دربارۀ بیانیۀ اول آگوست باب آواکیان

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴۶ دقیقه

انتخابات آمریکا، کودتای رژیم فاشیستی ترامپ/پنس و چشم انداز انقلاب کمونیستی در آمریکا

مصاحبه با یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (م ل م)

در اول آگوست ۲۰۲۰ بیانیۀ مهمی توسط باب آواکیانبا عنوان: «درباره اوضاع خطرناک پیش رو، ضرورت فوریِ بیرون راندن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس از قدرت، رأی دادن در این انتخابات و نیاز اساسی به انقلاب کردن» در وبسایت انقلاب (سایت رسمی حزب کمونیست انقلابی آمریکا) منتشر شد که در ادامه منجر به مباحث بسیاری در دفاع  از آن یا مخالفت با آن شد. حزب ما مقدمه ای بر ترجمۀ فارسی این بیانیه نوشت و آن را منتشر کرد. با توجه به اهمیت جهانیِ تحولات آمریکا که در حال حاضر حول تلاش رژیم فاشیستی ترامپ/پنس برای تحکیم قدرت تمرکز یافته (و انتخابات مقرر نوامبر ۲۰۲۰ نیز بخشی از این تلاش شده است) انعکاس مواضع تکامل یافتۀ حزب ضروری است. در این راستا، با یکی از اعضای کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست ایران (م ل م) پیرامون مطالب این بیانیه و مباحث مرتبط با آن به گفتگو پرداختیم.

هیئت تحریریه نشریه حقیقت مهر ۱۳۹۹. اکتبر ۲۰۲۰ 

سوال: هدف این مصاحبه بحث در مورد موضع غیر متعارف رفیق آواکیان در بیانیه اول آگوست ۲۰۲۰ است. او بر خلاف موضع همیشگی اش در مورد انتخابات و کارکرد آن، این انتخابات را متفاوت و رأی به جو بایدن را به عنوان رأیی علیه ترامپ ضروری و خدمت به کارزار ضد فاشیستی برای بیرون راندن رژیم ترامپ/پنس دانسته است. البته با تاکید بر این نکته که چنانچه مبارزه برای بیرون راندن این رژیم از قدرت محدود به «رأی دادن» شود، فاجعه به بار خواهد آمد. اما در صورتی که اساس و تکیه گاه مبارزۀ ضد فاشیستی، برانگیختن جنبشی توده ای در مقیاسی بزرگ – مانند خیزشی که پس از قتل جورج فلوید علیه خشونت پلیس و برتری طلبی سفید به پا خاست – باشد و این جنبش و کلیۀ جنبشهای اعتراضی دیگر را در مبارزۀ ضد فاشیستی متحد کند، آنگاه بر این بستر  رأی موثر علیه ترامپ، شرایط مساعدتری برای ادامۀ مبارزه علیه کودتای فاشیستی به وجود خواهد آورد. مقدمه کوتاه حزب، در مورد درستی یا نادرستی شرکت در این انتخابات، موضعی نگرفته و آن را منوط به فهم بیشتر موضع آواکیان و «میدان تاکتیکی» کرده بود. اگر توضیحی در مورد این مقدمه دارید بگویید؟

جواب: باید بگویم درک اوضاع خاص بسیار مهم است اما بدون درک کلیت استراتژی انقلاب در آمریکا که توسط آواکیان تبیین شده است و قرار دادن مبارزه ضد فاشیستی در آن چارچوب، این «میدان تاکتیکی» را هم نمیتوان درک کرد. بنابراین در آن مقدمه کوتاه مهمترین سوال این است که آیا این سیاست به جهتگیری استراتژیک خدمت میکند یا نه؟ جواب من این است که بله، پاسخ صحیح به یک ضرورت عینی است که در جریان پیشبرد مبارزه و تغییر و تحولات سیاسی به وجود آمده است و توجه به تاکیدات آواکیان در این بیانیه بسیار مهم است که:

«اگر به انتخابات از این زاویه که کدام نامزد “بهتر” است نگاه کنیم، از درک خطرات عمیق و عواقب بالقوه ای که در این وضعیت وجود دارد، غافل خواهیم ماند. … از درون این انتخابات تنها چیز “خوبی” که میتواند بیرون بیاید،  وارد کردن یک شکست قاطع به ترامپ و کل رژیم فاشیستی است.  انجام این کار می تواند شرایط به مراتب بهتری برای ادامۀ مبارزه علیه هر آن چه رژیم ترامپ/پنس نمایندگی کرده و علیه کلیه ستم ها و بی عدالتی های سیستم ایجاد کند و هدیۀ بزرگی برای مردم سراسر جهان خواهد بود.»

«باز هم در این شرایطِ بسیار خاص و خارق العاده، اگر رژیم ترامپ/پنس با وجود بسیج گستردۀ توده ای حول خواست برکناری این رژیم، در زمان انتخابات همچنان در قدرت باشد، آنگاه مبارزه علیه این رژیم فاشیستی رأی دادن علیه ترامپ از طریق رأی دادن به بایدن را ایجاب می کند، در همان حال که سازماندهی بسیج گسترده و پایدار علیه این رژیم و هر آنچه نمایندگی و در خود فشرده می کند را باید ادامه داد و آماده باشیم که بسیج گسترده را حتا اگر ترامپ در انتخابات بازنده شود اما از قبول باخت امتناع کند ادامه دهیم.»

از همه مهمتر این که، آواکیان هشدار می دهد اگر صرفا به «رأی به بایدن» اکتفا شود، فاجعه به بار خواهد آمد.

سوال: چه فاجعه ای؟

جواب: تحکیم قدرت رژیم فاشیستی و تسلیم شدن بخش عظیمی از مخالفین این رژیم. نه فقط تسلیم شدن حزب دموکرات بلکه تسلیم شدن اکثریت آن پایه ای که هنوز توهم دارند که با رأی به دموکراتها و تکیه به «کارکرد ساختارهای دموکراسی»، فاشیسم شکست خواهد خورد. در حالی که این رژیم فاشیستی به کمک این «ساختارهای دموکراتیک» به قدرت رسید. ترامپ ده ها میلیون رأی به دست آورد. این نشانۀ وجود یک چیز کریه در آمریکا است که با رأی دادن حل نمیشود.

 نیروهای قدرتمندی پشت ترامپ هستند. مساله صرفا آنهایی که مستقیما از او حمایت کردند نیست. کل رسانه ها، حزب دموکرات و دیگران او را به عنوان یک «کاندیدای مشروع» قبول کردند و هرگز حاضر نشدند او را فاشیست بخوانند. اینها شریک جرم هستند. افزون بر این، انتخابات ماه نوامبر متفاوت و استثنائی در تاریخ بیش از دو قرن دموکراسی بورژوایی در آمریکاست. این انتخابات در واقع کارزار تثبیت یک کودتای فاشیستی است. به عبارت دیگر رژیم ترامپ/پنس فرآیند این انتخابات را به عنوان یک عرصۀ تعیین کننده از تثبیت رژیم فاشیستی اش پیش میبرد. این امر چنان واضح است که روز ۸ اکتبر ترامپ در مصاحبه با فاکس نیوز به وزیر دادگستری اش گفت که بایدن، اوباما و کلینتون را باید تحت تعقیب قرار داده و دستگیر کند. همانطور که میدانیم «کودتا» فقط توده های مردم و جنبشهای اجتماعی را زیر سرکوب نمیبرد. بلکه شامل «تک پایه» و «متمرکز» کردن هیئت حاکمه هم هست. در ایران میتوانید به تجربه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه مصدق، کودتای خرداد ۱۳۶۰ خمینی علیه بنی صدر نگاه کنید. بنابراین بله این انتخابات به علت نقشی که در کودتای فاشیستی بازی میکند، واقعا متفاوت است. اما وقتی میگوییم «متفاوت» است به معنای آن نیست که یک باره سیستم انتخاباتی «خوب» و «مردمی» شده است. بلکه به این معنا که تبدیل به بخشی از فرآیند پیشبرد کودتای فاشیستی شده است و از این نظر، رأی دادن به بایدن هم باید بخشی از دامن زدن به کارزار مقاومت توده ای علیه فاشیسم باشد. خود ترامپ می گوید اجازه نخواهد داد انتخابات تعیین کند که کی به قدرت برسد. همین رخداد، بیان فشرده و نقطه عطفی در آن است که دولت دیکتاتوری بورژوازی تحت این حکومت فاشیستی کارش بسیج برای تهاجم به اپوزیسیون است و باید یک جنبش توده ای برای متوقف کردن آن برخیزد. هر آرمان عادلانه باید به سمت این برود که این رژیم باید برود. و برای فهم اهمیت این مبارزه به تحلیل آواکیان توجه کنید که می گوید تغییر رادیکال دارد می آید. نمی گوید ممکنست بیاید. می گوید در راه است و سوال می کند: آیا تغییر رادیکال ارتجاعی خواهد بود یا انقلابی؟

 بی تردید بعد از انتخابات بحران سیاسی در آمریکا حادتر خواهد شد. هر سازشی هم که در هیئت حاکمه صورت بگیرد موقتی خواهد بود. همانطور که مقدمه حزب ما بر بیانیۀ آواکیان گفته است؛ رژیم فاشیستی ترامپ/پنس فقط مساله ای مربوط به آمریکا نیست. آنها با دنیا کار دارند. اما ظاهراً درجه عجیب غریب بودن این رخداد همه را بهت زده کرده است!

سوال: تأمل حزب ما در موضع گیری در مورد سیاست «رأی» برای چه بود؟

جواب: ما در مقدمۀ کوتاهی بر نشر فارسی این بیانیه نوشتیم: « این بیانیه از دو جهت تأمل برانگیز است: هم از نقطه نظر دقت و روشنایی بر سر اینکه رژیم فاشیستیِ ترامپ/پنس چه چیزی را نمایندگی کرده و چه بر سر توده های مردم در آمریکا و کل جهان می آورد و در صورت تثبیت چه نتایج وحشتناک تری خواهد داشت، و هم از نقطه نظر سیاست غیرعادی ای که پیش میگذارد؛ یعنی شرکت در انتخابات بورژوازی در سوم نوامبر و رأی به بایدن. به دلایل روشن، حزب ما در موقعیت موضعگیری سریع در مورد درست یا غلط بودن این سیاست نیست. به جای آن، ما با ضرورت فهمیدن بیشتر مساله مواجهیم.»و در مورد این که چگونه میتوانیم مساله را بفهمیم رهنمود میدهد.

بنابرایناعلام موضع سریع نکردن حزب کاملا مبنایی علمی داشت. همین مصاحبه ای که الان داریم و مباحث زیادی که حول «رأی به بایدن» صورت گرفته، نوع موضع گیری های موافق و مخالفی که در خود حزبمان شاهد بودیم، نشانۀ درستیِ فراخوانِ تأمل کردن، تفکر استراتژیک را وسط کشیدن و رابطه دور و نزدیک را درک کردن است. در میان برخی «چپ» ها این گرایش وجود دارد که بدون فهم صحنۀ سیاسیِ پیچیده و آشنایی با استراتژی انقلاب در آمریکا و رهبری آن، ابراز نظرهای بی پایه کنند. در واکنش به اینها و فضای لیچارگویی ما قصد نداشتیم اجازه دهیم گرایش دفاع کردن بدون داشتن استحکام فکری و تئوریک بر ما سلطه پیدا  کند. چون بر خلاف چیزی است که آواکیان به ما آموخته است و به نظر من رفیق آواکیان از کمونیستهای انقلابی جهان انتظار دارد از مدل سازی که در زمینۀ رهبری انقلاب، در تئوری و پراتیک، در خطوط کلان و جزئی میکند، بیاموزند و آن را در پیشبرد انقلاب در هر نقطه دیگر جهان به کار ببرند.

سوال: اما بی دلیل نیست که این موضع غیر متعارف آواکیان «عجیب» به نظر آمد. چون هیچ کس به اندازۀ آواکیان کارکرد نظام انتخاباتی آمریکا را به مثابۀ تحمیق کننده، مُخَدِر، تسلیم و تابع کردن توده های تحت ستم واستثمار و کشیدن خشم و اعتراض شان به درون مجاری سیستم، کالبد شکافی نکرده است.

جواب: درست است. اما این غیر متعارف بودن خودش باید محرکی باشد برای عمیق تر فکر کردن. بله هیچ کس به اندازه آواکیان کارکرد دموکراسی بورژوایی را در اعمال دیکتاتوری بورژوازی، تجزیه و تحلیل نکرده است. کتاب آواکیان، «دموکراسی: آیا بهتر از آن را نمی توانیم[۱]» از این نظر بی نظیر است. یا رجوع کنید به کتاب «کمونیسم و دموکراسی جفرسونی[۲]» که در آن آواکیان نقش انتخابات و به ویژه نقش حزب دموکرات در کشیدن نارضایتی های توده های مردم به درون مجاری سیستم را تجزیه و تحلیل و بر ملا کرده است. بی جهت نیست که در همین بیانیه میگوید فرقی بین ترامپ و بایدن نیست جز این که بایدن، نقشه ترامپ را در استقرار فاشیسم به جای دموکراسی بورژوایی ندارد و استقرار فاشیسم اوضاع را برای توده های مردم در آمریکا، به ویژه سیاهان و زنان و همچنین برای چند میلیارد انسان روی کره زمین بسیار بدتر خواهد کرد و حتا نابودی محیط زیست را تصاعدی خواهد کرد. همین چند ماه پیش آواکیان در انتقاد از سیاهانِ حامی بایدن نوشته بود بایدن یکی از نمایندگان و کارگزاران سیستم حاکم است که برتری طلبی سفید بخش حیاتی از کارکردش است و خودِ بایدن کسی است که نطق انتخاباتی اش را با تمجید از کارنامه اش در تلاش برای ایجاد وجه اشتراک با برتری طلبان سفید و «متحد کردن ملت» شروع کرد[۳].

بنابراین، اصلا نباید این سیاست را به سیاست انتخاب از میان «بد و بدتری» تفسیر کرد. آواکیان به طرزی تحریک آمیز می گوید، «اگر در مقابل ترامپ، به جای بایدن می توانستیم به دستگیرۀ در رای بدهیم بهتر بود چون حداقل تاثیرات منفی اش را نداشت.»

سوال: پس بیایید برای درک این موضع غیر معمول، بار دیگر به استراتژی انقلاب در آمریکا که آواکیان تبیین کرده باز گردیم و همه چیز را در چارچوبه آن بگذاریم و بحث کنیم؟

جواب: درست است. مثل خود آواکیان این سیاست را باید در چارچوب استراتژی انقلاب در آمریکا که حزب کمونیست انقلابی، هر روز برایش فعالیت میکند و نقطه رجوع سیاستهای میان مدت و کوتاه مدتش است، بگذاریم. برای همین در انتهای این مصاحبه میخواهم که به سراغ سند «چرا نیاز به انقلاب واقعی داریم و چگونه واقعا می توانیم انقلاب کنیم[۴]» برویم.

قبل از ورود به بحث اشاره کنم تفاسیری از بیانیۀ اول اگوست آواکیان  شده است که به واقع مال آواکیان نیست و در هیچ یک از نوشته ها و بیاناتش نمیتوان یافت. مانند این که «این یک عقب نشینی است برای آماده شدن» یا «انتخاب از میان بد و بدتر است» یا «برای استفاده از تضادهای درون بورژوازی» است و غیره. البته، هرکس «آزاد» است هر جور که شیوۀ تفکرش اجازه میدهد بیانیه آواکیان را تعبیر و تفسیر کند. اما روش و رویکرد علمی ایجاب می کند به دقت به نوشته های آواکیان و روش و رویکرد کمونیسم نوین رجوع کنیم تا همانطور که فکر و منظور آواکیان و این سند واقعا هست آن را بفهمیم و همانطور به مردم توضیح دهیم. و از همه مهمتر به حداکثر ممکن از صحیح بودن خط و موضع این بیانیه اطمینان حاصل کنیم چون انقلاب در آمریکا با سرنوشت بشریت سر و کار دارد و ما به عنوان کمونیستهای انترناسیونالیست در آن دخیل هستیم. و دیگر این که خودمان را هرچه بیشتر با روش و رویکرد علمی کمونیسم نوین و کاربست آن برای پیشبرد انقلاب در ایران تعلیم بدهیم.

سوال: پس برویم سر اصل مطلب. رابطۀ این انتخابات و مبارزۀ ضد فاشیستی (که با خط مشی «رفیوز فاشیسم» که آر.سی.پی از بنیان گذارانش بوده است پیش می رود) چیست و به طور کلی این مبارزۀ ضد فاشیستی چه جایگاهی در استراتژی انقلاب در آمریکا دارد؟

جواب: برای درک این موضع و به طور کلی اهمیت مبارزۀ ضد فاشیستی، باید آن را در چارچوبۀ بزرگ تر تفکر استراتژیک آواکیان نگریست. یعنی در چارچوب یک کلیت چند سطحی و چند وجهی که دینامیک هر جزء توسط کلیت تعیین میشود. استراتژی انقلاب در آمریکا از رئوس مهم تکامل کمونیسم نوین یا سنتزنوین کمونیسم است. این رئوس را آواکیان در سندی به نام «رئوس سنتزنوین کمونیسم[۵]» بیان کرده است. در این استراتژی، مفهوم «وضعیت انقلابی» و فعالیت نقشه مند کمونیست های انقلابی برای «تسریع» اوضاع به سمت شکل گیری وضعیت انقلابی جایگاهی کلیدی دارد. آواکیان به صراحت و همواره تاکید کرده است «هر کاری» که امروز کمونیست های انقلابی می کنند یک هدف دارد: پیشبرد فعالیت های انقلابی به گونه ای که اوضاع را به سمت شکل گیری یک وضعیت انقلابی، «تسریع» کند. و شکلگیری «وضعیت انقلابی» وابسته به این عوامل است: بحران و ازهم پاشیدگی در حاکمیت به طوری که نتواند بخش بزرگی از ذخایر سیاسی و ایدئولوژیک و نظامی اش را استفاده کند، به وجود آمدن شمار میلیونی از توده های مردم که دیگر حاضر نیستند این حکومت را تحمل کنند و در میان آنها یک جمعیت آگاه و سازمان یافته بزرگ وجود دارد که برایش هدف انقلاب کمونیستی و ساختن جامعه ای بر مبنای «قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی» روشن است و از جان گذشته آمادۀ عملی کردن این انقلاب است و حزبی که به لحاظ کیفی و کمی توان رهبری توده ها به سمت این هدف را دارد. این ها عناصر کلیدی شکل گیری وضعیت انقلابی است که بخش بزرگ و حتی اکثریت مصالح آن در نتیجۀ تشدید تضادهای خود سیستم به وجود می آید اما کار کمونیست های انقلابی روی اوضاع، در شکل گیری آن تعیین کننده است. در حرکت به سمت این هدف، فعالیت های حزب با «سه آماده سازی» اندازه گیری می شود: آماده کردن توده ها و آماده کردن حزب و آماده کردن صحنۀ سیاسی جامعه. آماج و نقشۀ عملیِ بیرون راندن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس و کلیۀ سیاست های مشخص تر (از جمله رأی به بایدن در این انتخابات) در این چارچوب استراتژیک و خدمت به «سه آماده سازی» معنا پیدا می کند.  

سوال: در مقدمه حزب، فراخوان مطالعه و تحقیق داده می شود. در این جا هم رجوع دوباره به تحلیلهای آواکیان تاکید کردید. میتوانید به صورت خلاصه رئوس موضوعات درگیر و اسناد مرجع را بگویید؟

جواب: همان طور که مقدمه کوتاه حزب دربارۀ این بیانیه رهنمود داده است؛ مطالعۀ آثار آواکیان در مورد فاشیسم مهم است. مشخصا رشد و گسترش جریان فاشیستی در هیئت حاکمۀ آمریکا، علل آن، بنیادگرایی مسیحی به عنوان هستۀ سخت این فاشیسم و یک «پایۀ» توده ایِ سازمان یافتۀ ایدئولوژیک و مصمم. گزیدۀ برخی از این آثار در نشریۀ حقیقت شماره ۸۲ (خرداد ۱۳۹۷) آمده است[۶]. در این آثار، توجه به تحلیل آواکیان از اینکه تشدید تضادهای درون هیئت حاکمه آمریکا می تواند به «فروپاشی کانون قدرت» بیانجامد مهم است. همانطور که گفتم بحران حاکمیت و وخامت آن عامل مهمی در شکل گیری وضعیت انقلابی است. نکته دیگری که میخواهم خاطرنشان کنم، تفاوت کیفیِ خط آواکیان در رابطه با مبارزۀ ضد فاشیستی و خط جبهه متحد ضد فاشیستیِ کمینترن است که در جریان جنگ جهانی دوم، تحت رهبری استالین پیش گذاشته شد. اگر به مقالات حقیقت ۸۲ رجوع کنید با خط کمینترن آشنا می شوید. خط آواکیان گسست عمیقی با آن خط است. در مبارزۀ ضد فاشیستیِ جنگ جهانی دوم کمونیست ها قهرمانانه جنگیدند اما به علت این خط غلط شانسی برای حفظ سوسیالیسم و گسترش انقلاب های جهانی نداشتند. اما در این مبارزۀ ضد فاشیستی، به خاطر خط آواکیان امکان واقعی برای باز کردن  راه انقلاب در آمریکا را داریم که به نوبۀ خودش تاثیرات جهانی فوق العاده خواهد داشت. این تفاوت نشان میدهد که پاسخ غلط به ضرورت مشخصی که مقابل پای انقلاب سربلند میکند، میتواند در کوتاه مدت جواب بدهد اما در درازمدت شکست غیرقابل ترمیم به بار آورد[۷]. تجربۀ جبهۀ متحد ضد فاشیستیِ کمینترن را از زوایای مختلف میتوان بررسی کرد. اما مهمترین تفاوت در دو نکتۀ اساسی است: کمینترن تحت رهبری استالین برای بیان ضرورت اتحاد با امپریالیست های متفقین در جنگ جهانی (اتحادی که واقعا برای مغلوب کردن فاشیسم هیتلری و نجات بشریت امری ضروری بود) شروع به تحریف ماهیت امپریالیست های متفقین کرد و به جای تصریح در مورد این که اینها همان امپریالیست ها هستند و یک باره تغییر ماهیت نداده اند، اعلام کرد اینها نیروهای مترقی و امپریالیست های روشن بین و غیره هستند. اما آواکیان به صراحت میگوید که بایدن و ترامپ، هر دو نمایندگان یک سیستم ستم و استثمار سرمایه داری امپریالیست هستند و تنها فرق بایدن با ترامپ در آن است که برنامۀ استقرار رژیم فاشیستی به جای رژیم دموکراسی بورژوایی را ندارد و استقرار و تحکیم رژِیم فاشیستی ضربات محکمی بر روند انقلاب در آمریکا وارد خواهد کرد و برای بشریت و محیط زیست فاجعه بار خواهد بود. بیانیۀ اول اگوست آواکیان، با وجود آن که نسبتا کوتاه است اما دینامیک های واقعیِ ضرورت و آزادی در مقابل حزب دموکرات و جمهوری خواهان و ضرورت و آزادی مقابل انقلابیون و جنبش های عادلانه را توضیح می دهد. نکتۀ دوم هم این است که خط کمینترن، انقلاب های جهان را تابع مبارزه ضد فاشیستی و ضرورت دفاع از شوروی سوسیالیستی کرد و به کمونیست های کشورهای مختلف دستور داد که انقلاب در کشور خود را به خاطر مبارزه ضد فاشیستی و دفاع از شوروی کنار بگذارند. یکی از تجربه های دردناک شکست انقلاب یونان در نتیجۀ غلبۀ این خط بود. در حالی که آواکیان مبارزۀ ضد فاشیستی را فازی ضروری برای گشودن راه انقلاب در آمریکا میداند و کمونیستهای انقلابی تحت رهبری وی این مبارزه را با خطی که به واقع راه را برای آن ضرورت بزرگتر (انقلاب) باز کند پیش میبرند.

آثار اخیر آواکیان که حول تشریح خصلت عام و ویژگی های «آمریکاییِ» این فاشیسم به نگارش در آمده و برگردان فارسی اکثر آنها در وبسایت حزب موجود است، بسیار راهگشا هستند. توجه کنید که آواکیان فقط به تشریح خصلت عام حکومت فاشیستی در دولت های  دیکتاتوری بورژوازی و خصائل ویژه آن در آمریکا اکتفا نمی کند. بلکه ضرورت مبارزه با آن را تشخیص داده و برای پاسخ به این ضرورت، خطی تدوین می کند و خطی که برای پاسخ به این ضرورت تدوین می کند دارای انسجام و پیوستگی با پاسخ به ضرورت اساسی انقلاب است. ارتباط زنده و دینامیکی که میان مبارزه برای «بیرون راندن این رژیم از قدرت» و باز کردن راه انقلاب در آمریکا برقرار میکند واضح و قانع کننده و آموزنده است. یعنی همان نکته ای که در ابتدا گفتم و سند «چرا نیاز به یک انقلاب واقعی داریم و چگونه واقعا میتوانیم انقلاب کنیم» در این زمینه برجسته است. در همین ارتباط درک مفهوم کلیدی «رویکرد استراتژیک به انقلاب» که آواکیان در سند «انقلاب و رهایی بشریت[۸]» به ویژه بخش «چه باید کرد غنی شده» تشریح میکند، بسیار مهم است. «رویکرد استراتژیک به انقلاب» به طور خلاصه به این معنا است که همواره در هر جنبش و خیزش و مبارزه ای، در جواب گفتن به ضرورتهای گوناگونی که بر سر راه انقلاب سربلند میکند، کار اصلی  کمونیست های انقلابی این است که مبارزات ضروریِ مقابل پا و فوری را با سیاستی پیش ببرند که به ضرورت بزرگتر خدمت کند و حداکثر توده های درگیر در هر مبارزه را برای هدفی فراتر از هدف فوری آگاه و سازماندهی کنند.

دیگر این که، روش و رویکرد کمونیسم نوین، باید نقطه رجوعی اساسی در بررسی بیانیه آواکیان باشد. زیرا در زیربنای استراتژی و راه انقلاب که آواکیان تکامل داده قرار دارد و در واقع، روش و رویکرد کمونیسم نوین، سنگ بنای تکامل آن است. و در این روش و رویکرد، سنتز و تکامل بیشتر مقوله «ضرورت و آزادی» در مارکسیسم که خدمت بزرگ آواکیان به ماتریالیسم دیالکتیک است جایگاه ویژه ای دارد.

سوال: اهمیت مبحث «ضرورت و آزادی» این جا چیست؟

جواب: درک «ضرورت و آزادی» برای ترسیم جهان پیچیده و یافتن راه تغییر انقلابی آن، تعیین کننده است. «ضرورت» یعنی ساختارهای یک واقعیت، حریم پتانسیل ها و مسیرهای ممکنی که در تغییر و تکاملش میتواند طی کند. «آزادی» عمدتا اشاره دارد به ظرفیت و چشم انداز موجود برای انسان (هم به عنوان افراد و تعیین کننده تر از آن به طور اجتماعی و کلکتیو) که دست به تغییر و دگرگون کردن واقعیت موجود (در جامعه و طبیعت) بزند. این کاملا مرتبط است با درک نقش دینامیک انسان در تغییر واقعیت. بیرون کشیدن «آزادی» از دل «ضرورت» با دخالتگری آگاهانه انسان امکان پذیر است. در غیر این صورت واقعیت خود به خود عوض نمیشود. عامل تصادف هم در فرآیند تغییر واقعیت نقش بسیار مهمی بازی میکند. انقلابها ممکن است شکست بخورند، حتا اگر مسیر انقلاب با دقت علمی و کوشش عظیم حدادی شود، اما نیروهای طبقاتی دیگر هم روی جامعه کار می‏کنند.

با به قدرت رسیدن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس، ضرورت مقابله با آن با هدف بیرون راندن این رژیم از قدرت در مقابل انقلابیون و تمام مبارزات عدالت خواهانۀ قشرهای مترقی جامعه سربلند کرد. و سوال این بود که این ضرورت با چه خطی باید جواب بگیرد که به قول رفیق آواکیان، اوضاع را به سمت یک وضعیت انقلابی «تسریع» کند؟ زمانی که ضرورتی به طور عینی در جامعه سربلند میکند، همه نیروهای سیاسی، از جمله نمایندگان مختلف سیستم حاکم، به این ضرورت جواب میدهند. اما جواب آنها را منافع این سیستم، ساختارهای حاکم و هدف تحکیم آنها شکل میدهد. مگر این که در مقاطعی تغییر در برخی از ساختارهای حاکم را لازمۀ تحکیم کلیت سیستم بدانند. مانند دهۀ ۱۹۶۰ میلادی در آمریکا که جنبشهای بزرگ حقوق مدنی و زنان و جنبش دانشجویی، دولت را مجبور به عقب نشینی و «اصلاحات» کرد. در آن زمان دولت فدرال، گارد ملی را برای عقب زدن برتری طلبان سفید که مخالف از بین بردن جدایی اماکن و مدارس سیاهان و سفیدها بودند، در شهرهای مختلف مستقر کرد. پس وقتی که ضرورتی سر بلند میکند، نیروهای مختلف سیاسی که نمایندگان و سخنگویان طبقات مختلف هستند، تلاش میکنند تا مختصات، سمت و سو، سقف و روشهای مبارزات مردم حول آن ضرورت را تعیین کنند. در ایران به مساله «حجاب اجباری» نگاه کنید. حتا نمایندگان مختلف حکومت مثل «اصلاح طلبان» و بورژوازی خارج از حکومت مانند سلطنت طلبان هم خود را مجبور به تبیین نگاه و بینش و مطالبات در این زمینه میبینند[۹].

سوال: علاوه بر بررسی نوشته ها و آثار آواکیان و حزب کمونیست انقلابی آمریکا و گزارش فعالیتهای شان، دیگر کدام عرصه ها مورد توجه شما برای بررسی تحلیل آواکیان در مورد این انتخابات بود؟

جواب: بررسی سیاستها و حرکات نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی در خود آمریکا. رسانه های کلیدیِ دو قطب هیئت حاکمه آمریکا و مراکز فکری شان و همچنین جنبشهای ضد خشونت پلیس و زنان و همچنین روشنفکران و تحلیلگران سیاسی و ادبی قشرهای متوسط جامعه. منابع کم نیست. چون اوضاع آمریکا مهمترین رخداد سیاسی جهان است و حجم و تنوع واکنش های سیاسی عظیم است. نه فقط در خود آمریکا بلکه در سراسر جهان. واقعا بدون ابزاری که کمونیسم نوین به طور کلی و تحلیل ها و سنتزهای خاص تر رفیق آواکیان در اختیار ما میگذارد، نمیتوان از این اوضاع پیچیده که دارای پیامدهای عظیم جهانی است سر در آورد. هیچ طبقه ای بدون داشتن مرکز فکر نمیتواند جهان پیچیده را بفهمد و راهش را به جلو باز کند.

سوال: حال کمی در جزییات برویم روی مساله «انتخابات» و رأی به بایدن که چکانندۀ این مباحث بود بیشتر صحبت کنیم.

جواب: بله. اینجا مقدمه کوتاه حزب را که همراه با برگردان فارسی بیانیه اول اگوست آواکیان منتشر شد، تکرار نمیکنم. همه آن را خوانده اند. برای رهبری حزبمان روشن بود که در این زمینه نیز مانند هر مساله مهم دیگر باید بر مبنای رویکرد علمی به واقعیت، بر اساس فاکتها و شواهد فعلی و تاریخی و رصد کردن حرکت تضادها، موضعگیری کنیم و نه موضعگیری بر مبنای پیش فرضها و آن چه «میدانیم». چون خیلی چیزها هست که میدانیم که نمیدانیم و خیلی چیزها را هم «نمیدانیم که نمیدانیم» و وقتی شروع میکنیم به بررسیِ اوضاع، تازه آنها را هم کشف میکنیم. علاوه بر این، لازم بود موضع گیری در این مورد را نیز تبدیل به یک مبارزه فکری در حزب برای درک عمیقتر روش و رویکرد کمونیسم نوین کنیم.

از این جا شروع کنیم که چرا این انتخابات مانند انتخاباتهای دیگر نیست. چون این انتخابات، محور یک کودتای فاشیستی است. تقریبا محرز شده است که ترامپ، حتا اگر رسما و قانونا در انتخابات ببازد، کاخ سفید را به راحتی ترک نخواهد کرد. حزب جمهوری خواه و به طور کل فاشیستها، ابقای قدرت رژیم ترامپ/پنس را برای تثبیت و گسترش قدرت خود ضروری میدانند. سیاست آنها این است که انتخابات را تبدیل به حاکمیت طولانی مدت (حتا ورای چهار سال آینده) این رژیم فاشیستی و «قانون» را به ابزار خود برای تغییر کیفی در روش حکومتی از دموکراسی بورژوایی به رژیم فاشیستی کنند. این کودتا پیشاپیش سنگرهای مهمی را گرفته و شاید به خود انتخابات هم ممکن است نرسد. یکی از نقشه های جدی ترامپ این است که میلیونها رأی را باطل اعلام کند. نشریۀ آتلانتیک، نسخۀ پیش از نشر شماره نوامبر ۲۰۲۰ خود را بیرون داده که در آن مقاله مهمی تحت عنوان «انتخاباتی که می تواند آمریکا را درهم بشکند[۱۰]» دارد. نویسنده بارتون گِلمن است که مینویسد: «بیایید به یک چیز شک نکنیم. ترامپ ممکن است ببازد یا برنده شود اما هرگز و تحت هیچ شرایطی قدرت را واگذار نخواهد کرد» و تاکید میکند که حقیقت این است که «ترامپ نمیخواهد سیاهان رأی دهند». در ادامه میگوید، «اما بدترین مورد این نیست که ترامپ نتایج انتخابات را رد کند، بلکه این است که از قدرت برای ممانعت از یک نتیجه قطعی استفاده کند. … او میتواند جلوی پیروزیِ روشن بایدن را در مجمع برگزینندگان (کالج الکتورال) و سپس در کنگره بگیرد. او میتواند جلوی شکلگیری هر نوع اجماعی در مورد هر گونه نتیجه انتخابات را بگیرد. میتواند از این عدم قطعیت برای حفظ قدرت استفاده کند.» ترامپ میتواند تحت عنوان «شرایط اضطراری» در قدرت بماند. او همچنین میگوید، برخی از مقامات کارزار انتخاباتی ترامپ گفته اند (و او برخی را ضبط کرده است) که کارزار انتخاباتی ترامپ هم اکنون در حال بررسی این گزینه ها هستند تا بگویند در انتخابات تقلب مفرط شده است.

سوال: پس میتوان نتیجه گرفت رأی دادن یا ندادن در این انتخابات مهم نیست. چون نتیجه روشن است؟

جواب: اما به عللی که گفتم انتخابات تبدیل به رخدادی مهم در صف آرایی و یار و یارکشی میان دو جبهه فاشیستی و ضد فاشیستی (که انواع و اقسام نیروها در آن هستند) شده است. همین تغییر، ضرورت دخالت گری کمونیستهای انقلابی را به وجود آورده و جواب به این ضرورت را رفیق آواکیان به روشنی توضیح داده است: استفاده از هر وسیله مناسب برای بیرون راندن این رژیم فاشیستی از قدرت، از جمله رأی دادن در این انتخابات به بایدن اما قطعا و اکیدا بدون اتکا به رأی دادن. کمترین اهمیت شکست دادن ترامپ در انتخابات (حتا اگر شکست را قبول نکند) این است که رژیم فاشیستی را در تدارکش برای تحکیم قدرت از «اعتبار» یک انتخابات محروم می کند. اما مساله فراتر از این است. فرآیند و نتایج این انتخابات تاثیری مهم بر چگونگی قطب بندی سیاسی جامعه آمریکا در دورۀ آینده دارد. اگر باخت او روشن و غیرقابل انکار باشد انقلابیون در شرایط مساعدتری قرار خواهند گرفت. یعنی، حتا در چارچوب سیستم بورژوایی خط ها روشن تر کشیده خواهد شد و تاثیر عمده اش این خواهد بود که عدۀ بسیار بیشتری وارد خیابان بشوند.

سرکوب سازمان یافتۀ حق رأی سیاهان نیز، مساله رأی دادن را تبدیل به یک مقاومت عادلانه کرده است. رژیم ترامپ به طور خاص توجه خود را روی سرکوب حق رأیِ آمریکایی های آفریقایی تبار (سیاهان) و لاتین تباران که اکثرشان به بایدن رأی خواهند داد، گذاشته است و «آتش به اختیاران» ترامپ طبق فراخوان او در محلاتی که این ترکیب جمعیتی را دارد به «گشت زنی» پرداخته اند تا مردم را مرعوب کنند. این حرکت فقط برای ممانعت از بیشتر شدن رأی بایدن نیست. بلکه بسیج توده ای و آماده کردن «پایه» فاشیستی حول ایدئولوژی برتری طلبیِ سفید است. در چنین شرایطی، به طور عینی، ترغیب و سازماندهی مردم برای رأی دادن، بخشی از فعالیت و سازماندهی برای کشاندن آنان به خیابان حول خواست متحد کننده «این رژیم باید همین الان برود» شده است. متحد کردن جنبش «جان سیاهان مهم است» (حداقل در شاخه های محلی) با جنبش رفیوزفاشیسم در دستور کار رفقا است و هر درجه از موفقیت در این امر، قدرت هر دو جنبش را افزایش خواهد داد. برخی از سلسله مقالات ده گانۀ آواکیان در مورد «رژیم فاشیست نسل کش» برای اثبات همین مساله است که اگر این رژیم موفق به  ابقای قدرت خود بشود، نسل کشی تدریجی سیاهان تبدیل به نسل کشی جهش وار خواهد شد. مهاجر ستیزی نه تنها شامل آنان که در پشت مرزها نگاه داشته شده اند بلکه همه مهاجرین لاتین تبار و «کله سیاه ها» و آسیایی را در بر خواهد گرفت.

در واقع سرکوب رأی سیاهان با استفاده از ارعاب نظامی پژواک سرکوب رأی سیاهان در دورۀ بعد از پایان جنگ داخلی در سال ۱۸۶۵ است که همراه با الغای برده داری قانون به مردان سیاه حق رأی داده بود. اما دسته های نژادپرست سفید، سیاهانی که جرات استفاده از حق رأی را میکردند، نشان کرده و در اولین فرصت لینچ[۱۱] می کردند.

علاوه بر این ها، ترامپ به سرعت یک قاضی فاشیست را به عنوان جانشین قاضیِ لیبرالِ دیوان عالی که اخیرا درگذشت (قاضی روت بیدر گینسبرگ) تعیین کرده تا در سنا تایید شده و دیوان عالی قضایی با اکثریت قاطع قضاتِ طرفدار رژیم ترامپ/پنس پُر شود. وی اعلام کرده، به علت «تقلب» احتمالی در انتخابات، وظیفۀ این دیوان عالی خواهد بود که برندۀ نهایی را اعلام کند. برخی مقامات حزب دموکرات گفتند، اگر ترامپ ببازد و حاضر به ترک کاخ سفید نشود، ارتش او را از کاخ سفید بیرون میکند. اما جلسه مهمی از سران پنتاگون اعلام کرد: در دعواهای سیاسی دخالت نخواهد کرد و تایید برندۀ ریاست جمهوری با دیوان عالی قضایی است و نه ارتش[۱۲].

برنی سندرز در سخنرانی ای اعلام کرد، ترامپ در گردهمایی هوادارانش اعلام کرده است حق دارد برای «دور سوم» رئیس جمهور شود. در حالی که، متمم ۲۲ قانون اساسی آمریکا بیش از دو دوره ریاست جمهوری را برای یک فرد، غیر قانونی کرده است[۱۳]. البته اگر ترامپ میتوانست، بازهم از طریق همان فرآیند انتخاباتی سال ۲۰۱۶ قدرت خود را برای چهار سال دیگر تمدید میکرد. اما دو رخداد بسیار مهم امکان چنین فرآیندی را از بین برد و اقداماتش برای تثبیت رژیم فاشیستی اش را تسریع کرد. تصادف شگفت انگیز کوید۱۹ یکی از آنها بود با پیامدهای ناگهانی و بزرگ برای قدرت امپریالیسم آمریکا در صحنه بین المللی و بدترین رکود اقتصادی از سال ۱۹۲۹ به این سو که چهل میلیون بیکاری را در آمریکا به وجود آورد. اما مهمتر از آن، بلند شدن خیزشی قدرتمند و پیگیر علیه خشونت پلیس و برتری طلبی سفید بود که قتل جورج فلوید جرقه اش را زد. این جنبش، علاوه بر فعال کردن توده های سیاه، جوانان سفید را نیز بیدار و به میدان مبارزه کشید؛ مشروعیت نظام نژاد پرستی را از بین برد و به قول رفیق آواکیان، به طرز قدرتمندی «نظم و ثبات» ستم گرانۀ حاکم را به لرزه درآورد. این جنبش، واکنش بیشتری از جانب فاشیست ها را برانگیخت و آنها صف آرایی «جنگ داخلی» را به خود گرفتند. ترامپ تلاش کرد با استفاده از شعار «نظم و قانون» ارتش را با خود در سرکوب همراه کند و کنترل نظامی ایالت ها را در دست بگیرد. در حالی که این عمل کاملا ضد قانون اساسی آمریکا و خودمختاری ایالت های مختلف است و حتا مقامات وابسته به حزب دموکرات در ایالتهای مختلف و شهرهایی مانند پورتلند در مقابل استقرار نیروهای نظامی فدرال به صف معترضین پیوستند.

میبینیم که انتخابات، پیشاپیش تبدیل به میدان تدارک و صف آرایی برای دست زدن به یک «جنگ داخلی» با هدف ابقای قدرت فاشیستها و تضمین گذار به سیستم حکومتی کیفیتا متفاوت شده است. اگر دونالد ترامپ از صندوقهای رأی برنده بیرون نیاید، آن طور که خودش گفته، این انتخابات را باطل اعلام کرده و در کاخ سفید خواهد ماند. این رژیم از هم اکنون نیروهای مسلح طرفدار خود را در ارتش فدرال و نیروی پلیس و میلیشیای گارد توفان برای دفاع از قدرتش آماده کرده و تعلیم میدهد و گام به گام نهاد قضایی را در دست خود قبضه میکند تا هم از ابزار سرکوب نظامی به راحتی استفاده کند و هم ابزار «قانون» برای رنگ و لعاب قانونی زدن به کودتای فاشیستی نظامی اش. به یک کلام، «آونگ» چرخش قدرت میان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات شکسته و گذار به سیستم حکومتیِ کیفیتا متفاوت آغاز شده است و کوشش رژیم  ترامپ/پنس آن است که با تهدید و ارعاب و «قانون» کمترین مقاومت از سوی حزب دموکرات را تضمین کند و از سوی دیگر، سرکوبِ خونین و فاشیستی هر گونه مقاومت را تحت نام «قانون اساسی» و «حاکمیت نظم و قانون» پیش ببرد.

سوال: آیا شرکت در این انتخابات، نقش دور کردن مردم از انقلاب را ندارد؟ آیا باعث نمیشود امیدشان را برای بیرون راندن رژیم ترامپ به انتخابات ببندند؟

جواب: این هم امری متضاد است. برای همین آواکیان تاکید می کند اتکاء به رأی دادن به فاجعه می انجامد. در حالی که با تکیه بر برانگیختن و سازمان دادن مبارزه از پایین، وارد کردن شکست قاطعانه به ترامپ در انتخابات تاثیرات ماندگارِ مثبت برای تداوم مبارزه در صحنه پرآشوبی که پس از انتخابات هم ادامه خواهد یافت بر جای می گذارد.

همیشه نقش انتخابات کشیدن نارضایتی مردم به درون مجاری سیستم را داشته اند. این انتخابات با رسیدن شدت و حدت تقابل دو صف آرایی میان رژیم فاشیستی حاکم و صف مخالفینش به آستانۀ یک جنگ داخلی، این نقش را کمرنگ کرده است اما مراکز قدرتِ مخالف ترامپ (هم جمهوری خواهانی که حامی بایدن هستند و هم دموکراتها) تمام تلاش خود را میکنند که با یک تیر دو نشان بزنند: هم ترامپ را شکست دهند و هم رهبریِ توده هایی را که در ضدیت با ترامپ فعال شده و به میدان سیاست کشیده شده اند، در دست بگیرند و کماکان انرژی و خشم آنان را وارد محدوده هایی کنند که از کنترلشان خارج نشود و حتا از آن برای این که به معامله و سازش با جناح فاشیست برسند استفاده کنند. به همین جهت، یک جنبه از فعالیت همه جانبۀ کمونیستهای انقلابی و دیگر نیروهای مبارزی که در صحنه هستند، خنثی کردن اینها و رشد و گسترش جنبش ضد فاشیستی بر مبنای خط سیاسی «رفیوزفاشیسم» و رشد و گسترش «انقلاب و نه چیزی کمتر» تحت رهبری کمونیستهای انقلابی است. تمام حرکات باید به اینکه جبهه ضد فاشیستی و به ویژه هستۀ مستحکم آن که کمونیستهای انقلابی هستند، خدمت کند تا این جبهه به طور موج وار قدرتمند و منسجم شود. و در مقابل، دولت دیکتاتوری بورژوازی که رژیم فاشیستی در رأس آن است، مرتبا اعتماد به نفس و شتاب خود را از دست بدهد  و در ترکیب با رخدادهای ناگهانی (که در شش ماه گذشته کم نبوده اند) مرتکب خطاهای پرهزینه شده و تضعیف شود.

سوال: آیا لازم بود که این سیاست، علنی اعلام شود؟ مگر تاثیری در بیشتر شدن آراء دارد؟

جواب: معلوم است که تاثیر چندانی بر کمیت آراء ندارد اما مساله کمی نیست. اگر باب آواکیان پشت صفحات مجازی نشسته بود و اوضاع را صرفا رصد و تفسیر میکرد، لزومی نداشت نگران آن باشد که موضع صحیح در مورد این انتخابات و در چارچوب برانگیختن جنبش توده ای از پایین، چیست. اما او در حال رهبری کردن نیرویی است که فعالانه در صحنه و در کنش با رخدادهای سیاسی سرنوشت ساز است و در این میان، خارج از ارادۀ هر کس، این انتخابات تبدیل به یک مرکز رویارویی با رژیم فاشیستی شده است و تشخیص این مساله و پاسخ صحیح به این ضرورت مهم است.

سوال: آیا میتوان تصور کرد که متمایز کردن دو حزب تا به این حد که شکست دادن یکی، شرکت در انتخابات بورژوازی را ضروری بکند، قابل تعمیم به زمان های دیگر و نقاط دیگر جهان باشد؟

جواب: همین که میگوییم این «استثناء» است یعنی قابل تعمیم نیست و در موارد بسیار نادر رخ میدهد. آواکیان خودش این موضوع را خوب شرح میدهد: «آیا هیچ یک از سیاستمداران بورژوازی، اعم از حزب دموکرات یا جمهوری خواه، نماینده چیز خوبی هستند؟ نه. همه آنها نمایانگر چیزهای بسیار بدی هستند: سیستم سرمایه داری- امپریالیسم که مبتنی بر استثمار حیوانی و به معنی واقعی کلمه، استثمار کشنده و کشتارگر و ستم بر توده های مردم است. آنهم نه فقط در این کشور بلکه در سراسر جهان. آیا همه این سیاستمداران – و هر دو این احزاب سیاسی – «یکسان» هستند؟ بازهم جواب منفی است. آنها در مورد چگونگی اداره و اجرای این سیستم و چگونگی نگهداری این جامعه تحت حاکمیت سیستم، اختلافات واقعی دارند. آیا این اختلافات در واقع برای کسانی که تحت این سیستم مورد استثمار و ستم قرار میگیرند و برای همه کسانی که آرزومند جهان عادلانه تری هستند، مهم است؟ بستگی دارد. بیشتر اوقات، تفاوت بین این دو حزب به اندازه کافی قابل توجه نیست که متمایز کردن یکی از آنها و متمرکز کردن مبارزه روی آن، درست و ضروری باشد. اما در موارد بسیار نادر، این تفاوت به آن اندازه مهم میشود. این یکی از آن مواقع است[۱۴]

سوال: اگر ترامپ از طریق انتخابات برکنار شود، به معنای بیرون رفتن رژیم ترامپ/پنس است؟

جواب: اولا، تا حال کسی نتوانسته جلودار سرقت انتخابات توسط ترامپ شود. ثانیا، فاشیسم در آمریکا سازمان یافتگی و نقشه و پایه دارد و با ترک کاخ سفید توسط ترامپ و ورود بایدن، نه فاشیسم ریشه کن می شود و نه ضرورت مبارزه ضد فاشیستی از بین می رود. به این علت است که اتکاء به رای دادن بسیار خطرناک است. به قول یکی از بنیان گزاران «پروژه لینکلن» (نهادی که توسط عده ای از جمهوری خواهانِ ضد ترامپ تشکیل شده است) مشکل «ترامپ» نیست بلکه «ترامپیسم» است که ریشه های عمیق در جامعه و در سیستم حکومتی آمریکا دوانده است[۱۵].

بنابراین حتا اگر ترامپ «رأی» نیاورد، این جریان فاشیستی در میان قشری از سفیدها، در طبقۀ حاکمۀ آمریکا یعنی سرمایه داران بزرگ، در تمام سه ستون حکومت – قوۀ قضاییه و مجریه و مقننه – ریشه های عمیق دارد و میتواند و حاضر است کار را به یک جنگ داخلی بکشد و اتکاء به رأی دادن یعنی خلع سلاح شدن در مقابل یک جنگ داخلی بیرحمانه. جنگی که به قول یکی از سناتورهای فاشیست در واقع «جنگ داخلی» نخواهد بود بلکه «قتل عام یک طرف» خواهد بود چون یک طرف «سه هزار میلیارد» گلوله دارد! مایک دیویس (نویسنده کتاب سیاره زاغه ها) می گوید حتا اگر دموکرات ها انتخاب شوند:

 «… احتمال روشنی وجود دارد که در ایالات متحده با یک جنگ داخلی شدت پایین مواجه شویم. واکنش جناح راست گرا تا این اندازه زیاد خواهد بود. از طرف شبه نظامیان دست راستی هم البته خطر هست. اما همچنین نقش “مقاومت جنوب” را در جنبش مدنی به یاد بیاورید. “شورای شهروندان سفیدپوست” میلیون ها نفر را در برخورد خشونت آمیز بسیج کردند تا مانع از پیشرفت جنبش حقوق مدنی بشوند. آنها جلوی حکومت فدرال ایستادند تا مانع برداشته شدن جداسازی و رأی دادن سیاهان و دیگر سیاست های مترقی شوند. به نظر من نسخه معاصر “مقاومت جنوب” و دیگر خشونت ها را در چندسال آینده خواهیم دید[۱۶]. …»

مقامات دموکرات زبونانه در مقابل فاشیستهای حزب جمهوری خواه حرکت کرده اند و مرتبا خط و نشان کشیده اند که «سال آینده» این کار و آن کار را خواهند کرد. سال آینده؟ از کجا؟ یا بایدن در واکنش به حرفهای ترامپ در مورد این که اگر از صندوق رأی پیروز بیرون نیاید، رأی ها را باطل خواهد کرد گفت: «در این کشور مثل همیشه انتخابات خواهیم داشت و او بیرون خواهد رفت». حتی کمدین های لیبرال که طرفدار حزب دموکرات هستند، سران حزب دموکرات را به علت ندیدن عمق وخامت اوضاع مسخره میکنند. مثلا وقتی نانسی پلوسی (سخنگوی کنگره آمریکا) اطمینان خاطر داد که، «در مقابل ترامپ ما تیرکمان های دیگری هم در ترکش داریم» یکی از اینها با طنز جواب داد: «خانم ریاست محترم مجلس، بهتر است سلاحهای تان را به روز کنید. چون طرف مقابل، سلاحهای حرارتی در خیابان مستقر کرده و شما صحبت از تیرکمان میکنید[۱۷]».

همانطور که آواکیان تاکید میکند «به طور خلاصه، دموکراتها به واسطۀ ماهیتشان، نمیتوانند به کلیۀ این امور – نه انتخابات و نه وضعیت بزرگتری که این انتخابات در آن اتفاق می افتد و مخاطرات عمیقی در آن هست – واکنشی خارج از شرایط و محدوده های ترسیم شده توسط این سیستم که تولید کنندۀ فاشیسم بوده است، و شروطی که تا حد زیادی توسط خود فاشیست ها تعیین شده است، داشته باشند و نخواهند داشت.» آنها از سه چیز می ترسند: از توده ها، از انقلاب و از ترامپ.

سوال: آیا متصور نیست که انتخابات برگزار شود، بایدن انتخابات را ببرد و ترامپ شکست را بپذیرد و قدرت را واگذار کند. یعنی فاشیستها انتخابات را ببازند اما به عنوان یک جریان با نفوذ در بورژوازی آمریکا و هیئت حاکمه اش  از بین نروند و مضمحل نشوند. و دست آخر اینکه فاشیستها انتخابات را ببرند و تثبیت هم بشوند اما نتوانند آنچنان که میخواهند اهداف و برنامه های شان را چه در سطح داخل آمریکا و چه در سطح جهانی جلو ببرند.

جواب: اولا، این انتخابات متفاوت است و اوضاع طوری رقم خورده که تبدیل به کارزاری برای یار و یارکشی فاشیست ها و ضد فاشیست ها شده است و از سوی فاشیست ها برای تحکیم قدرت شان و به وجود آوردن تغییر کیفی در شیوۀ حکومت در آمریکا. ثانیا، اوضاع بسیار سیالی است که هر رخداد ناگهانی می تواند بسیاری از معادلات را عوض کند. مثلا، عوامل بین المللی توازن قوای دو طرف در بورژوازی آمریکا را کاملا بهم بزند؛ اوضاع جهانی ضرورت های جدیدی را در مقابل امپریالیسم آمریکا بگذارد و سوال این است که در این حالت، جناح های مختلف بورژوازی آمریکا چه واکنشی به ضرورت های جدید نشان خواهد داد. اینها محتمل است اما در مبارزه سیاسی نمی توان بر مبنای تصادفات و رخدادهای محتمل جلو رفت. باید بر ارزیابی ماتریالیستی دیالکتیکی از واقعیت تکیه کرد و هم زمان برای تصادفات و چرخش های ناگهانی آماده بود. در هر حال یک امر مسلم است: بحران حکومتی در آمریکا ادامه دار خواهد بود. 

سوال: در مقدمۀ حزب، به استراتژی انقلاب در آمریکا و این تحلیل آواکیان اشاره می کند که راه انقلاب در آمریکا از راه مبارزه با این رژیم فاشیستی می گذرد. کمی این را توضیح دهید.

جواب: بله برای درک این سیاست باید دید روشنی از صحنه سیاسی کنونی آمریکا و این که چه دارد می شود داشت. این صحنه عمدتا با ظهور یک رژیم فاشیستی شکل گرفته است. اما این رژیم فاشیستی، تصادفی و به صرف پیروزیِ آدمی مثل ترامپ قدرت را نگرفته است. بلکه بخش منسجمی از هیئت حاکمۀ آمریکا و دارای پایه توده ای است. در مقدمه مختصر حزب به بیانیه اول آگوست آواکیان گفته ایم: بیرون کردن این رژیم فاشیستی از قدرت، یک ضرورت فوری است. هم برای ممانعت از فاجعۀ حاکمیت فاشیسم در آمریکا و تاثیرات آن در جهان از گسترش فقر و بیماری و جنگ گرفته تا نابودی محیط زیست و هم ضرورت فوری در چارچوب تسریع اوضاع به سمت یک وضعیت انقلابی برای عملی کردن استراتژی انقلاب در آمریکا، برای ایجاد یک کشور سوسیالیستی نوین بر اساس آن مختصات و اصولی که در «پیش نویس قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی» آمده است و مولف اش خود آواکیان است.

سوال: بگذارید یک سوال پایه ای تر بپرسم؛ فاشیسم چیست؟ چرا در آمریکا سربلند کرده و ویژگی هایش نسبت به فاشیسم هیتلری و همینطور فاشیسم جمهوری اسلامی و فاشیسم در کشورهای تحت سلطه  چیست؟

جواب: باب آواکیان در سال ۲۰۰۵ در کتاب «جنگ داخلی ای که در راه است و قطبی کردنی که راه انقلاب را در اوضاع کنونی باز کند»[۱۸] در تعریف فاشیسم نوشت:

 فاشیسم به عنوان شکلی از حاکمیت، تضاد میان باطن و ظاهر دموکراسی بورژوازی را حل می کند. یعنی دیکتاتوری طبقاتی بورژوازی را به شکل عریان اعمال می کند.

وبسایت «انقلاب» ستونی دارد که فاشیسم و قوای محرکۀ آن را این طور تشریح می کند

«فاشیسم اعمال دیکتاتوری طبقاتی بورژوایی (دیکتاتوری سرمایه داری- امپریالیستی) از طریق به کار بردن ترور و خشونت آشکار، لگدمال کردن کلیۀ حقوقی که قانونا جزء حقوق مدنی هستند، استفاده از قدرت دولتی و سازمان دادن گروه های اوباش متعصب برای سرکوب، دست به جنایت زدن علیه توده های مردم، به ویژه اعلام گروه های خاصی به عنوان “دشمن”، “نامطلوب” و “خطر برای جامعه” و سرکوب آنان تحت این عنوان. همان طور که با مطالعه رژیم نازی در آلمان و موسولینی در ایتالیا می توان دید، یک رژیم فاشیستی در همان حال که برای تحمیل اقدامات سرکوبگرانه خاصی جهت تحکیم حاکمیتش دست به حرکت سریع می زند اما همچنین محتمل است که برنامۀ کلی اش را از طریق یک سلسله مراحل پیش ببرد و حتا برخی اوقات تلاش می کند به بخش هایی از مردم یا گروه خاصی در میان مردم وعده و تضمین دهد که در شرایط اعمال ترور، سرکوب، اخراج از کشور، “توبه” یا زندان و اعدام علیه مردم، اگر آنان در سکوت با این رژیم همراهی کنند و دست به اعتراض و مقاومت نزنند، آماج ترور و وحشت این رژیم نخواهند بود.»

سوال: خب ما این شرایط را در جمهوری اسلامی هم طی چهل سالۀ اخیر داشته ایم. یک سوال این است که چرا این فاشیسم در آمریکا تا این حد با نژادپرستی و مردسالاری درهم تنیده است. مثلا همین قاضی ای که ترامپ برای دیوان عالی جای قاضی لیبرال انتخاب کرده (امی کونی بارت) دقیقا در زمینه حقوق و قانون همین دو ویژگی را دارد. یعنی سابقه اش در سرکوب رأی سیاهان و ضدیت با سقط جنین.

جواب: و ضدیت با علم. در واقع، عضو یک فرقۀ کاتولیک بنیادگرا به نام «جماعت عبادت» است که عفت و تقوا و خانوادۀ پدرسالار ستون های اعتقادی و سیاسی اش است. جالب است بدانیم ماگارت اتوود، رمان دیستوپیاییِ «سرگذشته ندیمه» را در دهۀ هشتاد میلادی با نگاهی به تجربه فاشیسم دینمدار در جمهوری اسلامی  ایران و رشد این فرقه در آمریکا نوشت.

ویژگی های فاشیسم در آمریکا از ویژگی های شکل گیری سرمایه داری امپریالیستی آمریکا بر می خیزد. برجسته ترین آثار ماتریالیست تاریخی باب آواکیان، حاویِ بررسی ویژگی های فاشیسم در آمریکا است که با خواندن آنها صف آرایی های کنونی در آمریکا را می توان فهمید. به طور مثال رجوع کنید به مقالۀ، فاشیست های امروز و کنفدراسیون ایالات برده دار جنوب: خطی مستقیم، ارتباطی مستقیم میان تمام ستم ها (آواکیان. ۲۰۲۰). بنیادگرایی مسیحی و میهن پرستی امپریالیستی در پیوند با میلیتاریسم، مولفه های ذهنیت توده های درگیر در این جنبش ارتجاعی فاشیستی است. این پایۀ توده ای، بر مبنای بنیادگرایی دینی و میهن پرستی متعصبانه باقیِ احکام اجتماعی و سیاسی و اخلاقی فاشیستی را برای خود توجیه پذیر می کند: برتری طلبی سفید، ضدیت با آزادی و برابری زنان و ال.جی.بی.تی.کیو به ویژه حق آنان در پرورش فرزندان، ضدیت با مهاجرین و  ضدیت با علم.

ضدیت اینها با علم صرفا دور شدن از علم نیست. بلکه به قول رفیق آواکیان، برای علم جایگزین دارند و این جایگزین، انواع و اقسام تئوری های توطئه و سایر مفاهیم خُل و چِل کننده است که تعصبات کورشان را تقویت می کند. برتری طلبی سفید، پافشاری بر جایگاه  فرودست زن مولفه های اساسی در ایدئولوژی و برنامه نیروهای راست گرا در این کشور بوده است و الان تبدیل به یک جهاد صلیبی شده است. در ضمن تعداد زیادی زن در  صفوف فاشیستهای آمریکایی هستند، از اقشار تحصیلکرده و توده های تحتانی سفید بیکار و بی چیز.

کشیشی به نام هوبرت لاک نقل می کند که استادش جیمز لوتر آدامز که خودش تجربۀ دست اول از فاشیسم هیتلری داشت، در دهه ۱۹۸۰، هنگامی که مسیحیان دست راستی به عنوان یک نیروی سیاسی و شعار “فتح دوباره ملت به خاطر خدا” وارد میدان شدند به دانشجویان هشدار داد که در آمریکا، فاشیست ها با صلیب شکسته و پیراهن قهوه ای سراغ شما نخواهند آمد. بلکه نسخۀ آمریکایی فاشیسم، صلیب به اضافۀ شعار سوگند وفاداری به میهن است[۱۹].

وقتی فاشیست های آمریکایی صحبت از «استثنائی بودن آمریکا» می کنند منظورشان طرفداری از سیستم ستم و استثمار سرمایه داری- امپریالیسم و ​خصوصا مسیر «ویژه و غریب» تکامل این سیستم در آمریکا است. یعنی برده کردن مردم آفریقا، نسل کشی نخستین سکنۀ این قاره و عزم راسخ که این کشور سرمایه داری- امپریالیستیِ خاص باید در جهان سلطه داشته باشد. به علت تاریخ برده داری در آمریکا و نقش آن در ساختن آمریکا است که فاشیسم پایۀ توده ای اش را عمدتا از مناطق جنوبی آمریکا می گیرد.

رژیم فاشیستی یک برنامه استراتژیک برای تغییر کیفی حاکمیت بورژوازی در خود آمریکا و به تبع آن، شیوۀ فرمانروایی اش در جهان است. این حرکت، سرکوب پایه ای ترین حقوق توده های مردم که یک دموکراسی بورژوایی به آن قائل است را دنبال می کند، ولی همچنین و لاجرم برای “تک پایه” کردن حاکمیت، به سرکوب جناح دیگر حاکمیت هم دست خواهد زد مگر این که تسلیم شوند. البته رژیم ترامپ/پنس پیشاپیش به صورت «خزنده» بسیاری از آنان را از ارگان های مختلف، از قوۀ قضاییه و پلیس و ارتش “پاکسازی” کرده است. آدم به یاد کودتای سی خرداد ۱۳۶۰ خمینی و دارودسته هایش علیه جریان بنی صدر می افتد.

سوال: اما چرا توده هایی که خودشان قربانی این سیستم هستند درگیر این جنبش ارتجاعی شده اند؟

جواب: مگر خمینی برای خودش «پایگاه» فاشیستی درست نکرد؟ بسیاری از خانه های امن مبارزین و هویت سیاسی شان توسط همین توده های حامی رژیم خمینی لو داده شد. مگر فراموش کرده ایم که رادیو و تلویزیون چگونه از مادرانی که پسران و دختران کمونیست و مجاهدشان را لو می دادند مدل سازی می کرد؟ استفاده از پایۀ توده ایِ تاریک اندیش و ارتجاعی، یکی از سلاح های مهم رژیم خمینی در سرکوب و پراکندن جو ارعاب در جامعه بود. باید خاطرنشان کنم که این جنبه از سرکوب های دهۀ خونین شصت هنوز مستند نشده است. گرایش های پوپولیستیِ امتیاز دادن به “توده ها” مانع از آن شده که یک سند پژوهشی خوب در این زمینه بیرون بیاید. جنبش های ارتجاعی بدون توده ها به راه نمی افتد و یکی از تدارکات مهم برای انقلاب به حداقل رساندن پایۀ توده ایِ رژیم های حاکم به ویژه رژیم های فاشیستی است که به یک جنبش “توده ای” تکیه می کنند. «سازمان زنان» هیتلر را به خاطر بیاورید که حول شعار تحقیر آمیز «بچه، آشپزخانه، کلیسا[۲۰]» چند میلیون زن عضوش بودند.

رفیق آواکیان نکته مهمی را طرح می کند و می گوید، دنبالچه شدن بخشی از مردم به خاطر آن نیست که از حکومت های فاشیستی می ترسند، پس دنبالش راه می افتند. البته عامل ترس هم عمل میکند. اما مساله جدی تر این است که برهم زدن «سنت ها» و «نُرم» ها را سرچشمه ایجاد آشوب می دانند. این حس فقط محدود به دینمداران نیست. در میان سکولارها هم حس دلبستگی انگل وار به امنیت و رفاهی که کشورهای امپریالیستی در ازای تحمیل فقر و جنگ و نابودی به میلیاردها انسان به چند صد میلیون ساکنان کشورهای امپریالیستی اعطا می کند، فاشیست تولید می کند. حتا از  میان مهاجرینی که از جهان فقر و سرکوب و ویرانی توانسته اند به این کشورهای امپریالیستی مهاجرت کنند. شمار فاشیست های ایرانی تبار که در آمریکا جان فدایی رژیم ترامپ/پنس هستند کم نیست. استدلالشان هم این است که آمریکا برای این ها خوب بوده است. چیز عجیبی نیست. در میان کسانی که آماج و قربانی روابط ستمگرانه هستند همیشه عده ای هستند که آن روابط را می پذیرند و بعضا مجری یا مبلغ آن می شوند.

به یک کلام، در آمریکا هم انگل وارگی امپریالیستی و هم تاریخ ویژۀ این کشور، به ویژه برده داری، مختصات این جنبش فاشیستی را که پایگاه توده ای دارد می سازد. این ویژگی ها ریشه های عمیق تاریخی دارند و به شدت روی صحنه سیاسی سایه انداخته و آن را تعیین می کنند. نیمی از تاریخ آمریکا برده داری بوده است. فاکتور دیگر که رفیق آواکیان به عنوان یک عامل معاصرتر تحلیل می کند، تغییر در موقعیت زنان است. موقعیت زنان در پنجاه سال گذشته تغییر بسیار کرده است. میلیون ها زن سرپرست خانواده هستند و تنها زندگی می کنند. در واکنش به تغییرات بزرگ در موقعیت زنان، یک جریان زن ستیزِ پدرسالار فاشیست هار و تهاجمی به وجود آمده است که واقعا صحنه های فیلم «سرگذشت  ندیمه» آن را خوب به تصویر کشیده.

اینکه چرا در این مقطع و به این شکل یک فاشیسم از درون هیئت حاکمه آمریکا سر بلند کرده، توسط باب آواکیان تحلیل شده و یک سری ابزارهای تحلیلی به دست ما داده است. اما اصل مساله این است که کمونیستها باید به ضرورت مقابله با عروج فاشیسم و قدرتمند شدنش جواب دهند و بخشی از این مبارزه باشند که هستند.

سوال: یکی از سوالاتی که در مورد این بیانیه مطرح شد این بود که چرا آواکیان بر «مسالمت آمیز» بودن مبارزات ضد فاشیستی در شرایط فعلی تأکید میکند؟ حتی برخی پرسیدند که آیا این تأکید به معنای صرف نظر کردن آواکیان از انقلاب است؟!

جواب: در این بیانیه به صراحت بر ضرورت انقلاب تأکید شده و من واقعا نمیدانم دیگر چه چیزی باید می نوشت و چطور باید می نوشت تا آنها که متوجه نیستند متوجه بشوند! اما در مورد تأکید آواکیان بر مسالمت آمیز بودن مبارزات جاری باید بگویم بازهم رجوع کنید به خطوط کلان و عملیاتیِ استراتژی جنگ انقلابی در آمریکا. مختصات و ویژگی های مبارزۀ مسلحانه و چگونگی شروع و پیشبرد آن و چرایی خودداری کردن از رویارویی نظامی «پیش از موعد» با قوای دشمن در اسناد پایه ای حزب کمونیست انقلابی آمریکا و توسط آواکیان تدوین شده است. کتابها و اسنادی مثل «کمونیسم نوین» و «چرا به یک انقلاب واقعی نیاز داریم و چگونه میتوانیم واقعا انقلاب کنیم». از این منظر، مساله این است که در حال حاضر آن شرایط و مقدمات برای شروع مبارزه مسلحانه و جنگ انقلابی در جامعه آمریکا موجود نیست و به سرعت سرکوب و همه نیروهای انقلاب نابود شده و به این ترتیب، برای یک دوران طولانی فاکتور انقلاب و انقلابیون از معادلات صحنه سیاسی محو می شود. به یک کلام، جنگ باید زمانی شروع شود که یارای تبدیل شدن به یک جنگ بلند مدت و وسیع توده ای و شکستن حلقۀ محاصره و سرکوب دشمن را داشته باشد.

البته باید اضافه کرد که آواکیان در همان آثار – مشخصا در کمونیسم نوین – میگوید اگر توده ها برای مقابله با دشمن و دفاع از خودشان مسلح شدند و وارد یک رویارویی نظامی شدند، عادلانه است و باید از آن حمایت کرد. اما، نیروهای سازمان یافته انقلاب نمی توانند بدون آمادگی های لازم و بروز اوضاع انقلابی، جنگ را شروع کنند.

سوال: پس کمی وارد چارچوبی که به کل این کشمکش سیاسیِ جاری معنا و اهمیت درازمدت می دهد بشویم. یعنی انقلاب در آمریکا و استراتژی انقلاب در این کشور که از مولفه های اصلی تکامل کمونیسم نوین توسط آواکیان بوده است.

جواب: قبلا اشاره کردم که «تسریع اوضاع» به سمت شکل گیری یک وضعیت انقلابی خصلت فعالیت های امروز را تعیین می کند. آواکیان می نویسد وقتی وضعیت انقلابی رسید: «باید با تمام قوا برای پیروزی حرکت کرد. برای رسیدن به آن وضعیت باید از هم اکنون، فعالانه کار کرد و آماده شد.»

 یکی از ملزومات وضعیت انقلابی، فروپاشی «شرایط عادی» و کارکرد«عادی» نظام حاکم و دستگاه حاکمیت است. ظهور چنین بحرانی، به خودی خود به وضعیت انقلابی منتهی نمی شود اما فاکتور مهمی در تکوین اوضاع انقلابی است. چون ظرفیت های حکومت در سرکوب ضعیف می شود، امکان رشد و گسترش سریع نیروهای انقلابی به وجود می آید و بهم ریختگی حاکمیت باعث فروریختن ترس تحتانی ترین قشرهای مردم می شود. آواکیان به نکته مهمی در «ناباوری» توده های مردم به امکان این که ما بتوانیم در عمل نیروهای قدرتمند طبقۀ حاکمه را شکست دهیم و انقلاب را به پیروزی برسانیم، اشاره می کند و می گوید، علتش این است که مردم نمی توانند اوضاعی را تصور کنند که کارکردِ به اصطلاح «عادی» نظام به طور اساسی متلاشی شود و کنترل اوضاع از دست طبقۀ حاکم خارج شود و تا حد زیادی، توانِ ترفند و فریب مردم و ترساندن جامعه را از کف بدهد. چنین وضعی امکان سازماندهی، تعلیم و تجهیز نیروی نظامی انقلابی را هم فراهم میکند. البته به قول رفیق آواکیان، «این طور نیست که اوضاع، امکان انجامِ  ساده و بی دردسر این امر را فراهم میکند. در واقع، پایۀ انجام این کار را باید از دلِ کورۀ داغ اوضاع بیرون کشید. نکته اینجا است که این مهم را باید بدون نابود شدن انجام داد و تحقق این امر، فرآیندی پر از مبارزه حاد است؛ اما اوضاع نوینِ شگفت انگیز، امکان آغاز این مبارزه، توسعه و فرجام پیروزمند آن را فراهم خواهد کرد. … »

این مختصر، چارچوبۀ اهمیت کل مبارزۀ ضد فاشیستی امروز و هدف آن را نشان می دهد.

سوال: یکی از موضوع های مهم که آواکیان در سند «چرا نیاز به یک انقلاب واقعی داریم و چگونه می توانیم واقعا انقلاب کنیم» به عنوان عاملی منفی در برخاستن قشرهای تحتانی جامعه نام می برد، وجود طبقه میانه بزرگ است. طبقه میانه یا خرده بورژوازی، طبقه ای که میان اقشار تحت ستم واستثمار و بورژوازی قرار دارد و در جامعه ای مانند آمریکا به علت رفاهی که از طرف سیستم حاکم به اقشاری از آن داده می شود، بخش مهمی همدست حاکمیت است. در مبارزات کنونی، قشرهای مختلف این طبقه کجا ایستاده اند؟

جواب: این طبقه بسیار مشکل آفرین است. به ویژه که در سی چهل سال گذشته نه فقط در آمریکا بلکه به طور کلی در جهان، اغلب در طرف نظم موجود قرار داشته است. به طور مثال در ایران، اوج شورش و ترقی خواهیِ این قشر در سال ۸۸ بود که نمایندگان و سخنگویان سیاسی و ادبی اش، می خواستند هر حرکت مخالفی را به زیر بیرق سبز بکشند و رهبرشان در سالهای دهه ۶۰ و از جمله قتل عام زندانیان سیاسی (سال ۶۷) نخست وزیر بود.

 به آمریکا نگاه کنیم. آواکیان می گوید یکی از مشکلاتِ انقلاب در آمریکا مساله ای است که می توان اسمش را «محاصره و سرکوب شدنِ» قشرهای پایینیِ جامعه توسط طبقۀ میانه گذاشت. شمار عظیمی از مردم فقیر و به شدت تحت ستم در محاصرۀ قشر بزرگ و صاحبِ امکانات طبقه میانه هستند که روشنفکرانش گردانندۀ دستگاه خلق افکار طبقۀ حاکم اند. حکومت و نهادهای سرکوب و کنترل نهایت بهره را از این شکاف برده اند و می برند. هرچند وضع طبقه میانه در آمریکا سیر قهقرائی داشته است اما هنوز قشر وسیع میانه وجود دارد و حتا در میان کسانی که زمانی به لحاظ اقتصادی طبقه میانی بوده اند و امروز دیگر در آن موقعیت نیستند، افکار و توهماتی که فکرسازان این طبقه ساخته و فراگیر کرده اند نفوذ وسیع دارد. در واقع امروز در آمریکا، توهم و دلتنگی برای «روزهای خوش گذشته» (که برای سیاهان و رنگین پوستان آمریکا و میلیاردها انسانی که در دنیا گردنشان زیر زانوی امپریالیسم آمریکا بوده است، به هیچ وجه «روزهای خوش» نبوده است) بسیاری از این ها را به سمت رژیم فاشیستی می راند. البته بخش بزرگی از طبقه میانه، امروزه  ضد رژیم ترامپ/پنس است. اما معضل در آن جا است که اکثریت بزرگ این ها از منظر حزب دموکرات و «کارکرد متعارف» سیستم سرمایه داری امپریالیستی آمریکا، ضد رژیم ترامپ/پنس هستند و به همین علت هنوز در جامعه آمریکا یک نیروی محافظه کارِ مشکل آفرین برای انقلاب هستند. هرچند جنبش سیاهان تا حدی چشم عده زیادی از اینها را به روی تاریخ هولناک ساخته شدن آمریکا از طریق برده داری و نسل کشی بومیان و دزدی سرزمین دیگران باز کرده است. اما اکثریت اینها آمریکا را یک دموکراسی استثنایی می دانند. در حالی که قانون اساسی آمریکا، محصول سازش با برده داری بود و صرفا با اضافه کردن «متمم ها» آن را به روز کرده اند در حالی که بدنۀ اصلی اش هنوز همان است که بود. نظام انتخاباتی دو مرحله ایِ آن، که مانند قانون اساسی اش محصول سازش با برده داری است. به یک کلام دموکراسی حاکم در آمریکا، دموکراسیِ سیستم استثمار و غارت در آمریکا و در جهان است. این واقعیت که طبقه میانه در این کشور در ازای غارت میلیاردها نفر در سراسر جهان، طبقه میانه می شود، مهر انگل وارگی را بر این ها  می زند. یکی از دلایل عمدۀ که این قشر نقش فعالی در مبارزۀ خیابانی علیه رژیم فاشیستی نداشته است، همین محافظه کاری طبقاتی آن است. با این وجود، برای پیروزی انقلاب، مهم است که انقلابیون در این قشر انشقاق سیاسی ایجاد کنند. بخشی را به سمت انقلاب و اتحاد با منافع و آمال ستمدیدگان و استثمار شوندگان آمریکا و سراسر جهان جلب کنند و بخش بزرگی را به موضع دوستی با انقلاب یا دشمنی نکردن با آن برانند. در مقطع کنونی، خیلی مهم است که در نگاه این قشر، مشروعیت نظم حاکم بهم بریزد. پیشاپیش، بخشی از طبقه میانه تحت تاثیر تلاطمات سیاسی کنونی، مواضع بهتری گرفته است و به ویژه نسل جوانی که از این قشر بر می خیزد نقش مهمی در جنبش یکسال گذشته علیه خشونت پلیس و برتری طلبی سفید داشته است. مطمئنا اگر ترامپ شکست خورده و حاضر به ترک کاخ سفید نباشد، تاثیراتش روی این ها زیاد خواهد بود و می تواند عامل قابل توجهی در ایجاد قطب بندی مساعد به حال انقلاب باشد. هرچه بیشتر در وفاداری قشرهایی از طبقه متوسط جا به جایی صورت بگیرد، در زمان آغاز جنگ انقلابی، نیروهای انقلابی بیشتر خواهند توانست مانع از آن شوند که مراکز قدرت انقلابی به محاصره افتاده و سرکوب نظامی شوند.

سوال: با توجه به اوضاع کنونی آیا میتوان گفت اگر و وقتی جنگ انقلابی در آمریکا شروع شود، عناصری از یک «جنگ داخلی» را خواهد داشت؟ یعنی فقط شامل جنگ با نیروهای رسمی طبقه حاکمه نخواهد بود بلکه شامل بخشی از مردم هم که متحد حکومت هستند نیز خواهد بود؟

جواب: بله. آیندۀ دور را نمی دانیم اما اگر در بازۀ زمانی نزدیک رخ دهد، قطعا چنین عنصری را در بر خواهد داشت. آواکیان در سند مورد بحث می گوید، یکی از اهدافِ کلیدی نیروهای انقلابی باید این باشد که صفوفِ دشمن را دلسرد و از هم گسیخته کنند و باعث ریزش نیروهای وفادار به ضد انقلابِ حاکم شده و ابتکار عمل را از او بربایند. این امری نیست که به زمانِ آغاز جنگ انقلابی محول شود. بلکه به مقدار زیادی باید در نبردهای سیاسیِ امروز به وجود آید. در اوضاع کنونی، مقابله با “پایه” فاشیست این رژیم یک ضرورت است و کوتاه آمدن در مقابلشان، آنها را منسجم تر می کند. اما مقابله می تواند در صفوفشان شکاف بیندازد. ترکیبی از مقابله سازمان یافته و نقشه مند با شکست انتخاباتی ترامپ، می تواند عامل برجسته ای در این ریزش باشد.

سوال: در این سند مقابله با سرکوب به عنوان یک عامل مهم در دوره تدارک سیاسی انقلاب طرح می شود. آیا درهم شکستن تلاش های سرکوبگرانه در منسجم کردن صفوف انقلاب نقش بازی می کند؟ در این سوال نگاهی هم دارم به جنبش ضد اعدام و به طور کلی جنبش عدالت خواهی در ایران. 

جواب: بله، قطعا نقش مهمی دارد. یک مبارزۀ سیاسی فوق العاده مهم در تدارک برای انقلاب است. صف و صف کشی سیاسی قدرتمند در مقابل دستگاه حاکمه است. در ایران هم پیشبرد چنین مبارزه ای، از تدارکات سیاسی ضروری برای انقلاب است. غیر موجه کردن سرکوبِ مبارزه بخشی از فروپاشاندن مشروعیت حکومت است. آواکیان در این سند می گوید، مبارزه را باید طوری پیش برد که «در مقابل سرکوب، عزم نیروهایی که پیشاپیش در جبهه انقلاب هستند محکمتر شود و تعداد بیشتری افراد جدید واردش شوند و عده بازهم بیشتری را به سمت همکاری و یاری رساندن به انقلابیون براند و باز عده فزون تری را به موضع بی طرفی دوستانه جلب کند و بالاخره در صفوف دشمن هم یاس و شکاف و ریزش بیندازد.»

سوال: برخی اتفاقات که در شش ماه گذشته در تقابل میان رژیم فاشیستی و مردم در آمریکا رخ داد، درس های مهمی دارند. مثلا تابستان گذشته پس از شروع جنبش «جان سیاهان مهم است»، ترامپ در واشنگتن، در واقعه ای که به واقعه پارک لافایت (پارک جلوی کاخ سفید) معروف شد، به ارتش دستور سرکوب تظاهرکننده ها را داد. حتا از ارتش خواست که تانک به خیابان بیاورد و هلیکوپترهای نظامی از ارتفاع پایین بالای سر تظاهر کننده ها پرواز کنند. نقشه اش این بود که لشگرکشی اش در واشنگتن را تبدیل به مدلی برای سرکوب نظامی تظاهرات ها در همه ایالت ها بکند. اما سران ارتش از این حرکت امتناع کردند. بعد از آن گارد ملی را به پورتلند فرستاد. شب های اول صحنه های ترسناکی از پورتلند مخابره می شد. سربازان تا به دندان مسلح که ماسک زده بودند از پاترول های بی نام و نشان پیاده می شدند و مبارزین را در یک گوشه گیر می انداختند و دستگیر می کردند. اما یک جنبش توده ای علیه این تهاجم نظامی بلند شد. صف بزرگی از مردم شهر، مادران، پرستاران و غیره شبانه روز و هر روز در خیابان بودند. ترامپ مجبور شد نیروهایش را عقب بکشد. این یک پیروزی مهم بود. این جا می خواهم به آن نکته ای برسم که در سند «چرا نیاز به یک انقلاب واقعی داریم و چگونه می توانیم واقعا انقلاب کنیم» آواکیان به کمک نقل قولی از یک افسر ارتش بریتانیا (روپرت اسمیت) بیان می کند. فکر کنم موضوعش این است که تکامل اوضاع سیاسی می تواند عاملی شود که دشمن نتواند از تمام نیروی آتش خود علیه انقلاب استفاده کند. درسته؟

جواب. دقیقا. افسر بریتانیایی، روپرت اسمیت می گوید، بیشتر از میزان مطلقِ قدرت، امکان «استفاده از قدرت» است که اهمیت دارد و آواکیان تاکید میکند، یکی از اصول عملیاتی مهم این است که جنگ انقلابی را باید طوری پیش برد که دشمن نتوانداز مهیب ترین و مخرب ترین سلاحهایش استفاده کند. مهم است که نیروی انقلابی که در ابتدا ضعیف است، با قدرت تام حکومت مواجه نشود. مثلا، جنگ خلق در پرو تا مدت ها با نیروی پلیس می جنگید و حکومت پِرو از وارد کردن ارتش به درون جنگ پرهیز می کرد. ملاحظات سیاسی اش اجازه نمی داد. البته، خود جنگ چریکی، آن نوع جنگ است که نمی گذارد حاکمیت بتواند از نیروهای منظم خود استفاده کند. اما فکر می کنم در این جا نکتۀ آواکیان بیشتر به معادلات سیاسی مربوط می شود.

این ها عوامل مهمی در ممانعت از درهم شکسته شدن نیروهای انقلابی هستند. اما عامل اصلی در به پیروزی رساندنِ این استراتژی، داشتن پایه و طرفدار در میان کلیه اقشار جامعه است. داشتن پایه در میان قشرهای «سنگ بنایی» یعنی تحتانی ترین قشرهای جامعه و داشتن پایۀ کافی و متحد در میان قشرهای میانی برای ممانعت از «محاصره و سرکوب» قشرهای تحتانی که وارد انقلاب می شوند.

سوال: این کار چگونه انجام می شود؟

جواب: اینجا برمیگردیم به نکته تعیین کنندۀ «جلب میلیونها نفر به سمت انقلاب در دورۀ قبل از سررسیدن یک وضعیت انقلابی».

کمونیست های انقلابی اکنون تحت رهبری آواکیان، به طور منظم و پیوسته، ضرورت انقلاب کمونیستی را در میان توده های مردم ترویج می کنند و به آنان می گویند، این آن هدفی است که جانفشانی در راهش ارزش دارد. بر مبنای تاثیر گذاری سیاسی، آنان را در صفوف این انقلاب سازماندهی می کنند و شبکه سازمان یافته «کلوب های انقلاب[۲۱]» را گسترش می دهند. و همانطور که گفتم، پیشبرد مبارزه برای بیرون راندن رژیم ترامپ/پنس از قدرت بر اساس خط «رفیوز فاشیسم» فاز مهمی از این پیشروی و «سه تدارک» است.

سوال: گسترش چطور انجام شده است؟

جواب: ببینید خیلی ها فکر می کردند وقتی آواکیان می گوید، «هزاران و بعد میلیون ها نفر» نیاز داریم که حول این انقلاب و زیر این رهبری برای ایجاد جمهوری سوسیالیستی نوین متشکل کنیم، در مورد آینده ای بعید حرف می زند. اما حرف او در مورد امروز است. مدل سازی آواکیان از این که چطور می توان با داشتن نیرویی کوچک اما سازمان یافته، از موقعیت بسیار کوچک به لحاظ کمی به موقعیت هزاران و بعد میلیون ها نفر رسید، بسیار آموزنده است. حزب ما باید درس های جهانشمول آن را بیاموزد و در شرایط خاص ایران به کار ببرد[۲۲]. هر کس ذره ای جدیت در مورد انقلاب داشته باشد می داند که این کار، امری غول آسا و پیچیده است. در واقع، سخت ترین و در عین حال ضروری ترین کوشش و تلاش بشر در عصر سرمایه داری، برانداختن کل نظام طبقاتی چند هزار ساله از طریق انقلاب های کمونیستی است. به علت این پیچیدگی و دشواری است  که در طول راه بسیاری از نیروهای انقلابی کمونیست خسته شده اند، جهت گیری استراتژیک شان را گم کرده اند و به وضع موجود تن داده اند و غیره.

رفیق آواکیان می گوید اصل مساله این است:

بر پایۀ طرح صریح انقلاب با مردم باید به میانشان رفت و سپس با حرکت از این مکان، لازم است که با آن ها در مبارزه علیه بی عدالتی و ستم متحد شویم و برای جلب شمار هرچه بیشتری از آنان به دیدن نیاز به انقلاب و امکان آن و همراه شدن با آن، مبارزه کنیم. … ما باید صراحتا با موضوع انقلاب به میان مردم برویم. نه میان یکی و دوتا. نه به میان بخش کوچکی از مردم. بلکه به میان توده های مردم، در سراسر کشور و در هر بخش جامعه. بجای اینکه بگذاریم درک آنها در همان سطح که هست بماند، باید محتوای بحث را ما تعیین کنیم و در همان چارچوبۀ محدود، افکاری را در مورد انقلاب به میان بکشیم.

بدون استمرار در انجام این کار، حرف از گسترش و انباشت قوا بیهوده است. اما اگر هدف انقلاب کمونیستی رهروان میلیونی پیدا نکند، نمی توان آن را متحقق کرد. پس انباشت قوا برای پیشبرد انقلاب امری حیاتی است. آواکیان تاکید می کند:

فعالیت انقلابی را باید از طریق افزایش دائمی تعداد کسانی که در صفوف انقلاب سازمان یافته و همراه با هم، طبق یک جهت گیری و نقشه استراتژیک عمل میکنند، پیش ببریم. این کاری است که باید به طور پیگیرانه انجام داد، از جمله در دوره های به اصطلاح عادی اما وقتی با هر تکان در اوضاع جامعه یا با وقوع هر بحران و جنایت تازۀ حاکمیت، توده های مردم به مقاومت بلند می شوند و آن چه را به طور عادی می پذیرفتند دیگر نمی پذیرند، این فعالیت، اهمیت صد چندان پیدا می کند. در دورۀ اخیر بسیاری از این تکان ها را دیده ایم. از جمله، انتخاب رژیم ترامپ/پنس و ادامۀ ظلم ها و بیدادگری هایش بعد از به قدرت رسیدن. بسیار مهم است که انقلابیون و دیگران از این نوع ̕تکان های اجتماعی استفاده کنند و شمار روزافزونی از مردم را وارد بسیج دائمی ای کنند که برای بیرون کردن این رژیم لازم است. اما، انقلابیون باید به ورای این رفته و هر کاری برای پیشروی انقلاب و گسترش نیروهای سازمان یافته آن بکنند تا هدف اساسی یعنی سرنگونی کلیت این نظام را ممکن کنند. …

سوال: با نیروی کوچک چگونه می توان بر میلیون ها نفر تاثیر گذاشت؟

جواب: در این سند رفیق آواکیان مبحث مهمی را تحت عنوان نیروی «حد نصاب» می کند و می گوید در شرایطی که صفوف انقلاب و گسترۀ نفوذ آن هنوز بسیار محدود است و سازماندهی هزاران نفر در انقلاب و فعالیت برای تاثیر گذاری بر میلیونها نفر، هدف فوریِ کلیدی است، باید «حد نصابی» از نیروهای انقلابیِ سازمان یافته در نقاط مختلف کشور — به ویژه از میان جوانان به وجود آورد و این نیروی «حد نصاب» که هرچند در ابتدا ممکن است کوچک باشد، اگر به طور نقشه مند و با عزم و ارادۀ کافی فعالیت کند، می تواند بر صحنه سیاسی تاثیر بگذارد و به موازات تاثیرگذاری شمار نیروهای سازمان یافته برای انقلاب را افزایش دهد و به طور تصاعدی رشد یابد. آواکیان می گوید: «شما با داشتن نیروهای سازمان یافته که حول یک خط انقلابی متحد شده اند، بر صحنه تاثیر میگذارید … و امواج این تاثیر گذاری به دنیا میرسد …  اگر قرار است میلیون ها نفر را در انقلاب رهبری کنید باید نیروی سازمان یافته هزاران نفره داشته باشید؛ نیروی سازمان یافتۀ هزاران نفری که مرتبا افزایش می یابد، سمت و سو داده می شود، سازمان دهی می شود، تعلیم پیدا می کند و به عنوان یک نیروی انقلابی واقعی و قطب جاذبه، رهبری می شود.» (همانجا)

سوال: اگر میشود در انتها بازگردیم به رابطۀ میان مبارزۀ ضد فاشیستی امروز با رویکرد استراتژیک به انقلاب.

جواب: به قول آواکیان اساسی ترین نکته در تمام این ماجرا، رسیدن به یک اوضاع انقلابی است و کلیۀ فعالیت های امروز «تماما بخشی از یک رویکرد و نقشۀ استراتژیک کلی است که باید آگاهانه و سیستماتیک پیش ببریم تا به آن نقطه برسیم». و توضیح می دهد که،

در این راه، با یک چالش عظیمِ فوری مواجهیم که سخت بر چشم اندازهای انقلاب سنگینی می کند و آنهم رژیم ترامپ/پنس است. … اگر این رژیم بتواند قدرت خود را بیش از این تحکیم کند و برنامۀ وحشتناکش را به طور کامل عملی کند، چشم انداز انقلاب ضربۀ سختی خواهد خورد و حداقل تا مدتی، نیروهای انقلابیِ آگاه، محو یا کاملا نابود خواهند شد. از طرف دیگر، اگر یک جنبش توده ای برای بیرون کردن این رژیم به پا خیزد و اگر انقلابیون این جنبش را طوری بسازند که مرتبط با انقلابی باشد که مورد نیاز بوده و راه حل اساسی است، آنگاه اوضاع جامعه و جهان برای جنگ علیه بی عدالتی و ستم بسیار مساعدتر خواهد شد و پیشروی های حیاتی در جهت سرنگونی کلیت این نظام می توان کرد. ….

سوال: باور کردن امکان انقلاب در آمریکا سخت است. اما با این کیفیت حزبی و رهبری کمونیستی در ترکیب با غلیان خشم و اعتراض از پایین و بهم ریختگی در بالا … می توان امکانش را دید.

جواب: حتا در دورۀ ثبات بورژوازی آمریکا، آواکیان با تحلیل علمی از پایه های انقلاب، امکان و چگونگی انجام آن را ترسیم کرده است. و امروز،  کمونیست های انقلابی در آمریکا آن را ممکن تر از پیش می بینند. نه حتمی و تضمین شده و اجتناب ناپذیر. اما یک امر واقعا ممکن. نه بر مبنای آرزوها و خیالات بلکه بر مبنای تحلیل های اکیدا علمیِ آواکیان از دینامیک هایی که در کار است و دیگ جوشانی که در غلیان است و دیدن جاده ها و راه هایی که می توان با دخالتگری نقشه مند و پیوسته و خستگی ناپذیر کمونیست های انقلابی، باز کرد و اوضاع را به سمت کیفیتا متفاوت چرخاند. و قصد دارند به خاطر بشریت حداکثر استفاده از این فرصت را بکنند و آماده اند تا زمین و زمان را بهم بریزند تا بحران سیاسی بی سابقه ای که انتظارش را می کشیدند و برایش کار می کردند، تبدیل به وضعیت انقلابی کنند. بحران جاری در ترکیب با رخدادهای تصادفیِ شگرف رشدی جهش وار کرده است: رخدادهایی مثل برخاستن جنبش عظیم و زیبای ضد برتری طلبی سفید در آمریکا، ظهور پاندمی کوید۱۹ که زشتی نظام سرمایه داری را به روشنی روز به نمایش درآورد و عرصۀ جدال فکریِ علم با ضد علم، حقیقت با روایت، فاکت با تخیل و شهود و … را به طرزی شگفت انگیز دگرگون کرد. بله جنبش فراگیر ضد فاشیستی غیر خشونت آمیز است اما بخشی از تدارک چند وجهی و چند لایه است برای کسب حداکثر آزادی ممکن برای عملی کردن سیاست زیر، هنگام ظهور وضعیت انقلابی:

وقتی وضعیت انقلابی به وضوح در حال ظهور است، به سرعت ستون فقرات انقلاب را به نیروهای رزمی سازمان‌یافته در مناطق استراتژیک تبدیل کنید، دست به تعلیمات ضروری بزنید، ابزار ضروری را به دست آورید و نیازهای لجستیکی اولیۀ این نیروی انقلابی رزمنده را برای آغاز یک نبرد تا به آخر فراهم کنید. در همان حال، مانع از آن شوید در این گرهگاه تعیین کننده، دشمن نیروهای انقلابی را درهم شکند. میلیون‌ها نفر دیگر را در نیروهای “ذخیره” سازمان داده و این نیروی قدرتمند را تبدیل به پشتوانۀ نیروهای رزمندۀ مرکزی کنید. (کمیته مرکزی حزب کمونیست انقلابی آمریکا، چگونه می توانیم پیروز شویم ۲۰۱۷).

برای این که منظورم را در رابطه با پتانسیل عظیمی که در بطن اوضاع هست برسانم بگذارید با نقل نوشتۀ یکی از رفقا که مثل گزارش ورزشی است بگویم که:

تیم ما میتواند در رابطه دیالکتیکی با تغییرات ناگهانی، حرکت، اعتماد به نفس، قدرت و ریتم خود را به دست آورد… و به ناگهان بازی هایی را انجام دهد که قبلا نمیتوانست انجام دهد… و طرف دیگر میتواند اعتماد به نفس و شتاب خود را ببازد… در رابطه دیالکتیکی با همه اینها… ناگهان قادر نباشد به روش سابق بازی کند … به لاک دفاعی رفته و مرتکب خطاهای پرهزینه بشود. همه اینها میتواند یک جا جمع شده و سد را بشکند.

ماحصل این نبرد تاثیرات تاریخی و جهانی خواهد داشت و برای این که نتایجش به نفع ستمدیدگان جهان و نهایتا کل بشریت باشد، فداکاری ها و جانفشانی بهترین های آن جامعه به ویژه کمونیست های انقلابی را ضروری می کند و ما می خواهیم که بزرگترین و بدیع ترین انقلاب کمونیستیِ تاریخ بشر در آمریکا سربلند کند.

————–


[۱] Avakian, Bob (1986) Democracy: Can’t We Do Better Than That? Banner Pr

[۲]  Avakian, Bob (2008) Communism and Jeffersonian Democracy. RCP Publications

[۳] Avakian, BAOB. TO THOSE BLACK PEOPLE WHO ARE VOTING FOR JOE BIDEN. Revcom

[۴]  آواکیان، باب (۲۰۱۸) چرا به یک انقلاب واقعی نیاز داریم و چگونه واقعا میتوانیم انقلاب کنیم؟ سخنرانی باب آواکیان در تابستان ۲۰۱۸. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م)

[۵]  این سند در ضمائم (ص ۴۵۵-۴۶۹) ترجمه فارسی کتاب کمونیسم نوین اثر باب آواکیان در سایت ما قابل دسترسی است.

[۶]  به ویژه آثار وی از سال ۲۰۰۴ به این سو برجسته هستند. مقالاتی مثل: «جمهوری وایمار» (۲۰۰۴)، مقاله «چیزی به نام آنها موجود نیست»، «آیا کانون قدرت می تواند خود را حفظ کند»، «راهی برای درک رویدادهای جاری». این مقالات نمونه های بی نظیری از کاربُرد روش و رویکرد علمی مارکسیستی در تحلیل از روندها و اوضاع هستند و با وجود آنکه بر آمریکا تمرکز دارند اما دارای درس های جهانشمول هستند. آواکیان این آثار را در گذشته نوشته و کلیات امروز را ترسیم کرده است. برای نمونه، در سال ۲۰۰۵ که اوج جنگ های خاورمیانه ایِ آمریکا بود رفیق آواکیان، بر مبنای تحلیلی علمی از روندها، پیش بینی کرد آن چه موجب بحران بزرگ در هیئت حاکمۀ آمریکا خواهد شد، «بر هم خوردن اجماع» دویست ساله در شیوۀ حاکمیت خواهد بود. او می نویسد: «… بله، گسترش امپراتوری می تواند تبدیل به گسترش بیش از اندازه شود و برایشان مشکل آفرین بشود و این می تواند شکلی باشد که تحت آن همه چیز به زیر سوال کشیده شود و حتا یک وضعیت انقلابی سربلند کند. با این وجود فکر می کنم آن چه در این مجموعه مصمم و سمج است، به فشرده ترین وجه عنصر فاشیسم مسیحی است. هم مصمم و سمج است و هم چالشی اساسی است علیه اجماعی که در این کشور به شکل های مختلف در سراسر تاریخ آن حاکم بوده است.» بی علت نبود که آواکیان، در بیست سال گذشته همواره بر ضرورت به چالش کشیدن افکار دینی توده های مردم تاکید می کرد و خودش آثار مهمی را برای خدمت به این فعالیت تولید می کرد و تلاش بی وقفۀ مسیحیان فاشیست در به اسارت گرفتن اذهان توده ها را افشا میکرد. 

[۷]  در این مورد رجوع کنید به:

  • آواکیان، باب (۱۳۹۸) گسست از ایده های کهنه. سخنرانی باب آواکیان دربارۀ خط و مشی جبهه متحد ضد فاشیسم. ترجمه منیر امیری. چاپ و ویرایش دوم. انتشارات حزب کمونیست ایران (م ل م)
  • به قدرت رسیدن هیتلر و اشتباهات حزب کمونیست آلمان و کمینترن. از نشریه حقیقت شماره ۸۲. خرداد ۱۳۹۷

[۸] آواکیان، باب (۲۰۰۷) انقلاب و رهایی بشر. بخش دوم چه باید کرد غنی شده. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م)

[۹]  برای کمک به بحث «ضرورت و آزادی» و همچنین «جهت گیری استراتژیک» نگاه کنید به گزیده ای از گزارش پلنوم یازدهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (م ل م) به تاریخ ۱۳۹۸. در همین شماره نشریه حقیقت.

[۱۰] Gellman, Barton. The Election that could break America. The Atlantic. November 2020

[۱۱] به دار کشیدن بعد از شکنجه کردن سیاهان

[۱۲]  نیویورک تایمز، ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۰

[۱۳] ‌سخنرانی برنی سندرز ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰

[۱۴] THE ACUTE FASCIST DANGER— RISING ABOVE PETTY “LEFTISM,” ACTING IN THE INTERESTS OF HUMANITY. Basic Questions, Existential Stakes. by Bob Avakian. October 10, 2020 

[۱۵] The Lincoln Project Co-Founders on the 2020 Election. 24 September 2020

[۱۶] Mike Davis on the global crisis: This moment is not a tunnel with a bright light at the end. 10 July 2020

[۱۷]  سلاحهای حرارتی یا سامانه بازدارنده فعال یا باختصار ای. دی. اس (Active Denial System) به آن اسلحه حرارتی یا ماکروویو هم میگویند. جنگ افزاری است که روی جیپ یا پاترولهای جنگ خیابانی نصب میشود. با انرژی هدایت شده آماج خود را هدف قرار میدهد. با امواج میلیمتری و شلیک آنی امواج مایکروویو کار میکند. اما به صورت تابش مستمر نیز برای کند کردن یک جمعیت استفاده میشود. سلاح کشنده ای نیست اما آماج را کاملا فلج و ناتوان میکند و احساس جدا ناخوشایند جدا شدن گوشت از استخوان را در پی دارد و بافت ها را تخریب میکند. میتواند شعاع یک کیلومتر را پوشش دهد. اولین بار در جنگ افغانستان استفاده شده است. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴. در سال ۲۰۱۰ پلیس لس آنجلس اعلام کرد که قصد دارد از آن در زندانها علیه شورشیان و درهم شکستن آنها استفاده کند. روسیه و چین هم نسخه های مشابه برای سرکوب شورش های خیابانی دارند.  

[۱۸] Avakian, BOB (2005) The Coming Civil War and Repolarization for Revolution in the Present Era

[۱۹] Avakian, Bob. VICE PRESIDENT PENCE—FUNDAMENTALIST FANATIC, CRUCIAL FORCE IN THE FASCIST REGIME. October 6, 2020

[۲۰] Kinder, Küche, Kirche

[۲۱]  «کلوبهای انقلاب» یک شکل کلیدی در سازمان دهی انقلابی هستند که با تعهد به «بایدهای انقلاب» زندگی کرده، آن را تبلیغ کرده و برایش می جنگند. هستۀ مرکزی کلوب های انقلاب کسانی هستند که عمیقا به انقلاب متعهدند، از رهبریت حزب کمونیست انقلابی که متکی بر کمونیسم نوین است و رهبریت کلی برای انقلاب را تامین می کند، پیروی می کنند. (آواکیان. باب، چرا انقلاب ضروری است و چگونه واقعا می توان انقلاب کرد

[۲۲] رجوع کنید به: حزب کمونیست ایران (م ل م) (خرداد ۱۳۹۸) انباش ت نیرو و سازماندهی برای انقلاب