گاندی: مردی که زنجیر میبافت

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

حمید محصص

از نشریه آتش شماره ۳۲ تیر ۱۳۹۳

گاندی (مشهور به پدر استقلال هند) به فلسفه مورد علاقه مخالفان مبارزات انقلابی قهرآمیز و مدافعان وضع موجود تبدیل شده است. نام گاندی رهبری را تداعی می کند که میلیون ها نفر را بسیج کرد و به شیوه ای مدنی سلطه انگلستان را از خاک هند برچید و این کشور پهناور را به استقلال رساند. عکس های او را در لباس ساده و ارزانی می بینیم که از پارچه نخی محصول هند تهیه شده بود. گاندی جلو دوربین دوک سنتی  به دست می گرفت و نخ ریسی می کرد تا به اصطلاح پیام خودکفایی به جامعه دهد. اما گاندی واقعا چه شخصیتی بود و چه دیدگاه و سیاستی داشت؟ منافع کدام طبقات را نمایندگی می کرد؟ و راه مسالمت آمیزش چه تاثیری بر سرنوشت جامعه هند گذاشت؟ برای پاسخ به این پرسش ها از سیاست های جنبش بین المللی کمونیستی در قبال هند در آغاز دهه ۱۹۲۰ و موقعیت کمونیست های آن کشور آغاز می کنیم.

مارس ۱۹۱۹ بود که انترناسیونال کمونیستی سوم در قطعنامه ای پیرامون انقلاب هند چنین اعلام کرد: «هدف اینست که به هر وسیله ممکن که این شامل نیروی مسلح هم هست برای سرنگونی بورژوازی بین المللی و ایجاد یک جمهوری شوروی بین المللی به مثابه مرحله گذار به الغای کامل دولت حرکت کنیم.» حکومت مستعمراتی هند با نگرانی و هشیاری فعالیت های انترناسیونال کمونیستی سوم و افرادش در جنبش هند را زیر نظر گرفت و برای در نطفه خفه کردن سازماندهی کمونیستی در کشور نقشه ریخت. شماری از رهبران و کادرهای بنیانگذار جنبش کمونیستی هند در سال ۱۹۲۴ دستگیر و به اتهام «خارج کردن هندِ بریتانیا از زیر نگین پادشاه از طریق جدا کردن این کشور از امپراتوری بریتانیا با یک انقلاب قهرآمیز» محاکمه شدند. یک جرم دیگر آنان «معرفی فعالانه کمونیسم به جامعه هند» بود.

دسامبر ۱۹۲۵ گروه های مختلفی که خود را کمونیست می دانستند کنفرانس وحدت را در شهر صنعتی کانپور برگزار کردند. قطعنامه تشکیل حزب کمونیست هند در همان کنفرانس صادر شد. این نیروها از سال ۱۹۲۰ در یک تشکیلات کارگری تحت نام «کنگره تریدیونیونی سراسری هند» فعال بودند. این تشکیلات ایدئولوژی منسجمی نداشت و حتی تا حد زیادی به «حزب کنگره ملی هند» که بعد از خروج انگلستان از کشور، قدرت سیاسی طبقه بورژوا ملاکان را برقرار کرد نزدیک بود. ماهاتما گاندی جزء شخصیت های سیاسی بسیار نزدیک به حزب کنگره به حساب می آمد. تعدادی از رهبران این حزب در راس آن تشکیلات کارگری قرار داشتند. البته ماهاتما گاندی آنچنان از مبارزات طبقه کارگر هراس داشت که حتی حاضر نشد درگیر فعالیت های این اتحادیه کارگری شود.

وضعیت جامعه هند چنان انفجاری بود که لرد هیلی یکی از مقامات عالیرتبه بریتانیا در سال ۱۹۲۴ هشدار داد: «اگر یک انقلاب واقعی در هند رخ دهد مخرب ترین تاثیرات را بر طبقه ای می گذارد که اینک بر مجلس قانونگذاری و شوراهای استانی تکیه زده است. آن وقت انقلاب سیاسی در میان توده های ناآگاه هند در فاصله زمانی کوتاهی می تواند به یک انقلاب اجتماعی تبدیل شود.»

در چنان شرایطی، سخنان توجیه گرانه گاندی در مورد «برتری ذاتی» گروهی از انسان ها بر دیگران به امپریالیست های سلطه گر بریتانیایی آرامش می بخشید. گاندی می گفت: «تئوری اجتماعی من اینست که اگر چه انسان ها برابر آفریده می شوند و حق دستیابی به فرصت های برابر را دارند اما از قابلیت های برابر برخوردار نیستند. طبیعت پدیده ها طوری است که قد و قامت ما، رنگ پوست ما، درجه هوش ما غیرممکن است برابر باشد. نتیجتا طبیعی است که برخی از انسان ها بیشتر مساعد رسیدن به دستاوردهای مادی باشند. آنان توانایی در سر پروراندن دستاوردهای بیشتر را دارند و قابلیت های خود را در خدمت این هدف قرار می دهند. اگر آنان با حسن نیت از قابلیت های خود استفاده کنند به نفع مردم کار کرده اند. چنین افرادی فقط بار امانتی را به دوش می کشند. من باید به انسان باهوش اجازه دهم که دستاورد بیشتری داشته باشد. من نباید راه او را در استفاده از قابلیت هایش سد کنم.» (مصاحبه با لوموند ـ فوریه ۱۹۳۲)

حرف های گاندی، نه فقط خوشایند سلطه گران امپریالیست بلکه توجیه گر  بهره کشی مردم توسط طبقات فرادست و ثروتمند «خودی» نیز بود: «من هیچ دخالتی در خلع مالکیت های خودسرانه از طبقات دارا ندارم…..  می توانید مطمئن باشید که من همه نفوذ خود را به کار می گیرم تا از جنگ طبقاتی جلوگیری کنم…. در صورتی که به ناحق اقدامی برای محروم کردن شما از مایملک تان صورت گیرد، شما مرا در این نبرد کنار خود خواهید یافت… سوسیالیسم یا کمونیسم ما بر ضدیت با خشونت استوار است و بر همکاری هماهنگ کار و سرمایه، ملّاک و اجاره دار زمین.» (مصاحبه با هیئت نمایندگی زمینداران متحد استان ها ـ ژوییه ۱۹۳۴)

با توجه به چنین مواضع و سابقه ای طبیعی بود که کمونیست های هند حرکتی که توسط افرادی چون ماهاتما گاندی برای «استقلال رسمی» هند به راه افتاد را یک جریان بورژوایی و ارتجاعی بدانند. اما بعد از طرح جبهه متحد ضد فاشیستی توسط انترناسیونال کمونیستی سوم در سال ۱۹۳۶ رابطه میان حزب کمونیست هند با جریانات گوناگون بورژوایی دستخوش تغییر شد و زمینه هایی برای همکاری میان شان به وجود آمد. بعد از شروع جنگ جهانی دوم و هم جبهه شدن شوروی سوسیالیستی با انگلستان، حکومت مستعمراتی هند سیاست خود را تغییر داد و فعالیت حزب کمونیست آزاد شد. در این دوره حزب کمونیست هند، به نادرستی مبارزه برای استقلال هند از انگلستان را مانعی در راه مبارزه با فاشیسم معرفی کرد و از این شعار دست شست. نتیجه این شد که حزب کنگره ملی هند و شخص ماهاتما گاندی موفق شدند رهبری احساسات ضد انگلیسی توده ها را به دست گیرند.

بعد از خاتمه جنگ، رهبران حزب کمونیست هند در مشورت با رهبران شوروی به این نتیجه رسیدند که باید سیاست رادیکالی در قبال استعمار انگلستان و مساله استقلال کشور اتخاذ کنند. اواخر ۱۹۴۷ بخشی از حزب خواهان پیروی از مدل انقلابی کسب استقلال که حزب کمونیست چین در پیش گرفته بود شد. سال بعد خط قیام مسلحانه توسط حزب به تصویب رسید و وعده حزب کنگره برای برقراری یک «هند آزاد» به درستی از جانب کمونیست ها به عنوان طرح «تبدیل هند به نیمه مستعمره انگلستان» افشاء شد. سال ۱۹۴۸ در سه شهر هند از ایالت آندراپرادش (که هنوز هم صحنه مبارزات مسلحانه انقلابی است) شورش هایی بر پا شد که نیرویش را عمدتا دهقانان فقیر تشکیل می دادند و حکومت های فئودالی محلی را نشانه گرفته بودند.

در چنان شرایطی  که تعیین تکلیف تضادهای طبقاتی و اجتماعی هند می رفت تا حول مبارزات قهرآمیز انقلابی صورت گیرد گاندی برای توده های محروم نسخه ضد خشونت پیچید. فلسفه ضد خشونت گاندی بر این پایه استوار بود که مبارزه برای استقلال ملی نباید به شکلی جلو برود که منافع زمینداران و بورژوازی بزرگ لطمه ببیند. فریبکارانه و صوری بودن استقلالی که مد نظر گاندی بود را از همین جا می توان فهمید. چرا که منافع اساسی زمینداران و بورژوازی بزرگ هند و سرمایه های امپریالیستی به هم گره خورده بود. همین نیروهای طبقاتی بودند که ساختار مورد نیاز برای فعالیت بورژوازی جهانی در هند را شــــــکل می دادند. درست در مقاطعی که مبارزه علیه سلطه استعماری بریتانیا بر هند به جهتی غیر قابل کنترل می افتاد و نیروهای کمونیست انقلابی در موقعیت بهتر قرار می گرفتند زمینداران و بورژوازی بزرگ و حزب سیاسی شان (حزب کنگره) دست به دامان گاندی می شدند. گاندی در میان توده های روستایی هند بسیار هواخواه داشت؛ چرا که می گفتند او ارزش های سنتی هند را بالاتر از منافع گروهی طبقات بالادست و منافع منطقه ای می گذارد. طبقات حاکمه ارتجاعی از شخصیت «فراطبقاتی/ فراملیتی» گاندی برای کنترل توده ها در «کشور هفتاد و دو ملت» بیشترین استفاده را کردند. در مواجهه با سرکوب خشن جنبش ضداستعماری توسط انگلیسی ها در سال ۱۹۱۹، سرکوب اعتصابات گسترده کارگری در فاصله ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲ و همینطور سرکوب ۱۹۴۶ شورش ملوانان در مومبای، گاندی سیاست سکوت و حفظ آرامش و سر فرود آوردن در برابر امپراتوری بریتانیا را موعظه کرد.

یکی از رهبران آن زمان جنبش کمونیستی هند در جمعبندی از جایگاه و نقش گاندی به درستی چنین نوشت: «وجه مشخصه سیاست های مدرن هند، بند نانوشته همه قوانینی که یکی از پی دیگری فرا می رسید، نقش حذف ناشدنی گاندی بود. این خود، تناسب قوای شکننده طبقاتی را بازتاب می داد. همه امید بورژوازی و امپریالیسم به گاندی بود. به مردی که می توانست سوار موج شود و جنبش توده ای را فقط تا حدی برانگیزد که بتوان یک معامله موفق را جوش داد و همزمان هند را از شر انقلاب خلاص کرد.» (رجانی پالم دات ـ ۱۹۴۰، نقل شده در کتاب «گاندی و جنبش ناسیونالیستی هند» ـ مارتین دی لوئیس، ۱۹۶۵)

بدون شک گاندی مخالف سرسخت طبقه کارگر و آرمان کمونیسم بود و  نگرش ضد انقلابی ش را علنا بیان می کرد: «یکی از نمایندگان کنگره با توجه به نفوذ زیادی که دارم چنین اظهار کرد که بعد از اعلان نافرمانی مدنی، باید بلافاصله منتظر پاسخی تکان دهنده بود. او با اطمینان می گفت که کل دنیای کار و کارگران در بسیاری از نقاط هند اعلام اعتصاب همزمان خواهند کرد. به او گفتم اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد من بیش از هر کس آشفته خاطر خواهم شد و همه طرح های من مختل خواهد شد…. امیدوارم مجبور نشوم درگیر نبردی شوم که نتیجه اش هرج و مرج و ویرانی سرخ خواهد بود.» (نقل شده توسط فاضل الحق در اثر «قدیس یا گناهکار؟» ـ نشر آکادمی ساهیتیا دالیت، ۱۹۹۲)

آیا «راه مسالمت آمیز» گاندی نتیجه ای هم داشت؟ بله، هند مستعمراتی به هند نومستعمره تبدیل شد و میدان تاخت و تاز اقتصادی و سیاسی قدرت های امپریالیستی مختلف. استقلال ظاهری تحت یک رژیم ستمگر طبقاتی که زمینداران و بورژوازی بزرگ در راسش نشسته بودند و کماکان بر یک نظام کاستی تکیه داشت برقرار شد. تبلیغ و ترویج نظام فئودالی ـ سنتی کاستی در هند توسط گاندی به حفظ ریشه های نابرابری طبقاتی/ مذهبی/ جنسیتی/ ملی کمک کرد و تخم تعصب و تفرقه و درگیری های خونین میان توده های مردم را پراکند. فلسفه «ضد خشونت» در خدمت به خشن ترین سرکوب ها و کشتارها قرار گرفت که همچنان ادامه دارد و قربانی می گیردطرح «تبدیل هند به نیمه مستعمره انگلستان» افشاء شد. سال ۱۹۴۸ در سه شهر هند از ایالت آندراپرادش (که هنوز هم صحنه مبارزات مسلحانه انقلابی است) شورش هایی بر پا شد که نیرویش را عمدتا دهقانان فقیر تشکیل می دادند و حکومت های فئودالی محلی را نشانه گرفته بودند.

در چنان شرایطی  که تعیین تکلیف تضادهای طبقاتی و اجتماعی هند می رفت تا حول مبارزات قهرآمیز انقلابی صورت گیرد گاندی برای توده های محروم نسخه ضد خشونت پیچید. فلسفه ضد خشونت گاندی بر این پایه استوار بود که مبارزه برای استقلال ملی نباید به شکلی جلو برود که منافع زمینداران و بورژوازی بزرگ لطمه ببیند. فریبکارانه و صوری بودن استقلالی که مد نظر گاندی بود را از همین جا می توان فهمید. چرا که منافع اساسی زمینداران و بورژوازی بزرگ هند و سرمایه های امپریالیستی به هم گره خورده بود. همین نیروهای طبقاتی بودند که ساختار مورد نیاز برای فعالیت بورژوازی جهانی در هند را شــــــکل می دادند. درست در مقاطعی که مبارزه علیه سلطه استعماری بریتانیا بر هند به جهتی غیر قابل کنترل می افتاد و نیروهای کمونیست انقلابی در موقعیت بهتر قرار می گرفتند زمینداران و بورژوازی بزرگ و حزب سیاسی شان (حزب کنگره) دست به دامان گاندی می شدند. گاندی در میان توده های روستایی هند بسیار هواخواه داشت؛ چرا که می گفتند او ارزش های سنتی هند را بالاتر از منافع گروهی طبقات بالادست و منافع منطقه ای می گذارد. طبقات حاکمه ارتجاعی از شخصیت «فراطبقاتی/ فراملیتی» گاندی برای کنترل توده ها در «کشور هفتاد و دو ملت» بیشترین استفاده را کردند. در مواجهه با سرکوب خشن جنبش ضداستعماری توسط انگلیسی ها در سال ۱۹۱۹، سرکوب اعتصابات گسترده کارگری در فاصله ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲ و همینطور سرکوب ۱۹۴۶ شورش ملوانان در مومبای، گاندی سیاست سکوت و حفظ آرامش و سر فرود آوردن در برابر امپراتوری بریتانیا را موعظه کرد.

یکی از رهبران آن زمان جنبش کمونیستی هند در جمعبندی از جایگاه و نقش گاندی به درستی چنین نوشت: «وجه مشخصه سیاست های مدرن هند، بند نانوشته همه قوانینی که یکی از پی دیگری فرا می رسید، نقش حذف ناشدنی گاندی بود. این خود، تناسب قوای شکننده طبقاتی را بازتاب می داد. همه امید بورژوازی و امپریالیسم به گاندی بود. به مردی که می توانست سوار موج شود و جنبش توده ای را فقط تا حدی برانگیزد که بتوان یک معامله موفق را جوش داد و همزمان هند را از شر انقلاب خلاص کرد.» (رجانی پالم دات ـ ۱۹۴۰، نقل شده در کتاب «گاندی و جنبش ناسیونالیستی هند» ـ مارتین دی لوئیس، ۱۹۶۵)

بدون شک گاندی مخالف سرسخت طبقه کارگر و آرمان کمونیسم بود و  نگرش ضد انقلابی ش را علنا بیان می کرد: «یکی از نمایندگان کنگره با توجه به نفوذ زیادی که دارم چنین اظهار کرد که بعد از اعلان نافرمانی مدنی، باید بلافاصله منتظر پاسخی تکان دهنده بود. او با اطمینان می گفت که کل دنیای کار و کارگران در بسیاری از نقاط هند اعلام اعتصاب همزمان خواهند کرد. به او گفتم اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد من بیش از هر کس آشفته خاطر خواهم شد و همه طرح های من مختل خواهد شد…. امیدوارم مجبور نشوم درگیر نبردی شوم که نتیجه اش هرج و مرج و ویرانی سرخ خواهد بود.» (نقل شده توسط فاضل الحق در اثر «قدیس یا گناهکار؟» ـ نشر آکادمی ساهیتیا دالیت، ۱۹۹۲)

آیا «راه مسالمت آمیز» گاندی نتیجه ای هم داشت؟ بله، هند مستعمراتی به هند نومستعمره تبدیل شد و میدان تاخت و تاز اقتصادی و سیاسی قدرت های امپریالیستی مختلف. استقلال ظاهری تحت یک رژیم ستمگر طبقاتی که زمینداران و بورژوازی بزرگ در راسش نشسته بودند و کماکان بر یک نظام کاستی تکیه داشت برقرار شد. تبلیغ و ترویج نظام فئودالی ـ سنتی کاستی در هند توسط گاندی به حفظ ریشه های نابرابری طبقاتی/ مذهبی/ جنسیتی/ ملی کمک کرد و تخم تعصب و تفرقه و درگیری های خونین میان توده های مردم را پراکند. فلسفه «ضد خشونت» در خدمت به خشن ترین سرکوب ها و کشتارها قرار گرفت که همچنان ادامه دارد و قربانی می گیرد.