شورش محرومان

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

گتوهای حومه پاریس شعله ور شد و  جرقه هایش را به سراسر فرانسه و کشورهای همسایه پرتاب کرد

شورش جوانان محلات فقیر نشین پاریس مانند ماده مذابی از اعماق جامعه پر تبعیض و شکاف فرانسه جوشید و کل جامعه فرانسه را تکان داد. هیئت حاکمه فرانسه که هنوز ارتعاشات این زمین لرزه را حس می کند استقرار “وضعیت اضطراری” (حکومت نظامی) را که پس از گذشت ۱۱ روز از شروع خیزشها اعلام کرده بود تا اوایل سال ۲۰۰۶ تمدید کرده است. آخرین بار که دولت فرانسه  وضعیت اضطراری اعلام کرد زمان خیزش جوانان و کارگران در سال ۱۹۶۸ بود. شورش این جوانان فضای سیاسی نوینی را در فرانسه آفریده است. ضربه محکمی بر جو سازشکاری و رفرمیسم که در نسل شکست خورده ۱۹۶۸ غالب است، خورده است. حداقل در میان بخشی از جوانان ضرورت انقلاب و چگونه انقلاب کردن جایگزین بحثهای انتخابات شده است. رسانه های گروهی و احزاب حاکم بورژوازی (منجمله  احزاب به اصطلاح سوسیالیست و به اصطلاح کمونیست فرانسه) بی وقفه چهره ای منفی از این جوانان ترسیم می کنند. اما واقعیت آن است که این جوانان با تمام آن توان و آگاهی که در  اختیار داشتند ندای بیداری را در جامعه خفته فرانسه سر دادند.

 در زیر اطلاعیه حزب را به این مناسبت می خوانید.

روز ۲۷ اکتبر در یک محله فقیر نشین در شرق پاریس، پلیس طبق معمول به دلایل بیهوده مشغول کنترل جوانان و مهاجر آزاری بود. سه نوجوان که دو تن از آنان آفریقائی تبار و دیگری از خانواده مهاجر ترکیه (احتمالا کرد) بودند از کنترل پلیس سرباز زدند. پلیس به تعقیب آنان پرداخت. این نوجوانان  هراسناک به محوطه ترانسفورماتور برق پناه بردند که در نتیجه برق گرفتگی دو تن از آنان جانباختند و دیگری هنوز در کما بسر می برد. جوانان محله بشدت خشمگین شده و در اعتراض به این قتل دست به سوزاندن تعدادی ماشین و آشغالدانی ها و حمله به پلیس زدند. پس از اینکه وزیر کشور فرانسه (سارکوزی) این جوانان را « تفاله های جامعه» خواند، جوانان و نوجوانان اکثر گتوهای پاریس و محلات فقیر نشین سراسر فرانسه یکی پس از دیگری به این اعتراض پیوستند. جوانان برلین و چند شهر دیگر آلمان، جوانان در بروکسل و لی ژ در بلژیک و … نیز دست به اعتراضات مشابه زدند. در بسیاری از نقاط فرانسه بخصوص در شهر تولوز درگیری های سختی میان صدها جوان و نیروهای ضد شورش پلیس رخ داد. در یکی از درگیری ها نارنجکی بسوی یک گروه سی نفره پلیس پرتاب شد که منجر به زخمی شدن تعدادی از آنان شد. برخی از خبرنگاران، این شورش را “انتفاضه فرانسه” خوانده اند.

پس از ۱۱ روز و استقرار بیش از ده هزار پلیس ضد شورش در خیابانها، دولت فرانسه با حمایت و زیر فشار دولتهای اروپائی (بخصوص انگلستان) در نقاط مختلف فرانسه اعلام وضعیت اضطراری کرد. بورژوازی فرانسه برای استقرار وضعیت اضطراری قانون مستعمراتی سال ۱۹۵۵ را احیاء کرد. صحبت از آن است که در صورت ادامه اعتراضات، ارتش را نیز در برخی گتوها و حومه ها مستقر کنند. طبق این قانون پلیس می تواند دست به خانه گردی بزند، هر تجمعی را بهم زده و مغازه ها و تماشاخانه ها را ببندد وهر فرد و هر ماشینی را به ظن احتمال حمل سلاح مورد کنترل قرار دهد و پس از ساعت مقرر شده هر نوجوان زیر ۱۶ سال باید یک همراه بزرگتر داشته باشد. قانون مزبور در دوره ای تصویب شده بود که در فرانسه جنبش فرانسویان و مهاجرین علیه جنگ الجزایر بالا گرفته بود. طبق این قانون به مارش های اعتراضی مهاجرین الجزایری و مردم فرانسه تیراندازی می شد. امسال در فرانسه به مناسبت ۵۰ امین سالگرد آن جنبش ضد جنگ و بیاد جانباختگان آن که بدست پلیس فرانسه در حین تظاهرات کشته شده بودند مراسم مختلفی برگزار شد. حتا بورژوازی فرانسه عوامفریبانه اشک تمساح ریخت و بخاطر آن جنگ و سرکوب مبارزات ضد جنگ معذرت خواهی کرد.

   زیر سایه اعلام وضعیت اضطراری وزیر کشور فرانسه مانند رئیس حکومت نظامی عمل می کند. او به روسای پلیس تمام مناطق دستور داده که هر جوان خارجی را بهر دلیلی دستگیر می کنند بدون فوت وقت اخراج کنند. زیر سایه وضعیت اضطراری، دولت به خود حق می دهد بدون رعایت پروسه های قانون گذاری  و سیاست گذاری، هر سیاستی را به دلخواه اتخاذ کرده و به اجرا گذارد. جواب خشونت بار دولت فرانسه به خیزش جوانان محروم گتوها، نقاب از چهره عوامفریبانه بورژوازی فرانسه گرفت و ماهیت و مضمون واقعی دموکراسی فرانسه را به نمایش گذاشت و نشان داد که این دموکراسی بورژوائی فقط برای بورژوازی دموکراسی و برای توده های تحت ستم و استثمار دیکتاتوری بورژوازی است.

بورژوازی فرانسه و اروپا بی هیچ تردیدی اتحاد خود را در سرکوب مردم به نمایش گذاردند. وقتی نخست وزیر فرانسه (دومینیک دو ویل پن) در مجلس اقدامات سرکوبگرانه منجمله استقرار وضعیت اضطراری پلیسی در محلات را اعلام کرد، نمایندگان سوسیالیست با هیجان برایش کف زدند. بورژوازی انگلستان با سرزنش گفت اگر در انگلستان این وضع پیش می آمد حداکثر بعد از سه روز وضعیت اضطراری اعلام می کرد نه پس از ۱۱ روز! اکنون بورژوازی فرانسه مستاصلانه می خواهد سانسور خبری نیز اعمال کند تا جوانان نقاط مختلف از اعمال یکدیگر الهام  نگیرند.

بورژوازی فرانسه هراسناک، هر آخوند فکلی و غیر فکلی را از پستوهایشان بیرون کشیده و سعی می کند آنان را تبدیل به رهبران این جوانان کند تا نقش واسطه و دلال را بین جوانان و دولت بازی کنند. در محله ای، این ها با موعظه های پوچشان و با سر دادن شعار الله اکبر سعی کردند جوانان خشمگین را آرام کنند. در واقع اینها انگلهای درون مهاجرین هستند که بورژوازی فرانسه مانند عضوی از خانواده خود آنان را پذیرفته و چرب و پروارشان  می کند.

بورژوازی فرانسه سخت می کوشد تا طبقات میانی کشور را با خود متحد کند. خط تبلیغی اش برای متحد کردن اینان آن است که دولت مجبور است این “تفاله ها” را سرکوب کند تا  رفاه و امنیت “شما” را تضمین کند. 

   در این میان دولت علاوه بر بکار گرفتن چماق سرکوب یکرشته سیاستها که حکم “شیرینی” را دارند نیز اعلام کرده است تا میان مردم گتوها شکاف اندازند. بطور مثال قول بازسازی برخی گتوها را داده است. اقدام دیگری که بعنوان “شیرینی” قلمداد می شود طرح فرستادن نوجوانان ۱۴ ساله به مراکز حرفه و فن است: “شیرینی” ترک مدرسه در ۱۴ سالگی و ورود به مرحله آماده شدن برای بازار کار (در واقع ارتش ذخیره کار!).

دموکراسی فرانسه به وزیر کشور حق می دهد که این جوانان را “تفاله” بخواند. اما شورش جوانان گتوها اعتراضی است به روابط اقتصادی و اجتماعی زالو صفتانه سرمایه داری؛ شورش علیه دولتی است که با سرکوبگری و آزار دائم می خواهد این شرایط را به جوانان طبقه کارگر بقبولاند تا آنان نیز مانند پدران و مادرانشان تبدیل به برده های بارکش شده و لای منگنه روابط اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری پژمرده شده و ذره ذره بمیرند. این شورشی است علیه بیکاری (که به اعتراف نخست وزیر فرانسه در این محلات به ۴۰ درصد می رسد) ، اعتراضی به نژاد پرستی، به محرومیت از مسکن مناسب (که گاه در یک آپارتمان ۵۰ متری خانواده ۸ نفری زندگی می کنند)، به محرومیت از آموزش و پرورش مناسب (مدارس این محلات همیشه با نبود ماتریالهای آموزشی و کادر آموزشی مواجهند و تنها یک چهارم جوانان موفق به اخذ دیپلم می شوند)، اعتراضی است به زندگی در گتوهائی که عامدانه و طبق نقشه های شهرسازی جدا و ایزوله از مراکز شهری ساخته شده اند، اعتراضی است به خشونت پلیس و جوان آزاری معمول پلیس. یکی از جوانان این محلات می گفت در محله خودمان گاهی پلیس ما را هشت بار متوقف می کند. یکی دیگر می گفت شرکتها، فرمهای تقاضای اشتغال ما را با دیدن اسامی عربی و آفریقائی مان بدون مطالعه به سطل آشغال پرتاب می کنند و …

خیزش سراسری محرومان در قلب یک کشور غربی نشان دهنده انرژی نهفته در فقر و محرومیت است که اگر تحت رهبری یک خط و برنامه و تشکیلات کمونیستی انقلابی واقعی قرار گیرد می تواند جوامع تبعیض گرا و نابود کننده ی سرمایه داری را زیر و رو کند. شورش جوانان گتوهای فرانسه تنها گوشه ای از خشم نهفته در اقصی نقاط جهان (منجمله کشورهای غربی) است. جوانان همه جای دنیا آتش زیر خاکسترند. آنان هیچ آینده ای در این نظام ندارند و احساس می کنند واقعا چیزی برای از دست دادن ندارند. آنان از خود می پرسند این چه جهانی است که هر آجرش بر ستم و استثمار حیوانی بنا شده، این چه دنیائی است که اکثریتش کار می کند اما فقط آنهائی که کارشان اداره ی کار دیگران و تضمین تبعیت آنان از این نوع رابطه است، می توانند از رفاه مادی و امکانات علمی، هنری و فرهنگی بهره مند شوند؟ این چه دنیائی است که اقلیتی می توانند فرزندان خود را به مدارس و دانشگاه ها و کلاس های هنری و کلوبهای تفریحی بفرستند که هزینه چند روزش برابر با هزینه زندگی تمام سال یک جوان گتونشین است؟

 براستی این چه دنیائی است که قانونش از قانون جنگل بدتر است که در آن آدمکشان حرفه ای قدرت بدست در چهره ای آراسته ظاهر می شوند و بیشرمانه بمباران شهرها و دفن صدها هزار تن، پرتاب بمب شیمیائی بر سر محلات و کشتار بدون تبعیض اهالی آن را در چند ثانیه، عین دموکراسی و آزادی برای اکثریت قلمداد می کنند؟  وزرا و وکلای محترم و شیک پوش بورژوازی فرانسه، از اتاق های مجلل و منابر جلا یافته خود و زیر سایه حمایت نیروهای پلیس و ارتش می توانند جوانان ژنده پوش و بیکار گتوها را تفاله های جامعه بخوانند. اما واقعیت عکس این اینست؛ اینها خودشان زالوهای جامعه اند که با مکیدن خون محرومان زندگی انگلی خود و نظام سرمایه داری را تضمین می کنند. شورش جوانان گتونشین فرانسه، علیرغم هر سطح از آگاهی که دارند، یک نیاز مبرم جهانی را نشان می دهد: که باید این نظام سرمایه داری حریص و آدمخوار را بزیر کشید.

حزب کمونیست ایران (م ل م)

۱۰ نوامبر ۲۰۰۵