر بخواهد برای عملیات پا به شهری بگذارد، باید از دهها پایگاه و قرارگاه بگذرد تا وارد منطقه عملیاتی شود این واحد حتما با کمین و گشتی های نیرو های دشمن برخورد می کند، وقتی وارد شهر شد و در جایی که برنامه عملیاتی خود را به پیش می برد نیروی دشمن تماما در این منطقه متمرکز می باشد یعنی پیش بردن عملیات در این جا لازمه اش بکار بستن اصول معین نظامی است.” ( از مصاحبه)

این تحلیل نشانگر حرکت فرماندهان نظامی کومله، درست در جهت عکس اصل تمرکز نیرو و استفاده از نقاط ضعف تاکتیکی دشمن برای نابود کردن ذره ذره نیروی دشمن می باشد. آنها نمی خواهند دشمن را به میدان خودی و یا لااقل به میدان مناسب برای خود جلب کنند. بعکس، این آنها هستند که به عمق نقطه قوت دشمن می روند و بعد از عبور از دامهایی که رژیم سر راه گذارده به نقطه تمرکز دشمن قدم می گذارند؛ آنگاه این عملیات ارزش سیاسی خاص خود را خواهد داشت. پس هدفی جز نمایش قدرت در کار نیست؛ زیرا در عرصه نظامی و بر طبق قوانین جنگ انقلابی چنین عملکردی برای تبدیل شدن از یک نیروی ضعیفتر به یک نیروی برتر نظامی، مهلک بوده و قادر نیست که هیچگونه دستاورد نظامی داشته باشد و یا تناسب قوا را به هم بزند. این تنها می تواند در خدمت سیاست “نشان دادن قابلیت نیروی پیشمرگه” و استراتژی اهرم فشار قرار گیرد و بس.

البته این اولین بار نیست که اینچنین با قوانین جنگ انقلابی ضدیت می شود. استراتژی جنگ خلق و تاکتیکهای آن که بر اصول تمرکز نیرو، پیشبرد جنگ نابود کننده و ایجاد پایگاههای انقلابی و جلب دشمن به عمق سرزمینهای خودی مبتنی است و در محور همه اینها اصل اتکاء به نقش پویای انسان قرار دارد، در دو دهه گذشته پیوسته از جانب جریانات رویزیونیستی در کشورهای آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا مورد مخالفت قرار گرفته است. اغلب آنها به شهر بمثابه “مهمترین” عرصه عملیات نظامی نگریسته اند چرا که هدف سیاسی رفرمیستی استفاده از مبارزه مسلحانه به مثابه اهرم فشار برای کسب امتیازاتی از رژیمهای ارتجاعی را در پیش گرفته اند. نمونه بارز آن جبهه فارابوندومارتی FMLN در السالوادور می باشد که در ماه نوامبر ۸۹ به یک سلسله حملات تهاجمی علیه شهر های السالوادور دست زد.[i][۱]

این حملات در مقیاسی بسیار عظیم تر از عملیات کومله و دمکرات انجام گرفت اما هدفش چیزی بیش از گرفتن امتیازاتی حقیر برای مذاکره نبود. تحت اینگونه استراتژی ها خونها ریخته می شود ـ نه جهت ساختمان دنیائی نوین برای ستمدیدگان بلکه برای هموار کردن راه سازش طبقاتی. اگر استراتژی کومله دقیقا همین استراتژی نباشد باید گفت، متاسفانه راهی را که آغاز کرده به آن سمت می رود.

البته مسئله ما نفی لزوم عملیات نظامی در شهر ها نیست. مسئله آنست که اینکار در چارچوب کدام استراتژی، طرح و نقشه نظامی؛ و با چه هدف سیاسی انجام می گیرد؟ نباید فراموش کرد که عملیات نظامی پراکنده با جنگ فرق دارد. عملیات مسلحانه در شهر عموما باید جزئی از یک طرح جنگی بوده و در خدمت متحقق کردن اهداف سیاسی و نظامی آن طرح گسترده تر قرار گیرد. عملیات نظامی شهری یک نیروی انقلابی که بالاجبار نیروئی کوچک است (چون قدرت سیاسی ندارد) نمی تواند به یک جنگ تمام عیار ارتقا یابد. این حکم هم منطبق است بر تئوریهای نظامی تدوین شده توسط مائوتسه دون (که تئوریهای نظامی پرولتاریا را به عالیترین سطح تکاملی خود رساند) و هم منطبق است بر تجارب جهانی و تاریخی. این عملیات نمی تواند دورنمای برقرار کردن مناطق پایگاهی و سازمان دادن توده های گسترده در جنگ انقلابی را داشته باشد. از اینرو نمی توان شهر را مرکز ثقل جنگ انقلابی قرار داد. چنانچه شهر محور عملیات نظامی گردد و یا اهمیتی بیش از اندازه به آن داده شود آنگاه اگر نگوئیم حرکتی چریکی و جدا از توده صورت می گیرد، باید بدانیم که اینکار در خدمت سیاست کسب امتیاز از دشمن است. از اینرو است که کومله با اصرارمیگوید:

“هر قدر بشود عملیات نظامی در شهر متمرکز باشد برای ما با اهمـیـت تر و ارزشمندتر می باشد.” ( از مصاحبه)

مسئله توده ها

کومله مدعی است که در پیشبرد جنگ خود به توده ها متکی است اما آیا واقعا کومله قادر گشته نیروی بالقوه توده ها را بالفعل گردانده و تنفر آنها نسبت به دشمن را به نیروئی سازمان یافته برای انقلاب تبدیل نماید؟ آیا در تاکتیکهای خود اصل اتکاء به توده ها را بکار می برد؟ آنچه  که مسلم است روحیه و پتانسیل مبارزاتی توده های کرد بالاست، آنها از میدان جنگ دور نشده و نسبت به جنگی که در کردستان جریان دارد بی تفاوت نگشته اند؛ آنها تا حد امکان خود را در این جنگ درگیر نموده و از نیروی پیشمرگه حمایت بعمل می آورند. این مسئله باعث شده که دشمن نتواند برنامه های خود را پیش برده و مقاصد شوم خود را عملی سازد.

بنظر نمی رسد که اتکاء کومله بر توده ها از ابتکار عمل خود توده ها خیلی فراتر رفته باشد. در “مصاحبه” بارها از اتکا به توده ها سخن رانده می شود. از اینکه توده ها خود داوطلبانه به کمک پیشمرگان شتافتند، در کار های تدارکاتی و خبر رسانی به پیشمرگان کمک کردند و حتی در عملیات نظامی شرکت جستند، صحبت می شود. اما هیچگاه از سیاست و طرح و فعالیتهای کومله برای سازماندهی آنان جهت شرکت در جنگ، توده ای کردن جنگ و نابودی دشمن سخنی در میان نیست؛ اتکاء به توده ها به انجام یکسری کار های تدارکاتی خلاصه می گردد و از نیروی لایزال آنان ـ بالاخص کارگران و دهقانان فقیر برای گسترش نیروی نظامی و جنگ استفاده نمی شود. تاکتیکهای عملیاتی کنونی کـومـه لـه بیش از همیشه دخالت توده را در امر جنگ محدودمی سازد؛ تمرکز عملیات در شهر ها و بر مبنای اصل “اختفا و پنهانکاری” شرایط شرکت بیشتر توده ها در جنگ را محدود می سازد.

اتکاء عمده کومله به سازماندهی در سطح گردانهای نظامی و تاکید بر “کیفیت متمرکز با توان رزمی بالای نیروی نظامی” و استفاده از تکنیکها و تاکتیکهای به اصطلاح پیچیده برای شرکت در عملیات نظامی در شهرها، هر چه بیشتر جنگ آنان را از دسترس توده ها بویژه توده های روستائی خارج می سازد. این مسئله زمانی که تاکید  بر سازماندهی واحد های تکاوری باقدرت بالای جسمی و رزمی گذاشته می شود بیش از پیش مانع شرکت وسیع توده های مردم در جنگ می گردد. نتیجه آنکه جنگ کومله از توده ها جداتر و جداتر می شود.

***

در حقیقت جهت گیری فعالیتهای نظامی کومله در یکسال اخیر عبارت است از: عقب نشینی های بیشتر بطرف عملیات دفاعی و زدن ضرباتی پراکنده به دشمن جهت نمایش قدرت و استفاده از مبارزه مسلحانه بمثابه اهرم فشار برای گرفتن امتیازاتی حقیر ـ بشیوه ای که حزب دمکرات از همان ابتدا در پیش گرفت. این حتی نسبت به قطعنامه رفرمیستی کنگره ۵ کومله گامی به عقب محسوب میشود و خود متاثر از جهت گیریهای تسلیم طلبانه خط “کمونیسم کارگری” در دوران کنونی می باشد.


[i][۱] در این زمینه به مقاله مندرج در حقیقت شماره ۱۷ بنام “السالوادور نیازمند جنگ خلق واقعی است “رجوع کنید.