افغانستان، ستم افراطی علیه زنان: یک ستمگر نمیتواند ما را از دست ستمگر دیگر رها کند؛ ما نیاز به انقلاب داریم!
مقاله ای[۱] از انقلاب، وبسایت حزب کمونیست انقلابی آمریکا. ۲۱ آگوست ۲۰۲۱
از نشریه آتش شماره ۱۱۸ شهریور ۱۴۰۰
آمریکا جنگ در افغانستان[۲] را بخشا تحت این عنوان که جنگی برای «آزادی زنان افغانستان» است توجیه کرد. هرچند در ۲۰ سال گذشته اصلاحات قابل توجهی برای بخشی از زنان شهری اتفاق افتاد اما اکثریت عظیم زنان تحت ستم بیرحمانه و انقیادی شبیه شرایط قبلی باقی ماندند. در هر حال، این تاکتیک که جنگ افغانستان برای «آزادی زنان» است در جلب حمایت بخش های «مترقی» جامعه آمریکا موفق بود. از جمله در میان بسیاری از لیبرال ها و ترقی خواهان (پروگرسیوها). در این جا سوالی مطرح است: اصلا چطور کسانی که دغدغۀ نیمی از بشریت یعنی زنان را در سر دارند، می توانند به خود اجازه دهند همگام با کشور قدرتمندی شوند که در رأس سیستمی نشسته است که هرساله میلیون ها زن را به درون صنعت تن فروشی و بردگی جنسی می راند… سیستمی که در آن حق سقط جنین (و به زودی حق کنترل بارداری) زیر حمله است و حقی است که اکنون به مویی بند است… در سیستمی که تجاوز و دیگر شکل های تعرض به طور مستمر علیه زنان در جریان است و تحقیر زنان سلول های جامعه را ا اشباع کرده است و شکل های بی حد و حصر متنوعی را به خود می گیرد؛ در سیستمی که همین دهشت ها در درون نیروهای مسلح اش که برای «آزاد کردن» زنان افغانستان فرستاده شده بودند، فشرده تر از هر جای دیگر است … در سیستمی که تبعیض در هر عرصل آن افسارگسیخته است … سیستمی که مافوق سودهایی که «استاندارد زندگی» در کشورهای امپریالیستی را امکان پذیر می کنند به مقدار بسیار زیاد از کار زنانِ جنوب جهانی است و از پیکر آنان مکیده می شود؟ چرا، کسی که این فکت ها را می داند، کماکان مردم را فرا می خواند که در کنار این ستم گرانِ زنان قرار گیرند و انتظار داشته باشند که این ستم گران در هر جا ستم بر زنان را خاتمه دهند؟!؟
سوال دیگر: حاصل این جنگ به واقع چه بود؟ مرگ، ویرانی و دهشت که اکثریت عظیم آن علیه شهروندان غیر نظامی بوده است و به شدت بالاتر از کشتاری بود که در ۱۱ سپتامبر {در حمله به برج های دوقلو در نیویورک} رخ داد. تا اوت ۲۰۱۶ در نتیجه جنگ آمریکا در افغانستان نزدیک به ۱۱۱ هزار نفر کشته شده بودند و ۱۱۶ هزار نفر زحمی و جنگ نزدیک به نیم میلیون نفر را از خانه و کاشانه شان رانده بود. در سیاهچال های ارتش آمریکا، شمار زیادی از افغانستانی ها بدون این که در محکمه ای محاکمه شوند زندانی و شکنجه شدند. از جمله دو زندانی که زیر شکنجه در زندان بدنام بگرام کشته شدند.
حکومت های فاسد یکی پس از دیگری توسط ایالات متحده تحمیل شده و اداره می شدند. این حکومت ها، فلاکت و فقر و عقب ماندگی ای را که مردم افغانستان روزمره با آن مواجه می شدند، بدتر کردند. افغانستان در میان ده فقیرترین کشور جهان است و نزدیک به ۵۰ درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می کنند و ۳۶ درصد با «ناامنی غذایی حاد» مواجهند. بله، اصلاحاتی در وضعیت زنان عمدتا شهری شد اما این اصلاحات حتا سایه ای از یک اصلاحات همه جانبه نبود و نه می خواست و نه توانست بر ریشه های روابط ستم گرانۀ پدر/مردسالاری ضربه زند. آن تغییر اساسی که در وضعیت زنان افغانستان لازم است فقط می تواند از طریق یک انقلاب کمونیستی به دست آید. فقط انقلاب کمونیستی از ابتدای می تواند می تواند به این ستم تهاجم کرده و ریشه های آن را در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک جامعه از جای بکند.
بیاییم ببینیم حاصل جمع این دو دهه دهشت و کشتار هزاران نفر از مردم و نابودی زندگی میلیون ها چیست؟
اول، حداقل در کوتاه مدت چنگال پدر/مردسالاری بنیادگرایی اسلامی وحشی تقویت خواهد شد.
دوم، امپریالیستهای آمریکایی حداقل موقتا توانستند عده ای از افراد مترقی را پشتِ یک تفکر کاملا دروغین، فاسد کننده و عمیقا ضررمند بسیج کنند و به این توهم دامن بزنند که گویا حکومتِ آمریکا را با فشار می توان وادار به «صدور دموکراسی» به کشورهای دیگر کرد؛ بنابراین، تا زمانی که قصابان امپریالیست جنگ های خود را ملبس به این نوع فریبکاری ها کنند مردم مجازند که از آنها و جنگ شان حمایت کنند.
باب آواکیان می نویسد: «سیستم سرمایه داری امپریالیستی ایالات متحده آمریکا بر روی برده داری و عظمت طلبی سفید و انواع و اقسام جنایت ها علیه مردم سیاه و دیگر خلق های تحت ستم، و توده های بشریت در سراسر جهان، از جمله نیمۀ مونث بشریت بنا شده است و کماکان اینها را بازتولید می کند. برخی ها مدعی اند که اسلام و به ویژه جهاد اسلامی بنیادگرا جوابی در مقابل آن است. اما این طور نیست و نه تنها یک بدیل رادیکال در مقابل امپریالیسم و جنایت هایش نیست بلکه خودش شکل دیگری از برده کردن انسان، ستم و جنایت علیه زنان و دیگر توده های مردم است. جواب واقعی، یک انقلاب واقعی است. انقلابی رادیکال و رهایی بخش. یعنی انقلاب کمونیستی. فقط چنین انقلابی می تواند بالاخره در هر گوشۀ جهان نقطه پایان بر ستم بگذارد.» (باب آواکیان)
باب آواکیان در سال ۲۰۱۶ در مورد اشغال افغانستان توسط آمریکا نوشت:
عجیب ترین آدم ها، فمینیست های بورژوا هستند که به حمایت از این جنگ کشیده شدند و آن را بر این پایه که اشغال توسط آمریکا به نفع زنان خواهد بود توجیه کردند. امروز آمریکا در افغانستان بیشتر از شوروی در دهه ۱۹۸۰ کنترل بر افغانستان ندارد. اگر صادقانه و علمی نگاه کنیم می توانیم ببینیم شوروی ها، در دوره اشغال افغانستان دست به اصلاحاتی به مراتب بیشتر، به ویژه در رابطه با زنان زدند. این اصلاحات، از جمله عواملی بود که بنیادگرایان اسلامی را عصبانی کرد. شوروی هم اینکار را از بالا به پایین انجام داد و از طریق تجاوز و اشغال و کودتا و غیره تحمیل کرد ولی بعد از آن نتوانست این رفرم ها را به این طریق پیش ببرد و یک حاکمیت با ثبات ایجاد کند. در نتیجه عقب نشست و با اسلام گرایان سازش کرد.» (آواکیان. راهی دیگر)
[۲] دینامیکی که در افغانستان و در مناطق مهمی از خاورمیانه گشایش یافته است دقیقا قابل تشریح در عبارت «دو منسوخ» (دو پوسیده) و برخورد آنها است که باب آواکیان فرموله کرده است. در واکنش به حملات امپریالیسم آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی به اهالی افغانستان و مقاومت در مقابل آن، حمایت از طالبان افزایش یافت. اوضاع کنونی و قدرت گیری طالبان که نتایج وحشتناکی خواهد داشت محصول بیست سال عملکرد این دینامیک است.