تشدید فرودستی زنان در جهان، پدرسالاری نوین

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

واقعیت کمونیسم- مسئله ستم بر زن: بخش ششم و نهایی

در چهار بخش قبل در رابطه با کمونیسم و مسئلۀ ستم بر زن، به عناوین زیر پرداختیم: فرودستی زنان در تاریخی هزاران ساله؛ رابطۀ تاریخی فرودستی زنان وشکل گیری دولت؛ تجربه شوروی سوسیالیستی؛ تجربۀ چین سوسیالیستی؛ و سنتزنوین کمونیسم و مسئله ستم بر زن.

بگذارید بی‌درنگ به سراغ این پرسش اساسی برویم. چرا در جهان امروز یکی از روندهای برجسته، تشدید تضادهای مرتبط با ستم بر زنان است؟ چرا سرمایه‌داری جهانی (سرمایه داری- امپریالیسم) نتوانسته است مسئله فرودستی زن که تصور می‌شد مسئله‌ای مربوط به گذشتۀ بشر باشد را حل کند؟[۱]در جهانی که در بسیاری از نقاط آن استثمار پرولتاریا به میزان قابل‌ توجهی به معنی استثمارِ زنان است، تغییرات حاصله با برخی شکل‌های سنتی ستم بر زنان تصادم پیدا می‌کند. در بستر این شرایط، زنان به شمار میلیونی از روستاها کنده شده و در حاشیه متروپل‌ها ساکن می‌شوند. نهادهای قدرتِ زن‌ستیز گذشته نظیر خانواده، روابط پدرسالارانۀ قبیله و نظارت‌های سیستماتیک دین که در موقعیت قبلی قدرتمند بودند، در شرایط جدید تضعیف شده‌اند. تلاقی این روندها، نقطه تاریخیِ زایش و رشد نیروهای بنیادگرای دینی[۲] در دنیا، و پدرسالاری جدید است. ریموند لوتا اقتصاددان انقلابی و پیرو سنتز نوین کمونیسم، به این پرسش مهم پرداخته است که چطور پدرسالاری که به ‌صورت تاریخی، در جامعه طبقاتی، هم در زیربنای اقتصادی و هم در روبنای سیاسی و ایدئولوژیک جامعه نقش ایفا می‌کرد، امروزه در شکل نوین با روابط تولیدی موجود (سرمایه‌داری- امپریالیسم) پیوند می‌خورد و از آن تغذیه می‌کند؟ امروزه و به شکل تشدید یافته‌ای انباشت سرمایه در مقیاس بین‌المللی وابسته به عملکرد نهاد خانواده و تولید خانگی مبتنی بر خانواده است. مثلا، کار خانگی زن و نقش او در تولید و نگهداری از نیروی کارِ کارگر بسیار مهم است. علاوه بر این، در چند دهۀ گذشته، زنان در ابعاد عظیم وارد نیروی کار شده اند. شیوه تولید سرمایه‌داری- امپریالیسم، در روند حرکت خود نهادهای قدرت تاریخاً زن‌ستیز نظیر خانواده، سنت، دین، اخلاق و ایدئولوژی منتسب به آن را تضعیف کرده و از سوی دیگر روبنای سیاسی و ایدئولوژیک سیستم سرمایه داری، برای حفظ انسجامِ نظم اجتماعیِ مطلوبش، شدیداً نیازمند تحمیل موقعیتِ اجتماعیِ فرودست زنان و تقویت سلطۀ روابط مرد/پدرسالاری است و از سیاست هایی مانند کنترلِ بدن زنان، الغای سقط جنین، حجاب اجباری، تحمیل رفتار جنسی و خانواده هتروسکسوال و غیره، استفاده می کند. ماحصل آنکه در عرصه جهانی ما با گسلی عمیق روبروییم. لوتا چنین توضیح می‌دهد:

«ما در مقیاس بین‌المللی شاهد دو مقوله مهم بعد از جنگ دوم جهانی هستیم. یکم، ترکیب(articulation)  شیوۀ تولید سرمایه‌داری با شیوۀ تولید ماقبل سرمایه‌داری که به طرق پیچیده‌ای مورد استفاده قرارگرفته، تعدیل شده و دچار دگرگونی شده است. دوم، ورود روزافزون و جهش‌وار زنان به‌عنوان کارگر به درون شیوۀ تولید سرمایه‌داری است. مخصوصاً در جهان سوم، زنان هم به ‌طور کمی و هم کیفی، به ‌مثابه کارگران مافوق استثمار شده برای تولید مافوق سود، بسیار مهم هستند. از طرف دیگر، شاهد گسترشِ بی‌سابقهٔ تن فروشی و تجارت سکس هستیم. این‌ها با هم رابطهٔ دیالکتیکی دارند و هردوی این‌ها کاملاً وابسته‌اند به کارکرد امپریالیسم. در چنین شرایطی برخی مفاهیم مانند زنانه شدن پرولتاریا و زنانه شدن فقر واقعیتی آشکار هستند. این واژه‌ها یک پدیده واقعی و پیچیده را بیان می‌کنند.»[۳]

محصول چنین گرایش‌های متضادی در سراسر جهان تشدید ستمگری بر زنان و خشونت‌های افسارگسیخته علیه زنان و گرایش‌ها و هویت‌های مختلف جنسی و جنسیتی و ستم بر کودکان است. از همین روست که مبارزه برای رهایی زنان را باید یک بخش اساسی از انقلاب پرولتری در نظر گرفت. سنتز نوین ما را دعوت می‌کند به پرسش‌های مهمی از این زاویه بیندیشیم. سؤالاتی که ما را مستقیماً به سمت استراتژی مبارزه، راهنمایی می کنند. آیا تحت سیستم موجود یعنی سرمایه‌داری امپریالیستیِ جهانی، می‌توان نهاد خانواده را به ‌مثابه نهاد تاریخی-اجتماعیِ انقیاد زنان، منحل کرد؟ آیا صرف حضور زنان در کار بیرون خانه، سند رهایی تاریخی آن‌ها است؟ شناخت عمیق از نیروهای زیربنایی و تضادهای پیش برنده شیوه تولیدی که در آن زیست می‌کنیم اولین و مهم‌ترین گام برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌هاست. با شناخت علمی این روابط است که سنتز نوین برای مبارزه زنان جایگاه و اهمیت استراتژیک قائل است. آواکیان می‌گوید: «اگر در جامعه دنبال نیرویی می‌گردید که نیاز اساسی‌اش به نفس کشیدن و داشتن حیاتی انسانی، فقط و فقط با انقلاب کمونیستی پاسخ می‌گیرد، بیش از همه باید به زنان نگاه کنید»[۴].

تأکید بر شیوه تولید و مبارزه با سموم فکری

گام بعدی پس از شناخت علمیِ پیچیدگی‌های واقعیت در ارتباط با مسئلۀ ستم بر زن، ساختن جنبش مبارزاتی و ارائه راهکار و نقشه راهبردی برای خروج از این وضع است. طیف‌های مختلف فعالین، برای مسئلۀ زنان در تناسب با  افق‌های طبقاتی‌شان، ایده سازی می‌کنند و مشغول پاسخ دادن به همین ضرورت‌اند. از همین رو تکرار پرسش باب آواکیان را مفید می‌دانیم. آیا این سیستم می‌تواند ستم بر زن را کنار بگذارد یا بدون آن، یعنی بدون روابط ستم بر زن، می تواند به هستی استثمارگرانه و ستمگرانه خود ادامه دهد؟ این یک پرسش کلیدی از کمونیست ها و مبارزین فمینیست است. اشاره به این نکته را از این ‌رو مهم می دانیم که امروزه یکی از رایج ترین ایده ها در محیط‌های روشنفکری و دانشگاهی و در میان جنبش‌های مختلف زنان، افکار رفرمیستیِ مطالبه محور و مبتنی بر سیاست هویتی است. یکی از مشهورترین آنها، نظریۀ «اینترسکشنالیتی» (نظریه «تقاطع») است. این رویکرد، بر چگونگی تلاقی و تعامل اشکال مختلف ستم (مانند جنسیت، نژاد، طبقۀ اجتماعی، گرایش جنسیتی و غیره) تأکید می‌کند و معتقد است این شبکه‌ها، تجربیات پیچیده و منحصربه‌ فردی از ستم را برای افراد ایجاد می‌کند. این رویکرد تشخیص می‌دهد که زنان ممکن است با انواع مختلفی از روابط ستمگرانه مواجه شوند که نمی‌توان آن‌ها را به یک هویت یا مقوله تقلیل داد. این نظریه به همان میزان که در برشمردن شبکۀ روابط ستمگرانه وسواس ویژه‌ دارد، به همان میزان از بررسی چیستی و چگونگی عملکرد همین ماتریس اجتماعی و دینامیک‌های آن احتراز می‌کند. در این اندیشه اساساً روابط زیربنایی و یا تعیین‌کننده‌ای وجود ندارد. هر آنچه هست ماتریسی از روابط پیچیده «قدرت» است که با هم تلاقی می‌کنند. محصول سیاسی این اندیشه آن است که هر گروه فرودست و تحت ستمی که در یکی از این شبکه‌های بی‌پایان روابط قدرت گرفتار آمده، تنها می‌تواند برای رهایی خود تلاش کند. چرا که تنها اوست که در آن جایگاه ویژه ایستاده و درنتیجه می‌تواند درست‌ترین (!) شناخت از ستمی که بر او می‌شود و درنهایت راه مبارزه با آن را ارائه کند. سنتز نوین این دیدگاه را بارها مورد نقد جدی قرار داده است. آواکیان نگرانی‌های مهمی را در مورد رویکردهای «هویت محور» و متقاطع مطرح می‌کند. به گفته آواکیان، رویکرد متقاطع، دیدگاه ذات‌گرایانه در مورد هویت‌ها را تقویت می کند، زنان را به‌عنوان گروه‌های همگن می بیند و از تضادهای طبقاتی و جنگ قدرت در این گروه‌ها غفلت می‌کند. این رویکرد ناتوان از ارائه راهبرد است. زیرا در چهارچوب همین سیستم خواهان به رسمیت شناخته شدن و مورد تأیید قرار گرفتن هر هویتی است. نگاه های هویت محور، بینشی غیرعلمی و نسبی گرایانه است و با استفاده از فضایی که سیستم حاکم در اختیارش می گذارد، رواج یافته و مسلط می شود. در ارتباط با ایده‌های «سیاست هویتی» آواکیان در بیانیه‌ای که تحت عنوان «یک سال جدید، نیاز فوری به جهان کاملاً نوین – برای رهایی همه بشریت» منتشر شده، می‌گوید:

میان اهدافِ سیاسیِ فاشیست‌ها و طرفداران ووکِ «سیاست هویتی» تفاوت بسیار موجود است. اما، آن‌ها از نظر معرفت‌شناختی و رویکردشان به شناخت و حقیقت وجه اشتراک بسیار دارند. هر دوی آن‌ها «حقیقت» را به‌عنوان چیزی که منطبق بر واقعیت عینی است، نمی‌ دانند. بلکه به‌عنوان چیزی تلقی می‌کنند که منطبق بر تمایلات ذهنی و تعصبات آن‌ها باشد… در حالی که به‌طورکلی این بیماری عقلی «جماعت ووک»، دوری جستن از مبارزه علیه ستم و استثمار توده‌های مردم در اینجا و سراسر جهان و فرار از ضرورت انقلاب برای از بین بردن و ریشه‌کن کردن پایه ستم و استثمار است و به‌شدت به این فرآیند ضرر می‌زند.[۵]

از همین روست که علاوه بر افشای افق طبقاتی و خطرات این ایده‌ها، آواکیان استدلال می‌کند که برای دگرگونی واقعی جامعه و دستیابی به رهایی زنان، درک روابط تولیدی سرمایه‌داری و نیروهای اقتصادی که زیربنای ستم هستند، ضروری است: «برای حل هر معضل اجتماعی، مانند ستم بر زنان یا ستم بر مردمان سیاه، لاتین تبار یا حل تضاد میان کار فکری و بدنی، یا وضعیت محیط‌ زیست یا مسئله مهاجرین و غیره، آنچه درنهایت، شالوده‌ها و محدوده‌های تغییر را تعیین می‌کند، شیوه تولید است….. پس اگر شما می‌خواهید از شر کلیهٔ اشکال مختلف ستم رها شوید باید نه تنها به این شکل‌های مختلف ستم، به‌نوبه خود برخورد کنید بلکه همچنین باید اساساً نظام اقتصادی را تغییر دهید تا به شما امکان پیشبرد تغییرات اساسی در رابطه با این معضلات را بدهد.»[۶]

مبارزه برای رهایی زنان فصل مشترک جدال علیه دو منسوخ

آواکیان، دینامیکِ جدال میان امپریالیسم و بنیادگرایی اسلامی را در مورد موقعیت زنان نیز به کار می برد. او در تشریح دینامیک «دو منسوخ» می نویسد، دعوای میان این دو جریان، «دعوای میان یک قشر تاریخاً منسوخ در میان ملل تحت استعمار و ستم با قشر حاکمهٔ تاریخاً منسوخِ نظامامپریالیستی است. این دو قطب ارتجاعی یکدیگر را تقویت می‌کنند در همان حال که با یکدیگر مخالفت می‌کنند. هر کس با یکی از این «منسوخ‌ها»سمت‌گیری کند در نهایت دیگری را تقویت کرده است.»

می توان دید که بر بستر همین دینامیک، در زمینۀ موقعیت زنان، با دو روند در جهان روبرو هستیم. از یک طرف شاهد نیروهای بنیادگرای اسلامیهستیم که پوشیدن برقع و حجاب را اجباری می‌کنند و از سوی دیگر با جوامع مدرن سرمایه‌داری امپریالیستی، که شورت‌های بندی را به عنوان نماد «زنانگی» و ضرورت «سکسی» بودن زنان، تحمیل می کنند. در حالی که هر دوی آنها، نمادهای شنیع تحقیر زنان هستند. وجه مشترک آن‌ها این استکه هر دو مظهر جهان امروز هستند؛ جهانی که صفت مشخصه‌اش وجود اشکال وحشتناک ستم) هم ستم‌های سنتی و هم ستم‌های مدرن(علیه زنان است.

درخیزش ژینا، زنان در مقابل یک رژیم بنیادگرای فاشیستِ تا به دندان مسلح، ایستادند. به آتش کشیدن حجاب ها در واقع اعلام ضرورتِ به آتش کشیدن یک رژیم بی رحم و تبه کار بود. این خیزش یک بار دیگر اثبات کرد که زنان پتانسیلا از نیروهای پایه ایِ انقلاب کمونیستی برای محو کلیۀ روابط ستم و استثمار در جامعه ما و در جهان هستند. درک این پتانسیل رهایی بخش، وظیفۀ تبدیل آن به یک نیروی انقلابی تاثیرگذار در صحنۀ جامعۀ را پیش روی ما می گذارد: وظیفۀ درگیر کردن هزاران زن شورشگر در جنبشی برای انقلاب بر مبنای کمونیسم نوین.

پایان

[۱]. برای مطالعه می‌توانید به کتاب‌های انگل وارگی امپریالیستی و تغییر در ترکیب طبقاتی-اجتماعی در ایالات‌متحده از دههٔ ۱۹۷۰ تا به امروز: رصد کردن روندها و تغییرات نوشتهٔ ریموند لوتا ترجمه از گروه مترجمین حزب کمونیست ایران (م ل م) تابستان ۱۴۰۱، و نیز کتاب «صنعتی شدن بهره‌کشی جنسی، جهانی‌شدن امپریالیستی و سقوط به اعماق جهنم» عنوان تحقیقی از ریموند لوتا است که در اکتبر ۲۰۲۱ در «انقلاب» وب‌سایت حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر.سی.پی) منتشر شد و نیز یکی از مهم‌ترین آثار اولیه او یعنی دو کتاب «اقتصاد و سیاست» و «آمریکا در سراشیب» (ریموند لوتا) مراجعه کنید.

[۲]. هر جا بنیادگرایی دینی حاکم باشد، نه تنها پدرسالاری و زن‌ستیزی (نفرت از زنان) بلکه پرستش پرخاشگرانهٔ سرزمین پدری را خواهید داشت. توجه کنید که هر دوی این واژه‌ها یک ریشهٔ مشترک دارند که به حاکمیتِ پدر (سرزمین) و تبعیت از اقتدار آن اشاره دارد. و همان‌طور که دیده‌ایم، علاوه بر این‌ها، برتری‌طلبی سفید و نژادپرستی را هم خواهید داشت.

[۳] . درک اهمیت ستم بر زن برای انقلاب کمونیستی و مفهوم‌سازی آن، ریموند لوتا، ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م). تاریخ انتشار اسفند ۱۳۹۷.

[۴] . کمونیسم نوین، علم، استراتژی، رهبری برای یک انقلاب واقعی و یک جامعه بنیادا نوین در مسیر رهایی واقعی، ترجمه و نشر: انتشارات حزب کمونیست ایران ( م.ل.م) صفحه۲۷۳.

[۵] . “باب آواکیان دربارهٔ: جنون فاشیستی و بیمار عقلیِ «جماعت ووک»: یک «دو منسوخ» جدید.، ۱۰ مه ۲۰۲۱، ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م).

[۶] . باب آواکیان، درباره شیوهٔ تولیدی، ۲۲ ژوئن ۲۰۲۰. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م).