واقعیت کمونیست چیست؟ برای اینکه دیگر تفنگی نباشد

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۳۶

 «آتش»نبردی که در کوبانی در جریان است، نگاه بسیاری را متوجه خود کرده است. جنگ و خون و ویرانی در خاورمیانه تازه نیست، ولی  پس از مدت‌ها در این خطه، مردمی در مقابل اسلام‌گرایان مسلح دست به اسلحه بردند. طنینش گسترده بود، سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی را تسخیر کرد که هیچ، مردم را حتی در شهرهای ایران به خیابان کشاند. یکی گفت باز هم ثابت شد قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون می‌آید و چند هزار کیلومتر آن طرف‌تر در تهران از نظر سیاسی به جوانان قدرت و شجاعت می‌بخشد. همواره وقتی مردم در جایی، در حرکتی عادلانه علیه ستمگران و کهنه پرستان به پا می‌خیزند، شجاعتشان به دیگران سرایت می‌کند. با پایداری و تداوم مبارزه، با مسلح شدنش، و حتی سوسوی کسب پیروزی صرفنظر از افق و دیدگاه نیروی رهبری کننده‌اش، عمق و گستره این تأثیر هم بیشتر می‌شود.قدرت سیاسی از لوله تفنگ می‌آید. البته هر مبارزه مسلحانه‌ای برای کسب انقلابی قدرت سیاسی نیست؛ گاه حتی برای کسب تمام و کمال قدرت هم نیست. تاریخ معاصر و اخیر از بعد از جنگ جهانی دوم پر است از مبارزات مسلحانه‌ای که علیرغم نیات و قهرمانی‌های رزمندگانشان، از جانب رهبران به‌منظور مذاکره و سازش آغاز شدند یا به واسطه «رفیق نیمه راه بودن» آن‌ها به سازش کشیده شدند. از الجزایر تا کلمبیا، از ال سالوادور تا نپال. یا مبارزات مسلحانه‌ای که هر چند سازش نکردند ولی انگار از طرف غلط دوربین به هدف نگاه کردند و قدرت را چنان از خود دور دیدند که ادامه مبارزه به هدفی در خود تبدیل شد، از قدرتش کاسته شد، الهام بخشی‌اش کمرنگ شد. آن چه در هند شاهدش هستیم نمونه‌ای بارز از این دست است. ولی آن چه امروزه بیش از پیش راه نفس را می‌بندند و هوا را خفقان آور می‌کند، نه مبارزات مسلحانه مترقی، نیمه انقلابی، ره گم کرده و ناروشن بلکه بیماری مسری و مرگ آور صلح طلبی و خشونت گریزی است.خشونت «زیبا» نیست. لطف ندارد. برتولت برشت، پیشاپیش از آیندگان به خاطر خشونت ناگزیری که برای رهایی از ستم و استثمار بدان نیاز داریم بخشایش جُست. مائو وقتی اصل انکار ناپذیر «قدرت سیاسی از لوله تفنگ می‌آید» را سکه زد تأکید کرد که: «ما هوادار برانداختن جنگیم. ما جنگ نمی خواهیم. ولی جنگ را فقط به وسیله جنگ می توان برانداخت. برای اینکه دیگر تفنگی نباشد حتما باید تفنگ به دست گرفت.»هیچ ساختنی بدون تخریب ممکن نیست. هیچ مبارزه جدی برای پایان دادن به نظامی که تا به دندان مسلح است بدون توسل به خشونت متصور نیست. با گُل و بوسه نمی‌توان بر تانک و خمپاره غلبه کرد. چشم امید کسانی که از ضرورت مسالمت آمیز بودن مبارزه می‌گویند و دیدگاهی تظلم خواهانه و ضعیف پرستانه را در بین مردم تبلیغ می‌کنند «اتفاقاً» به جانب دولت‌ها و نهادهایی است که از نظر نظامی و تسلیحاتی سنبه پر زورتری دارند!نبرد مسلحانه‌ای که دشمن (دولت تئوکراتیک سرمایه‌داری، امپریالیسم و یا جهادی‌های جنایتکاری نظیر داعش) را به زیر می‌آورد، نبرد یکی دو روزه نیست: که مردم قیام می‌کنند، شاید یکی دو هفته، شاید کمی بیشتر، با ارتش ضدمردمی مبارزه مسلحانه می کنند و کار تمام می شود. اگر در اکتبر ۱۹۱۷ قیامگران در عرض چند روز کنترل پطروگراد و چند شهر دیگر را به دست آوردند یک جنگ داخلی خونین و چند ساله طلب کرد تا حکومت شوراها، آن هم به‌طور نسبی، تثبیت شود. در تجربه‌ای دیگر از قرن بیستم، کمونیست‌های چینی برای به زیر کشیدن حاکمیت بورژوازی و کسب سراسری قدرت پرولتاریا جنگی دراز مدت را سازماندهی کرد و از تجربه همین جنگ بود که مائو آموزه های باارزشی در مورد شیوه‌های نبرد پرولتاریا تدوین کرد. که تفنگ نیست که تصمیم می‌گیرد و خط سیاسی حاکم بر جنگ است که جریان و سرنوشت آن را تعیین می‌کند. که جنگ خلق بدون حمایت مردمی و درگیر شدن زحمتکشان به طرق مختلف در جنگ به اهداف خود نزدیک نخواهد شد و این بدون تبلیغ و ترویج اهداف جنگ و انجام تغییرات اقتصادی و اجتماعی در بحبوحه جنگ و تا حد ممکن میسر نخواهد بود. در نبردهای قرن بیست و یکم، تاریخ تکرار نخواهد شد، کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا هم نعل به نعل مثل قبل پیش نخواهد رفت و آسان‌تر از قبل هم نخواهد بود.                                                    همان‌طور که لنین رهبر انقلاب سوسیالیستی در روسیه با وام گرفتن از کلاوس ویتس (استراتژیست نظامی ارتش آلمان) تأکید داشت جنگ ادامه سیاست است به طرق دیگر. و سیاست حاکم بر جنگ بر شکل پیشروی جنگ و نتایج آن تأثیر خواهد گذاشت. مائو تسه دون رهبر انقلاب سوسیالیستی در چین نیز که آموزه‌های جنگ انقلابی پرولتاریا و توده‌های مردم را تدوین کرد و نظم بخشید از عبارت «تو به شیوه خود بجنگ و من به شیوه خود» برای نشان دادن رابطه اهداف و سیاست‌های طبقاتی مختلف با استراتژی و تاکتیک‌های نظامی گوناگون استفاده کرد. او اصولی را جلو گذاشت تا مردم و نیروهای مسلحی که نخست ضعیف و پراکنده و تعلیم نیافته و کم تجهیزات‌اند بتوانند بر دولت‌ها و ارتش‌های مجهز و مدرن پیروز شوند. بتوانند نقاط قوت و ضعف خود و دشمن را بشناسند و راه‌های تبدیل ضعف خود به قوت، و قوت دشمن به ضعف را بیابند. امروز نیز توده‌های مردم در ایران و هر گوشه دیگر از این زندان بزرگ که نامش جهان سرمایه‌داری امپریالیستی است اگر بخواهند سرنوشت خود را به دست گیرند و اقتصاد و سیاست و فرهنگ را از ریشه به نفع نوع بشر دگرگون کنند نیاز به فهم و آموزش و پیشبرد جنگ انقلابی دارند. جنگی که قدرتش را از ابتکارات و توانایی‌های مردمی می‌گیرد، جنگی که مقابله با نابرابری‌ها را به عمل در می‌آورد، جنگی که اهدافش از منافع محلی، قومی و ملی فراتر می‌رود. به راه‌ انداختن چنین جنگی مسلماً امیدهای بیشتری را در دل ستمدیدگان دنیا بیدار خواهد کرد.پوچی صلح طلبی در جهانی که به یمن سرمایه‌داری آغشته به خون و آتش و مرگ است، در شرایطی مثل امروز که بسیاری از خشونت گریزان دیروز به مبارزین کوبانی سجده می‌کنند آشکار می‌شود. مسئله این است که نبرد در زیر کدام پرچم به استقرار قدرت واقعی مردم می‌انجامد. به استقرار سوسیالیسم و کمونیسم.