با کمونیسم نوین، برافرازیم پرچم انترناسیونالیسم
اطلاعیه حزب کمونیست ایران (م.ل.م)
اول ماه مه، روز جهانی کارگر ۱۳۹۸/۲۰۱۹
هنگامی که تاریخ اول ماه مه در ۱۸۸۶ در شیکاگو نوشته می شد، کارگرانِ فقر و بردگی مزدی در خیابان ها می خواندند:
می خواهیم همه چیز را واژگون کنیم
از زحمت کشیدن برای هیچ خسته ایم
از به دست آوردن لقمه ای ناچیز
تنها برای روز بعد، بدون حتی یک ساعت برای تفکر، خسته ایم.
از آن زمان تاکنون نظام سرمایه داری در سراسر جهان غلبه کرده و تبدیل به سرمایه داری امپریالیستی شده است. قشر کوچکی از کارگران در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی تبدیل به اشرافیت کارگری شده اند، اما بخش عظیمی از مردم جهان به طور روزافزون به پرولتاریایی تبدیل شده اند که به واقع «تنها برای روز بعد، بدون حتی یک ساعت برای تفکر» کار می کنند. در قرن بیست و یکم کماکان شاهد کار تا سر حد مرگ در مشقت خانه های تولیدی هستیم که گریبان صدها میلیون کارگر کارخانه و مزرعه و بخش خدمات را گرفته است. سرمایه داری با کارکرد آنارشیک و بحران زای خود حتا زندگی قشرهای میانی را تبدیل به قماری کرده که هیچ آیندۀ قابل پیش بینی در آن وجود ندارد. تهاجم افسارگسیختۀ سرمایه داری محدود به استثمار در نقطۀ تولید نیست، بلکه در رابطۀ دیالکتیکی و درهم تنیده با روابط تولیدی استثمارگرانه و تمایزات طبقاتی، کارکرد سرمایه داری گسل های اجتماعیِ ستمگرانه ای مانند پدرسالاری و ستمگری ملی و شکاف عظیم میان کشورهای تحت سلطه و کشورهای سلطه گر امپریالیستی را تولید و بازتولید می کند. نابودی محیط زیست جزئی از سوخت ساز سرمایه داری است که قدرت تخریب و کشتار آن را توده های مردم دائما در شکل سیلاب و توفان و گرداب و خشکسالی و بی آبی تجربه می کنند و دانشمندان اعلام کرده اند که ابعاد تخریب به نقطه ای رسیده است که بقای نوع انسان را به خطر انداخته است. تاریخ خونین سرمایه داری جهانی ثابت کرده است که جنگ و ویرانی، بخشی لاینفک از حرکت سرمایه برای بسط و گسترش و ادامۀ اجتناب ناپذیرِ رقابت میان سرمایه های کلان برای دست یابی به سود بیشتر و از میدان به در کردن رقباست. دولت های سرمایه داری، در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیسم مانند ایران و ترکیه، هند، عراق، پاکستان، عربستان و گواتمالا و… برای تسلیم و تابع کردن توده های مردم همواره نیاز به استقرار استبداد و سرکوب سیاسیِ خشونت بار و رواج جهل دینی داشته اند. اما جوامع «دموکراسی لیبرال» هم به طرق گوناگون، فضای امنیتیِ پلیسی و تفتیش عقاید و ممنوعیت تفکر را بر مردم این کشورها تحمیل کرده اند. علاوه بر این، جناحی از هیئت حاکمۀ کشورهای سرمایه داری امپریالیستی برای مقابله با بحران هایی که زادۀ عملکرد خود سرمایه داری است، به فاشیسم که در نژادپرستی و مهاجر هراسی و زن ستیزی و تاریک اندیشی دینی فشرده می شود روی آورده است، به طوری که در آمریکا یک رژیم فاشیستی به قدرت رسیده و نیروهای فاشیستی در کشورهای اروپایی به سرعت در حال گسترش و فتح یک به یک نهادهای قدرت دولتی هستند.
به این ترتیب اکثریت مردم جهان در سرنگونی نظام سرمایه داری ذینفع هستند و می توانند و لازم است که به انقلاب کمونیستی برای سرنگونی این نظام بپیوندند. این انقلاب، یک جنگ طبقاتی است. اما، فقط برای پرولتاریا — یعنی طبقه ای که استثمار آن مغز استخوان نظام سرمایه داری است– نمی باشد بلکه هدفش، رهایی بشریت است و طبقه پرولتاریا هم بدون رهایی تمام بشریت از نظام سرمایه داری، هرگز به رهایی نمی رسد.
در ایران گام اول در انجام انقلاب کمونیستی، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین است. ما با این انقلاب، طبقۀ سرمایه داری و دولت اسلامی نگهبان منافع این طبقه را که در اشتراک و هماهنگی با مراکز سرمایه داری جهانی، ظرفیت های تولیدی و خلاقیت های کارگران و دیگر قشرهای جامعه را به اسارت کشیده است، سرنگون کرده و یک دولت نوین که خصلت طبقاتی آن دیکتاتوری پرولتاریا است برقرار خواهیم کرد. سپس، با استفاده از این قدرت، زیربنای اقتصادی و تمام روابط اجتماعی را تغییر داده و نظامِ اجتماعی نوینی را بر اساس از میان بردن کلیۀ تمایزات طبقاتی، کلیۀ روابط تولیدی متکی بر استثمار، کلیۀ روابط اجتماعی ستمگرانه و کلیۀ افکار کهنۀ توجیه گر ستم و استثمار، سازمان خواهیم داد و ایران را تبدیل به یک منطقۀ آزاد شدۀ سوسیالیستی برای گسترش انقلاب کمونیستی در جهان خواهیم کرد. این تنها راه خلاص شدن از شکاف طبقاتی، بیکاری و فقر، فرودستی و تحقیر زنان، نابودی کودکان در معادن و کوره پزخانه ها و کارگاه های عرق ریزان، تحت ستم بودن ملل غیر فارس، فوق استثمار مهاجرین افغانستانی، نابودی خطرناک محیط زیست، سرکوب علم و هنر و ترویج تاریکاندیشی، سرکوبِ آزادی بیان و اندیشه و شکستنِ قلم روشنفکران آگاهگر و هزاران مصائب دیگر است که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، اکثریت مردم تجربه می کنند. بی تردید، برای انجام چنین انقلابی باید راهی سخت و پر پیچ و خم را پیمود. گسترش جنگ های ارتجاعی و امپریالیستی در خاورمیانه و ویران شدن چندین کشور (افغانستان، عراق، سوریه و یمن) توسط ارتش های امپریالیستی آمریکا و متحدین آن، امپریالیسم روسیه و ارتش های ارتجاعی منطقه مانند نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و اسراییل و عربستان و جنگ سالاران اسلامی و … نشان داده است که این انقلاب از میان جنگ های درهم و برهم ارتجاعی گذر خواهد کرد. یکی از اسناد پایهای حزب مان به نام استراتژی و راه انقلاب رویکرد و سیاست حزب در مواجهه با چنین وضعی را پیش گذاشته و تاکید می کند:
«… در صورت به راه افتادن جنگهای درهم و برهم مانند آنچه در لیبی و سوریه و عراق شاهد آن هستیم، در درجه اول و به صورت تعیین کننده باید تودههای مردم به ویژه جوانان را در مورد ماهیت همه مرتجعین در صحنه، علیه همه جنگسالاران (اعم از جمهوری اسلامی یا آمریکا و نیروهای وابسته به آمریکا) آگاه و بسیج کنیم و بر اساس این آگاهی، تعهد و سازماندهی برای آغاز جنگ انقلابی در مقابل جنگهای ارتجاعی را به وجود آوریم. این آمادگی علیه جنگهای ارتجاعی، در وهلۀ اول عمدتاً از طریق کار سیاسی و تدارک سیاسی-فکری پیش میرود. … » این سند در ادامه تاکید می کند: «انقلاب باید توسط تودههای آگاه و سازمان یافته و تحت رهبری حزب پیشاهنگ پیش برده شود. استراتژی جنگ انقلابی، باید با اتکا به تودهها و با پشتوانهٔ تودهای آغاز شده و به گونهای پیش برود که مرتباً خصلت تودهای آن افزایش یابد. …اعتماد استراتژیک ما به پیروزی، پایههای علمی دارد. چرا که این رژیم و دولت طبقاتیِ حاکم و امپریالیستها، نقطه ضعفی دارند که هرگز نمیتوانند برطرف کنند؛ آنها استثمارگر هستند. حتا وقتی تودهها به دنبال آنها راه میافتند و یا خردهبورژوازی دست به سازش سیاسی و ایدئولوژیک با حاکمین میزند و در عمل با آنها همکاری میکند، در این خصلت تغییری حاصل نمیشود. آنها در تخاصم طبقاتی ذاتی و همیشگی با اکثریت کارگران و زحمتکشان شهر و روستا و زنان و روشنفکران هستند. این ماهیت، قابل اصلاح نیست. … ما جامعهای را نمایندگی میکنیم که در آن تضاد اساسی عصر سرمایهداری که کلیۀ رنجهای امروز بشر را تولید میکند از میان میرود. … حتا نیروهای سیاسی که کمونیست نیستند میتوانند با برنامه انقلاب کمونیستی برای استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین ایران متحد شوند. زیرا این انقلاب و استقرار سوسیالیسم، به نفعِ طبقات خردهبورژوازی نیز هست. متحدین بینالمللی جمهوری اسلامی، قدرتهای ریز و درشت جهان هستند که خودشان در تخاصم طبقاتی با مردمشان قرار دارند. اما متحدین بینالمللی ما، کارگران و زحمتکشان و زنان و خلقهای تحت ستم و از همه مهمتر کمونیستهای انقلابی جهان و نیروهای مترقی هستند که خواهان تغییر جهاناند.»
در استراتژیِ این انقلاب، داشتن نگرش انترناسیونالیستی برای تحلیل از اوضاع و درک شرایط مادی ای که بر توسعۀ مبارزۀ انقلابی تاثیر می گذارد و همچنین اتخاذ رویکرد انترناسیونالیستی در تدارک و پیشبرد انقلاب، مولفه ای تعیین کننده است. پایۀ مادی انترناسیونالیسم، توسعۀ سرمایه داری و تبدیل آن به یک نظام بین المللی سرمایه داری امپریالیستی است. هر یک از کشورها و مناطق جهان، سطوح مختلفی از این نظام بین المللی هستند. هرچند، هر یک از این سطوح دارای قوای محرکه و تضادهای درونیِ خاص و نسبتا خودمختاری می باشند، اما، به طور تعیین کننده تحت تاثیر قوای محرکۀ کلی این نظام جهانی هستند. به همین علت، انترناسیونالیسم، صرفا یک اصل اخلاقی نیست و هرگونه اجتناب از پسایندهایِ عملی آن مترادف با شکست محتوم انقلاب خواهد بود. در نتیجه، انقلاب های کمونیستی در کشورهای مختلف باید به مثابه بخشی از یک فرآیند واحد انقلاب جهانی پیش برده شوند. در تدارک انقلاب در هر کشور، انترناسیونالیسم یک نقطه شروع اساسی است و باید مولفه ای برجسته در تغییر افکار توده های مردم، در تاثیرگذاری بر صحنه سیاسی و در تقویت حزب پیشاهنگ کمونیست باشد. هر انقلابی باید توسط یک حزب پیشاهنگ کمونیست اما بر اساس یک تئوری جهانشمول کمونیستی رهبری شود. این تئوری که توسط مارکس و انگلس بنیان گذاری شد و توسط لنین و مائوتسه دون در جوانب مهمی توسعه یافت و پیروزی انقلاب های بزرگ سوسیالیستی قرن بیستم (سال ۱۹۱۷ در روسیه و ۱۹۴۹ در چین) را ممکن کرد، اکنون با یک جهش تکاملی حیاتی، به کمونیسم نوین رسیده است که پیروزی های عظیم تر آینده را امکان پذیر می کند. به علت این جهش تکاملی، امروز، به طور عینی و عملی، رهبری کلی فرآیند واحد انقلاب جهانی در کمونیسم نوین و رهبری تکامل دهندۀ این علم یعنی، باب آواکیان تجسم پیدا می کند. هر حزب و گروهی، در هر نقطۀ جهان که خواهان پیوستن به راهپیمایی عظیم موج نوین انقلاب های کمونیستی است باید متون اصلی این علم و استراتژی منتج از تکاملات آن را مطالعه و بررسی کرده و آگاهانه اتخاذش کند و برنامه و راه انقلاب، در هر کشور را مشخص کرده و در عمل به سوی پیروزی رهبری اش کند. اسناد پایه ای حزب ما، مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران (مصوب بهمن ۱۳۹۶)؛ استراتژی و راه انقلاب در ایران؛ قانون اساسیِ جمهوری سوسیالیستی نوین ایران (پیشنویس پیشنهادی) سنگ بنا و قطب راهنمای رهبری این فرآیند در ایران هستند.
اما حزب ما صرفا به پیشبرد انقلاب در ایران اکتفا نمی کند و نمی تواند بکند. در واقع، ترویج و گسترش کمونیسم نوین و کمک به شکل گیری گروه ها و احزاب متکی بر کمونیسم نوین، در هر آن جا که بتوانیم، بخشی از پیشبرد استراتژی انقلاب کمونیستی در ایران است.
به تاریخ زایش اول ماه مه بر گردیم، در ۱۹ مارس ۱۸۸۶، یکی از کارگران شیکاگو در مصاحبه با نشریۀ کارگر که در آمریکا به زبان آلمانی منتشر می شد، گفت: «اگر ما هر چه زودتر خود را برای انقلابی خونین آماده نکنیم، میراثی جز فقر و بردگی برای فرزندانمان بر جای نخواهیم گذاشت. بنابراین خود را برای انجام انقلاب مجهز کنید.». فراخوانی که امروزه کماکان موضوعیت دارد و به طور عاجل پاسخ می طلبد.
آنها درست یک شب قبل از واقعه اول ماه مه، در روزنامه شان نوشتند: «با جسارت به پیش. نبرد آغازشده است…. سازش موقوف!» و سوم ماه مه پس از سرکوب خونین مبارزاتشان نوشتند: «مالکیت خصوصی با خشونت آبیاری می شود. این یک واقعیت تاریخی است…. اشکهایتان را پاک کنید ای ستمکشان و بردگان! بپاخیزید و کل قدرت نظام چپاول را سرنگون کنید!».
سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران و نظام سرمایه داری امپریالیستی،
پیش به سوی استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین ایران در خدمت به کمونیسم جهانی،
زنده باد انقلاب کمونیستی،
حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست-مائوئیست)
اول ماه مه ۲۰۱۹/ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸