ماهیت قرارداد هسته ای!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

بالاخره پس از یکسال مذاکرات پنهانی میان نمایندگان جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا، قرارداد هسته ای میان ایران و شش قدرت بزرگ جهان امضاء شد. چارچوبه ی کلان این قرارداد به این قرار است: به رسمیت شناختن حق ایران به غنی سازی اورانیوم «در آینده» و در چارچوب «برنامه ای که به تصویب طرفین برسد» و تعهد جمهوری اسلامی به اینکه «تحت هیچ شرایطی در پیِ دستیابی به سلاحهای هسته ای یا ساختن آن» نباشد. مهمترین جزییات این قرارداد به عقب برگرداندن آن پروسه هایی در صنعت هسته ای ایران است که ظرفیت ایران را به ساختن بمب اتمی نزدیک میکند. بنا به گفته ی روزنامه نیویورک تایمز: « آماج عمده ی آمریکا در این قرارداد متوقف کردن کلیه ی آزمایش ها در مجتمع آب سنگین اراک … و حواله دادن هرگونه اشاره به حق ایران به غنی سازی اورانیوم به قرارداد نهایی بود.»

این قرارداد البته «آغازی جدید» در روابط جمهوری اسلامی و آمریکا میباشد. اما «آغازی جدید» برای ایران و توده های مردم ایران نیست. همانطور که چندی پیش گفتیم: «با سفر اخیر حسن روحانی به نیویورک و تماس تلفنی وی با باراک اوباما، فرایند جدیدی از رابطه ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است که طرفین امیدوارند به عادی‏سازی‏ روابط میان دو دولت منجر شود. پیش‏بینیِ نتیجه‏ی نهایی این ماجرا حتا برای بازیگران آن روشن نیست زیرا عادی‏سازیِ روابط میان ایران و آمریکا با مفاهیمِ استراتژیک کلانی پیوند دارد که هم بر موقعیت منطقه‏ای جمهوری اسلامی و دیگر دولت‏های مرتجع خاورمیانه تاثیر خواهد گذاشت، هم بر توازن قوای میان قدرت های امپریالیستی و هم بر چیدمانِ قدرت میان بلوک‏های رقیب در نظام جمهوری اسلامی.» (روحانی گِیت* و خیال هایی از جنسِ هیچ؛ نکاتی پیرامون دور جدید روابط آمریکا و جمهوری اسلامی- از نشریه حقیقت شماره ۶۵، مهر ۱۳۹۲)

مخالفت شدید اسراییل و عربستان سعودی با این قرارداد به دلیل آن نیست که قرارداد مذکور به اندازه کافی جمهوری اسلامی را ملزم به نابودیِ فن آوری هسته ای خود نمی کند. بلکه به گفته ی تحلیلگران و ناظرین مسایل استراتژیک آن است که: «سرعت تغییر در روابط ایران و آمریکا و احتمال بازترسیمِ  نقشه استراتژیک خاورمیانه» مشغله ی آنان است. (روزنامه نیویورک تایمز،۲۶ نوامبر، ویلیام کوهن)

ولی نصر، رئیس مدرسه مطالعات بین المللی در دانشگاه جان هاپکینز گفت، «این یک جا به جایی مهم با تکان های بزرگ است که  کلیت صفحه ی شطرنج منطقه را تغییر میدهد. … بازتر شدن درهای دیپلماتیک در خاورمیانه می تواند دیگر محاسبات آمریکا را نیز عوض کند. به طور مثال در رابطه با سوریه، که نیروی حزب الله با پشتوانه ی ایران در کنار حکومت بشار اسد می جنگد و در رابطه با افغانستان که ایرانی ها می توانند در رسیدن به قراردادی با طالبان در شرایط بعد از جنگ، مفید باشند.» (نیویورک تایمز، ۲۵ نوامبر، نقل شده توسط بروس او. ریدل از موسسه بروکینگز)

این تحلیلگر در ادامه مینویسد: «در واقع دورنمای این نوع اتحاد استراتژیک است که متحدین آمریکا مانند عربستان سعودی، امارات خلیج فارس و اسراییل … را نگران کرده است. … موضوع فلسطین بزرگترین قربانی این قرارداد است. … زیرا این قرارداد با وجود اعتراض شدید اسراییل امضا شده است و اکنون بسیار سخت است که بتوانند نتانیاهو را راضی به انجام کاری در جبهه فلسطین کنند. …اوباما … متحدین اروپایی اش به ویژه فرانسه را عصبانی کرده است زیرا دستور داده بود که یک مذاکرات مخفی، به موازات مذاکرات چندجانبه با ایران انجام شود. طبق گزارش آسوشیتدپرس  بسیاری از اصول توافقنامه ی موقت ژنو در آن مذاکرات مخفی مورد توافق طرفین قرار گرفته بود.» (بروس او. ریدل از موسسه بروکینگز، نیویورک تایمز، ۲۵ نوامبر)

تبلیغات دروغین

طرفداران حکومت (همراه با برخی «چپ» و راستهای خارج از حکومت) هیاهویی از نوع هیاهوی دوران انتخابات ریاست جمهوری به راه انداخته اند و قرارداد ژنو را «آغازی جدید» و «امیدبخش» برای مردم قلمداد می کنند. اما این نیز از همان «آغاز»هایی است که فقط به نظام جمهوری اسلامی و سرانش فایده میرساند که بتوانند یکبار دیگر توده های مردم را گیج کرده و انرژیِ تغییرطلبِ آنان را به مجاریِ تحکیم سنگرهای خود هدایت کنند. طبق معمولِ ۳۴ سالِ گذشته منبع ترویج این نوع توهمات و باورهای دروغ رسانه‏های جمهوری اسلامی هستند که از یاری و خدمات ملی- مذهبی‏ها و اکثریتی- توده‏ای‏ها و “اصلاح طلبان” برخوردارند.

بر خلاف ادعاهای تبلیغاتی سران جمهوری اسلامی و ژستهای بادکنکیِ محمد جواد ظریف که «ما نوکر کسی نیستیم و از کسی دستور نمی گیریم» و «ما از جایگاه برابر مذاکره کردیم» و «رهبر فرزانه طراح تمام این ماجرا بود»، خودِ قرارداد ژنو و پروسه ی پخت و پز آن نشان میدهد که تمام دولت های مرتجع جهان، از جمله جمهوری اسلامی که به ظاهر یکی از “سرکش” ترین آنها  است باید تابع و فرمانبر نظام جهانی سرمایهداری- امپریالیستی باشند. پُزهای ظریف که «ما به آن ها فهماندیم که باید با ما از جایگاه برابر حرف بزنند» فقط تبلیغات بازاریِ یک تکنوکراتِ مرتجع جهان سومی است. هرکس به رسانه های جهان دسترسی داشته باشد میداند که اصول قرارداد پیشاپیش در مذاکرات مخفی ایران و آمریکا توافق شده بود اما “لحن” قرارداد مورد مناقشه بود زیرا با این قرارداد جمهوری اسلامی یکی از اصلی‏ترین اصول ارزشی و ایدئولوژیک خود را در رابطه با “شیطان بزرگ” زیرپا گذاشته و وارد سازش آشکار با آن شد. جواد ظریف و تیم وی تلاش میکردند متن به گونه ای نوشته شود که اثرات سوء این چرخش را در داخل ایران (در رابطه با پایه ی اجتماعی جمهوری اسلامی و جناحهای مختلف این نظام) به حداقل برسانند و “چهره ی” جمهوری اسلامی را در داخل و در خارج حفظ کنند. در نظام سلسله مراتبی امپریالیسمِ جهانی، «جایگاه برابر» فقط به روابط آن شش قدرتی که در اجلاس ژنو بودند (یعنی، آمریکا- بریتانیا- روسیه- فرانسه- آلمان- چین به علاوهی ژاپن که در جلسه نبود ولی در زمره قدرت های بزرگ است) اختصاص دارد و دولتهای کشورهای تحت سلطه مانند جمهوری اسلامی، ترکیه، پاکستان، عربستان و غیره به طور تبعی در این نظام سازمان یافته و اداره میشوند. مهم نیست که آیا سران این دولت ها تیپ هایی مثل روحانی هستند یا احمدی نژاد؛ ژنرال السیسی مصری هستند یا اردوغانِ ترکیه. این امر موضوعی آشکار است که اقتصاد جمهوری اسلامی را نهادهای اقتصادی نظام سرمایه داری-امپریالیستی از جمله صندوق بین المللی و بانک جهانی تنظیم کرده، شکل داده و جایگاه و عملکرد آن را در نظام اقتصادی جهان تعیین میکنند. اما جمهوری اسلامی از نظر سیاسی نیز اداره و کنترل میشود. نهادهای سیاسی مانند سازمان ملل و قطعنامه های آن (که طبق پیمان هسته ای ژنو، ایران متعهد به تحقق آنها شده است) و مشخصا همین نهاد 5+1 و قیمومیتِ کشورهایی مانند روسیه و چین، رفتار سیاسی جمهوری اسلامی را تنظیم و کنترل میکنند. وابستگی دولتهای تحت سلطه به این یا آن قدرت بزرگ نیز بخشی از ساختار اداره جهانِ امپریالیستی توسط قدرتهای بزرگ است. به طور مثال در اجلاس ژنو برخی از قدرتهای بزرگ در مقام حامی/ قیمِ جمهوری اسلامی در جلسه بودند (روسیه و چین) و برخی دیگر در مقام مخالفِ آن. میان این قدرتها بر سر کنترل کشورهای تحت سلطه رقابت است. این تضاد منافع اقتصادی و سیاسی میان قدرتهای بزرگ است که به جمهوری اسلامی امکان آن را میدهد که ظاهری “مستقل” به خود بگیرد و از آن برای قدرت نمایی در مقابل مردم ایران استفاده کند.

آنچه هست و آنچه باید باشد

 تصور نادرستی در میان عده ی زیادی از مردم رایج است که گویا “اگر رابطه با آمریکا سر بگیرد، دموکراسیِ آمریکایی و رشد اقتصادی به همراه خواهد آورد”. این تصور همانقدر نادرست است که باور به “اصلاح” جمهوری اسلامی. این گونه توهمات مانع بزرگی در مقابل سازمان دادن جنبشی برای انقلاب در میان توده های مردم شده است. مقابله با چنین توهماتی یکی از وظایف روشنگرانه ی مهم کمونیست های انقلابی است. همانطور که پیشاپیش نوشتیم: «برای زدودن خوش‏خیالی در مورد “توسعه‏ی اقتصادی” کافی است به وضعیت کشورهای مشابه ایران که زیر تحریم نظامِ بین‏المللی هم نبوده‏اند نگاهی بیندازیم. رشد اقتصادی در مصر و تونس بسیار بالاتر از رشد اقتصادی در بسیاری کشورهای مشابه شان بود، با این وجود فقر و فلاکت کارگران و روستاییان و دیگر زحمتکشان به موازات این “رشد” بیشتر شده است. اقتصاد مصر از سال ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۱۱ شاهد ۵ درصد رشد سالانه بوده است. این نرخ رشدی است که جمهوری اسلامی و بسیاری از کشورهای تحت سلطه آرزوی آن را دارند، اما اقتصاد مصر در همین دوره همچنین شاهد نرخ بیکاری ۵۰ درصدی و نرخ تورم ۲۰ درصدی بوده است. این فقر،  زمین حاصلخیری را برای رشد انواع نیروهای سیاسی اسلام‏گرا – اخوان المسلمین، سلفی‏ها و عشایر اسلام‏گرا در صحرای سینا فراهم آورده است… واضح است که با لغو تحریم‏ها بخش‏هایی از اقتصاد مانند صنایع اتومبیل‏سازی و قطعه‏سازی رونق خواهند یافت اما این صنایع فقط درصد کوچکی از کارگران را شاغل می‏کنند. در توسعه‏ی اقتصادیِ آینده، بازهم بخش عظیمِ جوانانِ جویای کار در بیکاری، فقر و فلاکتِ حاشیه نشینی رها خواهند شد…. بزرگترین نیروی توسعه‏ی اقتصادی میلیون‏ها پیر و جوان کارکن جامعه است که کارکردِ نظامِ اقتصادی جمهوری اسلامی، با تحریم یا بدون تحریم، همیشه در حال نابود کردن آنان است. با لغو تحریم‏ها نه تنها منطق نظام اقتصادی جمهوری اسلامی تغییر نخواهد کرد بلکه با بیرحمیِ بیشتری کار خواهد کرد. در مقابلِ این ماشینِ آدمخوار، راه چاره فقط یک چیز است:  در میان نیروی عظیم کارگر و بیکارِ این کشور، اعم از افغانستانی، کُرد، ترک، فارس، بلوچ، عرب و ترکمن ، جنبشی برای انقلاب به راه اندازیم تا متحدانه و زیر پرچم انترناسیونالیسم پرولتری نه فقط برای رهایی مردم ایران بلکه در خدمت به رهایی پرولتاریا و خلق‏های خاورمیانه و رهایی بشریت از چنگال نظام ستم و استثمار سرمایه‏داری بجنگند.» (روحانی گِیت* و خیال هایی از جنسِ هیچ؛ نکاتی پیرامون دور جدید روابط آمریکا و جمهوری اسلامی – از نشریه حقیقت شماره ۶۵، مهر ۱۳۹۲)

اگر کسانی فکر میکنند “عادی” شدن روابط میان جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا خطر جنگی دیگر را از سر خاورمیانه مرتفع کرده است باید با چشمانی بازتر به اوضاع بنگرند. روحانی در سخنرانی خود  در سازمان ملل (۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳) اعلام کرد که آمریکا و جمهوری اسلامی در مقابله با نیروهای “تروریست” مانند القاعده اشتراک منافع دارند. به این ترتیب وی جمهوری اسلامی را متعهد کرد که به جنگِ آمریکا “علیه تروریسم” در خاورمیانه خواهد پیوست. ورود جمهوری اسلامی به جنگهای کثیف نه تنها سایه ی جنگ را از سر ایران کنار نخواهد زد بلکه نابودی و قهقرا در شکلها و ابعادی غیرقابل پیش بینی در انتظار مردم خاورمیانه خواهد بود.

برای عوض کردن معادلاتِ ارتجاعی و دهشتناک در ایران و منطقه فقط یک راه وجود دارد: به راه انداختن جنبشی برای سرنگونیِ انقلابیِ جمهوری اسلامی زیر رهبری برنامه‏ای کمونیستی. تنها با پا گرفتن و گسترش آلترناتیو انقلابی در میان  قشرهای مختلف مردم و در اقصی نقاط کشور می‏توان به چالش خطرناکِ اوضاع کنونی پاسخ گفت. امکان و ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با دولت و جامعه‏ای کیفیتا متفاوت، باید در اذهان توده های مردم جا باز کند. اگر این مسئله ابتدا در اذهان شمار قابل توجهی از مردم اعم از کارگران، دهقانان، زنان، خلقهای ملل تحت ستم، جوانان روشنفکر شکل نگیرد، تحقق عملی آن نیز غیر ممکن خواهد بود.

تضعیف و تزلزل آشکار جمهوری اسلامی، وضعیت نامعلوم اقتصادی، اوضاع متلاطم منطقه، ناآرامی های سیاسیِ و اقتصادی در جهان گوش‏های زیادی را آماده‏ی شنیدن صدایی متفاوت کرده است، احساسِ ناگفته‏ای در میان قشرهای مختلف جامعه در گشت و گذار است که باید یک بار دیگر فعالانه سمت‏گیری کنند و به میدان بیایند و برای “چیزی” فداکاری کنند. ما به عنوان کمونیست های انقلابی باید تضمین کنیم که این بار برای آلترناتیوی فداکاری کنند که منافع مشترک و رهایی‏بخششان را در بر دارد و آن را متحقق می‏کند.

در اوضاع و شرایط فعلی باید با تمام وجود برای ایجاد هسته‏ای مستحکم از انقلابیون حرفهای از زنان و مردان انقلابی تلاش کنیم؛ زنان و مردانی که مجهز به تئوری‏علمی کمونیسم باشند و زندگی خود را وقف مبارزه‏ی آگاهانه برای این هدف کنند. بدون پاسخ گفتن به چنین ضرورتی قادر به آن نخواهیم بود که میلیون‏ها نفر از توده‏های تحت ستم و استثمار را برای چنین انقلابی آماده کرده و آنان را در عملی کردنش رهبری کنیم.

 حزب کمونیست ایران (م.ل.م)