خوش باد

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

(از: سیروس ماهان)

در مزرع خلق خون یاران خوش باد

سرسبزی جنگل و بهاران خوش باد

پیشانی کوه خفته در صبح سپید

رزم زن و مرد، صد هزاران خوش باد

بر کوه قدم بنه به جنگل گم شو

رگبار مسلسل فراوان خوش باد

می کوش به کار خلق زین رزم نوین

تاریخ کهن گلوله باران خوش باد

برفرق سحر ستاره ای سرخ نشست

اندیشه نو به نوبهاران خوش باد

دستی ز درون ظلمت شب جنبید

پیروزی رزم سربداران خوش باد

سرسبزی باغ عشق از خون تو بود

بنگر به فلق، سپیده باران خوش باد

در جام جهانمای تاریخ نگر

با خلق کبیر، قهرمانان خوش باد

نوروز نشست بر سر و سینه کوه

روییدن رزم جانسپاران خوش باد

برخیز به جنگ، کاین شب و تیره و تار

در آتش خشم خلق، ویران خوش باد

این آتش کین است که در دین مانده ست

ویرانی دین ز خاک ایران خوش باد

ای آنکه ز خون خلق پروار شدی

بر سینه تو گلوله باران خوش باد

بر گور کثیف تو یکی سگ نرود

مردار شدی و این به دوران خوش باد

افسانه دین چو شیشه دیو شکست

کشتار شما به روزگاران خوش باد

ماندیم به روزگار و مرگت دیدیم

نفله شدی تو در جماران خوش باد

تکریم تو کرده اند قومی وحشی

کشتار ز این پلیددونان خوش باد

مردی و سقط شدی و نام ننگت

بر تارک جهل مانده گاران خوش باد

جشن است و سرور و پایکوبان خلق اند

خلق از همه سو سرودخوانان خوش باد

در مرگ تو سوی ماشه دستی باشد

سرب از نفس تفنگ یاران خوش باد

دین تو پلیدی هزاران ساله ست

این دین به سقوط چاه ویلان خوش باد

چون بانگ خروس سر زند از سر کوه

جنگیدن تن به تن به ایران خوش باد

دانی که ز سر، دست نمی داریمت

شوریدن نسل سربداران خوش باد