مبارزه برای کمونیسم، الویت زندگی هر کسی که نگران آیندۀ بشریت است

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

سرمقاله آتش ۱۴۹

وقایع سال گذشته خبر از آن می دهد که سال آینده نه فقط در ایران بلکه در سراسر دنیا سال سرنوشت سازی است. جهان هرچه خوفناک تر می شود. اضطرار زیست محیطی اکوسیستم سیاره زمین را تهدید می کند. جنگ های نو استعماریِ امپریالیسم و جنگ های نیابتی بین آنها مرگ و ویرانی و از جا کنده شدن انسان ها را تولید کرده است. سوء تغذیه و گرسنگی بیش از یک میلیارد انسان را محکوم به مرگ تدریجی کرده است. نیمی از بشریت مونث به شیء تقلیل یافته اند که بدنشان را در کفن می پیچند، قاچاق می شوند و تحقیر می شوند. توسعه فن آوری و انباشت دانش توسط انسان، جامعه بشری را به جایی رسانده که به سادگی می تواند محرومیت و گرسنگی میلیاردها انسان را پایان دهد و زندگی مادی شایسته و حیات فرهنگی غنی ای را برای آحاد بشر تامین کند. اما نظام سرمایه داری جهانی که سود در فرماندهی آن قرار دارد، این ظرفیت را خفه و سرکوب می کند.

جهان به شکل رادیکالی در حال تغییر است. وقایعی مانند جنگ اوکراین و نسل کشی غزه نشانه های تکان دهنده این وضعیت هستند. با گشوده تر شدن مارپیچ اوضاع سیاسی جهان روشن تر از قبل می بینیم که به قول آواکیان دو آینده بیشتر در مقابل مان نیست: آینده ای حقیقتا وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش. در واقع دو مسیر بیشتر نداریم: مسیر اول، مسیری است که به جنگ ها و استبدادهای بیشتر و رخدادهایی منتهی خواهد شد که نسل کشی غزه توسط اسراییل و جنایت های جمهوری اسلامی علیه مردم در مقابل آنها مجلس میهمانی به نظر آیند. مسیر دوم، مسیر جنبشی برای انقلاب است برای سرنگونی نظام سرمایه داری امپریالیستی و استقرار جوامع سوسیالیستی در هر نقطه از جهان که ممکن است. هرچه مسیر دوم گسترده تر و با ثبات تر ساخته شود، مسیر اول کمتر مجال ویرانگری و دهشت آفرینی خواهد یافت و بالاخره با به راه افتادن انقلاب های سوسیالیستی متوقف خواهد شد.

در چنین اوضاعی، آگاه شدن به ضرورت انقلاب کمونیستی و علم مربوط به انقلاب کمونیستی که کمونیسم نوین است، تبدیل به اولویتی عاجل و اضطراری شده است که تعلل در آن باعث فاجعه های غیرقابل پیش بینی خواهد شد. هر کس که نگران آینده است باید زندگی خود را وقف یادگیری در مورد انقلاب کمونیستی و کمونیسم نوین، مبارزه و سازماندهی برای آن کند. چون این تنها راه برای ساختن مسیر رهایی بخش است. باید زندگی «به روال معمول» را به چالش گرفت زیرا اوضاع به «روال معمول» نیست. 

سرمایه داری- امپریالیسم یک سیستم جهانی است که ریشه اش در روابط اقتصادی استثمارگرانه و روابط اجتماعی و سیاسی ستمگرانه، سلطه بر ملت ها، مردم، جنسیت ها داشته و همه اینها را تقویت می کند – و این سیستمی است که افکار و اخلاقیات کهنۀ منطبق بر این روابط استثمار و ستم را تولید می کند. این سیستم را نمی توان اصلاح کرد. باید آن را سرنگون کرد. حرف باب آواکیان، معمار کمونیسم نوین را باید عمیق فهمید زیرا آینده بشریت به آن وابسته است: 

«ما به یک انقلاب نیاز داریم. هر چیز دیگری، در تحلیل نهایی، یاوه است» و هرکس که کمونیست نیست باید تلاش کند تا بر پایه کمونیسم نوین، کمونیست شود یا با کمونیست های انقلابی در انجام این انقلاب متحد شود. ترسوها و فرصت‌طلبانی که خصومت شان با مسیر رهایی بخش انقلاب کمونیستی را پشت پردۀ لیچارها و دروغ های ضد کمونیستی و حزب ستیزی پنهان می کنند باید افشا کرد. هرچند قدرت های امپریالیستی و دولت های مرتجع مانند جمهوری اسلامی، منبع اصلی تولید و پخش دروغ های ضد کمونیستی هستند، اما آنها لشگری از مروجین و مبلغین خُرده پا در دستگاه های آموزشی و اطلاعاتی و تبلیغاتی خود دارند که برایشان کار می کنند. هدف لیچارهای ضد کمونیستی فقط این است که مردم دنیا را برای پذیرفتن دنیای هرچه خوفناک تر سرمایه داری آماده کند. در سال جدید، جواب این تبه کاری فکری را باید با باز کردن جبهه های نبرد سیاسی و ایدئولوژیک و تئوریک علیه ضد کمونیسم جواب دهیم زیرا این کار بخش مهمی از ساختن مسیر رهایی بخش انقلابی است. 

از ایران با خیزش ژینا تا حرکت جهانی که در پایتخت های اروپا و شهرهای آمریکا علیه نسل کشی مردم غزه به راه افتاده، شمار روزافزون، در برابر نظم موجود مقاومت کرده و آن را به زیر سوال می کشند. مردم سرشان را بالا گرفته و در جستجوی راه حل هستند. آنها باید بدانند که تنها راه حل انقلاب کمونیستی است و این راه، نه تنها مطلوب بلکه ممکن است. آنها باید نسبت به واقعیت تاریخی که امپریالیست ها و مرتجعین دفن کرده اند آگاه شوند و بدانند که اولین تلاش ها در تاریخ مدرن برای ایجاد جوامع عاری از استثمار و ستم، انقلاب شوروی ۱۹۱۷-۱۹۵۶ و انقلاب چین در ۱۹۴۹-۱۹۷۶ بودند. انقلاب هایی که توسط احزاب پیشاهنگ رهبری شدند و ایده های روشنی داشتند و اقتصادهای رهایی بخش نوین و نهادهای حکومتی رهایی بخش نوین به وجود آوردند و روابط اجتماعی نوینی که مبتنی بر تعاون و از بین بردن نابرابری بود را برقرار کرده و با افکار کهنه مقابله کردند. همه این کارها را در شرایطی انجام دادند که موانع ایدئولوژیک و مادی غیرقابل تصوری در مقابلشان قرار داشت. این انقلاب ها نماینده جهش های تاریخی برای بشریت تحت ستم هستند. دستاوردهای آنها بی سابقه و سرنوشت ساز بودند. اما مشکلات و کاستی هایی در اندیشه، روش و پراتیک هم داشتند که برخی از آنها بسیار جدی و حتا تاسف بار بودند. باب آواکیان آثار مهمی در جمع بندی از درس های عمدتاً مثبت و همچنین منفیِ این موج اول انقلاب تولید کرده است. او در عین حال از حوزه های متنوع تجربه و تلاش بشریت آموخته و با سنتز همه این ها در کمونیسم نوین، راهی را باز کرده تا در مرحله جدیدِ انقلاب های کمونیستی، فراتر رفته و بهتر عمل کنیم. این کمونیسمی است با قدرت دگرگون ساز رادیکال … کمونیسمی است که در عزمِ خود برای رهبری میلیون ها نفر از طریق مبارزه انقلابی مصممانه، تزلزل ناپذیر است … و هدف اش استفاده از این قدرت برای رهایی بشریت و رسیدن به جهانی است که انسان ها واقعا می توانند شکوفا شوند. 

کمونیسم نوین، درک نوینی از ماهیت سوسیالیسم به عنوان جامعۀ در حال نقل مکان به جامعۀ کمونیستی ارائه می کند و نشان می دهد که الزاماتِ پشت سر گذاشتن نابرابری ها و تمایزاتی که ریشه های عمیق در جهان کنونی دارند چیست و برای رسیدن به جهانی که شکاف طبقاتی همراه با دولت به موزه تاریخ سپرده شود، چه باید کرد. کمونیسم نوین می آموزد که هر فعالیت سیاسی امروز باید به آن چشم انداز متصل باشد و اصول جنبشی برای انقلاب را تعیین کند. الگوی نوینی که آواکیان از جامعه سوسیالیستی آینده می دهد، جامعه ای است که در آن مخالفت با سیاست های حاکم ضرورتا باید نقش بزرگتری داشته باشد، جوشش فکری باید تقویت شود و ابتکار عمل و خلاقیت هنری از فضای وسیع تری برخوردار باشد. آواکیان به عنوان معمار کمونیسم نوین، به نقد دیدگاه تک بُعدی که در جنبش کمونیستی نسبت به روشنفکران وجود داشت و به آنها به عنوان یک معضل نگریسته می شد، پرداخته است. این نگاه تک بُعدی در حقیقت علیه اصل جستجوی حقیقت و علیه خصلت دگرگون سازِ پروژه کمونیستی و غلبه بر شکاف کهنۀ بین کار فکری و یدی است. کمونیسم نوین به ما می گوید که باید انترناسیونالیست باشیم. نه به این علت که انترناسیونالیست بودن، خوب است. بلکه اساسا به این علت که شرایط هر کشور خاص را دینامیک های جهانیِ نظام سرمایه داری جهانی (امپریالیسم) تعیین می کند و در نتیجه، انقلاب هر کشور خاص از همان ابتدا باید به عنوان بخشی از فرآیند انقلاب جهانی پیش برده شود.  

کمونیسم نوین، علمی است که کمونیست های انقلابی در هر کشور، باید با به کاربست صحیح آن، تضادهای کلیدی و پیچیدگی های درگیر در انقلابی که هدایت میکنند را تشخیص داده و حل کنند. تعلیم دادن شمار زیادی از روشنفکران و زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه با این علم برای باز کردن راه انقلاب در ایران و هر نقطه دیگر جهان تعیین کننده است. زیرا به این وسیله است که می توان موانع فکری و عملی انقلاب را دید و راه حل آنها را پیدا کرد. همه مبارزین باید به عنوان رزمندگان آگاه رهایی بشریت و نیروی محرکۀ آن تعلیم ببینند و بدانند که انقلاب چیست و چه می خواهد بکند و از نقطه اکنون تا رسیدن به مرحلۀ آخر انجام انقلاب (استراتژی انقلاب) چیست و چگونه می توانیم آن را طی کنیم، چگونه جنبش های کمونیستی ای بسازیم که برای انقلاب فعالیت کرده و در مقابل نیروی جاذبه تبدیل شدن به قسمتی از صحنه سیاسیِ جامعه بورژوایی مقاومت کنند. معضل افکار طبقه میانی را که به جای اتحاد با انقلاب پرولتری، دائما جذب راه کارهای بورژوازی می شود چه کنیم. تضادهای عمیق نژادی و جنسیتی که در میان بخش های مختلف مردم وجود دارد را چطور حل کنیم؛ شکاف میان روشنفکران و آن ها که در قعر جامعه هستند را چگونه در روند جنبشی برای انقلاب دائما کمتر کنیم و میان این دو بخش هم افزایی مثبتی ایجاد کنیم و اوضاع را به سمت یک وضعیت انقلابی برانیم.

همان طور که در بالا گفتیم، یک عنصر مهم در تمام این فعالیت ها مقابله با لیچارها و بهتان های ضد کمونیستی است. ضد کمونیسم در هر شکلی و به تناسب باید جواب درخور را بگیرد وگرنه باز هم در بزنگاه آینده شاهد آن خواهیم بود که بدترین های جامعه خود را در راس توده های محروم جان به لب رسیده قرار داده و مدعی «تغییر» شوند.  

سال آینده را تبدیل به کارزار دفاع از انقلاب کمونیستی و نمونه های تاریخی آن در انقلاب شوروی و چین کنیم تا هم دستاوردهای شگفت انگیز اجتماعی آنها را در مقیاس میلیونی بشناسانیم و هم نشان دهیم که کمونیسم نوین با تکیه بر آن تجربه از آنهم فراتر رفته است.