معرفی کوتاه قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۱۳۱ مهر ۱۴۰۱

طرح کلی جامعۀ سوسیالیستی، برای اولین بار توسط کارل مارکس پیش گذاشته شد. این طرح کلی در جریان انقلاب های بزرگ سوسیالیستیِ قرن بیستم از کورۀ عمل گذشت و نه فقط در تئوری بلکه در عمل نیز به عنوان تنها بدیلی که می تواند بشریت را از تاریکی جامعه طبقاتی رها کند، به اثبات رسید. انقلاب سوسیالیستی و بنای جامعه سوسیالیستی ابتدا در اتحاد شوروی (۱۹۱۷-۱۹۵۶) و سپس در چین (۱۹۴۹-۱۹۷۶) تجربه شد. این تجربیات، گام های اولیه با دستاوردهای بی نظیر در راه محو تمایزات طبقاتی، تمایزات جنسیتی و افکار کهنه بودند. اما مانند هر گام اولیه، رهبران این انقلاب ها در جواب به این چالش ها مرتکب خطاهای جدی تئوریکی و پراتیکی شدند. پیروزی و در نهایت شکست این انقلاب ها، تجربه ای عظیم و پر از درس و آموخته برای بشریت بر جای گذاشت. با جمعبندی و تحلیل کلیۀ این چالش ها و تضادها، و سنتزتجارب دولت و جامعه سوسیالیستی در شوروی و چین، الگوی نوینی از جامعۀ سوسیالیستی آینده توسط باب آواکیان، مولف «کمونیسم نوین»، پیش گذاشته شد. در عنوان «جمهوری سوسیالیستی نوین»، واژۀ نوین مربوط به آن است که حتا با جوامع سوسیالیستی پیشین تفاوت های جدی دارد و این الگوی نوین و بسیار رهایی بخش تر و عملی تر، بر جمعبندی از آوردها و خطاهای انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم استوار است. الگوی نوینی که آواکیان پیش می گذارد، مبنای اصلی برای تدوین «قانون اساسی: ساختار و اصول دولت جمهوری سوسیالیستی نوین ایران و کارکرد حکومت آن» بوده است و ویژگی های جامعۀ ایران، در این چارچوب و با به کاربست آن سنتز شده است.

قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی  نوین ایران به چه چالش هایی پاسخ می دهد؟

دولت سوسیالیستی مانند کلیۀ دولت های دیگر، یک دولت دیکتاتوری/دموکراسی طبقاتی است. بر خلاف دولت دیکتاتوری/دموکراسی بورژوازی، دولت سوسیالیستی، خصلت طبقاتی خود را پنهان نکرده و به صراحت اعلام می کند: منافع عمومی طبقۀ پرولتاریا را نمایندگی می کند اما نه به این معنا که عناصر پرولتر به حکومت می رسند و یا این دولت فقط از آنِ پرولتاریا است. بلکه به این به معنا که هدف این دولت، رهایی بشریت از کلیت نظام طبقاتی و گشودن فصل نوینی در تاریخ اجتماعی بشر است.

 اکثریت مردم که به شکل های مختلف استثمار و ستم های اجتماعی را تجربه می‏کنند مثل فقر و بیکاری و سرکوب سیاسی و فکری و جنسیتی و ملی و نابودی زیست محیط شان، در پیروزی انقلاب سوسیالیستی ذینفع هستند حتا اگر شمار زیادی از آنها  نسبت به این واقعیت آگاه نباشند و به لحاظ فکری و عقیدتی با آن ضد باشند.

خود جامعه سوسیالیستی با وجود این که میلیون ها بار بهتر از جامعه کنونی خواهد بود اما بسیار پر چالش خواهد بود.

چون پاک کردن یک باره روابط مالکیت خصوصی و افکار مربوط به آن پس از هزارها سال و آنهم در شرایطی که در جهان هنوز قدرتمند خواهد بود بسیار سخت است.

تجربه تاریخی دولتهای سوسیالیستی پیشین نشان داد که بخش بزرگی از جامعه، حتا پس از استقرار دولت سوسیالیستی، تا مدتها مخالف این دولت خواهند بود. عده ای به علت آن که از قشرهای متوسط جامعه هستند، تحولات اقتصادی دولت سوسیالیستی را مغایر با منافع طبقاتی خود می دانند و حتی بخشهایی از توده های سابقا تحت استثمار و ستم نظام به علل گوناگون از جمله باور و عادت دینی شان، مخالف انقلاب سوسیالیستی و جامعه سوسیالیستیِ آینده خواهند بود.

با علم به این واقعیت، دولت سوسیالیستی بر اساسی تشکیل شده و کار خواهد کرد که در آن همۀ آحاد جامعه، از موافق و مخالف، از حقوق و وظایف یکسانی برخوردار شوند. موافقین دولت سوسیالیستی هرگز جایگاه ویژه ای نخواهند داشت و حقوق مخالفین دولت نیز توسط خودِ دولت، تامین خواهد شد.

 شناساندن خصلت و کارکرد دولت آیندۀ سوسیالیستی، هستۀ مستحکم ما برای ایجاد اتحاد گسترده در جنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی و در فردای پیروزی و استقرار دولت جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران برای ساختمان جامعه سوسیالیستی نوین است.

دگرگون کردن زیربنای اقتصادی جامعه، از چالش های دشوار «جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» خواهد بود. و ایجاد اقتصادی خودکفا و مستقل از نظام سرمایه داری جهانی و معیارهای سودآوریِ آن، چالشی عظیم خواهد بود.

در اولین گام، این جمهوری دو گسست بزرگ اقتصادی انجام خواهد داد. یکم، قطع شاهرگ هایی که اقتصاد ایران را به طور تبعی در اقتصاد سرمایه داری جهانی ادغام و حیات روزمرۀ اقتصاد و معیشت مردم را وابسته به شبکۀ مالی و تجاری جهانی می کند. دوم، مصادره تمام ابزار تولید و دارایی و منابع همۀ وابستگان جمهوری اسلامی، استفاده از این  منابع برای  تامین فوری نیازهای معیشت، سرپناه، آموزش و پرورش و تعلیمات عالی علمی، آفرینش هنری و نشر افکار، بهداشت و درمان همۀ مردم و ترمیم محیط زیست.

بدون این دو گام اولیه حل معضل فقر و بیکاری و شکاف عظیم میان اقلیتی که انباشت ثروت کرده اند و اکثریتی که کار می کنند اما انباشت فقر می کنند ممکن نخواهد بود. هر جریانی که ادعای آلترناتیو بودن می کند باید در زمینه اقتصادی موضعش را در مورد این دو گسست عمده روشن کند. و بگوید چه نظام اقتصادی مستقر خواهد کرد که سرمایه داران گوناگون، برای پیشی گرفتن از یکدیگر و به خاطر کسب سود، در روند تولید با هدف کسب سود، آوار بر سر مردم خراب نکنند و بیکاری و فقر را گسترش ندهند، کشاورزی و محیط زیست را نه تنها بیش از این نابود نکنند بلکه ترمیم کنند. باید بگویند چگونه مانع روند کور توسعه سرمایه داری که مانع از تامین نیازهای حداقلی مردم به غذا و بهداشت و سرپناه و کسب علم و تفریح است را خواهند گرفت. چطور مانع از توسعه پر هرج و مرج و بحران زایی که نیروهای تولیدی را از بین می برد خواهند شد.

و آنها که ادعای سوسیالیسم می کنند باید بگویند، شیوه تولید سرمایه داری را به طور انضمامی چگونه تبدیل به شیوه تولید سوسیالیستی خواهند کرد و برای این که امکان آن فراهم شود، فرآیند سرنگون کردن جمهوری اسلامی را چطور طی خوهند کرد و دولتی که برقرار خواهند کرد، اقدامات اولیه اش که راه را برای ایجاد  شیوه تولیدی سوسیالیستی باز کند چه خواهد بود؟ می دانیم که دگرگون کردن اقتصاد، فرآیندی دشوار و پر تضاد خواهد بود. چون در ایران اقتصاد سرمایه داری، به شدت وابسته به تلاطمات بازارهای جهانی است و رشدی معوج و بیمارگونه دارد که کشاورزی اش حتا قادر به تامین نیازهای غذایی کشور نیست و میلیون ها نفر در مشاغل خرد مانند دکان داری، زراعت و تجارت خرد درگیرند. اکثریت جمعیت شهرها، در فقر و بیکاری و در معرض خطرات ناشی از زلزله و هوای آلوده به سر می برند. کار کودک و تن فروشی بخش بزرگی از نیروهای انسانی جامعه را محکوم به زندگی وحشتناک تر از بقیه کرده است. تاریک اندیشی دینی، افکار ضد زن، ضد ملل تحت ستم و مهاجران افغانستانی روابط میان انسان ها را به شدت آلوده کرده است. دولت سوسیالیستی باید این مشکلات را به فوریت حل کرده و برای حلشان نباید به چارچوب های سرمایه داری و افکار و فرهنگ عقب مانده تکیه کند و چالش در این است که حتا در جهت گیری های فوری، نباید به ساختارهای سرمایه داری به طور عام و ساختارهای سرمایه داری به طور خاص آن طور که در ایران توسعه یافته است تکیه کنیم.  

شکل حکومت: شکل حکومت دولت سوسیالیستی نوین ایران، جمهوری است. بر اساس نمایندگی و با آرای مردم اداره شده، تفکیک قوا در آن وجود دارد و هیچ فرد و نهادی از جمله حزب کمونیست، بالاتر از قانون نیست و همه در مقابل قانون پاسخگو هستند. ارگان های حکومتی که در محل کار و زندگی مردم در مناطق مختلف، مستقیما توسط توده های مردم انتخاب شده اند در تعیین کاندیداهای انتخابات، نقش مهمی خواهند داشت. همچنین حزب کمونیست کاندیداهای مورد نظر خود را با تکیه بر کمیته ها یا شوراهای انقلابی که در محلهای کار و زندگی در مناطق مختلف تشکیل شده اند معرفی خواهد کرد.

این ساختار انتخاباتی به کسانی که کمونیست نیستند اجازۀ انتخاب شدن و تاثیر گذاری بر روند قانون گذاری و اداره کشور را می دهد. چنانچه کاندیداهای دیگر از کاندیداهای حزب کمونیست سبقت بگیرند، به معنای آن است که حزب نتوانسته توده های مردم را قانع کند و در استدلال های خود پیروز نشده است. بنابراین حزب باید بیشتر تلاش کند، اگر استدلال های غلطی داشته آن ها را اصلاح کند. توده های مردم باید وارد این فرآیند کشمکش و کارزارهای سیاسی شوند و از سوی دولت سوسیالیستی نوین شرایطی حاکم باشد که مردم در مبارزه برای یافتن حقیقت، فعال بوده و روند و کارزارهای انتخاباتی و مبارزات سیاسی حول آن را به واقع مسالۀ خود دانسته و نسبت به آن احساس رضایت داشته باشند. به عبارت دیگر انتخابات در چارچوب دولت سوسیالیستی نوین، فرآیندی است که حتا حزب کمونیست که روند انقلاب کمونیستی را پیروزمندانه رهبری کرده است، باید مرتبا برای اثبات شایستگی خود مبارزه کرده و توده های مردم و خودِ حزب کمونیست در جریان منازعه و مبارزه بر سر این که پیشروی جامعه در چیست و چگونه است، تغییر یابند.

دولت سوسیالیستی، هم حرکت دهنده است و هم اینکه خودش را آماج نقد می کند و پویایی اش دقیقا از همین جا تامین خواهد شد.

اهمیت طرح «قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» در آن است که امکان آن را فراهم می کند که زنان و مردان کارگر و کارکن و زحمتکش و روشنفکر و متخصص و هنرمندان جامعه ما، مردم ملل غیر فارس و مهاجران افغانستانی و دیگر مهاجرین که در شمار ملیونی تعیین کننده این انقلاب خواهند بود از هم اکنون آن جامعه  آینده و اصول و کارکردهایش را بتوانند تصور کنند. این سند قدرت آن را دارد که به مبارزات امروز، جهت و هدف روشنی بدهد. بر خلاف جریان های اپوزیسیون بورژوایی که امروز خارج از قدرت هستند و شدیدا در تلاش و رقابت هستند که جایگزین جمهوری اسلامی شوند، انقلاب سوسیالیستی با شخصیت کاریزماتیک و از این قبیل یاوه ها نیست که می تواند پیروز شود. حرف هایی که در مورد لنین و به اصطلاح «کاریزماتیک» بودن او گفته اند یاوه هایی ناب است. لنین تا چند ماه قبل از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ توسط نیروهای بزرگ و قدرتمند صحنه سیاست، اصلا به حساب نمی آمد و شناخته شده نبود. مائو هم که پس از سالها رهبری جنگ درازمدت خلق، شناخته شده شد و حتا در شوروی در دوران رهبری استالین، نام مائوتسه دون را هم نمی توانستند درست تلفظ کنند.

از همین امروز با خصلت و اصول جامعۀ سوسیالیستی باید آشنا شده و آن را در جهت بسیج و سازماندهی و پیشبرد انقلاب کمونیستی استفاده کنیم. این سند باید بتواند به قوۀ تصور توده های مردم در مورد جامعه و جهانی که می توان و باید ساخت، دامن بزند. و مردم را متقاعد کند که جامعه کنونی را نمی توان و نباید حفظ کرد. بی تردید، فداکاری برای ایجاد جامعه سوسیالیستی با هدف رسیدن به جهان کمونیستی، معنادارترین نوع زندگی و فعالیت بشری است. کمونیستها، فعالین، هواداران و دوستداران حزب ما و انقلاب کمونیستی موظفند که در جریان مبارزه با جمهوری اسلامی و در مسیر سازمان دادن جنبشی برای انقلاب، سند قانون اساسیِ جمهوری سوسیالیستی نوین ایران را به دست هزار نفر از کارگران و زحمتکشان، زنان و مردم ملل تحت ستم رسانده و جامعه ای که مختصات کلی آن در این سند تصویر شده است را هرچه بیشتر به افق و مشعل مبارزات توده ها تبدیل کنند؛ افقٍ جامعۀ آینده ای که در این سند ترسیم شده است را با مبارزات شورانگیز کنونی به ویژه زنان و مردان جوان شورش کنونی، کارگران و رانندگان اعتصابی، دانش آموزان و معلمین معترض، روشنفکران انقلابی و دانشجویان مبارز و همه معترضین به انواع ستمهای جمهوری اسلامی، پیوند زنند.  این سند به توده ها می گوید که مهمترین حقشان، داشتن قدرت سیاسی و داشتن دولتی است که خصلت و هدفش، ریشه کن کردن ستم و استثمار از هر نوع آن است. این سند باید در دسترس همه مبارزین جنبش های اجتماعی قرار گرفته و به موضوع بحث و انتقاد آنها و همچنین حقوقدانان و روشنفکران آزادیخواه تبدیل شود.