سوسیالیسم تنها راه چیره شدن بر این هـرج و مـرج مخرب است

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

متن زیر ترجمه ی گزیده ای از نوشته ریموند لوتا در نشریه کارگر انقلابی (شماره ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۰) است.

آنارشی (هرج و مرج) در تولید اجتماعی در ذات سرمایه داری است. فقط سوسیالیسم می تواند بر این آنارشی چیره شود—البته، منظورمان سوسیالیسم واقعی است و نه از آن نوع که در شوروی غالب بود یا امروز در چین حاکم است.

منظور از آنارشی این است که توسعه ی اقتصادی طبق یک برنامه و نقشه ی از پیش معلوم و اهداف اجتماعی از پیش تعیین شده، انجام نمی گیرد. در سرمایه داری؛ جامعه، قبل از آغاز مدارهای تولید اقتصادی، نمی تواند نیازها را محاسبه کند و بهترین راه تحقق آن ها را ترسیم کند. جامعه؛ از قبل نمی داند برای کارکرد سالم و مناسب اقتصاد، چه نوع تکنولوژی و ماشین آلاتی مورد نیاز است. تحقق عاجل ترین نیازها مانند نان و مسکن و بهداشت و آموزش، جزء محاسبات تولید سرمایه داری نیست. تولید سود، اول و آخر تولید سرمایه داری است. تولید نیازهای جامعه، در حاشیه و به عنوان نتیجه ی جانبی تولید سود، انجام می گیرد.

اصولا سرمایه داری نمی تواند از قبل، نیازهای اجتماعی را محاسبه کند و با برنامه ریزی تولید را پیش برد. چون، فرآیندهای کار، که فعالیت های تولیدی را به ثمر می رسانند، تحت مالکیت خصوصی اند. فعالیت تولیدی، توسط سرمایه های مختلف و جدا از یکدیگر انجام می گیرد. هر یک از آنها بطور جداگانه تصمیم گیری می کنند. هیچ حلقه ی ارتباطی میان آنها نیست. بنابراین، تولید به مثابه یک کل اجتماعی مدیریت نمی شود. سود تعیین می کند که چه چیزی تولید شود. به این دلیل است که برج های لوکس سر به آسمان می کشند اما شهرکها، بی رونق و بی آب می مانند.

در نظام سرمایه داری فرآورده های مورد نیاز  جامعه، به صورت کالا تولید می شود. کالا، محصولی است که برای مصرف مستقیم تولیدکننده، تولید نمی شود. بلکه، برای مبادله، برای فروش در بازار، تولید می شود. در اینجا، برای تولید کننده، فایده و مورد مصرف فرآورده مهم نیست. بلکه، ارزش مبادله ی آن مهم است. ذکر جمله ی معروف هنری فورد در اینجا مناسب است: کار فورد تولید اتومبیل نیست بلکه تولید پول است!

تولید سرمایه داری مشتمل بر سرمایه های بسیار است. هر یک فرآیند تولید خود را کنترل کرده و برای آن برنامه ریزی می کنند. هر چند این تولید، اجتماعی است. اما هیچ ارگان اجتماعی بر آن نظارت نداشته و این مجموعه را هماهنگ نمی کند.  هر بنگاه یا شرکت سرمایه گذاری، بازاریابی و پژوهش های خود را برنامه ریزی می کند. و سعی می کند مستقیما به مواد خام دست یابد. سرمایه داری مدرن نیازمند درجه ی بالائی از سامان یابی در سطح شرکت و بنگاه می باشد. اما هر واحد تصمیم گیرنده از واحدهای تصمیم گیرنده ی دیگر جداست. آنها موقتا وارد قراردادهائی با هم می شوند. اما در کل ، هیچ آتوریته ی اجتماعی یا هماهنگ کننده ی مرکزی، این فرآیند اقتصادی را هماهنگ نمی کند. هیچ یک از این ها نمی دانند برای کی تولید می کنند و چه مقدار از تولیداتشان ضروری و مورد نیاز است. این را بعد از اینکه کالاهای خود را در بازار برای فروش عرضه کردند می فهمند. کارخانه های اتومبیل سازی ساخته می شوند، کارخانه های فولاد بر پا می شوند، سرمایه دارها برای فتح بازارها دست به رشد تکنولوژی های جدید می زنند. اما آیا اتومبیل ها فروش خواهند رفت؟ آیا کارخانه های فولاد با ظرفیت تمام به کار گرفته خواهند شد؟ آیا تکنولوژی تولید شده به طور سودآور به مرحله عمل در خواهد آمد؟ همه ی اینها بعد از وقوع تولید و ارائه ی فرآورده ها در بازار مبادله، معلوم خواهد شد. 

به طور خلاصه، در سطح جامعه، تولید با هرج و مرج انجام می شود. البته، واحدهای سرمایه مانند بانک ها، چند ملیتی ها و غیره سعی می کنند برنامه ریزی قسمی انجام دهند. اما در نهایت هرج و مرج کلی تشدید می شود.

در سرمایه داری مدرن، دولت سرمایه داری سعی می کند برخی جوانب تولید اجتماعی را تنظیم کند تا منافع سرمایه ی ملی در کل حفظ شود (در مقابل سرمایه های ملی دیگر). اما این نیز بر اساس تولید کالائی و در محیط رقابت جوئی برای کسب سود بیشتر انجام می شود. و قادر نیست بر هرج و مرج فائق آید.

در ذات تولید کالائی سرمایه داری تضادی نهفته است که مرتبا باید حل شود. از یک سو، تولید کنندگان خصوصی فعالیت های تولیدی شان را مستقل از یکدیگر پیش می برند.از سوی دیگر، آنان به یکدیگر وابسته اند. بخشی از یک تقسیم کار اجتماعی بزرگترند. آنان برای تامین مواد خام، سوخت، ماشین و ابزار، و هر چیز دیگر که برای فرآیند تولیدشان ضروری است، به یکدیگر وابسته اند. و همه شان انتظار دارند که فرآورده هایشان به فروش برسد. سوال اینجاست که چه مکانیسمی این تضاد را حل می کند. یا به عبارت دیگر، در جامعه ی سرمایه داری، فعالیت اقتصادی چگونه هماهنگ می شود؟ بخش های مختلف تولید چگونه با هم جفت و جور می شوند؟ فرآیندهای کار را که بطور خصوصی سازمان یافته و اداره می شوند، چه چیزی به هم متصل و تنظیم می کند؟ بازار مبادله. برای اینکه تولید یا مصرف انجام بگیرد، فرآورده های مورد نیاز باید از یک سرمایه دار به دیگری منتقل شود یا به مصرف کنندگان فروخته شود. این کار با مبادله انجام می گیرد. مبادله قوانین خود را دارد: کالاها به قیمتی که بازتاب زمان کار اجتماعا لازم برای تولید آنهاست، خرید و فروش می شود. (و خود نیروی کار نیز به مثابه کالا خرید و فروش می شود). قانون قابل مبادله بودن، یکی از جوانب تنظیم کننده ی بازار است.

بازار، یک کار دیگر نیز می کند: فرآیندهای خصوصی کار را در یک شبکه ی تقسیم کار اجتماعی می بافد. قطب نمای انجام این کار، علائم قیمت ها و سودهاست: سرمایه در جواب به حرکت قیمت ها و سودها، از بخش های کم سود بیرون می آید و به سوی بخش هائی که بالاترین سود را می دهد حرکت می کند. سرمایه ها، در جواب به ضرورت “گسترش بیاب یا بمیر” باید سود خود را افزایش دهند و سهم بزرگتری از بازار را نصیب خود کنند. برای همین، کارآئی خود را بالا می برند؛ هزینه ها را پائین می آورند. و سعی می کنند ارزان تر از رقبا فروخته و آنان را از میدان بدر کنند. بازار، سرمایه ها را منضبط می کند: اگر سرمایه گذاری سود مطلوبی به بار نیاورد، یا کالائی با قیمت مناسب فروش نرود، سرمایه مجبور است کارآئی خود را بالا برد یا اینکه خط تولید خود را عوض کند. به این ترتیب بازار، تنظیم می کند؛ تجدید سازمان سرمایه را دیکته می کند. مثلا، کارخانه هائی که دارای کارآئی پائین هستند باید درشان را ببندند یا توسط شرکت های دیگر بلعیده شوند یا اینکه کارگران را بیرون کرده و تجدید ابزار کرده و کارآئی خود را بالا برند.  حرکت قیمت ها و سودها، بولتن خبری و اطلاعاتی سرمایه دارهاست که بر پایه آن تصمیم گیری می کنند و می فهمند که آیا فرآیند کاری که تحت کنترل آنهاست مورد نیاز هست و آیا متناسب با استانداردهای رقابت در بازار هست یا خیر. در سرمایه داری، تقسیم کار اجتماعی به این صورت انجام می گیرد، و از این طریق عوض می شود.

اما این مکانیسم تنظیم، کورکورانه بوده و باهرج و مرج همراه است. در این فرآیند آزمون و خطاست که  افراط و تفریط ها ، پس از وقوع، امکان تصحیح می یابند. در زمان رونق، سرمایه گذاری رشد می یابد. فن آوری های جدید، فن آوری های قدیمی را در حالیکه هنوز عمر مفیدشان به سر نیامده، دفن می کنند. در دوره های رکود، سرمایه گذاری کم انجام می شود و شمار عظیمی محکوم به بیکاری می شوند. و نیازهای عاجل مردم بی جواب می ماند. فرآیند تنظیم بازار، بسیار مخرب، نابود کننده و اتلاف کننده است و رنج های عظیمی برای اکثریت مردم دنیا در بر دارد. تنظیم بازار، توسط جنگ رقابت جویانه ی میان سرمایه های مختلف که مجبورند گسترش بیابند یا خطر شکست و نابودی را به جان بخرند، انجام می شود. یک نبرد رقابت جویانه است که هرچند وقت یکبار به صورت یک بحران اقتصادی منفجر می شود. این نظام تولیدی پر هرج و مرج بر دنیا مسلط است. فشار ذاتی “گسترش یاب یا بمیر” منتهی به رقابت اقتصادی بین المللی می شود. کسب سود، به عنوان انگیزه ی اصلی آن، منجر به استثمار وحشیانه ی مردم جهان سوم و ستمگری بیرحمانه علیه آنان می شود. سیاست های امپریالیستی کنترل و سلطه و اقتصاد جهان گستر آن منبع جنگ های خانمان سوز می شود.

در سوسیالیسم، تصمیم گیری های جدا و خصوصی، بر تولید اجتماعی و زندگی اجتماعی حکومت نمی کند. این وضع بکلی دگرگون می شود. نیروی کار بطور اجتماعی و طبق برنامه ای که منطبق بر نیازهای جامعه است تخصیص می یابد. محصولات کار و ابزار تولید طبق آن نقشه، توزیع می شود. نیروهای تولیدی طبق خصلت و ماهیت اجتماعی شان اداره می شوند: توسط جامعه و نه بطور خصوصی. در سوسیالیسم، توسعه ی اجتماعی و اقتصادی، حاصل کنترل جمعی و آگاهانه ی انسان هائی است که آزادانه و داوطلبانه به تعاون تولیدی با هم گرد آمده اند. بر این اساس، سوسیالیسم آنارشی سرمایه داری را محو می کند.  n