عملیات نسل کشی آمریکا- اسرائیل در غزه، کجا ایستاده ایم؟!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه

سرمقاله آتش ۱۴۶

Download PDF

نسل کشی[۱] ارتش اسراییل در غزه، این منطقه را تبدیل به کورۀ آدم سوزی بزرگی کرده است که کوره های آدم سوزی هیتلر را شرمنده می کند. این نسل کشی پروژه مشترک آمریکا- اسراییل است و هدفش کشتار حداکثریِ فلسطینی ها و دزدیدن باقی سرزمین هایشان در غزه. اسراییل به موازات کشتار جمعی در غزه، عملیات نظامی اش را در کرانۀ باختری نیز گسترش داده و در دو ماه گذشته بیش از ۲۵۰ نفر را اعدام فراقانونی کرده است. 

 در واکنش به این جنایت و در حمایت از مردم فلسطین، موج مهمی از مبارزه و مقاومت در آمریکا به راه افتاده است که رخداد سیاسی بسیار مهم با تاثیرات جهانی است. و پتانسیل بزرگی را برای باز کردن راه «جنبشی برای انقلاب» در آمریکا فراهم می کند. شکسته شدن جو سکوت و تسلیم در مقابل جنایت های امپریالیسم آمریکا در دانشگاه ها و نقشی که روشنفکران یهودی در این اعتراضات بازی می‏کنند و همچنین فعال شدن جوانانِ متاثر از خیزش «جان سیاهان مهم است» که در سال ۲۰۲۰ شهرهای مهم آمریکا را به مدت چندماه به تکان در آورد، از عناصر قابل توجه این سلسله مبارزات است. در سال ۲۰۰۶ جیمی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا کتابی با عنوان «فلسطین: صلح و نه آپارتاید» منتشر کرد و در مقابل این سوال که چرا آمریکایی ها آنچه را وی می بیند، نمی بینند، گفت: «آمریکایی ها نمی خواهند واقعیت را ببینند».[۲]  اما اکنون اوضاع در حال تغییر است. این جنایت بزرگ، میلیون ها نفر از مردم جهان را تکان داده، با سرعتی عجیب نقاب از چهرۀ زشت و هولناک دموکراسی آمریکایی برکشیده و حتا عاشقان آرزومند «دموکراسی آمریکایی» را هاج و واج کرده است. بلند شدن موج بی سابقۀ مبارزه علیه اسراییل، از لندن تا نیویورک، خبر از یک جا به جایی ایدئولوژیک بزرگ در سپهر فکری- سیاسی می‏دهد. امپریالیست های آمریکایی و اسراییل، از این که در هفته های اول جنگ، «خیابان های عرب» آتش نگرفتند اعتماد به نفس پیدا کردند و در کشتارشان تخته گاز رفتند. اما یک باره در خیابان های لندن و نیویورک ورق برگشت. حتا تحلیل گر معروف نیویورک تایمز، «راجر کوهن»، که استعمارگر بودن اسراییل را یک «ادعا» می داند نوشت:«اکنون یک جا به جایی اجتماعی برجسته را در غرب شاهد هستیم. بلند کردن پرچم آرمان فلسطین در امتداد جنبش های قدرتمند برای عدالت نژادی و اجتماعی است که بادبانش در آمریکا از سال ۲۰۲۰ کشیده شد. … این جا به جایی اساسا با کشته شدن جورج فلوید آغاز شد.»[۳] یکی از مدرسان تاریخ سیاهان در آمریکا می گوید: «این خیزش و به طور کلی خیزش جان سیاهان مهم است، بر بسیاری از آمریکایی ها به ویژه جوانان تاثیر گذاشت که اوضاع فلسطین-اسراییل را بر حسب خشونت نهادینه، اشغال و ستمگری استعماری ببینند».[۴]امروز، اقلیتی از یهودی ها بخشی مهم، الهام بخش و پر سر و صدا از جنبش ضد صهیونیستی در آمریکا را تشکیل می دهند. آنها با اشغال صحن کنگره آمریکا و ترمینال ها و میدان های نیویورک، صحنه های پرشوری از همبستگی جهانی بشریت را به نمایش گذاشتند. شاخۀ سازمان «صدای یهود برای صلح» در دانشگاه کلمبیا به این علت که فعالیت های «یهودستیزانه» می کند ممنوع شد. 

در فاصله کوتاهی پس از آغاز ماشین نسل کشی اسراییل، نزدیک به سی گروه دانشجویی در دانشگاه هاروارد بیانیه ای در محکومیت آن صادر کردند. سرمایه دارانی که بودجه دانشگاه ها را کنترل می‏کنند اعلام کردند اگر دانشگاه ها این دانشجویان را «تنبیه» نکنند، دیگر پولی نخواهند داد و جلوی استخدام این دانشجویان را خواهند گرفت. خط و نشان کشیدن این سرمایه داران که سرمایه شان محصول استثمار میلیاردها نفر از جمله کودکان در سراسر جهان است، نشانۀ دیگری است که، «این سیستم تحت سلطۀ شرکت ها، بانک ها و سایر نهادهای مالی سرمایه داری است که مقادیر عظیمی پول را کنترل می‏کنند.»[۵] ماجرا به این ختم نشده و نخواهد شد. لیست سیاهی از دانشجویان و استادان تهیه شده است. در یک نمایش نفرت انگیز که یادآور دوران سرکوب «مکارتیسم»[۶] در آمریکا است، اعضای مجلس نمایندگان آمریکا روسای سه دانشگاه هاروارد و پنسیلوانیا و ام آی تی را به محاکمه  کشیدند. نمایندۀ مجلس، خانم لی استفانیکِ طرفدار ترامپ، رهبر این محاکمه فاشیستی در کنگره آمریکا بود. او که نتوانست روسای این سه دانشگاه را وادار به پذیرفتن مدعای خود کند که دادنِ شعار «انتفاضه» از سوی دانشجویان طرفدار فلسطین، عملی مجرمانه بوده و مترادف است با شعار «نسل یهودی ها را براندازید»، فرمان «عزل» آنها را از صحن کنگره آمریکا صادر کرد! این در حالی است که خودِ الی استفانیک از مروجین نظریۀ توطئۀ «جا به جایی بزرگ» است که بنیادگرایان مسیحی فاشیست طرفدار ترامپ علیه یهودی های آمریکا اختراع کرده اند.[۷]  

جنبشی که در بسیاری از نقاط جهان علیه اسراییل و در حمایت از حق ملی فلسطینی ها به راه افتاده، نشان دهندۀ انزجار عمیق از سیستمی است که حیاتش با جنگ و نابودی محیط زیست و استثمار کشنده میلیاردها انسان و تحمیل فقر و آوارگی به آنان، تامین می شود و در تخاصم عمیق با حیات بشریت است. اما مهمتر از آن، نشانۀ «پتانسیل» انقلاب است – حتا در کشوری مانند آمریکا. اما این پتانسیل، فقط به واسطۀ پیش بردن فعالیت و مبارزۀ کمونیست های انقلابی و آگاه کردن توده های مردم در مورد ضرورت عاجل انقلاب و امکان واقعی انقلاب و سازماندهی آنان به عنوان نیروهای آگاه و مصمم برای انقلاب، صورت خواهد پذیرفت. 

این جنگ، بر توهمات میلیون ها نفر نسبت به حزب دموکرات آمریکا هم ضربه زده است. جو بایدن دست در دست نتانیاهو و وزیر دفاع اسراییل (گالانت) که گفت جنگ غزه «جنگ علیه حیوان های انسان نما است و جنگ را طبق چنین اصلی پیش خواهد برد» تبدیل به یکی از بزرگترین جنایتکاران جنگی تاریخ شده است. به این ترتیب، حفرۀ بزرگ دیگری در باورهای ریشه دار ده ها میلیون آمریکایی نسبت به ماهیت امپریالیسم آمریکا و «دموکراسی آمریکایی» به وجود آمده است. این وضعیت، انتخابات ریاست جمهوری آیندۀ آمریکا را به وضوح تبدیل به انتخاب میان یک فاشیست تمام عیار و یک جنایتکار جنگی کرده است.[۸]

تمام این ها نشانۀ دوران جدیدی است که باب آواکیان با نگاه به آمریکا آن را «دوران نادر» خوانده و نتیجه می گیرد که در چنین دورانی «انقلاب حتا در کشور قدرتمندی چون آمریکا ممکن می شود ».[۹] آواکیان سه فاکتور اصلی که انقلاب را ممکن می کند می شمارد. و یکی از آنها این است: به وجود آمدن میلیون ها مردم انقلابی که «وفاداری» شان به سیستم از بین رفته و عزم جنگیدن شان برای جامعه ای عادلانه تر، بزرگتر از ترس شان از سرکوب خشن این سیستم است.[۱۰] جنگ بیرحمانۀ آمریکا و اسراییل علیه مردم فلسطین، زمین را برای به وجود آوردن چنین انقلابیونی در دل آمریکا، هرچه عمیق تر شخم می زند و کار کمونیست های انقلابی است که به طور نقشه مند بذر آگاهی و سازمان انقلاب کمونیستی را در آن بکارند. به طور مثال لنی وولف، از کمونیست های انقلابیِ پیرو باب آواکیان و سنتزنوین کمونیسم که خودش یهودی تبار است، در مورد اهمیت کار با یهودی ها می گوید: «به طور جدی و تیز باید و می توان با آنهایی که هنوز از اسراییل حمایت می کنند و به آن آویزان هستند، مبارزه کرد … باید با واقعیت نسل کشی وحشتناکی که کشورشان علیه مردم فلسطین دارد پیش می برد روبرو شوند و مسئولیت بگیرند که با صدای بلند و در ملاء عام با آن مخالفت کنند. حتا با آن یهودی هایی که بلند شده اند و مبارزه می کنند و با وجود تهدید و بهتان، خدمات بسیار زیادی می کنند باید مبارزه کرد که ببینند دهشت هایی که در غزه رخ می دهد از یک سیستم سرچشمه می گیرد، آن سیستم را مطالعه کنند، ببینند که اصل وجود اسراییل محصول همین سیستم است و تصمیم بگیرند برای تنها چیزی که می تواند این سیستم را ریشه کن کند فعالیت کنند: برای یک انقلاب کمونیستی، در این جا در ایالات متحده آمریکا، در فلسطین/اسراییل و در سراسر جهان. در چنین لحظه ای، شمار بسیار بیشتری از مردم آماده اند که کاملا با واقعیت روبرو شوند … آماده اند با آنها مبارزه شود که از درک های قدیمی شان گسست کنند … آماده اند تا تناقض های ریشه دار در درک خود را حل کنند … اگر که ما آماده باشیم با آنها مبارزه کنیم.»[۱۱]

به همین ترتیب، با مبارزین حامی فلسطین در آمریکا و در هر جای دیگر دنیا، باید مبارزه شود تا درک روشن از ماهیت به شدت ارتجاعی و پوسیدۀ تفکر و عملکرد اجتماعیِ جریان های بنیادگرای اسلامی مانند حماس پیدا کنند و بدانند که مبارزه علیه امپریالیسم آمریکا و اسراییل، بدون مبارزه علیه بنیادگرایی دینی که مانند جسد گندیده ای جسم و روح مردم خاورمیانه را نابود می کند، ممکن نیست. در آمریکا، بسیاری از جوانان و روشنفکران و دانشجویان فلسطینی تبار و اهل ایران و کشورهای عرب و افغانستان و ترکیه در مبارزات دفاع از مردم فلسطین شرکت می‏کنند. مردم خاورمیانه نیاز دارند که شمار روزافزونی از این جوانان به کمونیست های انقلابیِ پیرو کمونیسم نوین و رهبری باب آواکیان در آمریکا بپیوندند و «بیانیه و فراخوان برای سازمان یابی فوری در انجام یک انقلاب واقعی»[۱۲] را تبدیل به قطبی با نفوذ کنند. همه باید بدانند که تغییر بنیادین در اوضاع سیاسی آمریکا و باز شدن راه «جنبشی برای انقلاب» و در نهایت پیروزی انقلاب در دل این هیولا، بُرد بزرگ و تاریخی ای برای میلیاردها بشریت تحت ستم و استثمار در تمام دنیا است. و باخت آن نیز تاثیرات وحشتناکی خواهد داشت و نه تنها آمریکا بلکه همراه با آن، کل جهان وارد عصر تاریکی خواهد شد. این اوضاع، فرصت مهمی برای باز کردن راه «جنبشی برای انقلاب» در ایران را نیز فراهم می کند. زیرا توهمات بزرگ در مورد «دموکراسی» غربی از موانع فکری بزرگ در میان مردمی است که می خواهند از رژیم دینمدار فاشیست جمهوری اسلامی رها شوند. جنایت آمریکا- اسراییل و بلند شدن مبارزات توده ای بزرگ در ضدیت با اسراییل، به ما کمک می کند که با این توهمات مقابله کنیم تا مردم به قول شاملو «با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست» و دیگر اشتیاق خود به رهایی را با افق های توهم آلود «دموکراسی» و «سوسیال دموکراسی» بسته بندی نکنند و ریشه های مشترک ستم و استثمار خود و مردم فلسطین و افغانستان و مصر و سراسر جهان را ببینند و بفهمند که «نژاد» بشریت انترناسیونالیسم است. 

ما کجا ایستاده ایم؟

در این چارچوب، به روشنی می توان به اهمیت بیانیۀ ۹ تن از زندانیان سیاسی اوین که پس از آغاز جنگ نسل کشی اسراییل در غزه منتشر شد (آنیشا اسداللهی، گلرخ ایرایی، رضا شهابی، آرش جوهری، کیوان مهتدی، مهران رئوف، فواد فتحی، مازیار سیدنژاد، امید مَصیر- زندان اوین، آبان ۱۴۰۲) پی برد. (در همین شماره  آتش بازنشر شده است) موضع صریح این بیانیه علیه نسل کشی اسراییل در غزه، و روشن کردن رابطه این موضع با مبارزه علیه جمهوری اسلامی، الهام بخش و روشنگر است. مقابله بیانیه با آن چه «هیولای بی تفاوتی» می خواند و دادن فراخوان تعریف «مرزهایی» که همه مرتجعین از بنیادگرایان اسلامی و اسراییل و امپریالیست ها و مدافعان آنها در یک سمت قرار بگیرند و جنبش های مترقی اجتماعی در سمت دیگر، بیان یکی از کیفیاتی است که برای باز کردن راه رشد و گسترش جنبشی برای انقلاب در ایران به آن سخت نیاز داریم. بدون انترناسیونالیسم که برخاسته از این واقعیت است که سرمایه داری همه ما را از کران تا کران در یک پیکر واحد بافته است، قطعا هیچ کس به آزادی از ستم و استثمار دست نخواهد یافت.

بیانیه با موضوعی شروع می شود که در واقع از مهمترین موانع مقابل پای انقلاب است. یعنی، اسیر بودن بسیاری از مردم ما در چنبرۀ افکار ارتجاعی. بیانیه نوشته است: 

اینجا در زندان، در میان زندانیان سیاسی، هستند افرادی که سال گذشته جان خود را برای خواست آزادی و رفع تبعیض به خطر انداختند، اما اکنون در مواجهه با نسل‌کشی فلسطینیان در جنگی تماماً ناعادلانه از سوی دولت اسرائیل می‌گویند: «کاش بیشتر هم بکشد»، «کاش کار را با یک بمب اتم یکسره کند تا دنیا یک نفس راحت بکشد». برخی حتی می‌گویند: «کاش سر مار را در تهران بزنند». فقط می‌توان گفت بیچاره مردمی که برای اسارت خویش، برای نابودی خویش بجنگند. (از بیانیه ۹ تن از زندانیان سیاسی)

ما در بیرون از زندان هم با این افکار مواجهیم. درست همان طور که جمهوری اسلامی به طور نقشه مند اذهان مردم را با خرافه دینی و انواع دروغ ها پر می کند، جریان های فاشیست شاه پرست، ایرانی های صهیونیست و سازمان های سیاسی که متحد جناح فاشیست حزب جمهوری خواه در آمریکا هستند، افکار ارتجاعی معطوف به منافع سیاسی خودشان را به طور نقشه مند ترویج می کنند. از جمله، خواست حمله اسراییل به ایران و تبلیغ گفتمان «سر مار در ایران است». همین شستشوی مغزی را اسراییل به طور نقشه مند و سیستماتیک در میان اهالی خود پیش می برد. طبق گفته راجر واترز (خواننده و نوازنده معروف پینک فلوید) در سفر پژوهشی اش به اسراییل و کرانه باختری، خودش شاهد بود که شهرک نشین های اسراییلی در مدرسه به کودکان آموزش می دهند که «فلسطینی ها کِرم هستند و مثل کِرم باید با آنها رفتار کرد». 

یک به یک جعلیات و دلایل پشت تولید و ترویج چنین افکاری را باید برای مردم روشن کرد و با آنها کلنجار رفت که با شیوه علمی فکر کنند و خزعبلات را از ذهن خود پاک کرده و حقایق مربوط به تاریخ و جامعه و رخدادهای مهم جهان را بیاموزند و بر این مبنا، علیه جامعه و جهانی که پر از ستم است و برای انقلاب کمونیستی بجنگند. به طور مثال، جمهوری اسلامی طوری مردم فلسطین را معرفی کرده که انگار بخشی از «امت» جمهوری اسلامی هستند! در حالی که جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان را بر پشت کشتار پناهندگان فلسطینی در لبنان ساخت و این کشتار را در همدستی با آریل شارون که «قصاب بیروت» لقب گرفته است انجام داد. این جنگ مشترک سپاه و اسراییل برای بیرون کردن سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان بود و خمینی مستقیما پشت این حرکت بود. چرا باید مردم فلسطین و آرمان آنها را واگذار به این مرتجعین اسلام گرا کرد؟ اینها مردم ما هستند، نه مردم آنها و نه مردم حماس. اسراییل و جمهوری اسلامی دو نیروی تاریخا منسوخ هستند که یکی پادگان نظامی امپریالیست های آمریکایی در خاورمیانه است و دیگری قشر حاکمه دینمدار فاشیست است که پرچم «ضد امپریالیست» و «ضد اسراییل» را بلند کرد تا اعتباری در میان مردم خاورمیانه پیدا کند اما در واقع، بخشی از ماتریس سیستم سرمایه داری امپریالیستی و محصول سوخت و ساز آن است.

ناآگاهی مفرط در میان ستمدیدگان، یکی از وضعیت هایی است که باب آواکیان آن را «وضعیت اضطراری» نامیده است. توده ها در سطح وسیع نسبت به ریشه ها و سرچشمۀ ستمدیدگی و بی حقوقی خودشان و ربط آن به جنگ ها و نابودی کشورها، نسل کشی ها و زن کشی ها و بحران های اقتصادی ویران گر نآگاه هستند. در ایران منبع این جهل و نادانی، جمهوری اسلامی است که ۴۵ سال در این سرزمین به طور سیستماتیک شیوه تفکر علمی و حقایق تاریخی را دفن کرده و شیوه تفکر سطحی و روایت های جعلی را در میان مردم رواج داده است. یکی از مصادیق این تفکر غیرعلمی، توهم رهایی «گروه من»، «نژاد من»، «ملت من» است. ایستادن در کنار ستمدیدگان جهان، رویکرد دلبخواهی نیست. یک ضرورت برای همه ستمدیدگان جهان است. آگاه نبودن اکثریت مردم  تحت ستم و استثمار دنیا به این واقعیت، چیزی از ضرورت آن کم نمی‏کند. واقعیتی است که با قدرتمندی عمل می کند و باید آگاهانه آن را در خدمت به رهایی بشریت از نظام سرمایه داری به کار گرفت. 

جوانانی که با خیزش ژینا در عمل صدای همه ستمدیدگان دنیا شدند، در این جنگ باید علیه اسراییل و در کنار مردم فلسطین و آزادی آنها بایستند و هم زمان روشن کنند که بنیادگرایی اسلامی جمهوری اسلامی و حماس، جایی در صفوف مردم ندارند.  صدای زندانیان سیاسی ایران در ضدیت با این همه جنایت و فریبکاری تبه کارانه حول مساله فلسطین باید بلند شود. وکلا و نهادها و فعالین حقوق بشر که در جریان خیزش ژینا در کنار مردم ایستادند و با مستند کردن جنایت های جمهوری اسلامی، در جهان رسوایش کردند، دانشگاهیان و دانشجویان، ورزشکاران، هنرمندان، … که به خاطر ایستادن در مقابل جمهوری اسلامی و در کنار مردم، ممنوع الکار و ممنوع القلم شدند، می توانند و باید صدای خود را علیه این نسل کشی بلند کنند. خبرنگارانی که به خاطر شجاعت شان در بر ملا کردن جنایت های جمهوری اسلامی در زندان به سر می برند، باید صدای خبرنگارانی باشند که به خاطر مستند کردن جنایت های اسراییل، توسط ارتش آن ترور می شوند. به یک کلام، ما می توانیم و باید، هدف سرنگونی جمهوری اسلامی را به این حرکت جهانی که بیان خشم همه انسان های جهان از تبه کاری های سیستم سرمایه داری امپریالیستی و دولت های آن در سراسر دنیا است، پیوند بزنیم. در بزنگاهی تاریخی –جهانی قرار داریم که تمام جهان در کشمکش میان سقوط به اعماق به دست سرمایه داری امپریالیستی یا بیرون آوردن جهان از چنگ آن است. و جنگ نسل کشی در غزه یکی از تبارزات این کشمکش است. کنار ایستادن از آن، به همان اندازه شرم آور است که کنار ایستادن از خیزش ژینا. 


[۱] طبق گفته بیش از ۸۰۰ پژوهشگر عرصه ژنوساید (نسل کشی)، آنچه در غزه می گذرد طبق تعاریف حقوقی و طبق قرارداد رُم و کنوانسیون ژنوسید، نسل کشی است. نسل کشی شامل نیت و عملکرد است. صدها از ۷ اکتبر به بعد، صدها سند از نیات و قصد آگاهانۀ دولت اسراییل در سطوح و نهادهای مختلف آن از جمله ارتش تهیه شده است که مبنی بر قصد نسل کشی تهیه شده است.در زمینه عملکرد، اسراییل به وضوح و طبق پیمان های بین المللی در حال عملی کردن سه فقره از ۵ فقره اکت ژنوسید (نسل کشی) است.

[۲]  در مصاحبه با ایمی گودمن. نوامبر ۲۰۰۶. کارتر در کتابش نوشته است: «فلسطینی ها از حقوق بشر اولیه محروم شده اند، سرزمین شان اشغال شده و سپس توسط کوچی های اسراییلی مصادره  و مستعمره شده است». هیچ یک از رسانه های اصلی نامی از این کتاب نبردند. کارتر در مصاحبه با ایمی گودمن می گوید: واژه «آپارتاید» کاملا و دقیقا به اسراییل می خورد. … فلسطینی ها حتا حق ندارند وارد جاده هایی شوند که اسراییل در قلمرو فلسطینی ساخته است. فلسطینی ها هرگز اسراییلی نمی بینند بجز سربازان اسراییلی و آن هم از دور. اسراییلی ها و فلسطینی ها در داخل قلمروی فلسطینی از یکدیگر کاملا جدا شده اند و حتا بدتر از آفریقای جنوبی در دوره آپارتاید است. و تعریف دیگر آپارتاید این است که یک طرف کاملا حاکم بر حیات بخش دیگر است. و اسراییل کاملا بر حیات فلسطینی ها سلطه دارد.» ایمی گودمن می پرسد: «چرا آمریکایی ها چیزی را که شما می بینید را نمی بینند» و جواب کارتر این است: «آمریکایی ها نمی خواهند بدانند».

[۳] Roger Cohan, Who is a “Colonizer”? How an Old Word Became a New Weapon. NYT, 10 dec 2023

[۴] همانجا. نقل از پروفسور سام کلوگ در دانشگاه لایولا-مریلند

[۵] باب آواکیان، «دوران نادری که انقلاب را ممکن می کند سررسیده. چرا و چگونه این فرصت نادر را در چنگ بگیریم؟

[۶] مک کارتیسم، کارزار ضد کمونیستی و تفتیش عقاید و لیست سیاه و اخراج از مشاغل و غیره که توسط سناتور جوزف مک کارتی در آمریکا در دهه ۱۹۵۰ به راه افتاد.  

[۷] Peter Beinart (Jewish Currents) in Democracy Now, 11.12.2023

پژوهشگر یهودی تبار، پیتر بینارت می گوید:برای لی استفانیک جان یهودیان پشیزی ارزش ندارد. او مبلغ نظریۀ «جا به جایی بزرگ» است که تیم ترامپ به راه انداخت. طبق این نظریه: «یهودی ها دارند مهاجرین سیاه و رنگین پوست را وارد آمریکا می‏کنند که جای سفیدها را بگیرند.» لی استفانیک مانند اربابش ترامپ، معتقد به دولت تک قومی و استقرار دولت سفید مسیحی در آمریکا و اساسا دشمن این اصل است که آحاد مردم فارغ از جنسیت، نژاد، قوم و مذهب باید در قانون مساوی باشند و بر مبنای این باور، طرفدار نیروهای فاشیست در دولت اسراییل و سیاست نسل کشی آنان است.   

[۸] برای شرح بیشتر در مورد تاریخچه حزب دموکرات آمریکا، به مقاله ای در سایت «انقلاب» تحت عنوان زیر رجوع کنید: حزب جمهوری خواه فاشیست است. حزب دموکرات ماشین جنایت های جنگی و جنایت علیه بشریت است. این سیستم اصلاح ناپذیر است. باید آن را سرنگون کرد

The Republican Party is Fascist. The Democratic Party is Also a Machine of Massive war crime and Crimes against Humanity: System cannot be reformed, it must be overthrown. Revcom.us

[۹] آواکیان. دوران نادری که انقلاب را ممکن می کند سررسیده!چرا و چگونه این فرصت نادر را در چنگ بگیریم؟ در وبسایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م)

[۱۰]  دو فاکتور دیگر را آواکیان چنین توضیح می دهد: یکم، بروز بحرانی در جامعه و دولت، چنان عمیق و برهم زننده ی «روند معمول امور» که حکومت کنندگان که مدت های مدید بر ما حکومت می کردند، دیگر نتوانند به طریق «معمول» که مردم عادت کرده بودند آن را  بپذیرند، حکومت کنند. دوم، وجود نیروی انقلابی سازمان یافته ای که اعضای آن مرتبا افزایش می یابند و متشکل از تحت ستم ترین قشرها و همچنین دیگر بخش های مردم جامعه است– نیرویی که خود را بر علمی ترین رویکرد برای ساختن و انجام انقلاب متکی کرده است و به صورت سیستماتیک در تلاش است تا این رویکرد علمی را به کار ببندد. و همچنین توده های مردم به طور فزاینده به آن چشم دوخته اند تا آنها را برای ایجاد تغییر رادیکالی که به فوریت مورد نیاز است، رهبری کند.

[۱۱] تمام مقاله لنی وولف را در این شماره آتش بخوانید؛ باعنوان «جوانان یهودی: لنی را الگوی خودتان بکنید»

[۱۲] این بیانیه یک ابزاری کلیدی در آمریکا، جهت پخش و گسترش مساله انقلاب و سازماندهی مردم در انقلاب است. به انگلیسی در سایت زیر در دسترس است.