گزارش از تجمع برلین در اعتراض به قتل کارگران و مهاجرین افغانستانی به دست جمهوری اسلامی ایران

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

تجمع اعتراضیِ مهمی به دعوت مرکز فرهنگی افغانستان در برلین و هامبورگ، روز شنبه ۱۳ ژوئن در برلین برگزار شد. عده کثیری از پناهجویان و مهاجران افغانستانی و همچنین عده ای از پناهجویان و مهاجران ایرانی و افراد مترقی آلمانی در آن شرکت داشتند. تظاهرات با سرود انترناسیونال با صدای شکیب مصدق آغاز شد. برگزارکنندگان سخنانی در افشای جمهوری اسلامی و جنایتهایش علیه مهاجران افغانستانی ایراد کردند. شرکت کنندگان خشمگین از این جنایت ها بی وقفه علیه جمهوری اسلامی و خامنه ای و روحانی شعار میدادند.

فعالین و هواداران حزب کمونیست ایران (م ل م) در آلمان، با اطلاعیه و پوستر «زندگی افغانستانی ها مهم است، زندگی سیاهان مهم است، زندگی بشریت تحت ستم مهم است»  به زبانهای فارسی و انگلیسی و آلمانی و بنر بزرگ به زبان انگلیسی «سرنگون باد امپریالیسم، سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران، برای جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران بجنگیم!» و پوستر باب آواکیان با شعار «انقلاب نه چیزی کمتر!» و «بیانیه ای از باب آواکیان؛ رهبر انقلابی، مولف و معمار کمونیسم نوین انقلابی» به زبانهای انگلیسی و آلمانی در این تظاهرات شرکت کردند.

عنوان اطلاعیه و پوستر (زندگی افغانستانی ها مهم است…) بر بستر مبارزات بزرگی که علیه نژادپرستی و فاشیسم در آمریکا برخاسته و به اروپا هم رسیده است، جلب توجه میکرد. در تبلیغ برای این تظاهرات چند تن از رفقا از روز قبل در محلۀ کرویتزبرگ برلین  اطلاعیه حزب را به زبان آلمانی، انگلیسی و فارسی پخش و پوسترهای تبلیغی را به دیوارها نصب کردند و با جوانان آلمانی، مصری، ترکیه ای و کسانی که در کافه های پاتوق فمینیستها و ال.جی.بی.تی.کیوها جمع بودند، گفتگو و در مورد موضوع این تجمع اعتراضی یعنی وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران و جنایت های رژیم جمهوری اسلامی ایران وارد بحث شدند. بحثها همراه با کلنجار فکری بود و لازم بود علاوه بر دادن اطلاعیه به دست مردم با آنها مبارزه شود که به اهمیت موضوع پی ببرند و گاه لازم بود این کار با توجه به این که از چه کشوری و کدام تجربه می آیند صورت بگیرد. برخی از جوانان آلمانی و مهاجران ترک استقبال کرده و گوش میدادند. برخی ها میگفتند «نمی خواهیم بدانیم» که رفقا مثال آمریکا را میزدند که خیلی از سفیدها نمیخواستند «بدانند» ولی وقتی توده های مردم علیه خشونت پلیس و در دفاع از جان سیاهان بلند شدند، «مجبور» شدند که چشم و گوششان را باز کنند و سوال کنند «این چه جامعه ای است که ما در آن زندگی میکنیم؟». دو جوان دانشجوی مصری گفتند «ما امتحان داریم» و ما گفتیم «آیا شما میدانید چند هزار اعلامیه مشابه همین را ما در سال ۲۰۱۱ علیه رژیم مبارک و در حمایت از جنبش میدان تحریر در قاهره پخش کرده ایم؟». متعجب شدند و جواب ما این بود که: بله ما شناسنامه ایرانی داریم اما انترناسیونالیست هستیم چون همه ظلمهایی که در جهان به انسانها میشود، علیرغم ظاهر متفاوت، ریشه های مشترک دارد. بعد از این کلنجار فکری یکی از آنها که از دور به بحثها گوش میداد جلو آمد و با اشتیاق گفت: «بعد از این که ساعت ۱۲ امتحانمان را دادیم حتما می آییم».

اعلامیه و پوستر را به مراکز رفت و آمد ایرانی ها هم بردیم. در بحث با ایرانی ها گفتیم: همانطور که نژادپرستی در آمریکا فقط مساله سیاهان نیست، مساله کل جامعه و حتا بیشتر از آن مساله سفیدها است که چنین سیستم و جنایتی را تاکنون تحمل کرده اند، موضوع جنایتهای جمهوری اسلامی علیه کارگران و مهاجرین افغانستانی هم مساله همه مردمِ ایران است و سکوت و بی اعتنایی یعنی همدستی با جنایت. بهترین استقبال از سوی چند نفر از زنان آلمانی و ترک شد که در جنبش فمینیستی برلین فعال هستند و با برخی از آنها از دوره فعالیت حول روز جهانی زن در دو سال گذشته آشنا بودیم. آنها با اشتیاق گوش دادند و از ما خواستند که مقداری اطلاعیه به زبان آلمانی به آنها بدهیم که در تظاهراتی که روز شنبه ساعت ۱۵ در اعتراض به قتل سیاهان به دست پلیس آمریکا و علیه نژادپرستی برگزار میشد، پخش کنند. این تمایز نشان میدهد که شورش علیه پدرسالاری و مردسالاری واقعا رهایی بخش است و زنجیرهای کوته نظری را از ذهنیت انسان را پاره میکند.

در این تظاهرات چند تن از پناهجویان افغانستانی با پرچم افغانستان شرکت کرده بودند. برای مطلع شدن از طرز فکر جوانانی که در این تظاهرات شرکت داشتند به گفتگو با گروه های پراکنده آنان در مورد «پرچم» پرداختیم. و سوال کردیم: نظرتان در مورد آن چیست؟ واکنشها به سوال ما متناقض بود. عده ای از این سوال شگفت زده شده و تلاش کردند با برخورد دوستانه فکرشان را بیان کنند اما عده ای دیگر از این سوال خشمگین شدند. مجموعۀ افکار گروه اول این طور بود: «این هویت ما است، با این پرچم میتوانیم جلوی تکه پاره شدن افغانستان را بگیریم، نشانه آن است که همه ما از پشتون و تاجیک و هزاره و ازبک افغانستانی هستیم». جواب رفقای ما این بود که: «اما این پرچم هویت طبقه حاکمه و دولتمردان است و شما آن را انتخاب نکرده اید». یکی از آنها گفت: «شما پرچم خودتان را دارید و ما پرچم خودمان» که بحث خوبی راه افتاد چون ما هم گفتیم که آن پرچم مال ما نیست مال جمهوری اسلامی است و ما در ضدیت با جمهوری اسلامی ایران آن را میسوزانیم چون این پرچم نشانۀ ظلمهای بی شماری است که علیه ملتهای تحت ستم ایران مثل کردها و بلوچ ها و ترکمن ها و افغانستانی ها شده است و ما هرگز نمیتوانیم آن را «هویت خود» بدانیم. علاوه بر این هویت ما «جهان وطنی» یا انترناسیونالیسم است و پایه های مادی و عینی این انترناسیونالیسم را هم توضیح میدادیم.

در یک مورد شعری از ناظم حکمت را نقل کردیم که میگوید: «من به آن کارگر آفریقایی نزدیکترم تا به سبزی فروش سرکوچه». در ادامه بحثها گفتیم: در مورد پرچم شما هم شبیه همین است. این پرچم شما را متحد نکرده. اتفاقا ملتهای مختلف را به جان هم انداخته، با همین پرچم جنگ سالارهای جهادی و آمریکا و غیره افغانستان را ویران کرده اند. البته این گروه از جوانانی که سعی میکردند دوستانه وارد گفتگو شوند بحثهای ما را قبول نمیکردند اما هنگامی که مثال ایران و پرچم ایران را زدیم یا صحبت از «جهان وطنی» کردیم، به فکر فرو رفتند. اما گروه دیگری که از سوال ما خشمگین شدند، به نظر می آمد بلندگوی تبلیغاتی رژیم افغانستان و دولت آمریکا هستند. آنها میگفتند:«اشرف غنی رئیس جمهور ما است و این پرچم ما است و اگر آمریکا نبود ما از گرسنگی میمردیم چون ایران و پاکستان همه فابریکهای (کارخانه) ما را از بین برده اند و هر چیزی داریم از آمریکا داریم». از میان همین تیپها یکی به شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی ایران» هم معترض بود و می گفت فقط باید گفت مرگ بر ایران چون رژیم حاکم در ایران نه جمهوری است و نه اسلامی و نباید علیه اسلام شعار داد. در مقابل، تعداد جوانانی که با اشتیاق شعارها و پوسترهای انقلابی را در دست گرفته و اطلاعیه های آلمانی ما را  دسته دسته میگرفتند تا به دوستان آلمانی شان بدهند، کم نبودند.

این تجربه نمایانگر چالشهای بسیاری است که در میان توده های مردم با آنها مواجهیم و باید هرچه عمیقتر رهنمود باب آواکیان را به کار ببریم که تاکید میگند، در حین برانگیختن توده ها به مبارزه علیه ظلم و علیه قدرتهای حاکم، باید افکار آنها را هم به چالش بکشیم و در خدمت انقلاب افکارشان را تغییر دهیم. در غیر این صورت اوضاع به سمت مثبت نخواهد رفت و در نهایت انقلابی هم در کار نخواهد بود.

یکی از چالش های مهم در تغییر افکار توده ها نشان دادن رابطۀ میان ستمهای مختلف با یکدیگر است. به طور مثال، نمیتوان خواهان ریشه کن شدن ستم ملی و ستم بر مهاجرین و فقر شد اما مردسالاری و پدرسالاری و زن ستیزی را دست نخورده باقی گذاشت. نمیتوان خواهان از بین بردن نژادپرستی شد اما نسبت به جنگهای امپریالیستی و ارتجاعی بی اعتنا بود. یک موضوع مهم دیگر در تغییر افکار توده ها درک این حقیقت است که بین نظامهای حاکم در کشورهایی مانند ایران و افغانستان و پاکستان و ترکیه با کل نظام سرمایه داری-امپریالیستی پیوستگی هست. همه اینها لایه های مختلف از یک سیستم هستند و همگی باید سرنگون شوند. و بالاخره این که نمیتوان خواهان از بین رفتن همه این ستمها بود اما خواهان اندیشۀ آزاد و آزادی بیان نبود. هرگز چنین چیزی ممکن نیست. باید توده ها را به چالش گرفت که در مقابل نقد تفکرات دینی و مذهبی شان باز باشند زیرا بدون نقد دین نخواهند توانست به شیوه تفکر علمی که تنها روش دست یافتن به حقیقتِ هر چیزی است دست یابند. طبقات حاکم به طور نقشه مند و سیستماتیک توده های مردم را غرق در تعصبات دینی که همیشه با زن ستیزی همراه است میکنند چون این تعصبات مردم را مستعد برده شدن میکند. بیان این حقیقت به چالش گرفتن شیوه تفکر توده ها است.

در واکنش خشماگین توده های مردم از جنایتهایی که در حق آنها م شود پتانسیل انقلابی وجود دارد. اما این واکنش نیازمند تبدیل شدن به کنش آگاهانه است تا پتانسیل انقلابی آن تحقق یابد. اشتیاق پایان دادن به همه ستمها در هرگوشه جهان را در دل توده ها شعله ور کنیم و آنها را نسبت به منبع تمام دهشتهایی که توده های مردم در سراسر جهان به شکلهای گوناگون تجربه میکنند آگاه کرده و نیروهای شان را برای مبارزه برای دنیایی بنیادا متفاوت و بسیار بهتر سازمان دهیم.

فعالین حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) در آلمان

۱۵ ژوئن ۲۰۲۰