تظاهرات های عظیمی به مقابله با بوش در نیویورک بر پا شد

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

کنگره حزب جمهوریخواه جرج بوش، به بزرگداشت منفورترین چهرهء جهان پرداخت. در واقع اجرای یک نمایش فریبکارانه برای مردم جهان و همچنین میلیونها نفر آمریکائی بود؛ و قرار بود نشان دهد که پشتیبانی داخلی برای برنامه ای که رئیس جمهور آنان را این چنین منفور جهانیان کرده است، زیاد است. این کنگره قرار بود نمایش صف آرائی گردانهائی باشد که این انگیزه زشت را در آغوش گرفته اند، تلاشی باشد برای نشان دادن آنکه مخالفین جرات مخالفت درست و حسابی ندارند.

درست برعکس! نیم میلیون نفر علیه این کنگره تظاهرات کردند.  مردم با  اضطرار و شدت به خیابان آمدنتد  تا  نشان دهند که در مقابل آینده ای که  بوش می خواهد بسازد ساکت و سربراه نخواهند بود. امده بودند بگویند آینده ای دیگرو جهانی دیگر ممکن است، طلب می شود و بشدت ضروری است.

در این شهر دو آینده مانند دو قطب متضاد که نمی توانند با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند، یکدیگر را تحمل کرده و برابری داشته باشند، بهم رسیدند

هر جا که میرفتی پرچم سرخ یا مردمی با نشریه کارگر انقلابی را می دیدی و میتوانستی این سرود را بشنوی: ” زمین میلرزد\ از باب آواکیان بیآموز\ امپراطوری میلرزد\ از باب آواکیان بیآموز!”

۶سپتامبر ۲۰۰۴. سرویس خبری جهانی برای فتح. کنگره  حزب جمهوریخواه جرج بوش، به بزرگداشت منفورترین چهرهء جهان پرداخت. در واقع اجرای یک نمایش فریبکارانه برای مردم جهان و همچنین میلیونها نفر آمریکائی بود؛ و قرار بود نشان دهد که پشتیبانی داخلی برای برنامه ای که رئیس جمهور آن را این چنین منفور جهانیان کرده است، زیاد است. این کنگره قرار بود نمایش صف آرائی گردانهائی باشد که این انگیزه زشت را در آغوش گرفته اند، تلاشی باشد برای نشان دادن آنکه مخالفین جرات مخالفت درست و حسابی ندارند. درست برعکس! نیم میلیون نفر به تظاهرات علیه حزب جمهوری خواهان پرداختند. چنین تظاهراتی در چند دهه گذشته در  نیویورگ سابقه نداشت. نیویورک  صحنهء مقاومتی بزرگ شد و به مدت یک هفته کارزارهای خیابانی از هر نوعش به اجرا در آمد.

نیویورک برای این کنفرانس انتخاب شده بود چرا که صحنه حملات ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ بود؛  حملاتی که حکام آمریکا برای دمیدن به جو وحدت ملی درخدمت به حمله  به افغانستان و عراق، استفاده کردند. برای تقویت امیالشان، “عامل ترس” را بطور سرسام آوری بکار گرفتندد. و بالاخره به هیستری کله پوکی دامن زدند. و در میان کله پوکها اینطور تلقین کردند که مخالفت خیابانی را می توان  شکل خفیفتری از “تروریسم” بحساب آورد! و حتا تهدید کردند که در خیابانها دست بخشونت علیه  مخالفین  خواهند زد. با این وجود مقاومت عظیمی شکل گرفت. مطبوعات گزارش دادند که  اکثریت ساکنین نیویورک از این اعتراضات حمایت کردند و ده در صد عزم خود را برای پیوستن به یک یا چندتا از آکسیون های اعتراضی  اعلام کردند. مطبوعات نوشتند که این خود نشانه یک برآمد سیاسی در ایالات متحده  است.

هفته کارزار ۲۶ آگوست با اعتراض علیه بوش توسط ۵۰۰۰ نفر دوچرخه سوار که در حال عبور از دره های میان آسمانخراشهای مرکز شهر مانهاتان شعار میدادند، شروع شد. در واکنشی که از قرار می باید کل حال و هوای هفته آینده را نشان بدهد، پلیس با موتور سیکلتهای گازی برای پراکنده کردن صف فشرده دوچرخه سواران به میان آنها زده و  در نقطه پایانی ۲۶۰ نفر از آنها را دستگیر کرد. روز بعد ۲۵۰۰۰ زن در دفاع از حق سقط جنین که مورد حمله دولت بوش است، به راهپیمائی از روی پل بروکلین پرداختند.

علاوه بر راهپیمائی اصلی در ۲۹ آگوست، روزهای بعد شاهد کارزارهای آشوبگرانه، اغلب مختل کننده و ابتکاری از هر نوعش بود، کارزارهائی چون تاتر خیابانی ( “میلیاردرهای مدافع بوش” که لباسهای اعلاء و رداهای تجملی بر تن دارند) تا شعر خوانی و راهپیمائی های چندهزار نفره. حدود ۱۸۰۰ نفر دستگیر شد،عمدتاً از میان جماعتی که نافرمانی مدنی میکرد اما همچنین از میان کسانیکه کنار ایستاده بودند و زیر یورش پلیس قرار میگرفتند. صدها نفر را در انبارهای آلوده به مواد شیمیائی چندین روز، حتی بعداز حکم قاضی برای آزادی آنها، در بازداشت نگاه داشتند.

امروزه در آمریکا حتی نظرسنجی های رسانه های اصلی گزارش از مخالفت بیشتری نسبت به حمایت از جنگ عراق میدهند، بااین وجود رقیب انتخاباتی اصلی بوش در انتخابات نوامبر برای ریاست جمهوری، جان کری از حزب دمکرات، گفته است جنگ را ادامه خواهد داد. اکیل بومانی نوشت، ” حزب دمکرات روشن کرده علیرغم آنکه اکثریت قابل توجهی از پایه اش مخالف جنگ هستند، هیچ بخشی از این تظاهراتها را قبول ندارد.”

نقل قول فوق و مقاله زیر که نوشته اوزاج بل است در تارنمای نشریه کارگر انقلابی ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا که صدر آن باب آواکیان می باشد نصب شده است. این مقالات  از “گروه نویسندگان انقلابی” است که از تظاهرات نیویورک گزارش تهیه کرده اند.

قبل از آنکه خود جماعت را ببینم غرش صداها را شنیدم. به خیابانی فرعی برای رسیدن به جائیکه تظاهرات از آن آغاز شده بود پیچیدم،انچه شنیدم مانند صدای خروش موج های عظیم اقیانوس بود که به صخره ها میخورد و حس کردم عبور قطار غول آسائی با غرش در زیر زمین چگونه چیزی میتواند باشد. و بعد آنها را دیدم… صدهاهزار نفر که سیلی  از آدم هائی را بوجود آورده بود که در جوش وخروش با غرش های خشمگین و فریادهای پر احساس در حرکت بودند، مردمی که عاجلانه خواهان زندگی ای هستند که بنایش بر ترس نباشد. این  مردم نمی خواهند شهروندان یک امپراطوری جهانی ـ یک روم جدید ـ که خود را برتر از جهان قرار می دهد، باشند. این مردم نمی خواهند یک رئیس جمهور قاتل و دروغگو داشته باشند. مردم علیرغم ممنوعیت فوق العاده ـ تهدید از جانب مقامات شهر، حضور گسترده پلیس، ربودن تظاهرات کنندگان و انگ تروریست زدن به آ نها ـ به خیابان آمدند. آنها امدند تا تمام  نیروی  قدرت جمعی شان را در ندائی متحد که فریاد میزند، “نه” ، بازاحساس کنند.

به آنها گفته شده بود در پارک مرکزی نمی توانند راهپیمائی کنند، لذا به درز وبیلیم های منجمد شهر هجوم آوردند و  به اندازه ۴۰ بلوک خیابانها را پر کردند و با همان حضورشان به  ساکت ماندن  در گتوهای  متروک و حصار کشی شده  نه گفتند. بارها بر سرشان کوبیده بودند که مخالفت جرم است، که فکر نقادانه در سیستمی که ترس از اندیشیدن را دامن میزند، غیرقانونی و خطرناک است. و اگر آنقدر “رادیکال” باشی که علناً با رژیم بوش مخالفت بکنی، یک افراطی و یا چیزی  بدتر از آن هستی.  اما مردم برای این حرفها تره هم خورد نکردند.

برعکس، در شمار صدها هزار به خیابان های مانهتان ریختند، با کالسکه های بچه، با مادربزرگ هایشان، خواهرانشان، و حتی حیواناتشان ـ برای مخالفت با جهت گیری کشور. شعارهائی را بالای سرشان گرفته بودند در بیان عدم توافق شان با این ماشین بزرگ جنگ و سرکوب.دست رد به سینه “خانواده محترم آمریکائی” بودن زده بودند.  پیراهن هائی پوشیده بودند با نوشته “تاپالهء گاو” یا عروسک های پلاستیکی سمبل بوش، دیک چنی (معاون بوش)  و اشکرافت و رامسفلد را حمل میکردند.

ناسزاخورده ترین، منفورترین، نامطمئن ترین، ناچسب ترین، رئیس جمهور مسخره در تاریخ این کشور محرک چیزی شد که نیویورک تایمز آنرا “برجسته ترین” سال اعتراض انتخاباتی در چند دهه گذشته خواند و گفت چنین تظاهراتی از زمان  تظاهرات مردم خشمگین مردم علیه جنگ ویتنام که در  شیکاگو در  سال ۱۹۶۸ علیه  کنگره حزب دموکرات برگزار شد، سابقه نداشت.

مردم با فوریت وشدت بالائی برای نشان دادن اینکه در مقابل آینده ای که بوش تدارک می بیند ساکت و سربراه نخواهند بود، بیرون آمده بودند. امده بودند بگویند آینده ای دیگرو جهانی دیگر ممکن است، خواسته میشود و بسیار ضروری است.

با این ادعا که کنگره جمهوریخواهان آماجی برای تروریستهاست، در شهر فضائی ترسناک ایجاد کرده بودند. دستگاه های امنیتی کشور بطرز بیسابقه ای در نیویورک متمرکز شده و بر تعداد ممنوعیت ها بطرز بیسابقه ای افزوده بودند. رئیس اداره امنیت داخلی ، تام ریج، خودش شخصاً برای نشان دادن سطح نیروهای امنیت  و اسلحه های جدیدشان، برای استفاده از تمامی ۴۰۰۰۰ پلیس نیویورک و همکاری بیش از ۳۰ اداره پلیس ـ در شهر حضور یافته بود، و چنین نشان میدادند که این شهر جزیره ای از ” زمین، دریا و هوا” تحت پوشش قرار گرفته است. گارد ملی را فراخوانده بودند. آنها در بلوکهای اطراف مدیسون اسکور گاردن، که محل برگزاری  کنگره  جمهوریخواهان بود “منطقه غیر قابل طردد” بوجود آورده ودر یک شعاع ۱۹ بلوکی ۱۰۰۰۰ پلیس را مستقر کرده بودند. در ۲۹ آگوست آنها پلیس پیاده، سوار دوچرخه، اسب سوار، درون هلیکوپتر، و ماشین های نوع زرهپوش داشتند.

اف بی آی هفته ها قبل از کنفرانس با این هشدار که  56 گروه  و افراد معینی را تحت نظر گرفته است در نیویورک حاضر شده بود. و بدنبال شکار و بازجوئی تظاهرکنندگان ( بعضاً در نقاط دیگر کشور)، حتی بازجوئی از اقوام آنها،  بود. میخواستند این افراد را تهدیدکرده، همچنین نیروهای گسترده تر را از بیرون آمدن در روز موعود بترسانند.

در این شهر دو آینده مانند دو قطب متضاد که نمی توانند با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند، یکدیگر را تحمل کرده و برابری داشته باشند، بهم رسیدند. نه، این دو آینده کاملاً متضاد یکدیگر بودند. پس، علیه یکدیگر فشار آورده، برای پیروزی جنگیده، و یک طرف در ۲۹ آگوست پیروز شد. این کارزارهای اعتراضی اخبار شبانه و روزی را در  رسانه های انگلیسی  و  اسپانیولی زبان کشور تحت الشعاع قرار داد.

آنقدر تعداد جمعیت زیاد بود که راهپیمائی شش ساعت بطول انجامید تا باتمام برسد ـ جلوی تظاهرات حتی قبل از آنکه عقب آن شروع بحرکت کرده باشد به انتهای راهپیمائی رسیده بود. هر جا که میرفتی، در متروها، داخل و خارج پارک ها ـ همه جا تظاهرکنندگان ضدبوش را میدیدی. و اکثریت مردمی نبودند که فعالانه و منظماً در سیاست و مبارزات سیاسی در گیر باشند. اکثراً آدم های معمولی بودند، بیشترشان آدم های دمکراتی بودند که فقط نمی توانستند زمانیکه کشور بشتاب در مسیر ربودن جهان بدرون شبکه امپریالیستی اش است،  بکناری به نظاره بایستند.

باعزم و تحملی بزرگ آمده بودند تا به شکنجه در زندان و در کشورهای خارجی و مجتمع سازی از مهاجرین در این کشور، نه بگویند. مشتها علیه پلیس اتاق خواب و غیرقانونی بودن همجنسگرائی به هوا بلند میشد. با پوشیدن تی شرت های ” من میگویم نه “، با بلند کردن پرچم کره زمین و بدست گرفتن شعارهای  به نام ما نه، اعلام میکردند “نه!” با ورجه وورجه به آهنگ طبل، شیپور وادوات موسیقی دم دست، مخالفت را آزادگی و جنگ را جنایت اعلام میکردند. آنها از هاوائی، اوهایو، مونتانا، ویسکانسین، ماین، کارولینای شمالی، کالیفرنیا، تگزاس، آریزونا، شیلی، کانادا، آلمان، وخیلی جاهای دیگر…آمده بودند.

بسیاری از راهپیمایان که طرفدار حزب دموکرات آمریکا بودند عصبانی بودند زیرا حزب دمکرات از بسیج آنان علیه جنگ خودداری کرده و حتا گفته بود به این تظاهرات نروند. خیلی های دیگر حضور داشتند ـ جوانان شورشی ماسک بر صورت و انقلابیونی از بریگارد جوانان حزب کمونیست انقلابی که بمردم نشان میدادند آنها مجبور نیستند به شعار “هرکسی بجز بوش” رضایت بدهند ـ که آنها میتوانند برای آینده ایی کاملا  متفاوت و کاملاً رهائیبخش بجنگند. هر جا که میرفتی پرچم سرخ  یا مردمی با نشریه کارگر انقلابی را دیده، و میتوانستی این سرود را بشنوی: ” زمین میلرزد\ از باب آواکیان بیآموز\ امپراطوری میلرزد\ از باب آواکیان بیآموز!”  

حزب کمونیست ایران ( م – ل – م )