اعتصاب خودروسازان، هوش مصنوعی و دورنمای بیکاری ۳۰۰ میلیون شاغل در جهان

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

ستاره مهری

مدتی پیش در کانال یوتیوب «دیالکتیک انقلاب» dialectic of revolution مصاحبه ای در مورد هوش مصنوعی تولیدگر با کاوه میلانی و مریم جزایری انجام شد که حاوی نکات آموزشی و تحلیلی مهمی بود و از منابع این مقاله است. اما، در این جا، به بهانۀ اعتصاب کارگران سندیکای «اتحادیه کارگران خودروسازی» در آمریکا، به تاثیرات ورود فن آوریِ هوش مصنوعی به رشته های مختلف تولید می پردازیم و می پرسیم، کارکرد سرمایه داری چگونه دائما هرچیزی را که می سازد، نابود می کند و در این فاصله زندگی میلیاردها انسان را دائما دستخوش تغییرات مخرب و جنون آمیز می کند و بالاخره: راه حل چیست؟ 

الف) هر کس که خود را فریب نمی دهد می تواند ببیند در جهان وحشتناکی زندگی میکنیم که زندگی میلیاردها انسان در فقر و محرومیت و ستم های اجتماعی و در روابط خصمانه می گذرد. در دورانی زندگی می کنیم که سرمایه داری در جستجوی سود بیشتر، محیط زیست را به سرعت به نقطۀ ویرانیِ بازگشت ناپذیر نزدیک می کند و آینده سیاره زمین کاملا نامعلوم است و قدرت های سرمایه داری امپریالیستی در رقابت های کور و افسارگسیخته، جهان را با خطر جنگ هسته ای مواجه کرده اند. اما فن آوری هوش مصنوعی تولیدگر یکی از این چیزهای وحشتناک نیست! (به ضمیمه این مقاله تحت عنوان «هوش مصنوعی چیست» رجوع کنید) همانطور که اختراع ماشین بخار و هواپیما، تحولات هیجان انگیز در دانش و رشد نیروهای مولده بشر بودند، هوش مصنوعی هم پیشرفت مهمی است. اما در چارچوب سرمایه داری و به واسطۀ کارکردِ آن، هر پیشرفتی در رشد نیروهای مولده (دانش و فن آوری و ابزار تولید بهتر و مهمتر از همه توانایی انسان) تبدیل به وسیله تشدید استثمار اکثریت مردم جهان، نابودی محیط زیست و سوخت رقابت های تجاری و نظامی و امنیتی میان قدرت های بزرگ سرمایه داری امپریالیست می شود. سرمایه داری قوای فیزیکی و دماغی انسان را کنترل و در کارکردِ خود ادغام می کند. هوش مصنوعی، از یک طرف نتیجۀ کار بشر برای دست یافتن به دانش بیشتر و ابزار بهتر است و از طرف دیگر، مایۀ ویرانی اقتصادی و بیکاری صدها میلیون نفر. راه حل، نجات فعالیت انسان، اعم از هوش طبیعی و مصنوعی اش، از اسارت روابط تولیدی و شیوه تولیدی سرمایه داری است. 

ب) اعتصاب کارگران عضو اتحادیه خودروسازی در آمریکا، در اوایل سپتامبر ۲۰۲۳ از سه ایالت میشیگان و میزوری و اوهایو شروع شد و در حال گسترش است. در آغاز، ده درصد از ۱۵۰ هزار عضو سندیکا درگیر اعتصاب شدند. تاریخ صنایع خودروسازی آمریکا و شهری مانند دیترویت (در ایالت میشیگان) نمونه ای است از عملکرد سرمایه داری که ذاتا مجبور است در عین ساختن، ویران کند. کلیت این روند را ریموند لوتا، اقتصاد دان پیروِ باب آواکیان و کمونیسم نوین چنین شرح می دهد: «انباشت سرمایه داری شامل یک پروسۀ دیالکتیکی تخریب و بازسازی سرمایه است. سرمایه همواره باید شرایط و روابط تولید خود را بازسازی کند. سرمایه باید پیوسته بر موانع خود آفریدۀ خویش فائق آید، موانعی که در نقطه عطف های حساس، صرفا می توانند در مقیاس عظیم و به طور تخریبی به سطوح عالی تری انتقال یابند. نیروی محرکۀ این حرکت، آنارشی است که هم به توسعۀ سرمایه منتهی می شود و هم آن را فرسوده می کند. در عین حال، حرکت معلولِ آنارشی سرمایه را به گونه ای قهری تجدید سازمان می کند…»

لوتا تشریح می کند که این پروسۀ تخریب و بازسازی در مرحلۀ امپریالیستی، در سطح جهانی عمل می کند: «دیالکتیک گسترش و بحران امپریالیستی از راه تجدید سازماندهی همه جانبه سرمایه در مقیاسی جهانی عمل می کند. و مستعمرات {و کشورهای تحت سلطه} در این فرایند یک نقش مرکزی بازی می کنند» (۱)

در ایران، و دیگر کشورهای تحت سلطۀ سرمایه داری- امپریالیسم، نابود شدن رشته های مختلف تولیدات کارخانه ای و همراه با آن از بین رفتن مشاغل مربوطه و سقوط هرچه بیشتر طبقۀ میانۀ «سابق» به رده های پایین و کارگری و رشد مشاغل خدماتی به نسبت مشاغل مربوط به تولیدات کارخانه ای، از بین رفتن کشاورزی کوچک و رشد حاشیه نشینی شهری … همگی عمدتا مربوط به تغییراتی است که در چارچوب سیستم سرمایه داری- امپریالیستی جهان در روش های تولیدی به وجود آمد و در سی سال گذشته، در خودِ کشورهای سرمایه داری-امپریالیست مانند آمریکا موجب از بین رفتن شهرهای بسیار از جمله شهر عظیمی مانند دیترویت شد که حول صنایع خودروسازی ساخته شده بودند. 

دیترویت چگونه از یک شهر صنعتی عظیم تبدیل به شهر ارواح شد؟ «مهاجرت» بسیاری از صنایع آمریکا به مرزهای مکزیک (در رشته کارخانه های موسوم به ماکیلادورا و در چارچوب قرارداد «نفتا» میان ایالات متحده آمریکا و مکزیک) و سواحل چین از دهۀ ۱۹۹۰ به بعد، برای استفاده از شرایط مافوق استثمار کارگر مکزیکی و چینی یک عامل عمده در این روند بود. اما بنا به تاکید ریموند لوتا در پژوهش بسیار مهم اش تحت عنوان «انگل وارگی امپریالیستی و تغییر در ترکیب طبقاتی-اجتماعی در ایالات متحده از دهۀ ۱۹۷۰ تا به امروز: رصد کردن روندها و تغییرات» مهمترین عامل در نابودی و از دست رفتن بسیاری از مشاغل تولیدی و تاثیر آن بر به حاشیه رانده شدن هر چه بیشتر تحتانی ترین لایه های اجتماعی در آمریکا- نه تضاد بین سرمایه داران و کارگران، نه حتی انتقال تولید به کشورهای جنوب جهانی – امری که از اواخر دهۀ هفتاد شروع شد و در دهه های بعد به سرعت و در ابعاد کلان شیوع یافت- بلکه اتوماتیزاسیون و تغییرات تکنولوژیک… عامل اصلی در کاهش مشاغل تولیدی در آمریکا بود. (این پژوهش در سایتcpimlm.org  در دسترس است).

در اعتصابات کارگریِ اخیر اتحادیه کارگران خودروسازی، مشاورین سندیکالیست به آنان می گویند، خود را محدود به بالا بردن دستمزد و پایین آوردن ساعات کار از ۴۰ ساعت به ۳۲ ساعت نکنید و در مورد «چگونگی بکارگیری هوش مصنوعی در این صنایع با مدیران مذاکره کنید»(۲) اما هنگامی که فن آوری جدیدی به بازار می آید، همه سرمایه داران جهان باید طبق آن عمل کنند تا از یکدیگر گوی سبقت را در بسط و گسترش بربایند و هیچ ترفند مذاکرات سندیکایی نمی تواند مانع از بکارگیری حداکثری و بیرحمانه فن آوری جدید در فرآیند تولید شود. رهبران اتحادیه کارگران خودروسازی نیز این را می دانند. آنان در طول چند دهه، همواره تسلیم اراده سرمایه شده اند و همواره مهمترین استدلال این بوده است که جلو افتادن «سرمایه داران خودی» از رقبای  جهانی، «به ما هم فایده می رساند»! این نه تنها یک شیوه تفکر بورژوایی بلکه ضد واقعیت و خرافه تحمیق کننده سندیکالیستی امپریالیستی است.

یکی از پژوهش گران دانشگاه ام.آی.تی و بوستون، می نویسد: «شواهد حاکی از آن است که رباط ها، بهره وری کار را بالا می برند … کارخانه ای در دونگوان در چین، ۹۰ درصد از نیروی کار خود را با ماشین جایگزین کرد، و بهره وری کار ۲۵۰ درصد بالا رفت و ۸۰ درصد از ضایعات کاسته شد. کاری که قبلا ۶۵۰ نفر شاغل نیاز داشت، اکنون با ۶۰ رباط و ۶۰ کارگر انجام می شود.»(۳) طبق همین یافته ها، تا سال ۲۰۲۵ نزدیک به دو میلیون شغل در صنایع تولیدیِ آمریکا با هوش مصنوعی جایگزین خواهند شد. ورود فن آوری هوش مصنوعی، کارگران صنایع خودروسازی را نیز جهش وار بیکار خواهد کرد – به ویژه لایه های جوان تر را. چرا که: «انتظار می رود در اکثر صنایع، مشاغل ورودی، از بین بروند زیرا الگوریتم ها بخش بزرگی از کار شاغلین جوان را در حیطه هایی مانند برنامه ریزی کامپیوتری، پژوهش قانونی و خط تولید محصولات خواهند گرفت.»(۲) اما فقط کارگران نیستند که بیکار می شوند. بسیاری از مشاغل غیر کارگری مانند بسیاری از هنرمندان، نمایشنامه نویسان، طراحان صحنه و حتا خود هنرپیشه ها توسط هوش مصنوعی جایگزین خواهند شد. «اخیرا، برای اولین بار پس از ۶۳ سال اتحادیه هنرپیشه ها (ساگ-آفترا) به اعتصاب کانون نویسندگان آمریکا پیوست. موضوعات کلیدی که طرفین در آن سهیم هستند نگرانی از استفادۀ هوش مصنوعی در سینما و تلویزیون است.» مشاغل مربوط به صنایع پردازش اطلاعات و فن آوری اطلاعات (آی.تی) و مهارت های نویسندگی بیشتر از مشاغل دیگر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. (همان)

ج) اکثریت مردم در انقلاب کمونیستی ذینفع هستند. همه باید بیدار شوند، با واقعیت سرمایه داری آشنا شوند و تصمیم بگیرند در مقابل این سیستم مطلقا بی رحم در کدام طرف خواهند ایستاد. اکثریت مردم دنیا، مانند کارگران به طور مستقیم توسط سرمایه، استثمار نمی شوند اما به شکل های گوناگون زیر پای سرمایه داری له و نابود می شوند و در نابودی سرمایه داری به شدت ذینفع هستند. روندی که در جریان است، بسیاری از شاغلین را که در زمرۀ خرده بورژوازی (یا «طبقه متوسط») بودند و امکان تحصیل و به دست آوردن برخی مهارت ها را داشتند، تبدیل به کارگران آینده در مشاغل جدید خواهد کرد. البته اگر شانس بیاورند! در واقع، بسیاری از آنان وارد اشتغال غیر رسمی (بدون قرارداد و بیمه) و بیکاری مزمن خواهند شد و به جمعیت سیالِ مهاجر خواهند پیوست که شاید در نقطه ای دیگر از جهان، حق کار و حیات بیابند. کارکرد سرمایه داری، کارگران را نیز طبقه بندی می کند. در یک رده، کارگران شاغل در صنایع بزرگ قرار دارند و در رده های دیگر میلیاردها کارگر بیکار و پاره وقت و مهاجر و کودکان ۵ سالۀ معادن کنگو و دوزندگان مشقت خانه های بنگلادش، کارگران مهاجر سوری و افغانستانی در نساجی های ترکیه و معادن و کشاورزی ایران و پاکستان و کولبران و سوخت بران. بنابراین، اگر کارگران شاغل «فقط برای خود» مبارزه کنند، حتما در جاده ای قرار خواهند گرفت که با سرمایه داران علیه طبقۀ کارگر جهانی همدست شوند. اگر کارگران شاغل انقلابی نشوند، شکاف و جدایی آنان از دیگر قشرهای کارگری و دیگر زحمتکشان و ستمدیدگان هر جامعه و کل جهان، بیشتر و بیشتر خواهد شد. پرولتاریا تنها طبقه در تاریخ بشر است که منافعش در از بین بردن همه طبقات از جمله طبقه پرولتاریا است. 

د) باید علیه سندیکالیسم و سوسیالیست های رفرمیست شورید. باب آواکیان در کتاب کمونیسم نوین (فصل اول) با زبانی ساده اما عمیق تشریح می‌کند که مساله اساسی هر جامعه انسانی، در هر برهه زمانی، تولید و بازتولید نیازهای مادی زندگی و شیوه تولید آن‌ها می‌باشد و شیوه تولیدی، چارچوب اساسی هر اتفاقی که در جامعه می‌افتد را تعیین می‌کند. یک قرن و نیم از کشفِ علمیِ این واقعیت اجتماعی توسط مارکس می‌گذرد و تلاش‌های بی‌وقفه بورژوازی و کارکنان فکری‌اش برای اثبات نادرستی نظریه علمیِ مارکس، نه‌تنها به جایی نرسیده بلکه خودِ کارکرد سرمایه‌داری مکررا درستی آن را نشان داده است. با این وجود، در دنیای امروز و در جامعه ما اکثریت مردم درکی از این واقعیت ندارند. این موضوع چنان جایگاه تعیین‌کننده‌ای در درک قوای محرکۀ کلیه شکل‌های ستم و استثمار در جامعه – اعم از فقر و بیکاری، نابودی محیط زیست و جنگ‌های ویران‌گر و روابط اجتماعی خصمانه مرد/پدرسالاری– و راه حل آن‌ها دارد که آواکیان در آثار گوناگون خود مرتبا به این موضوع بازگشته و از دریچه ستم‌های مختلف اجتماعی یک بار دیگر آن را طرح و اثبات می‌کند و دیگران را نیز به چالش می‌کشد که به این موضوع بپردازند و تاکید می‌کند که این سوال نه فقط «یک سوال» بلکه مهم‌ترین و اساسی‌ترین سوال است. او از مخاطبانش می‌خواهد: «ما باید سخت کار کنیم. افراد مختلف دارند انبوهی از تئوری‌ها، درمورد این‌که چطور می‌شود تحت حاکمیت این سیستم از شر انواع و اقسام ستم‌ها خلاص شد را جلو می‌گذارند و ما می‌دانیم که این کار ممکن نیست… باید روی این مساله بیشتر فکر کرد و بیشتر کار کرد که چرا وقتی با مسائل جامعه درگیر می‌شوید، به ستم‌های مختلف می‌پردازید یا با هر چیزی که احساس می‌کنید باید تغییر کند روبه‌رو می‌شوید، اساسی‌ترین سوال این است که کدام شیوه تولید چارچوب همه اینها را تعیین می‌کند؟ پایه و اساس تغییر و نحوه تغییر را کدام شیوه تولید تعیین می‌کند؟ کدام شیوه تولید است که چارچوب و محدوده‌های نهایی این تغییر را تعیین می‌کند؟» (آواکیان. کمونیسم نوین، فصل اول)

تغییر شیوه تولید، ضرورتی اساسی است که باید جواب بگیرد تا بر رنج‌های غیر ضروری نقطه پایان گذاشته شود. یکی از نمونه‌های درک نکردن این حقیقت، رفرمیست‌های به‌اصطلاح «سوسیالیست» هستند. این‌ها کسانی هستند که دائما صحبت از اقتصاد به‌عنوان منبع نابرابری و دیگر امراض اجتماعی می‌کنند؛ اما گرایش به آن دارند که معضل را صرفا در حوزه «توزیع» (دستمزد و غیره) مکان‌یابی کنند. درحالی ‌که: «منبع اساسی ستم و نابرابری که مشخصه یک جامعه استثمارگر مانند سرمایه‌داری است، در حوزه تولید و مشخص‌تر از آن، در حوزه روابط تولیدی جای دارد.» (آواکیان. دیوید بروکس …تفاوت‌های عمیق میان ترامپ و سندرز با سوسیالیسم واقعی. ۲۰۲۰).

اگر می‌خواهیم جامعه و جهانی کاملا متفاوت و بهتر داشته باشیم باید شیوه تولیدی حاکم، یعنی شیوه تولید سرمایه‌داری را از بُن و اساس عوض کنیم و این کاری است که فقط ازطریق انقلاب کمونیستی و استقرار نظام سوسیالیستی نوین ممکن است. چنان‌چه این مساله را درک نکنیم و طبق آن حرکت نکنیم، هرگز امکان تغییرِ ریشه‌ای در وضع وحشتناک کنونیِ جامعه را نخواهیم داشت.

توضیحات

۱- لوتا. آمریکا در سراشیب. فصل ۳. بحران سرمایه داری و گرایش نزولی نرخ سود. در وبسایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) بخوانید

۲-The UAW and Other Unions Must Focus More on AI and Automation in Their Negotiations –Ossi Shefi. Sept15, 2023

۳- Which Jobs Will AI Replace? These 4 Industries Will Be Heavily Impacted–Forbes Arianna Johnson Mar 30, 2023  

ضمیمه: هوش مصنوعی چیست؟

اختراع هوش مصنوعی تولیدگر، دانشی است که نتیجه کار و زحمت نسل های قبلی بوده است. دانش ما، به جایی رسیده که می توانیم با تلسکوپ جیمز و با تقریب بسیار زیاد، لحظۀ «آغاز» را ثبت کنیم. منظور از «آغاز» شروع نقطه ای است که «زمان» و «مکان» بوجود آمد و البته نه به دست «خدا». خدایی هم کشف نشده چون هرگز وجود نداشت. تمام این پیشرفت ها نتیجۀ علم است. تئوری علمی و ابزاری که بر پایۀ دانشِ علمیِ به دست آمده در یک رشته خاص، تولید می شوند، به انسان امکان می دهند که جهان را بسیار گسترده از محیط اطراف خود بشناسد و به ورای «عقل معمول» که با حواس پنجگانه شکل می گیرد (و اغلب سطحی و لاجرم گمراه کننده است) برود. 

حواس ما نه تنها بخش بسیار کوچکی از واقعیت جهان مادی را به ما نشان می دهند، حتا آن جهان کوچک اطرافمان را که تجربه می کنیم نیز سطحی به ما نشان می دهند و قادر نیستند ماهیت درونی وحرکت های درونی آن را برای ما برملا کنند. برای جبران این ضعف، ما با کمک تئوری علمی، جهان وسیع تری را می شناسیم و به طور کلی با روش های علمی و ابزار مناسب، چشم و گوش و حواس دیگرمان را کامل تر می کنم.

علم فیزیک رفتار ذره های کوانتومی را با دقت بسیار زیادی برای ما حساب می کند. کامپیوترهای کوانتومی که در آینده نه چندان دور در دسترس مان خواهند بود، توان ما را در بعضی محاسبات ۱۰۰۰ برابر بیشتر می کند. مغز انسان که نزدیک به یک کیلو و ۴۰۰ گرم هست، ۴.۵ میلیارد سال وقت داشت که تکامل پیدا کند و کوانتومی رفتار کند. یا علم هندسۀ فراکتال ژئومتری به ما امکان تجرید بسیار دقیق تر جهان مادی را می دهد. هندسه در واقع رفتار های طبیعت را در زمینۀ خودسازماندهی، بررسی و تشریح میکند و در پزشکی در زمینه رشد باکتری ها کارکرد دارد.

پیشرفت های علمی، بخش لاینفک از انسان بودن ماست. این که سرمایه داری، اکثریت مردم دنیا را تبدیل به بردۀ کار کرده و آنان را از امکان درگیر و فعال شدن در پژوهش علمی و حتا داشتن شیوه تفکر علمی محروم کرده است، به معنای آن است که در واقع بخشی از انسان بودن را از ما گرفته است. امروز، در اوج رشد دانش علمی، اکثریت کودکان دنیا کمترین درکی از علوم پایه ندارند؛ در حالی که هر کودک از چند سالگی می تواند روش تحقیق علمی در مورد جهان مادی را بیاموزد. زمانی که اجداد میمون ما، جنگل را ترک کردند و برای اولین بار انسان در نتیجه دگرگشت (تکامل، فرگشت) به وجود آمد، دست ها وستون فقرات و حجم مغزش تغییر کرد. طی میلیون ها سال بسیاری از انسان های اولیه منقرض شدند اما شاخه ای از آنها به این شکلی که ما هستیم در آمدند. مغز انسان پتانسیل ابتکار عمل و تخیل دارد. می تواند در خیال، طرحی بریزد و آن را عملی کند. فکر کردن و حل مشکلات برای زنده ماندن انسان حیاتی بود. رویا کردن ها را می توان در نقاشی های انسان های اولیه دید. مثلا تمایل به نمردن را میتوان در آنها مشاهده کرد. انسان، از دیگر بخش های طبیعت بسیار آموخته و از آنها تقلید کرده است. حتا از مورچه ها. 

انگلس می گوید ابزار، انسان را ساخت. تکنیک در واقع ابزار کامل کننده انسان است. همزمان با کشف و ساختن ابزار تولید و رشد انها یک اتفاق دیگر هم افتاد. استفاده از این ابزار نیازمند آن بود که انسان ها وارد روابط تولیدی برای استفاده از این ابزار شوند. جامعه این طور به وجود آمد. ابزار شکار، ابزار کار که امکان بقاء و زندگی را چندین برابر کرد، ارزشمندترین چیز موجود در جهان تازه شکل گرفته کوچک بشر شد. ابزار تولید انسان را ساخت و انسان آن را مرتبا بهتر کرد.

محرک و مدرسۀ آموزش و آزمایشگاهِ بسیاری از کشف ها و اختراعات انسان، طبیعت و تقلید از طبیعت بوده است. به طور مثال، کانال ها، رودخانه‌های مصنوعی هستند که از رودخانه‌های طبیعی متفاوتند. در تقلید ماهواره‌های طبیعی، انسان تعداد بی‌شماری ماهواره مصنوعی ساخته و به فضا فرستاده است. در تقلید الیاف طبیعی، انسان‌ الیاف مصنوعی مانند پلیستر اختراع کرد. قلب طبیعی الگوی ساختن قلب مصنوعی شد و اندام‌های مصنوعی ایجاد شدند و …

و اکنون، متفاوت از هوش طبیعی (مانند هوش انسان)، نوع جدیدی از “مصنوعات” ظاهر شده است – هوش مصنوعی! هوش مصنوعی را در همه جا می بینید: از بانک گرفته تا نتفلیکس! در دفاتر شرکت ها، هوش مصنوعی است که به سؤالات خدماتیِ مشتری پاسخ می دهد. الگوریتم های فیس بوک تصمیم می گیرند که مردم چه تبلیغاتی را ببینید. یک هوش مصنوعی حتی ممکن است صندوق بازنشستگی شما را مدیریت کند. بنابراین، آگاهانه و ناخودآگاه، ما هر روز از نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌های مبتنی بر هوش مصنوعی استفاده می‌کنیم. 

برای درک کارکرد و نهاده هایی که کارکرد هوش مصنوعی را ممکن می کند، اول باید بپرسیم هوش چیست؟ هوش، قابلیت درک و یادگیری است؛ قابلیت فکر کردن، طرح ریختن و عملی کردن آن طرح است. هوش با غریزه فرق دارد. زنبور عسل با غریزه کار میکند و کندو را درست میکند اما آرشیتکت با هوش و به کار بردن دست کار می کند. همه فعالیت‌های انسان، نیازمند به کار بردن «هوش» هستند. از رانندگی و دوچرخه سواری و پخت و پز تا شطرنج، مسابقات، حل مسائل، بحث و گفتگو، برنامه‌نویسی کامپیوتری و …

اگر یک ماشین قادر به انجام چنین کاری باشد، می شود «هوش مصنوعی». پیشاپیش فن آوری هوش مصنوعی تغییرات عمده ای در تولیدات کارخانه ای و خدمات و غیره به وجود آورده است. به طور مثال، شما برای حل یک مساله فنی در رابطه با تلویزیون و کامپیوتر و خرید و تغییر بلیط های مسافرتی با ماشین سر وکار دارید. ماشینی که بر حسب داده های قبلی و «تحلیل» کردن جواب می دهد. تفاوت هوش مصنوعی تولیدگر این است که بر حسب داده ها، می تواند (به طور مثال) یک متن، فیلم، یک آواز را که از قبل وجود ندارد تولید کند. البته، این محصولات را فقط می تواند از مصالح آن چه وجود دارد، تولید کند. مثلا، از چت بات می خواهید پوستری مناسب «زن، زندگی، آزادی» در سبک ونگوک بدهد. در چند ثانیه این پوستر را خواهید داشت. مجموعه داده ها، صورت مساله، جزییات مورد نظر یک الگوریتم است که باید ماشین حل کند. در هر حال بنا به جمله ای که خود چت جی پی تی در مورد هوش مصنوعی تولید گر ساخته است: «این فن آوری جدید می تواند تمام عرصه های صنعت را که به خلق ایده ای نو نیاز دارند، دگرگون سازد، از صنعت بازی های کامپیوتری تا تبلیغات».