گزیده ای از مقاله کمونیستها و جنبش کارگری مندرج در حقیقت شماره ۱۵

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

حقیقت ارگان حزب کمونیست ایران ( م – ل – م ) شماره ۱۸ آبانماه ۱۳۸۳

سئوال: رهنمود حزب ما در زمینه تشکیلاتی برای پیشبرد مبارزات اقتصادی کارگران  و ادامه کاری آن چیست؟

جواب: رهنمود پایه ای همان است که لنین در کتاب «چه باید کرد؟» جلو گذاشت. او به تفصیل توضیح داد که کارگران چگونه می توانند در شرایط استبدادی، برای پیشبرد مبارزات جاری خود بطور مخفی متشکل شوند.

به قول او «وجود هسته کوچک بهم پیوسته ای از کارگران کاملا مطمئن، آزموده و آبدیده که در نواحی عمده دارای اشخاص مطمئنی بوده و بر طبق قواعد پنهانکاری با سازمان انقلابیون مربوط باشد کاملا می تواند با استفاده از مساعدت وسیع توده ها، بدون داشتن هیچگونه صورت رسمی، کلیه وظایفی را که بر عهده سازمان حرفه ای (صنفی) است انجام دهد. بعلاوه آنچنان انجام دهد که مطلوب سوسیال دمکراسی (جنبش کمونیستی) است. فقط بدین وسیله است که می توان علیرغم تمام ژاندارمها به تحکیم جنبش حرفه ای (صنفی) سوسیال دمکراتیک (و نه جنبش صنفی ساخته دست حکومت و لیبرالها) نائل شد.» (متن داخل پرانتزها از ماست)  

   این رهنمود ناظر بر یک تجربه تاریخی بزرگ انقلابی در شرایط استبدادی برای تشکیل سازمانهای توده ای کارگری است که متاسفانه بسیاری از فعالین چپ جنبش کارگری ایران چشم خود را بر آن بسته اند.

 اما مسئله اصلی چیز دیگری است. وقتی پای تشکل به وسط می آید مهمترین مسئله، ادامه کاری آن است. ادامه کاری در سطوح مختلفی مطرح است: هم در سطح پیشبرد مبارزات جاری کارگران، و هم در سطح کلی تر در ارتباط با انقلاب. ادامه کاری تشکلات صنفی نیز نیازمند یک ستون فقرات حزبی است. یعنی همان چیزی که لنین در ’چه باید کرد’ آن را به عنوان سازمان انقلابیون حرفه ای تشریح کرد. لنین تاکید کرد که باید بین سازمان حرفه ای (یا صنفی) کارگران با سازمان انقلابیون حرفه ای (کمونیستها) تفاوت گذاشت و میان این دو التقاط بوجود نیاورد. سازمان انقلابیون حرفه ای از کمونیستها تشکیل می شود و سازمان صنفی کارگران از هر کارگری که به لزوم اتحاد برای مبارزه علیه کارفرما و حکومت پی برده است. بی جهت نبود که لنین تاکید کرد : «اگر ما کار را از پی ریزی محکم سازمان استوار متشکل از انقلابیون شروع کنیم خواهیم توانست استواری جنبش را من حیث المجموع تامین کنیم و هم هدفهای سوسیال دمکراتیک (کمونیستی) را عملی سازیم و هم هدفهای تردیونیونی را. اما اگر کار را از سازمان وسیع کارگری که به اصطلاح بیشتر در «دسترس» توده باشد شروع کنیم، آنگاه ما نه این هدف را عملی خواهیم کرد و نه آن دیگری را.»  

در نتیجه به هیچوجه نباید به ایجاد ستون فقرات حزبی کم بهائی داد. تنها با ایجاد و گسترش آنست که می توان به پیشبرد سطوح گوناگونی از مبارزه و به شکل گیری انواع محافل و سازمانهای توده ای یا تجمعات غیر رسمی کمک کرد، با آنها در ارتباط بود، آنها را بهم متصل و هدایت کرد و طرق و فرمهای صحیح برای تشکیل سازمانهای حرفه ای صنفی و توده ای در شرایط استبداد را در پیش گرفت.

البته در اینجا لازمست به یک نکته کلی تر در زمینه ادامه کاری اشاره کنیم. مسئله تضمین ادامه کاری این نوع تشکلات، یک امر در خود نیست. تجارب تاریخی در ایران نشان می دهد تا زمانی که رژیمهای ارتجاعی بر اثر شکل گیری بحرانهای انقلابی و یا مبارزات توده ای انقلابی و گسترده تضعیف نشوند، نمی توان انتظار پا گیری تشکلات مستقل کارگری گسترده را داشت. واقعیت اینست که تحقق مطالباتی چون «آزادی تشکلات مستقل توده ای و کارگری» به مبارزات عمومی برای سرنگونی رژیم گره خورده است. تنها با چنین چشم انداز مبارزاتی می توان دشمن را عقب نشاند و حتی قبل از سرنگونی رژیم به برخی از این مطالبات دست یافت.

   در عین حال تجربه نشان داده که سرکوب انقلابیون و جنبش انقلابی، پیش درآمد از هم پاشیدن تشکلات صنفی کارگران هم هست. در تاریخ ایران همواره ارتباط تنگاتنگی بین این دو مسئله وجود داشته است. یعنی ادامه حیات تشکلات توده ای، در بعد درازمدت کاملا بستگی به چگونگی ادامه یابی انقلاب پرولتری در ایران دارد.

….

مبارزات اقتصادی در بهترین حالت و حتی در رزمنده ترین شکل کماکان در دایره مناسبات بورژوائی قرار دارد، زیرا اساسا حول فروش بهتر نیروی کار و چک و چانه زدن با کارفرمایان و  دولت است. یعنی سرلوحه مبارزات اقتصادی، شعار «مزد عادلانه در برابر کار عادلانه» است نه شعار«الغای کارمزدی» . «الغای کار مزدی» تنها از طریق پیشبرد یک مبارزه سیاسی همه جانبه و انقلابی یعنی سرنگون کردن قدرت سیاسی بورژوازی و کسب قدرت سیاسی و بر آن پایه محو مناسبات تولیدی بورژوائی صورت می گیرد .گام اول، سرنگونی قهرآمیز قدرت دولت بورژوائی است که از این مناسبات تولیدی محافظت می کند.

   خصلت اساسی مبارزه اقتصادی اینست که در مدار مناسبات موجود می چرخد. به همین خاطر از نظر سیاسی، خیلی راحت می تواند سیاستهای بورژوائی را در بطن خودش بپذیرد و پرورش دهد. در تاریخ سرمایه داری کم نبودند مبارزات اقتصادی رادیکال کارگران در گوشه و کنار جهان که سرانجام در مقابل بورژوازی تسلیم شدند.

   کمونیستها اگر آن راهی را که لنین سیاست منحرف کردن مبارزات اقتصادی نامید در پیش نگیرند، علیرغم هر نیتی که داشته باشند، آخر و عاقبت خصلت انقلابی خود را از دست خواهند داد.

   حالا با توجه به این بحثها حتما می پرسید که اصولا چه نیازی به جنبش اقتصادی طبقه کارگر است؟ و ما با تاکید می گوییم این جنبش لازم است زیرا در مقابل هر شکلی از ستم باید مقاومت را سازمان داد. اما از درون مبارزات اقتصادی، حداکثر چیزی که بدست می آید بهبود شرایط کار است (آنهم نه همیشه). از درون مبارزه اقتصادی نه رهائی از زنجیر کار مزدی بدست می آید و نه یک جنبش سیاسی انقلابی سر بلند می کند. وظیفه عمده کمونیستها در قبال مبارزات اقتصادی کارگران صرفا دفاع از آنها نیست، بلکه منحرف کردن آنها از مسیر خودبخودی سیاست های بورژوائی و کشاندن آنها به مسیر نبرد آگاهانه سیاسی است. کمونیستها در جریان این مبارزات همواره باید مسائل بزرگتری را در مورد ماهیت نظام سرمایه داری، دولت و راه رهائی طبقه کارگر طرح کنند و آگاهی کمونیستی را با کارگران پیوند دهند.

 کمونیستها به مبارزات اقتصادی همانطور که لنین گفت بصورت «مدرسه جنگ» نگاه می کنند نه خود جنگ. مدرسه جنگی که کارگران در آن حس اتحاد و همبستگی، بالارفتن روحیه نبرد با دشمن و مقابله با مکر و حیله های دولت و کارفرمایان را تجربه می کنند. اما اگر کسی  «مدرسه جنگ» را خود جنگ جا بزند عملا به فریب کارگران یاری می رساند.

………….  

سئوال: ارزیابی حزب ما از برخورد گروهها و جریانات چپ در برخورد به جنبش کارگری چیست؟

جواب: ……………

به جرئت می توان گفت که در این مباحث از افق و اهداف والای کمونیستی خبری نیست و صحبتی از استراتژی انقلابی برای کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر به میان نمی آید. مباحث، همه حول چگونگی سازمان دادن مبارزات اقتصادی و تشکلات صنفی کارگران است. کسی صحبتی از حزب به مثابه کلیدی ترین تشکیلات طبقه کارگر و ارتش خلق به مثابه اصلی ترین ابزار برای کسب قدرت سیاسی نمی کند.

   بعضی ها به دوران اولیه پیدایش مارکسیسم و رابطه آن دوره کمونیستها با مبارزات اقتصادی کارگران رجوع می کنند و می گویند که کمونیستها صرفا یک گرایش خاص درونجنبش طبقه کارگرند و وظیفه اصلی شان هم خدمت به مبارزات جاری کارگران است. آنان نکته مرکزی مارکس در مانیفست کمونیست که ضدیت با خودروئی و دنباله روی از جنبش کارگری است را نادیده می گیرند یا فراموش می کنند. آنان بحث اساسی “مانیفست کمونیست” را در مورد فلسفه وجودی کمونیستها از قلم می اندازند. مانیفست تاکید کرد که کمونیستها  ضمن شرکت در مبارزه جاری باید همواره منافع عمومی و آینده کمونیستی را در نظر داشته باشند. آنچه که فعالیت امروز و کیفیت آنها را تعیین می کند اهداف نهائی یعنی کسب قدرت سیاسی و ساختن جامعه سوسیالیستی و پیشروی بسمت کمونیسم جهانی است نه سطح کنونی آگاهی  کارگران و مبارزات جاری شان. متاسفانه در فضای کنونی جهان، این قبیل دنباله روی ها تحت عنوان اینکه «طبقه کارگر خودش مستقیما باید قدرت بگیرد نه حزبش»  ظاهر عامه پسندی به خود می گیرد. اما مضمون این حرف هیچ چیز نیست جز زیر سئوال کشیدن رسالت طبقه کارگر و ضرورت رهبری کمونیستی.

   بعلاوه برخی کسانی که خود را طرفدار سوسیالیسم و کمونیسم می دانند حاضر به قبول این واقعیت بزرگ تاریخی نیستند که نزدیک به صد سال از زمانی که جنبش کمونیستی بین المللی رابطه تنگاتنگی با مبارزات اقتصادی طبقه کارگر داشت و به نوعی جنبش سوسیالیستی با آن مترادف بود، گذشته است. در همان اوایل قرن بیستم، اساسا پس از انقلاب اکتبر روسیه، شکافی بین جنبش کمونیستی و جنبش اقتصادی کارگران شکل گرفت. این واقعیتی عینی است که باید آن را برسمیت شناخت.

  جا دارد در آینده به این مسئله بیشتر پرداخته شود، ولی در اینجا مختصرا می توان گفت که برخی تحولات عینی و ذهنی در سطح جهانی موجب تغییر رابطه بین جنبش کمونیستی و جنبش کارگری شد. عواملی چون گذر سرمایه داری رقابت آزاد به امپریالیسم و شکل گیری قشر اشرافیت کارگری در کشورهای پیشرفته و بورژوا زدگی بخش مهمی از کارگران این کشورها و پاره ای بهبودها در زمینه شرایط زندگی و کار و تولید، زمینه های عینی مبارزات اقتصادی رزمنده و رادیکال کارگری به سبک اواخر قرن نوزده را به نوعی تضعیف کرد. یک عامل دیگر، انتقال مرکز ثقل انقلابات جهانی به کشورهای تحت سلطه و مواجه شدن طبقه کارگر این کشورها با وظیفه ضروری و عینی پیشبرد مبارزه مسلحانه به عنوان عالی ترین شکل مبارزه ملی و طبقاتی بود(امری که غالبا از همان ابتدای جریان تدارک کسب قدرت سیاسی امکان پذیر بوده است).و بالاخره مهمترین عامل، شکل گیری قدرت سوسیالیستی در جهان بود که تاثیرات قابل ملاحظه ای بر اشکال و محتوی و سمت و سوی دیگر مبارزات اجتماعی منجمله مبارزات روزمره کارگران بجای گذاشته بود.

اینها واقعیاتی است که سالها پیش تشخیص داده شده بود و جمعبندی و سنتز آن به بخشی از دانش و درک کمونیستهای انقلابی تبدیل شده بود. اما انگار همه اینها از ذهن اکثر فعالین و جریانات چپ در جنبش ایران پاک شده است. اینها آنچنان ذهنی گرایی مفرطی از خود بروز می دهند که اعجاب انگیز است. بسیاری در آرزوی تکرار چیزهائی هستند که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل قادر نیستند برخی واقعیتهای عینی جامعه و جهان امروز را درک کنند و یا نیروها و اشکال نوین مبارزه ای که علیه سرمایه داری جهانی براه افتاده است را دریابند. فی المثل برای بسیاری از آنها قابل فهم نیست که چرا امروزه در جهان این جوانان هستند که در صف مقدم مبارزه علیه گلوبالیزاسیون و جنگ قرار دارند. به نظر بسیاری از آنها این قبیل مبارزات ربطی به طبقه کارگر ندارد و حتی بنوعی مزاحم مبارزه طبقاتی (در واقع مبارزه اقتصادی کارگران) است. در صحنه داخلی ایران هم اینها قادر نیستند ارتباط مبارزه کارگران با مبارزات زنان و جوانان را درک کنند. و یا اهمیت لازم را به شورشهای قهر آمیز محلات کارگری که یک شکل مهم مبارزات کارگری است نمی دهند و آن را نادیده می گیرند.

سئوال: ما با چه انحراف عمده ای روبرو هستیم و مختصات آن چیست؟

جواب: ما کماکان با خط یا گرایش انحرافی روبرو هستیم که زمانی لنین نام «اکونومیسم» بر آن نهاد. مشخصه اصلیش کرنش به خودروئی است. عموما از نظر اکونومیستها، آن جنبشی واقعا خصلت ضد سرمایه داری دارد که خود انگیخته باشد و مبارزه اقتصادی کارگران را به عنوان شکل عمده مبارزه طبقاتی دنبال کند.  آنان هم و غم خود را سازمانیابی این مبارزه می دانند. آنان غالبا مبارزه کارگران را از کل مبارزه سیاسی سراسری و جنبش قشرها و طبقات دیگر مانند زنان ، جوانان و دانشجویان،  دهقانان و ملل ستمدیده جدا می کنند و در بهترین حالت می خواهند به همان مبارزه اقتصادی جنبه سیاسی دهند.

   حال آنکه  حقیقت  آن است که یکم، از درون هیچ جنبش خودانگیخته ای  آگاهی کمونیستی (و انترناسیونالیستی) زاده نخواهد شد. چرا که کمونیسم علم است و غالبا دور از دسترس کارگران و این وظیفه کمونیستهاست که این علم را به میان این طبقه ببرند.

دوم، و به همان دلیل اول، طبقه کارگر هرگز با پیشبرد مبارزه اقتصادی به کلیدی ترین تشکیلات خود یعنی حزب دست نمی یابد. البته ممکنست مبارزه اقتصادی به اشکال گوناگون تشکل پا بدهد اما به تشکل حزبی پا نخواهد داد.

سوم، آن آگاهی که از دل مبارزه اقتصادی بیرون می آید، غالبا خصلت محلی یا حرفه ای  (صنفی) داشته و کاملا از یک آگاهی سراسری و کشوری (حتی در بعد اقتصادی) فاصله دارد، چه برسد به آگاهی از کارکرد اقتصاد جهانی سرمایه داری. حتی در زمینه افشاگریهای اقتصادی همه جانبه نیز کارگران نیاز به یک حزب انقلابی دارند. 

چهارم، تا زمانی که طبقه کارگر کلیه قشرها و طبقات را نشناسد، از مناسبات بین تمام طبقات با دولت و حکومت و مناسبات بین خود این طبقات و قشرها شناخت کسب نکند، نمی توان صحبتی از دستیابی او به آگاهی عمیق طبقاتی کرد. طبقه کارگر تنها از طریق شرکت فعال در مهمترین مبارزات سیاسی جاری است که می تواند از نقش و جایگاه قشرها و طبقات دیگر آگاه شود و در رقابت با نیروهای حاضر در صحنه نقش رهبری خود را بیابد. کارگری که امروز به دفاع از دیگر جنبشهای توده ای بر نخیزد، در آنها شرکت فعال نداشته باشد و برای تاثیر گذاری بر آنها تلاش نکند، هیچگاه آگاهی طبقاتی ضروری و توان لازم برای رهبری کردن انقلاب را بدست نمی آورد. این بخشی از دینامیسم حرکت سیاسی طبقه کارگر است. هر اندازه طبقه کارگر در گسترش جنبشهای سیاسی ضد رژیمی نقش فعال ایفا کند، هر اندازه تلاش کند قشرها و طبقات مختلف در این جنبشها را به دور برنامه و استراتژی خود متحد و رهبری کند، برای انقلاب و کسب قدرت سیاسی و اداره جامعه آینده بیشتر آماده خواهد شد.

همه این موضوعات که در مخالفت با اکونومیسم مطرح کردیم، صد سال پیش توسط لنین در کتاب «چه باید کرد؟» مورد بحث قرار گرفت. بی جهت نیست که امروزه این کتاب اصلا و ابدا  مورد اشاره این دسته از فعالین چپ قرار نمی گیرد. گویی انگشت اتهام لنین در ’چه باید کرد’ متوجه خود اینهاست. این کتاب بود که نقطه عزیمتی نوین و انقلابی در برخورد به جنبش کارگری و رابطه جنبش کمونیستی با آن و بطور کلی رابطه بین عنصر آگاهی و عنصر خودبخودی جلو گذاشت.

   یک قرن پیش، لنین در آن کتاب محدودیتهای جدی مبارزه خودبخودی توده ها را تشخیص داد و نیاز به حزب پیشاهنگ را بمثابه نیروی انقلابی آگاه پیش کشید. حزبی که مبارزه بسوی هدف انقلابی سرنگون کردن نظم کهن و متولد کردن جهان نوین را رهبری کند. از آن زمان تا بحال حقایق مبارزه طبقاتی صدها بار درستی تحلیل لنین را بنمایش گذاشته است.  ما مطالعه این اثر با ارزش تاریخی را به همه مبارزین، بویژه نسل جوان پیشنهاد می کنیم.

……….

توضیح: تمام این مقاله را می توانید در حقیقت شماره ۱۵ و یا در تارنمای حزب کمونیست ایران (م ل م) در بخش “موضوعات” و فصل “جنبش های توده ای” مطالعه کنید