رقص با ریتم انقلاب

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نامه ای از یک خوانندۀ نشریه آتش درباره بالۀ «رستۀ سرخ زنان»

از نشریه آتش شماره ۲۵ آذر ۱۳۹۲

اول تا سوم اکتبر ۲۰۱۳ سالن تاتر شاتله پاریس شاهد برگزاری یکی از بی نظیرترین باله‌های دنیا بود. هنگ سرخ زنان برای اولین بار در سال  ۱۹۶۱ ساخته شد و به علت عقب ماندگی و محدودنگری‌هایی که داشت در سال ۱۹۶۴ به کمک چیان چین (همسر مائو) دوباره بازسازی شد. حالا در سال ۲۰۱۳، یعنی بعد از بیش از سی سال این اثر دوباره روی صحنه رفت. استقبال مردم خیلی خوب بود. ترکیب جمعیت تماشاگران که عمدتا از طبقات میانی جامعه بودند و از ملیت‌های مختلف، تلفیقی بود از جوانانی که شاید برای شناخت قسمتی کوچک اما مهم از تاریخ مبارزه یک نسل و یک کشور به تماشا آمده بودند و همچنین نسلی که شاید تماشای این باله برایشان تداعی کننده آرمان‌ها و افق‌هایی بلند بود در گذشته‌ای که از بُعد زمانی خیلی دور نیست اما فاصله‌ای بسیار زیاد از اذهان و افکار مردم دنیا پیدا کرده است.این باله در ۶ صحنه طراحی شده بود. موضوع آن مربوط به اوایل دهه ۱۹۳۰ است که دهه‌ای طوفانی در چین بوده و جنگ داخلی بین حزب کمونیست چین و حزب گومیندان به رهبری چیانکایشک جریان داشته است. مکان اتفاق در شهر ینان است: یکی از پایگاه های ارتش سرخ. داستان باله درباره دختری است که به ارتش سرخ می‌پیوندد و در کنار دیگر دختران، هنگ سرخ زنان را تشکیل می‌دهند. چینگ هوا که پدرش دهقان فقیری است، به علت عدم پرداخت مالیات توسط پدرش اسیر نان باتیان حکمران محلی است. او توسط حکمران به زنجیر کشیده شده و کتک می‌خورد اما مقاومت می‌کند. شبی که می‌خواهند او را به ظالم دیگری بفروشند در میان جنگل تاریک با ضربه‌ای که به سرش می‌خورد بیهوش می‌شود. هونگ چانگ چین، فرمانده ارتش سرخ و یکی از سربازانش در حال گشت زنی و شناسایی در جنگل با چینگ هوا برخورد می‌کنند که در حال به هوش آمدن است. او در ابتدا از آنان می‌ترسد، اما وقتی به او کمک می‌کنند و زخم هایش را التیام می‌دهند به آن ها اعتماد می‌کند و این آغاز آشنایی او با ارتش سرخ است. او به گرمی مورد پذیرش اعضای ارتش سرخ قرار می‌گیرد و با خشم از ستم‌هایی که بر او و خانواده‌اش رفته می‌گوید. فرمانده هونگ چانگ چینگ، حزب را به او معرفی و او را با اعضای ارتش سرخ آشنا می‌کند. او با اطمینان و خوشحالی به آنان می‌پیوندد. در شبی که قصد حمله به مقر نان باتیان را داشتند چینگ هوا تصادفا با حکمران ظالم برخورد می‌کند و نمی‌تواند خشمش را نگه دارد و بر خلاف نقشه و قبل از اینکه بقیه نیروها برسند به سمت او تیراندازی می‌کند و همین، فرصت فرار حاکم را فراهم می‌کند. اما فرمانده هونگ آرامشش را حفظ می‌کند و ارتش را تا شکست عوامل نیروهای حکمران هدایت می‌کند. دختران خدمتکار مقر حاکم را آزاد می‌کنند و میوه‌ها و غذاها را بین مردم تقسیم می‌کنند. چینگ هوا به تک روی و اشتباهش در کار جمعی پی می‌برد و فرمانده نیز با او برخورد می‌کند. او در جلسه سیاسی ارتش لزوم و اهمیت پیروی از جمع و هوشیار بودن در برابر اشتباهات را به همه گوشزد می‌کند. مزدوران حکمران به منطقۀ آزاد شده حمله می‌کنند و جنگی سخت بین ارتش سرخ و آنان در می‌گیرد. فرمانده هونگ جلودار ارتشش می‌شود تا بتوانند از سمتی دیگر به دشمن حمله کنند. در نتیجه، زخمی و اسیر می‌شود و اعدامش می کنند. فردای آن روز ارتش سرخ به منطقه نان باتیان حمله می‌کند، حکمران کشته شده و آن منطقه آزاد می‌شود. افراد ارتش سرخ، غمگین از مرگ فرمانده اما با نگاه به جلو برای او سرود می‌خوانند و یاد او را گرامی می‌دارند: «حرکت کن، حرکت کن، حرکت کن به پیش، به سمت پیروزی….»صحنه‌های زیبای فراوانی در این نمایش باله وجود داشت که تماشاگران را به وجد می‌آورد. به عنوان مثال صحنه‌های مربوط به جنگ ارتش سرخ با نیروهای حاکم و همین طور قسمت‌هایی که.مربوط به رژه، تمرین و آماده سازی اعضای ارتش سرخ بود. نظم، صلابت و جدیت آنان و نیز همدلی و همراهی‌شان  برای تماشاگران جذابیت داشت و این را از تشویق‌های ممتد در این لحظه‌ها می‌شد فهمید. یکی دیگر از قسمت‌های تاثیر گذار لحظه اعدام فرمانده هونگ بود. او از لحظه‌ای که دستگیر شد شجاعانه و محکم ایستادگی می کند. صحنه‌های نبرد او و مقابله و مقاومتش در برابر دشمن یکی از زیباترین قسمت‌های باله بود. تا آخرین لحظه با مشت‌های گره کرده در برابر دشمن می ایستد و حاضر به همکاری نمی شود. و سرانجام با سری افراشته در زیر درخت جان می بازد.موضوع اصلی بالۀ هنگ سرخ زنان بر نقش و جایگاه زنان در انقلاب و چگونگی به مبارزه کشیده شدن‌شان استوار است که در قالب یک دختر دهقان تحت ستم به نمایش گذاشته می‌شود. سیر متحول شدن او و عامل این تحول که امری طبقاتی است را می بینیم و رها شدن پتانسیل انقلابی، روحیه سرکش و سر خم نکردنش در برابر ظالمان را که بسیار تاثیرگذار است. از زاویه هنری تکات قابل تامل زیادی در این اثر زیبا وجود دارد. صحنه‌های مربوط به حضور حاکمان تیره و تار است و همین طور لباس های‌شان که در واقع نشانه ‌اندیشه و عملکرد ستمگرانه‌شان است. روزی که فرمانده هونگ اعدام می‌شود ابرهای تیره آسمان را فرا می‌گیرد و باران می‌بارد. هنر صحنه نقش مهمی در ترسیم شخصیت‌ها دارد. صحنه‌های مربوط به ارتش سرخ بسیار زیباست. آسمان آبی و درختان پر از شکوفه و پرندگانی که آواز می‌خوانند. اعضای ارتش سرخ لباس های یکدست و منظم بر تن دارند و میلیشیا لباس‌هایی با رنگ‌های شاد که این‌ها نیز اشاره ای است به نگرش، دیدگاه و هدفی که پیش رو دارند که چقدر روشن است و چقدر مردم در سرنوشت خودشان و اداره جامعه نقش دارند. در این باله،  رئالیسم و رمانتیسم انقلابی  به هم آمیخته است.در باله دیالوگ و سخنی وجود ندارد و حرکات و زبان بدن، ابزار توصیف کاراکتر‌ها است. عشق و مرگ و ستم و جنگ و خشم  با این زبان فریاد می شود.  طریق رقص صورت می‌گیرد. بعد از رقص، موسیقی است که اگر قدرتمند باشد و بر قصه و حرکات و صحنه درست بنشیند  به برجسته کردن محتوای رقص کمک می‌کند.روی صحنه رفتن دوباره این باله بعد از سال‌ها اتفاق خوبی بود و می‌تواند تلنگری باشد به ذهن خیلی از کسانی که تغییر دنیا را غیر ممکن می‌دانند به کسانی که از تغییر دنیا نا امید شده‌اند خیلی چیزها را یادآوری کند . این باله بخشی از حقیقتی را نشان می‌دهد که توانست به واقعیت بپیوندد.