جهان بینی دینی مجاهدین در تولید تفکر پدرسالاری سنتی و ستم بر زن
جهان بینی و برنامه اجتماعی سازمان مجاهدین خلق (بخش سوم)
سیامند
همانطور که در مقدمه بخش اول در آتش شماره ۱۴۸ گفتیم، در چند شماره به ماهیت جهان بینی و استراتژی سیاسی و برنامه اجتماعی سازمان مجاهدین خلق خواهیم پرداخت. در ادامه بخش اول و دوم بهجهان بینی دینی مجاهدین در تقابل با شیوۀ تفکر علمی پرداختیم. در این بخش به تبارز و کاربست جهان بینی دینی مجاهدین در تولید تفکر پدرسالاری سنتی و ستم بر زن می پردازیم.
در بخش پایانی به برنامه سیاسی و اجتماعی مجاهدین، تحکیم چارچوبه های نظام سرمایه داری و رابطه شعار «نه شاه، نه شیخ» با استراتژی سیاسی و ائتلاف های طبقاتی مجاهدین خواهیم پرداخت.
جهان بینی دینی مجاهدین در تولید تفکر پدرسالاری سنتی و ستم بر زن
جریانات اسلامی خارج از جمهوری اسلامی مانند مجاهدین نیز حجاب کشیدن بر زن و در کیسه کردن اندام زنان را به مثابه یکی از مشخصه های ایدئولوژیک خود تثبیت کرده اند. بی تردید مجاهدین تلاش می کنند در زمینۀ حقوق زنان خود را از جمهوری اسلامی متمایز کنند. اما دو تناقض غیرقابل حل در جهان بینی شان موجود است.
یکم، تناقض میان واقعیت روابط پدرسالارانۀ سنتی که در قرآن به صراحت تبیین شده است با تفسیر «مدرن» مجاهدین از آن.[۱]
دوم، تناقض میان واقعیت حجاب اسلامی (که در ۴۵ سال حاکمیت اسلامی بر جامعه روشن تر از همیشه شده است) و پافشاری مجاهدین بر آن.
این وضعیت گسل ایدئولوژیک سیاسی مهمی در جهان بینی مجاهدین ایجاد کرده است که بی شباهت به گسل ایدئولوژیک جمهوری اسلامی نیست: آن رشته باورها و عملکردهایی که قشری ناهمگون از مردم را متحد می کردند، در برخورد با واقعیت های سخت و رشد آگاهی سکولار، از هم گسیخته شده اند و دائماً نیروی گریز از مرکز تولید می کنند تا اتحاد.
مجاهدین در رابطه با «حقوق زنان» و حتا اجباری کردن حجاب اسلامی توسط جمهوری اسلامی، زبان به انتقاد گشوده اند اما هرگز حاضر به بحث و حتا نظر دادن در مورد این واقعیت که حجاب اسلامی، به خودی خود، نماد روابط پدرسالارانۀ سنتی است نشده اند. آنها در انتقاد به خمینی و دیگران گفته اند: «حال آخوندهای مرتجع بگویند ببینیم الی ابد باید حق شهادت و ارثیه زن یک دوم مرد باشد؟ حتی وقتی که پا به پای مرد در سیکل مبارزه و تولید وارد شده است؟ اگر قرار است تا ابد اینطور باشد، پس این ها دوجنس هستند و متساوی نیستند و لابد به قول شما اصالت با مرد است و زن هم از دنده چپ او درست شده است! بنابراین دیگر موضوعیت ندارد زن که از روز اول در اسلام حق سیاسی متساوی و حق تمللک اقتصادی مستقل (برخالف قوانین مالکیت در کشورهای غربی مثل فرانسه که تا نیمه قرن بیستم حق تملک و تصرف مستقل برای زن را به رسمیت نمی شناختند) داشت، سهم ارث یک دوم داشته باشد. اجتهاد هم یعنی همین. بگذریم که از نظر خمینی و آخوندهای مربوطه، باب اجتهاد، فقط باب حقه بازی و فرصت طلبی است.» (کتاب هشتم تبیین جهان ص ۷۴ و ۷۵( مجاهدین، «تاکید بر تساوی کامل حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زن و مرد» می کنند و معتقدند، «که زنان حق انتخاب کردن و شدن در تمامی گزینش ها و انتخابات و حق رای در تمام همه پرسی ها و اشتغال و رفت و آمد بدون اجازه دیگری و حق آزادنه لباس و پوشش و حق طلاق … را هم دارند» و قائل به «برابری» زن و مرد و مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی هستند.
به این ترتیب، مجاهدین تلاش می کنند از طریق «اجتهاد» (تفسیر دلبخواه قرآن) و حتا دروغ گفتن در مورد محتوای قرآن، یک برنامه بورژوا دموکراتیک متعارف برای جامعه و زنان تبیین کنند، بدون آن که دست از دینی که ستون هایش بر پدرسالاری سنتی بنا شده است بکشند!
کتاب قرآن و زندگی و اعمال محمد پیامبر مسلمانان که طی چند دهه این دین را بنیان گذاشت، شالوده های فکری و اخلاقی و ارزشی مجاهدین خلق را تشکیل می دهد. زنان صدر اسلام مانند فاطمه و زینب، الگوی مجاهدین هستند و به دلخواه واقعیت تاریخیِ جایگاه فرودست آن زنان نسبت به مردان صدر اسلام را دست کاری می کنند تا تضاد فاحش و زننده آن با شرایط امروزی به چشم نیاید. قرآن، چنان با صراحت موقعیت فرودست زنان را تبیین می کند که تفسیرپذیر نیست و تنها رویکرد صادقانه و علمی عبارتست از نقد و رد آن. سوره های قرآن در مورد فرودستی زنان و توصیه هایش به مردان در مورد مطیع کردن آنان هولناک است.[۲] تاریخ «صدر اسلام» و نص صریح قرآن، تماما بازتاب جامعه ای است که مملو از روابط نابرابر، ستمگرانه و بیرحمانه و ارزش ها و آیین هایی است که توجیه گر و در ستایش این روابط ستمگرانه اند: روابط برده داری، جایگاه فرزند و زن به عنوان مایملک مرد؛ تبعیت زن از مرد؛ وظیفه مومنین به جنگ با غیر مومنین و غارت آنان از جمله به اسارت گرفتن زنان به عنوان غنیمت جنگی؛ و به طور کلی روابطی که در آن یک عده، عده ای دیگر را استثمار کرده و زیر سم ستوران ستمگری خود له می کنند و همه این کارها را تحت عنایت های «خداوند بخشنده» انجام می دهند. قرآن منبع «تئوریک» افکار ارتجاعی در جامعه ای سنتی است که زن را فرودست، بی ارزش، منبع فساد و آلودگی قلمداد می کند و سندی است که جواز تنبیه زنان، چند همسری مردان، کودک همسری، تجاوز، ضرب و جرح و به قتل رساندن شان به دست مردان را صادر می کند. در قرآن تنها جایی که مرد و زن برابرند، قطع دست دزدان است. (سوره ۵ آیه ۳۸-۳۹) علاوه بر این، ارادۀ الهی جواز انواع تقسیمات سلسله مراتبی از انواع دیگر را صادر می کند و همین روابط را با وعدۀ آن در «بهشت»، جاودانه می کند. قرآن و نهج البلاغه و احادیث پیغمبر و امامان، شالوده نگرش مجاهدین به جهان و برنامه سیاسی و اجتماعی آنان است. قرآن روابط اجتماعی مربوط به یک جامعه مشخص را تدوین کرده، به نظم کشیده و رسمیت داده است و در آن «جایگاه زن» را در جامعه تعریف کرده و حصاری را در مورد اینکه زن چه می تواند و چه نمی تواند بکند کشیده است.
نظر مجاهدین در مورد جامعه تصویر و تبیین شده در قرآن چیست؟ اگر آن را وعده نمی کند، چرا و برای چه این «تئوری اجتماعی» ارتجاعی را ستایش کرده و تقدیس می کند؟ آیا خدای اسلام یک فاشیست درجه یک نیست؟ آیا هیچ انسان شریفی را می توان یافت که این دهشت های وعده داده شده در قرآن یا انجیل یا تورات یا هر دین دیگر را تحمل کند؟ [۳]
مجاهدین همین روابط را در شکل «مدرن» تر در روابط داخلی سازمان شان برقرار می کنند. این امر هرگز یک امر خصوصی یا «سازمانی» نیست. بلکه اجتماعی است. یک نمونه را می توان در ازدواج اجباری میان مریم عضدانلو (رجوی) با مسعود رجوی دید. چرا در سازمان مجاهدین، برای این که زنی با رهبرش «هم ردیف» شود باید «عقد شرعی» با او بخواند؟ ماهیت این ازدواج ارتجاعی و پدر/مردسالارانه بود و نشان داد که در سیستم مذهبی اسلامی مجاهدین، هویت یک زن با مرد تعیین می شود. خود مجاهدین می گویند در صورتی که این خانم با آن آقا ازدواج نمی کرد، «تحقق ترکیب نوین رهبری ما تا حدود زیادی ناقص و چه بسا نامیسر» بود. (به نقل از اطلاعیه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مجاهدین – اسفند ۱۳۶۳) به گونه ای طنزآمیز، در واقع اینان ضروری می دیدند که خود را با شرع حاکم در جامعه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هماهنگ کنند. این چه ضرورتی است؟ جز آنکه می خواهند همان شالوده های اجتماعی و اقتصادی را حفظ کنند؟ مناسبات زنان و مردان در مقرهای مجاهدین از مقر اشرف در عراق تا آلبانی تفاوت چندانی با آن چیزی که جمهوری اسلامی در جامعه ایران حاکم کرده است، ندارد. جدا سازی زن و مرد در مقرهایشان با دقت اجرا می شود. سالن های غذاخوری جداگانه است. محل استراحت زنان با دیوارهای بلند از مردان جدا می شود…
تحمیل حجاب اسلامی به زنان در سال ۱۳۵۷ بخش تعیین کننده ای از استقرار حاکمیت دینمدار در ایران بود. کنترل زنان و بدنشان از همان ابتدا مرکز کشمکش برای استقرار و تحکیم قدرت آیت الله ها بر ایران و شکل گیری آن بود. در این چارچوب، پافشاری مجاهدین بر حفظ حجاب اسلامی بسیار معنادار است و هرگز نمی تواند یک امر ظاهری یا غیر مهم تلقی شود. این سمبل حاکمیت ایدئولوژی مرد/پدرسالاری سنتی در سازمان مجاهدین است. اگر کلیه اعضاء این سازمان نیز زن بودند، در ماهیت ارتجاعی این مسئله ذره ای تفاوت نمی کرد. اتفاقا زنان حامی پدرسالاری بهتر می توانند این روابط اجتماعی را در جامعه تقویت کنند. چرا که عده ای زن این زنجیر را بدست و پای زنان جامعه می بندند و بعد به زنان القاء می کنند که این زنجیر نیست بلکه سرچشمه «رهایی» است. تبدیل کردن زنان به مجریان ایدئولوژی مرد/پدرسالاری برای این ایدئولوژی اعتبار دست و پا می کند و با روش پیچیده تری ایدئولوژی «اطاعت» را تقویت می کند. این دیگر اوج اطاعت برده وار است که یک نفر خودش آگاهانه زنجیرهای تبعیت را به گردن بیاویزد. مجاهدین برای تخفیف این تناقض تلاش می کنند مساله را به «حق انتخاب» برگردانند. آنان میگویند حجابی که بر سر زنان مجاهد است، انتخاب شخصی هر زن مجاهد است! یعنی «مُد انتخابی» آنهاست. اما این استدلال بسیار پای چوبین است. زیرا حجاب اسلامی یک «نهاد» مربوط به تئوکراسی (ادغام دین ودولت) است و یک تاریخ اجتماعی بیش از هزار سال و به طور مشخص واقعیت سترگ ۴۵ سال حاکمیت یک دولت دینمدار در ایران که حجاب اسلامی به عنوان یکی از ستون های اصلی اش بوده است، در پشت آن قرار دارد.
مریم رجوی در دیدار با سران پارلمان های اروپایی و امریکایی همواره لیست بلند بالایی از پیشرفت های زنانی که در صف مجاهدین هستند ارائه می دهد. به طور مثال ۵۰% رهبری مجاهدین را زنان تشکیل می دهد و غیره. اگر معیار را صرفا به تعداد زنان درگیر در اداره یک نهاد یا سازمان بگذاریم، آنگاه باید نشان افتخار را به بسیاری از دولت های ارتجاعی و امپریالیست داد. حتی در نظام زن ستیز جمهوری اسلامی شاهد هستیم که بیش از نیمی از دانشجویان را زنان تشکیل می دهند. در جهان کنونی، هیچ امری بدون شرکت فعال زنان پیش نمی رود. زیرا بخصوص طی بیش از سی سال فاز سرمایه داری امپریالیستی گلوبالیزه، زنان به طرز بیسابقه ای وارد عرصه تولید و آموزش و سیاست شده اند. با این وصف، ستم بر زن شکل های خشن بی سابقه ای به خود گرفته است. در بسیاری از کشورهای اسلامی شاهد ناقص سازی دختران هستیم تا از احساس لذت جنسی محروم باشند. در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی شاهد آن هستیم که دستاوردهای مبارزات زنان در دهه شصت میلادی، یک به یک لگدمال می شود. به طوری که در آمریکا پس از نیم قرن حق سقط جنین از زنان گرفته شد. دیدار مایک پنس (از رهبران بنیادگرایان مسیحی فاشیست در حکومت آمریکا) با مریم رجوی در اردوگاه مجاهدین در آلبانی، درست یک روز قبل ازالغای حق سقط جنین[۴] در آمریکا پس از نیم قرن توسط دیوان عالی آن کشور، صورت گرفت. روز بعد مایک پنس در مورد الغای حق سقط جنین توسط دولت فدرال آمریکا، اعلام کرد: «تا زمانی که در تمام ایالت های آمریکا حق سقط جنین واژگون شود، نباید از پای بنشینیم» و سکوت مریم رجوی در این مورد علامت رضایت و همدلی بود.
مجاهدین در سایت خود مقاله ای تحت عنوان، «جایگاه زنان مجاهد در مصاف با دو دیکتاتوری شاه و شیخ» درج کرده اند.[۵]در آن جا به مبارزات زنان مجاهد در زمان شاه و رژیم جمهوری اسلامی اشاره کرده و می گویند:«این زنان چه در زمان شاه و چه در زمان شیخ، با یک تلاش بسیار گسترده و روشنگر، هم در تئوری و هم در عمل، در تلاش بوده و هستند تا مردم محروم به ویژه زنان ستمدیده را به حقوق انسانی و حقهٔ خود آشنا سازند. …» و تاکید می کنند که ما «وقتی در اسفند ۵۷، چماقداران ارتجاع به زنانی که حجاب نداشتند، با شعار “یا روسری یا توسری” حملهور شدند، زنان و دختران مجاهد خلق که روسری داشتند، با شجاعت تمام دور آن زنان حلقه زدند و مزدوران ارتجاع را عقب راندند.» (همانجا). در این که زنان مجاهد در گذشته مبارزات زیادی کرده اند شکی نیست و حتما عده ای از آنان در مقابل فرمان حجاب اجباری خمینی و اوباش او، به صف زنان شورش گر پیوستند. اما نه مجاهدین فراخوان چنین پیوستنی را داده بودند و نه مستنداتی در مورد فعالیت آنها هست.[۶]
در همان جا، مجاهدین شعار «چه با حجاب چه بیحجاب پیش بسوی انقلاب» را می دهند. اما تمام مساله در این جاست: چه نوع انقلابی؟ اگر به بنیادهای تفکرات دینی که در واقع بیان روابط اجتماعی و اقتصادی در عرصه افکار هستند ضربه زده نشود، هیچ انقلابی در کار نخواهد بود. مجاهدین می نویسند: «ارتجاع و بورژوازی بسیار تلاش می کنند تا قیام و انقلاب دموکراتیک مردم ایران را تبدیل به دعوا بر سر حجاب بکنند.» در این جا، مجاهدین با خامنه ای و همپالگی هایش هم آوا شده اند که در مورد خیزش ژینا بیشرمانه ادعا کردند، این خیزش حجاب سوزان و جنگ بر سر حجاب را «دستان خارجی» به راه انداخته اند.
سرشـت دینمـدار فاشیسـتی جمهـوری اسلامی بـا قلـع و قمع زنانـی کـه تـن بـه روابـط بـرده وار تحمیلـی آن نمـی دهنـد، بازتولیـد مـی شـود. ایـن واقعیـت از نخســتین روزی کــه خمینــی تاریــک اندیــش و مرتجــع، فرمــان حجــاب اجبــاری اش را صـادر کـرد بـا مـا بـود و همـان زمـان، ده هـا هـزار زن شـورش گـر در مقابـل ایـن گسـتاخی و تجـاوز بـه انسـانیت و آزادی زنـان ایسـتادند و ضـرورت سـرنگونی رژیـم دینمـدار تـازه بـه قـدرت رسـیده را بـه کل جامعـه نشـان دادنـد. ندای ایـن خصومـت خونبـار را ۴۵ سـال ِ پیـش خمینـی داد، امـا خیلـی زود روشـن شـد کـه عمـر آن بـه درازای شـب تاریـک و مهیـب دیـن و جامعـۀ طبقاتـی و مشـخصا دینـی اسـت کـه ۴۵ سـال پیـش بـه قـدرت سیاسـی رسـید.
استعمار و حجاب
در قرن حاضر جریانات سیاسی مذهبی کشورهای اسلامی سعی کردند به حجاب رنگ و بوی ضداستعماری بدهند. در ایران شریعتی یکی از سخنگویان این جریان بود. وی می نویسد: «اکنون مایلم به یک مسئله اساسی که توسط روشنفکران آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیا وسیعا مطرح شده، توجه بدهم. یعنی مسئله بازگشت به خویش… از زمان جنگ جهانی دوم، شماری از روشنفکران جهان سوم – خواه مذهبی یا غیر مذهبی- بر این مسئله تاکید گذاشته اند که جوامع آن ها بایستی به اصل خویش بازگردند و تاریخ، فرهنگ و زبان مردمی خویش را بازنگری کرده و مجددا کشف نمایند. من می خواهم تاکید کنم که هم روشنفکران مذهبی و هم روشنفکران غیرمذهبی به این جمع بندی نائل شده اند. در حقیقت هواداران اصلی بازگشت به خویش تنها مذهبی نیستند بلکه «فانون» در الجزایر، «جولیوس» در تانزانیا، «جوموکنیاتا» در کنیا، «لئوپولد سنگور» در سنگال… در زمره آنان می باشند. وقتی ما می گوییم بازگشت به خویش، منظور یک بازگشت واقعی است، بازگشت به ریشه های فرهنگی خویش… بازگشت به خویش به این معنی نیست که گذشته پیش از اسلام را جستجو کنیم، بلکه به معنی بازگشت به اصل و ریشه اسلامی است.» (بازگشت به خویشتن علی شریعتی ص ۱۱ و ۲۳)
روشنفکران اسلام گرا بر بستر تفکر ضد استعماری از نوع «بازگشت به خویش» که شریعتی فرموله کرد، حجاب اسلامی را با گفتمان «ضد استعماری» قالب بندی «مدرن» کردند. بخشی از آنان، رهبران مجاهدین خلق بودند. برخی دیگر نیز مانند زهرا رهنورد. رهنورد در کتاب «زیبایی حجاب و حجاب زیبایی» نظریه شریعتی را به کار بسته و می گوید: «لغو حجاب بزرگترین تراژدی خویشتن اسلامی ما بوده است. …همین که این پرچم متعالی اسلام و اصالت از دست مردم پائین افتاد، جایش را رسوائی، بی ناموسی، آزادی نامحدود، تبه کاری، بیرحمی، خودنمائی، فساد و هرزگی و از بین رفتن کامل آزادی و استقلال گرفت. خدا دست نظام های ستم گر غرب و شرق را که در ۵۰ سال گذشته ما را به مغاک رسوائی جدائی از خویشتن ِاسلامی متعالی مان پرتاب کردند، بشکند.»[۷]
مریم جزایری در نقد رهنورد می نویسد:«از نظر رهنورد، نه تنها حجاب زن پرچم اسلام و اصالت است بلکه در کشورهای شرقی و بخصوص در ایران، “زن نماد شرف جمعی یک ملت است” و تجاوز به این “شرف کلکتیو” موجب از هم پاشیدن روحیه آن ملت می شود. وی از این طریق ثابت می کند که امپریالیست ها با لغو اجباری حجاب در واقع به این شرف کلکتیو تجاوز کردند. البته رهنورد نمیگوید زن مسلمان باید خانه نشین باشد. ۥرل مدل پیشنهادی او در واژهی “زن کامل” فشرده است. طبق نظر او زن کامل زنی است که هم دارای “ریشه” و “اصالت” است و هم در جامعه فعال است. منظورش از “ریشه” و “اصالت” داشتن حجاب است. … کتاب مملو از اندیشهبافیهای افسرده و مالیخولیائی است. علاوه بر استدلالهای الهیاتی-طبیعی، رهنورد برای به کرسی نشاندن نقطه نظر دینی خود در مورد به اصطلاح “طبیعت زن”، آمیختهای از استدلال های “الیناسیون”، “پسا استعماری” و “نسبیت فرهنگی” را به کار میگیرد. او فکر میکند لغو حجاب در دوران رضاشاه دستپخت قدرتهای امپریالیستی برای از بین بردن استقلال ایران بود. طبق گفته وی زنان غربی فقط ابزار جنسی هستند. در ذهنیت او، اساسا تفاوتی میان تجارت سکس سازمانیافته و بیحجاب بودن زنان شاغل نیست. همه قربانی پورنوگرافی عمومی هستند.»[۸]
پاراگراف نقل شده از مریم جزایری، در واقع سنتز فشرده ای است از نظریه به اصطلاح ضد استعماریِ «بازگشت به خویش» که در هر نقطه از جهان که رهبری جنبش توده های تحت ستم را در دست گرفت، آنان را دوباره به گرداب هولناک ستم و استثمار در شبکۀ تار عنکبوت همین سیستم سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان بازگرداند. بدون شک حجاب اسلامی عمیقا سیاسی است اما در خدمت قدرت سیاسی طبقات مرتجع کشورهای تحت سلطه و نه در خدمت سیاست واقعا ضد استعماری و ضد امپریالیستی. تجربه نیز نشان داد که کلیه رژیم هائی که با فریبکاری ضد استعماری و ضد امپریالیستی سعی کردند به حجاب مشروعیت بدهند، خودشان تا مغز استخوان وابسته به امپریالیسم بودند یا شدند.
مبارزه برای رهایی زنان فصل مشترک جدال علیه دو منسوخ
آواکیان، دینامیکِ جدال میان امپریالیسم و بنیادگرایی اسلامی را در مورد موقعیت زنان نیز به کار می برد. او در تشریح دینامیک «دو منسوخ» می نویسد، دعوای میان این دو جریان، «دعوای میان یک قشر تاریخاً منسوخ در میان ملل تحت استعمار و ستم با قشر حاکمهٔ تاریخاً منسوخِ نظام امپریالیستی است. این دو قطب ارتجاعی یکدیگر را تقویت میکنند در همان حال که با یکدیگر مخالفت میکنند.»
می توان دید که بر بستر همین دینامیک، در زمینۀ موقعیت زنان، با دو روند در جهان روبرو هستیم. از یک طرف شاهد نیروهای بنیادگرای اسلامی هستیم که پوشیدن برقع و حجاب را اجباری میکنند و از سوی دیگر صنعت «سکس» و «فشن» در سرمایه داری که هیکل و پوشش های خاصی را به زنان تحمیل می کند. هر کدام عملکرد دیگری را استفاده میکنند تا خود را نماینده آزادی زن قلمداد کنند. در حالی که هر دوی آنها، نمادهای نفرت انگیز تحقیر زنان هستند. وجه مشترک آنها این است که هر دو مظهر جهان امروزند؛ جهانی که صفت مشخصهاش وجود اشکال هولناک ستم های سنتی و مدرن علیه زنان است.
درخیزش ژینا، زنان در مقابل یک رژیم بنیادگرای فاشیستِ تا به دندان مسلح ایستادند. به آتش کشیدن حجاب ها در واقع اعلام ضرورتِ به آتش کشیدن یک رژیم بی رحم و تبه کار بود. این خیزش یک بار دیگر اثبات کرد که زنان پتانسیلااز نیروهای پایه ایِ انقلاب کمونیستی برای محو کلیۀ روابط ستم و استثمار در جامعه ما و در جهان هستند. درک این پتانسیل رهایی بخش، وظیفۀ تبدیل آن به یک نیروی انقلابی تاثیرگذار در صحنۀ جامعۀ را پیش روی ما می گذارد: وظیفۀ درگیر کردن هزاران زن شورشگر در انقلابی که بنیان های دین را همراه با دولت کهنه به گذشتگان واگذار خواهد کرد.
[۱] باب آواکیان همین تناقض را در مورد ماهیت انجیل توضیح می دهد: «یک تناقض بسیار شدید در همه اینها وجود دارد. در چیزهایی مانند کتاب موعظه از منبر استخوان ها و سخنرانی های اخیر در مورد دین، من به برخی از نمونه هایی از دهشت های موجود در انجیل اشاره کرده ام که صرفا توصیفی نیستند بلکه «خدای» انجیل و نمایندگانش بر آن اصرار و آنها را تحسین می کنند. مانند برده داری، تجاوز جمعی به زنان و قتل و غارت پیروان ادیان دیگر؛ اعدام همجنسگرایآن و زنانی که متهم به جادوگری هستند؛ کشتن زنانی که نمی توآنند هنگام ازدواج ثابت کنند باکره هستند؛ اعدام کودکانی که والدین خود را می زنند یا خیلی ساده علیه آنها شورش می کنند؛ و خُرد کردن سر کودکان مردمی که موجب خشم «خدا» شده اند.» (آواکیان، دین، اخلاق … قطب بندی و تجدید قطب بندی – ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۵)
[۲] در سوره نهی خدا به زنان محمد می گویند که حسود نباشد و مطیع باشند (اسلام یعنی تبعیت و مسلمان یعنی مطیع) باشند وگرنه خدا زنان بهتری را برای محمد برخواهد گزید.
زنی که عادت ماهیانه می شود بیمار و نجس است و دراین مدت باید از آن دوری کنند و وقتی خود را تمیز کردند «وارد آنها شوید» … زنان شما کشتزار شما هستند و هر زمان اراده کردید واردشان شوید. سوره بقره، آیه ۲
شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد در محکمه است. سوره بقره
زن به وضوح به عنوان منبع لذت و زاد و ولد و در زمره اموال و احشام مرد به حساب آورده می شود. (سوره سوم، آل عمران آیه ۱۴ (شبیه فرمان های عهد قدیم انجیل به ویژه فرمان دهم است که زنان را در زمره برده ها، خانه ها و احشام مرد به شمار می آورد)
آیه ۲۴ از سوره چهارم «نساء»، می گوید، «همه زنان مزدوج بر شما حرامند مگر اسرا که دست راست شما به دست می آورد.»
قرآن به مردان می گوید، زنانی را که علیه شما شورش می کنند تنبیه کنید و از خود برانید و آنان را شلاق بزنید. (سوره ۴ نساء آیه ۳۴)
قرآن با صراحت مجوز تخصیص ثروت های به غنیمت گرفته را به محمد می دهد و بر حسب سلسله مراتبی که میان «مردان مومن» و دیگران برقرار می شود، به مردان مومن خدا وعده می دهد که اگر فقیر هم باشند خدا آنان را ثروتمند خواهد کرد و می توانند از کار دیگران بهره مند شوند. همین روابط در دنیای دیگر در بهشت وعده داده می شود: باغ های پر از حوریان و مردان زیباروی برای مردان مومن خدا.
[۳] یکی از منابع بسیار مهم در تحلیل علمی از روابط استثمارگرانه و ستمگرانه و اخلاقیات و ارزش های ارتجاعی در ادیان ابراهیمی کتاب «دور ریختن همه خدایان و رها کردن افکار از اسارت» به قلم باب آواکیان است.
[۴] ۲۴ ژوئن ۲۰۲۲
[۵] جایگاه زنان مجاهد در مصاف با دو دیکتاتوری شاه و شیخ (mojahedin.org)
[۶] مشخصا، رجوع کنید به دو جلد کتاب «خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷ تولدی دیگر» به کوشش ناصر مهاجر و مهناز متین که به تفصیل شورش زنان علیه فرمان حجاب اجباری را پژوهش و مستند کرده است
[۷] زهرا رهنورد، «زیبائی حجاب و حجاب زیبائی»، ۱۳۶۶. از آن جا که این کتاب دیگر به فارسی قابل دسترس نیست به نسخهی انگلیسی آن در اینترنت تحت این عنوان رجوع کردیم:
Beauty of Concealment, Concealment of Beauty
[۸] مریم جزایری، سرنگونی نظام پدرسالاری جمهوری اسلامی گام فوری در راه رهائی زنان در نقدِ کمپینِ یک میلیون امضاء و «فمینیسمِ اسلامی» در cpimlm.org