مدل لیبی و کاربست آن در ایران!؟

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه

امپریالیسم فقط حفاری چاه نفت نیست! حفاری ارتجاعی ترین نیروهای طبقاتی و تفاله های جامعه و تاج گذاری بر سر آنان هم هست!


عنوان فرعی این مقالۀ پژوهشی- تحلیلی که ۱۳ سال پیش نگاشته شده است، مناسبت بازنشر گزیده ای از آن را به طور فشرده بیان می کند و نیازی به شرح بیشتر نیست! در لیبی به بهای تجربه ای تلخ و گزنده دروغین بودن نظریۀ جنبش های «بدون رهبری» آشکار شد. بر خلاف این نظریۀ به غایت خیالی و غیر واقعی، در جامعه و جهان، رهبری اِعمال می شود. جنبش های سیاسی حتا اگر در ابتدا بدون رهبری باشند خیلی زود به زیر رهبری برنامه ها و نیروهای سیاسی وابسته به این یا آن طبقه در می آیند. بنابراین سوال این نیست که آیا رهبری باید داشت یا خیر. سوال این است، چه نوع رهبری؟ در خدمت به کدامین اهدافِ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؟ با استفاده از چه ابزاری برای رسیدن به اهداف؟
در این گزیده، توضیحات تکمیلی با علامت قلاب مشخص شده اند. تمام مقاله را می توانید در وبسایت cpimlm.org بخوانید.

گزیده ای از نشریه حقیقت شماره ۵۳- آذر ۱۳۹۰
زمانی که پرتو جنبش های مردمی در تونس و مصر به لیبی رسید (فوریه ۲۰۱۱)، قدرت های امپریالیستی به خصوص فرانسه و بریتانیا و آمریکا به سرعت دست به کار شدند تا نارضایتی مردم لیبی را به راهی که می خواهند بکشند و در این کار موفق شدند. آنان با استفاده از مصالحِ بنای فروپاشیدۀ رژیم قذافی (ژنرال ها، امنیتی ها، سیاست مداران قذافی) و دیگرانی از همان قماش (سران عشایر و وابستگانِ سرویس های امنیتی آمریکا و بریتانیا و اسلام گرایان)، رژیمِ ارتجاعی جدیدی را برای لیبی معماری کردند. این فریب بزرگ را زیر نقاب «دفاع از مردم لیبی» و «کمک به انقلاب مردم لیبی» پیش بردند. برخلاف تونس و مصر در لیبی نیروهای ارتجاعی از همان ابتدای شروع اعتراضات مردمی خلاء رهبری را پر کردند و فورا برای مردم افق و راه تعیین کرده و به کمک قدرت های امپریالیستی، دول خاورمیانه و فیلسوف های استعمار و مدیای جهانی تبدیل به «رهبران» مردم شدند. بدین ترتیب از همان ابتدا، جنبش در لیبی به اسارت رهبری ارتجاعی درآمد و لاجرم خصلت ارتجاعی یافت.
دخالت نظامی ناتو در لیبی نه برای «کمک نوع دوستانه» به مردمی که با رژیمی بیرحم سر و کار داشتند بلکه عمدتاً دو هدف داشت: یکم، ایجاد هیئت حاکمۀ ارتجاعی جدیدی برای لیبی و دوم، استقرار تناسب قدرت جدیدی میان قدرت های امپریالیستی در این کشور. کل فرآیند، «مدل لیبی» نام گرفت. برای درک ماهیت ارتجاعی و کریه این فرآیند خوبست گام به گام آن را دنبال کنیم.

روز ۲۲ فوریه چند تن از ژنرال ها و سیاستمداران با نفوذ قذافی استعفا دادند و به «شورشیان» پیوستند. روز ۲۴ فوریه برخی سیاستمداران و افسران نظامی رژیم قذافی، رهبران عشایر، آکادمیسین ها و تجار در شهر بِیدا Bayda در شرق لیبی جلسه ای با ریاست مصطفی عبدالجلیل تشکیل دادند. وی تا ۲۱ فوریه ۲۰۱۱ وزیر دادگستری قذافی بود و توسط قذافی به این شهر فرستاده شده بود تا با مخالفین مذاکره کند. اما روز بعد استعفا داد و به مخالفین پیوست! در این اجلاس پرچم نظام سلطنتی پیشین لیبی در اهتزاز بود و اکثریت شرکت کنندگان خواستار دخالت سازمان ملل شدند. عبدالجلیل اعلام کرد که «فقط قذافی مسئول جنایت هاست». بدین ترتیب خود و بقیۀ گردانندگانِ رژیم قذافی که به ائتلاف جدید مرتجعین لیبی پیوستند را «عفو» کرد! [در حقوق بین الملل نام این نوع «عفو» که شامل حال جنایتکاران رژیم های سرکوبگر می شود، «عدالت انتقالی» است. عدالت انتقالی، معنای کیفری ندارد. هنگامی که رضا پهلوی در ارائۀ آیندۀ «پس از فروپاشی کنترل شدۀ جمهوری اسلامی» از «عدالت انتقالی» صحبت می کند، منظورش «عفو» آن بخش هایی از دستگاه نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی است که رژیم جدیدِ مورد نظر وی را می خواهند].

این مجلس وارد مذاکره با همتایان خود در غربِ لیبی شد. سفرای رژیم قذافی در آمریکا و سازمان ملل نیز از این حرکت حمایت کردند. یک هفته بعد، با تأیید فرانسه و بریتانیا و آمریکا «شورای انتقالی» در بنغازی به ریاست عبدالجلیل تشکیل شد و سیاستمداران و امنیتی ها و نظامیان قذافی به بدنۀ مرکزی و ستون فقرات آن منصوب شدند. (این در واقع «مجلس انتقالی» است اما در انگلیسی و فرانسه و به دنبال آن در فارسی به «شورای انتقالی» ترجمه شده است).
دو هفته بعد، «شورای انتقالی» خود را«تنها نمایندۀ مردم سراسر لیبی» اعلام کرد. در روز ۹ مارس ۲۰۱۱ عبدالجلیل در مقام ریاست شورای انتقالی از نیروهای ناتو خواست که پرواز هواپیماهای قذافی بر آسمان لیبی را ممنوع اعلام کنند. روز ۱۰ مارس فرانسه رسما شورای انتقالی را به عنوان تنها حکومت مشروع لیبی به رسمیت شناخت. سازمان ملل، کرسی لیبی را به «شورای انتقالی» منتقل کرد. در ۲۳ مارس شورای انتقالی یک «هیئت اجرایی» با ریاست محمود جبریل منصوب کرد که آن را به عنوان «قوه مجریه» و شورای انتقالی را به عنوان «قوۀ مقننه» اعلام کرد و در ۳ اوت ۲۰۱۱ قانون اساسی خود را به نام «بیانیۀ اساسی» تصویب کرد. بیانیه، لیبی تحت حاکمیتِ شورای انتقالی را «یک دموکراسی» خواند، از یک طرف «آزادی ادیان» و «حقوق زنان» را به رسمیت شناخت و از طرف دیگر، شریعت اسلام را منبعِ کلیۀ قوانین آن و اسلام را دین رسمی کشور اعلام کرد!

شناسنامۀ هر یک از مقامات شورای انتقالی و جایگاه آنان در نظام قذافی به خودی خود گویای ماهیتِ رژیم جدید است. محمود جبریل از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ رئیس «هیئت توسعۀ اقتصاد ملی» دولت قذافی و معمار سیاست های خصوصی سازی و نئولیبرالیسم رژیم قذافی و سال ها مسئول تعلیم مدیران ارشد برای رژیم های بحرین، مصر، اردن، کویت، تونس، ترکیه و غیره بود. مصطفی عبدالجلیل پس از خاتمۀ تحصیلات در رشته شریعت و قانون اسلامی در دانشگاه لیبی، دادستانِ شهر بیدا و در سال ۲۰۰۷ وزیر دادگستری قذافی شد. یکی دیگر از ژنرال های شورای انتقالی شخصی بود به نام عبدالفتاح یونس که سه ماه قبل از کشته شدنِ قذافی، در رقابت های درون شورای انتقالی به قتل رسید. او تا دقیقۀ نود در رکاب رژیم قذافی و تا روز ۲۲ فوریه ۲۰۱۱ وزیر داخلۀ لیبی بود. وی نقش کلیدی در احیای روابط میان بریتانیا و قذافی داشت. یکی دیگر از ژنرال های شورای انتقالی شخصی است به نام خلیفه بالقاسم حفتر. او از فرماندهان قذافی در جنگ لیبی با کشور چاد بود. اما بعد از شکست لیبی در جنگ از رژیم کناره گیری کرد و به آمریکا پناهنده شد و به عضویت سازمان سیا درآمد. سپس با کمک سازمان سیا میلیشای خود را در لیبی راه اندازی کرد. (رجوع کنید به کتاب توطئه های آفریقایی از انتشارات لوموند دیپلماتیک. -Manipulation Africaines).

کلیۀ این تحرکات زیر نظر و دخالت نیروهای نظامی و اطلاعاتی کشورهای غربی (به ویژه، بریتانیا، فرانسه و آمریکا اما همچنین آلمان و ایتالیا) و رژیم های عربِ منطقه پیش رفت. روزنامه انگلیسی ساندی میرور (۲۰ مارس ۲۰۱۱) نوشت: «نیروهای عملیات ویژۀ بریتانیا همراه با سربازان فرانسوی، اردنی و قطری از همان روزهای آغاز شورش در لیبی به تسلیح، تعلیم و هدایت شورشیان مشغول بودند. نیروهای عملیات ویژۀ بریتانیا، هماهنگ کردن نیروی هوایی ناتو را نیز بر عهده داشتند.»  …
مجله گلوبال ریسرچ در شماره ۲۲ اکتبر ۲۰۱۱ نوشت: نیروهای عملیات ویژه ناتو از ماه فوریه در خاک لیبی بودند. یعنی مدت ها قبل از این که شورای امنیت سازمان ملل دخالت نظامی در لیبی را تصویب کند. آنان خود را به شکل اعراب درآورده و «شورشیان»  لیبیایی را همراهی و هدایت می کردند. هستۀ مرکزی شورشیان مسلح تحت رهبری این ها را، رهبران و افراد کمیته های منطقه ای رژیم قذافی که تبدیل به «مخالفین» شده بودند، تشکیل می دادند.
طبق گزارش نیویورک تایمز (۲۸ اکتبر ۲۰۱۱) در ماه سپتامبر جلسه ای در کاخ سفید تشکیل شد که در مورد قتل قذافی تصمیم گرفت. سپس هیلاری کلینتون به لیبی رفت و مسئله را با «شورای انتقالی» در میان گذاشت. اکثر آنان نیز موافق قتلِ وی بودند. این در حالی ست که عبدالجلیل هنگام تشکیل شورای انتقالی اعلام کرده بود قذافی را دستگیر و تحویل دادگاه جنایات بین المللی در لاهه خواهند داد. بدون شک قذافی اسرار زیادی در مورد همدستی و شراکت کشورهای غربی و سران «شورای انتقالی» در جنایت های رژیمش در سینه داشت و به همین دلیل یکی از نظامیان آمریکایی گفته بود: «قذافی زنده مثل یک بمب اتمی است».

پس از این که نیروهای زمینی ناتو قذافی را دستگیر کردند، گردانِ شهر مصراته را فراخواندند تا قذافی را بکشند و آنان نیز پس از تجاوز به وی او را اعدام خیابانی کردند. مطمئناً نیروهای زمینی ناتو بهتر از شورشیان مصراته می توانستند همین کار را بکنند زیرا آنان در ارتکاب جنایت های جنگی و غیر جنگی خبره  و تعلیم دیده اند اما سیاست مداران کاخ سفید و اروپا مایل بودند قذافی بدست «بومیان» کشته شود.
جنایت و طرح کثیفی که به نام «مدل لیبی» معروف شده است، ابعادی به مراتب گسترده تر از مختصری که در اینجا آمد دارد. جنگ ناتو در لیبی مانند هر جنگ دیگر ادامۀ سیاست به طرق دیگر بود. هدف ناتو این نبود که نیروهای قذافی را جاروب کند و بعد لیبی را به دست مردم لیبی بسپارد. امپریالیست ها برای کنترل و بهره کشی از کشورهای «جهان سوم» همواره بر اقشار ارتجاعی آن کشورها تکیه کرده اند و خواهند کرد. در خاورمیانه این اقشار ارتجاعی، ناسیونالیسم، قوم گرایی و اسلام گرایی را به عنوان ایدئولوژی خود اتخاذ کرده اند. اما هیچ یک از فُرم ها مانع اتحادشان با امپریالیست ها یا تکیۀ امپریالیست ها بر آنان نبوده و نیست. امپریالیسم همین است! امپریالیسم توزیع دموکراسی و آزادی نیست بلکه توزیع روابط اقتصادی و سیاسی و افکار ارتجاعی است. امپریالیسم فقط حفاری چاه نفت نیست؛ حفاری ارتجاعی ترین نیروهای طبقاتی و تفاله های جامعه و تاج گذاری بر سر آنان هم هست. امپریالیسم، لگدمال کردن آمال و آرزوهای رهایی بخش اکثریت مردم و توانمند کردن اقلیتی انگلی است.
در لیبی، دروغین بودن نظریۀ جنبش های «بدون رهبری» یک بار دیگر آشکار شد. بر خلاف این نظریه،  در جامعه و جهان، رهبری اِعمال می شود. جنبش های سیاسی حتا اگر در ابتدا بدون رهبر باشند خیلی زود به زیر رهبری برنامه ها و نیروهای سیاسی وابسته به این یا آن طبقه در می آیند. بنابراین سوال این نیست که آیا رهبری باید داشت یا خیر. سوال این است، چه نوع رهبری؟ در خدمت به کدامین اهدافِ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؟ با استفاده از چه ابزاری برای رسیدن به اهداف؟

تقسیم کیک لیبی

هدفِ سیاسی ناتو کَندنِ بخشی از نیروهای امنیتی و نظامی قذافی و ترکیب آنان با مرتجعینی که در خارج از حوزه قدرت قرار داشتند و تبدیل این ملات به رژیمِ تحت الحمایۀ جدیدِ در لیبی بود. اما این جنگ هدف دیگری نیز داشت و آن استقرار تناسب قوای جدیدی میان قدرت های امپریالیستی غرب در لیبی بود.
تشکیل «کنفرانس پاریس برای بازسازی لیبی» در اول سپتامبر ۲۰۱۱ برای تقسیم کیک لیبی بود. طرح های استعماری و آزمندانه بلوک های مالی نظام سرمایه داری در «مدل لیبی» آنقدر عریان است که کمتر کسی زحمت افشای آن را به خود می دهد و حتا سران کشورهای غربی نیز آن را پنهان نمی کنند. البته فیلسوفان و روشنفکرانِ مشاطه گر و خدمتگزاری هستند که کارزار غارت و چپاول و حرص و آز سرمایه داری امپریالیستی را «کارزار حقوق بشری» و «حمایت از انقلاب عربی» و حتا انجام وظیفۀ «ملل متمدن» در قبال «ملل وحشی» قلمداد می کنند.
فواید این جنگ برای قدرت های اروپایی به فواید اقتصادی خلاصه نمی شود. خنثی کردن تاثیرات جنبش جوانان جهان عرب بر جوانان کشورهای غرب دغدغۀ مهمی برای سران این کشورها بود. کشورهای غربی به طرق مختلف سعی در مهار جنبش های کشورهای تونس و مصر کردند و در لیبی از امکاناتی که داشتند برای به منجلاب کشیدن آن استفاده کردند. صحنه های پایانی اعدام خیابانی قذافی «به دست جوانانِ عرب»! تصویری بود که می خواستند از «بهار عربی» ارائه دهند. …
یکی دیگر از اهداف قدرت های اروپایی ترمز زدن بر گسترش نفوذ اقتصادی چین در حوزه ی نفت و گاز لیبی بود. چین هنگام شروع جنگ، نزدیک به ۳۵ هزار کارگر در لیبی داشت. چین با مغبون شدن در «حراج لیبی» دست به افشاگری علیه اعمال «استعماری» قدرت های اروپایی زد! به طور مثال روزنامۀ دولتی پیپِلز دِیلی (روزنامه مردم) نوشت:
«کشورهای غربی تحت عنوانِ زیبای کمک به بازسازی لیبی شروع به تقسیم کِیک لیبی کرده اند. کشورهای غربی بازسازی لیبی را در دست خواهند گرفت. طبق ارزیابی بریتیش پترولیوم در سال ۲۰۱۱ ذخایر نفتی ثابت شدۀ لیبی نزدیک به ۴۶ میلیارد بشکه است… حتا آمریکا که مایل نیست سردمدار این دخالت باشد رفتار خود را عوض کرده و برای گرفتن سهمی از بازسازی بعد از قذافی هیئت عالی رتبه ای با ریاست هیلاری کلینتون به کنفرانس پاریس فرستاده و نگاهی حریصانه به بازسازی دارد. … روزنامۀ روسی کومرسان نوشت  کنفرانس پاریس آغاز «تقسیم منافع» نفتی در میان کشورهای غربی است. …» (عنوان مقاله: استعمار غربی جدیدی در لیبی سربلند می کند. روزنامه مردم – ۷ سپتامبر ۲۰۱۱)

 رومانتیزه کردن مدل لیبی، استعمار و امپریالیسم
آن ایرانی هایی که این «مدل» کریه را رومانتیزه کرده و نام های موجه همچون «نوع دوستی» بر آن می نهند، خواسته یا ناخواسته شریک در ارتکاب چنین جنایاتی می شوند.
سخنگویان و رهبران «جنبش سبز» وابسته به جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی در خارج کشور، که در جریان جنبش سال ۱۳۸۸ مرتباً به مردم نصیحت می کردند حرکات خشونت آمیز نکنند (یعنی جانیان جمهوری اسلامی را به سزای اعمالشان نرسانند) و در مقابل پاسداران و بسیجی ها با نرمی و ملایمت رفتار کنند (رجوع کنید به «درس های» روزانۀ سازگارا در یوتوب) یکباره طرفدار «مبارزه مسلحانه» شدند (برای نمونه رجوع کنید به مقاله مخملباف در این مورد) و پس از کشته شدن قذافی شروع به مقاله نویسی و اظهار نظر در مورد فواید «مُدلِ لیبی» برای ایران کردند (به طور مثال رجوع کنید به مقاله علی افشاری و سخنان مجتبی واحدی). آنان که دادگاه رهبران جناح «اصلاح طلب» را در سال ۱۳۸۸ به دادگاه های استالین مانند می کردند با لذت شکنجه و اعدام خیابانی قذافی و طرفدارانش را «نمونۀ هشیاری انقلابیون لیبی» خواندند (به سخنان نوری زاده و محسن سازگارا در صدای آمریکا در روزهای پس از مرگ قذافی گوش کنید) و جنایات جنگی را نهایت «نوع دوستی» قلمداد کردند.
کسانی که سال ها در وصفِ «روشن بینی» جناحی از جمهوری اسلامی قلم فرسایی می کردند، منکر وجود چیزی به نام «امپریالیسم» شده و فیلسوفانه اندرز دادند که: دنیا دیگر یکی شده و حرف های «چپ سنتی» را باید کنار گذاشت و هرکس به ما آزادی دهد ما قبول می کنیم! (رجوع کنید به نوشته های نوشین احمدی خراسانی، کاظم علمداری، شهلا لاهیجی).

ایدئولوژی وارونه گویی، لالایی خواندن برای مردم، ضد انقلاب را انقلاب تصویر کردن، تجاوز نظامی را «مبارزه مسلحانه» خواندن، جنایت جنگی را «نوع دوستی» قلمداد کردن، غارت و چپاول را «بازسازی» خواندن … این هاست صفاتی که در بازارِ «روشن» فکری نئولیبرالیسم در بورس اند.
این «روشن» فکران هم با مرتجعین حاکم حاضر به دم سازی اند و هم با امپریالیست ها؛ نه دموکرات اند و نه طرفدار آزادی و برابری زن و از جنبش انقلابی مردم بیشتر هراس دارند تا از مرتجعین و امپریالیست ها. قبلا تلاش می کردند ایدئولوژی راستِ چشم امید دوختن به طبقات حاکم را به مردم تزریق کنند، اکنون چشم امید دوختن به قدرت های امپریالیستی را نیز بر آن اضافه کرده اند. این جماعت که سال ها از لزوم حفظ بساط کهنه صحبت کرده و برایش فعالیت کرده اند، ذره ای حس هم سرنوشتی با اکثریت مردم جامعه و جهان ندارند. در واقع، از آمال و آرزوهای اقشار تحت ستم و استثمار جامعه متنفرند و چشمان خود را آرزومندانه به حرکات مراکز قدرت دوخته اند.
….
تمام مقاله را در وبسایت ما بخوانید: cpimlm.org

حجاب اجباری کلید بقای جمهوری اسلامی
تئوکرات های ایران حجاب اجباری و سرکوب شدید علیه زنان
و خیزش سراسری را دو چندان می کنند


این مقاله از سایت revcom.us ترجمه و گزیده شده است.

در جریان قیام سراسری که از اواسط شهریور ماه شروع شد، مقامات مختلف جمهوری اسلامی ایران بیانیه‌هایی در مورد «گشت ارشاد» و اجرای قوانین حجاب صادر کردند که می توان گفت پر از«نشانه های ضد و نقیض» بود. به عنوان مثال، خامنه ای در سخنرانی خود در اوایل ژانویه گفت زنان ضعیف حجاب همچنان «فرزندان ما» هستند و نباید با آن ها به عنوان مخالفان جمهوری اسلامی برخورد کرد.۱ برخی تحلیل گران گفتند، این لحنی جدید و آشتی جویانه از سوی سردمدار ملاهاست.
اما ظاهرا توافقی حول متحد شدن با خامنه ای و افراطی ترین تئوکرات ها برای نجات و تثبیت جمهوری اسلامی شده است. چند شاخص کلیدی توافق عبارتند از: ۱) انتصاب احمدرضا رادان تئوکرات از سوی خامنه ای به عنوان رئیس جدید پلیس کشور. ۲) بخشنامه های جدید قوه قضائیه مبنی بر مجازات همگانی و سخت گیرانه برای هر زنی که از رعایت کامل قوانین حجاب اجباری امتناع می ورزد و آن را «به درستی» انجام نمی دهد.
رادان سابقۀ چندین دهه خشونت سادیستی علیه زندانیان سیاسی و اقلیت های ستمدیده و فقیر در کردستان و سیستان و بلوچستان را دارد. او یکی از سردمداران ایجاد «گشت ارشاد» فاشیست ایران بوده و همچنان یکی از شخصیت های اصلی آن می باشد. او دستورهای سرکوبگرانه خشونت‌آمیز علیه اعتراضات خیابانی در تهران را صادر کرد و طبق گزارش‌ها به خوک‌هایش گفته است که به معترضان شلیک کنند و از وسایل نقلیه‌شان برای زیر گرفتن آن ها استفاده کنند. او اعتراضات «جنبش سبز» در سال ۲۰۰۹ را به طرز وحشیانه ای سرکوب کرد و بر خشونت وحشیانه علیه چندین جوان معترض، از جمله فرزندان مقاماتی که در زندان کهریزک تهران جان باختند، نظارت کرد. اعمال متعصبانه او از ارزش‌های دینی شامل بستن آرایشگاه‌های «معرفی مدل‌های جدید مو برای جوانان»، مخالفت با کراوات بستن مردان و چکمه پوشیدن زنان است.۲

احکام جدید از قضات طراز اول
چند روز پس از انتصاب رادان، قوه قضائیه، دستورات جدیدی به پلیس داد تا با زنانی که قوانین حجاب اجباری را رعایت نمی کنند «قاطعانه» برخورد کرده و «به شدت مجازات» کند. از جمله، با جریمه سنگین، ممنوعیت سفر، محرومیت از خدمات اجتماعی و اشتغال، و مسدود کردن حساب‌های بانکی. البته، این در صورتی است که زنان شانس آورده و دستگیر نشوند یا به قتل نرسند.۳ می دانیم که «بدحجابی» به معنای حکم اعدام برای مهسا امینی ۲۲ ساله شد. قتل او جرقۀ انفجار خیزش سراسری چهار ماهه اخیر شد. خیزشی که مملو از آتش‌های زیبای حجاب سوزان بود و زنانی که در ملاء عام بدون حجاب راه می‌روند. دستورات اخیر با تهدیدات مقامات جمهوری اسلامی ایران همراه بود: «جرم کشف حجاب یکی از جرایم مشهود است و مأموران نیروی انتظامی موظفند عاملان جرایم مشهود را دستگیر و برای مجازات به مراجع قضایی معرفی کنند.»۴

حتی کسانی که زنان را تشویق به بی حجابی کنند باید دستگیر شوند و ممکن است حکم ده سال زندان به آنان داده شود. رستوران ها و دیگر اماکن عمومی که زنان را بدون حجاب راه می دهند، جریمه و یا تعطیل شوند. رژیم قرون وسطایی از تکنولوژی پیشرفته برای تشخیص چهره و هدف قرار دادن زنان بی حجاب در داخل خودروها استفاده می کند و با فرستادن پیامک آن ها را تهدید می کند. تمام این ها به منظور ایجاد فضای اجتماعی رعب و وحشت علیه زنان است تا به آن ها بگوید تحت نظر دائمی هستند و برایشان پرونده سازی می شود.۵

در شرایطی که «مرگ بر خامنه‌ای»، «مرگ بر جمهوری اسلامی» در سراسر ایران در این قیام طنین انداز شده است، در محافل حاکمه جمهوری اسلامی ایران دربارۀ چگونگی نجات نظام شان آشوب به پا شده: برخی خواستار وحدت مطلق پشت سر خامنه‌ای اند، برخی برای حفظ جمهوری اسلامی خواستار کنار گذاشتن وی هستند و برخی نیز خواستار کنار گذاشتن هر دو از طریق «تغییر رژیم» هستند. امپریالیست های غربی (ایالات متحده، اروپا، کانادا و بریتانیا) خواهان تضعیف یا سقوط رژیم هستند اما بدون آن که زنان و جوانان پیروز شوند و قیام را به یک انقلاب واقعی تبدیل کنند و از این گرایش اخیر («تغییر رژیم») بهره می جویند. ستم بر زنان و رهایی آنان از این ستم، امری بسیار بزرگتر از محدودۀ ایران است. هیچ ستمگری (به طور مثال مخالفان سقط جنین در ایالات متحده) نمی خواهند که جوانان به رهایی واقعی دست پیدا کنند (آن ها فقط خواهان تغییرات ظاهری هستند).

حجاب اجباری کلید بقای جمهوری اسلامی ایران است
سنگ بنای حکومت دینمدار ایران در زن ستیزی با سیمان پی ریزی شده است. حجاب اجباری از مؤلفه‌های کلیدی روی کار آمدن رژیم آیت‌الله خمینی در سال ۱۹۷۹ بود که پایگاه اجتماعی بزرگی از زنان و مردان متعصب مذهبیِ متنفر از زنان را گرد آورد تا جامعه ای سرکوبگر را بر اساس اطاعت کورکورانه از شریعت و قانون آخوندها توجیه پذیر کنند. این امر امکان داد که جمهوری اسلامی دین و دولت را ادغام کند و «… حقوق اساسی مردم را در همۀ جنبه های زندگی لگدمال کند: سرکوب مخالفان، سرکوب آزادی اندیشه و بیان و نشر؛ سرکوب آزادی تشکل و تحزب، سرکوب ملیت های تحت ستم، سرکوب کارگران، دانشجویان و معلمان و غیره. حجاب اجباری چسب انسجام جمهوری اسلامی است، به طوری که رهبران آن تأکید کرده‌اند «حفظ آن حتی از ضدیت با آمریکا مهمتر است»».۶

دستورالعمل‌های جدید رژیم ایران روشن می کند که این رژیم، ستم به زنانِ فشرده شده در حجاب اجباری را اساس استمرار بقای جمهوری اسلامی اش می داند. این نشان می‌دهد که سرسخت‌ترین تئوکرات‌های ایران تسلیم شدن یا دست کشیدن از این چسب اجتماعی حیاتی را مصداق ازهم گسیخته شدن کل نظام شان می دانند. هدف از اعمال حجاب اجباری، کنترل زنان و ثبات بخشیدن به جامعه ای است که مبنایش جایگاه درجه دوم زنان است. برای این تئوکرات های سرمایه دار، دست کشیدن از حجاب اجباری، به معنای دست کشیدن از موجودیت و حیات جمهوری اسلامی است.

فروکش ها و جریان های مقاومت در برابر انقلاب
اعتراضات گسترده همچنان ادامه دارد. اما به نظر می رسد در طول یک ماه گذشته، میزان و دامنه آن ها کاهش یافته است. باید دید آیا موقتی است یا خیر. البته فروکش، در همه جای ایران یکسان نبوده است. اعتراضات در مناطق کردستان و سیستان و بلوچستان، گردهمایی هایی در مراسم چهلم جانباختگان، و تجمعات خانواده ها و مردم در مقابل زندان ها ادامه دارد. فروکش اعتراضات ممکن است عوامل مختلفی داشته باشد. مانند: یک زمستان سخت، زندانی شدن بیش از ۲۰۰۰۰ معترض، سانسور رسانه های اجتماعی، یورش به دانشگاه ها و مدارس شورشی، ضرب و شتم مردم، اخراج و زندانی شدن بسیاری از دانشجویان، قتل صدها معترض در خیابان ها، اعدام یا احکام اعدام، حبس بیش از ۴۰ وکیل مدافع، و غیره.۷

با این حال، آنچه می دانیم این است که این خیزش، دستاوردهای زیادی داشته است و کماکان به دستاوردهای بیشتر نیاز داریم. باید دید مبارزه چگونه پیش خواهد رفت. این موضوع را از نزدیک پیگیری و گزارش خواهیم کرد. اما مهم نیست که چه اتفاقی پیش آید، در همه حالات، مبارزه برای توقف اعدام و آزادی زندانیان سیاسی ایران باید با اضطرار ادامه یابد. هم مبنای اساسی برای انجام این کارافزایش یافته و هم ضرورت آن. این یکی از مؤلفه‌های کلیدی پیشروی برای مغلوب کردن سیاست سرکوب از طریق مقاومت سازمان‌یافته‌تر و امکان پیشروی به سوی یک انقلاب واقعی است.
کسانی که می‌خواهند آینده‌ای بهتر را برای ایران ببینند، آینده‌ای که یک ستمگر جای ستمگر دیگری را نگیرد، وظیفه دارند تحلیل و برنامه حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست- مائوئیست) را به طور جدی بررسی و درگیر آن شوند.۸

منابع:

https://revcom.us/en/irans-theocrats-double-down-forced-hijab…
۱.  Al-Monitor, January 10, 2023.
۲.  Iran International, January 9, 2023. 
۳.  Agence France Presse (AFP), January 10, 2023, Reprinted in Barron’s. 
۴.  IranWire, January 10, 2023. 
۵. Iran Says Face Recognition Will ID Women Breaking Hijab Laws, Wired.com, January 10, 2023.
۶. The Burial of the Compulsory Hijab, the Burial of the Integration of Religion with the State Has Begun! Let’s Finish It! revcom.us, September 23, 2022.
۷. Iran Protests: At Least 44 Defense Attorneys Arrested Since September, Center for Human Rights in Iran, January 10, 2023.
۸. انگلیسی برخی از بیانیه های مهم حزب کمونیست ایران (م.ل.م) به انگلیسی در زیر:
revcom.us, see: If There Is to Be a Revolution, a Revolutionary Situation Must Be Created!; People of the World: Take Up the Cry of Revolution from Iran as Your Own!; Revolution Nothing Less! Statements and articles in Farsi and some in other languages are available at the CPI (MLM) website: CPIMLM.org