ناسیونالیسم کورد و امپریالیسم، عقب گرد رادیکال ضد انقلابی
نوشتۀ زیر برای اولین بار در آستانه سال ۲۰۱۹ در سایت اینترنتی ایران گلوبال (۳۰/۱۲/۲۰۱۸) منتشر شد. به علت آن که محتوای انتقادی این مقاله کماکان معتبر و کاملاً مناسب حرکات و مواضع سیاسی برخی شخصیت های ناسیونالیسم کورد است، آن را برای انتشار انتخاب کرده ایم.
شهرزاد مجاب
مدتی است که در رسانهها بحثهای گوناگونی در مورد ارتباط نیروهای اپوزیسیون ایران با آمریکا در جریان است. در میان این گفتگوها و تبادل نظرها توجهم به موضع آقای عبدالله مهتدی، رهبر کومهله، جلب شد که در آخرین دیدارش با مایک پومپئو (وزیر امور خارجه آمریکا) و جان بولتن (مشاور امنیت ملی آمریکا) تأکید کرده که کومهله ایشان و کوردها دوست و متحد آمریکا و اسرائیل هستند. از این موضع سیاسی عبدالله مهتدی تعجب نکردم؛ غمگین و سخت خشمگین شدم.
غمگین از سرنوشت جنبشی به حق، جنبش خلق کورد علیه ستم ملی؛ از مبارزات زن و مرد پیشمرگه که با شهامت و فداکاری در مقابل حملات نظامی رژیم اسلامی چهل سال پیش ایستادند (به زودی چهل سال از تابستان ۱۳۵۹ و حمله نظامی ارتش تازه به قدرت رسیده رژیم اسلامی به کوردستان میگذرد) اما فداکاری هایشان را رهبرانی مانند مهتدی وارد همان سیستمی کردند که عامل این ستمگری است. در طی این چهار دهه مردم کوردستان آماج سرکوب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رژیم اسلامی بودهاند و در مقابل تمام این فشارها مقاومت کردهاند. همین چند ماه پیش به دنبال اعدام رامین حسین پناهی، زانیار مرادی و لقمان مرادی آن ها جسورانه دست به اعتصاب عمومی سراسری در کوردستان زدند. آقای مهتدی این تاریخ و رویدادهای اخیر را چگونه می بیند وقتی به نام «کوردها» به معامله با رژیم فاشیستیـ دینیـ مردسالار آمریکا مینشیند؟ چقدر اسفبار است که آقای مهتدی به این نتیجه رسیده که هیچ بدیلی نیست به جز پیچ و مهرۀ رژیم حاکم در آمریکا شدن و جنبش مردم کوردستان علیه ستم ملی را ذخیرۀ پروژه های امپریالیستی ایالات متحده کردن. غمگین هستم از این که این تفکر راست روانه، مبارزات به حق نیروهای مترقی کورد را هم پایمال می کند.
خشمگین از این که در زمانی جنبش کوردستان را با آمریکا معامله میکند که این رژیم فاشیست- بنیادگرای مسیحیِ سرمایه داری امپریالیستی در آمریکا، خودش از ستمگری ملی علیه سیاهان و مردم مهاجر آمریکای لاتین و نسل کشی بومیان آمریکا تغذیه می کند و اصلا بدون برده کردن سیاهان و نسل کشی بومیان آمریکا ساختار کنونی آن وجود نداشت. آقای مهتدی با حکومتی وارد معامله شده است که … تاریخ روابطش با رژیم های «جهان سوم» تقویت دیکتاتورهای خون آشام بوده است. در ظاهر آمریکا و جمهوری اسلامی با یکدیگر «دشمن» هستند اما در واقع وجوه مشترک اساسی با یکدیگر دارند تا افتراق و تمایز – در تحمیل فقر و محرومیت به مردم و غارت منابع و آیندۀ آن ها، در ستمگری ملی و تاریک اندیشی دینی، در زن ستیزی و فاشیسم سیاسی و بسیاری جنبه های دیگر … در چنین شرایطی، آقای مهتدی جنبش ملی کورد را تبدیل به چهره «قومی»، «بومی» و «فولکلور» اتحاد با سلطنت طلب و مجاهدین کرده است و به آمریکا بشارت میدهد که ضامن منافع نه تنها آن ها بلکه اسرائیل و عربستان سعودی در خاورمیانه خواهد بود.
همانطور که در بالا گفتم، از این سیاست تعجب نمیکنم. بذرهای این نگرش و گرایش محافظهکارانه و راستگرایانه دهههاست که در تفکرات و عمل خط سیاسی این جریان جوانه زده است و سیاست کنونی آقای مهتدی نتیجۀ منطقی همان خط فکر است. به عبارت دیگر، با یک عقبگرد رادیکال ضدانقلابی مواجهیم. بگذارید این نتیجهگیری کلی را بیشتر باز کنم:
کورد نیستم. و خود را یک فمینیست انترناسیونالیست می دانم، هیچوقت از مبارزه علیه ستم ملی و مردسالاری دست برنداشتهام اما یک هویت گرای فمینیست یا هویت گرای ناسیونالیست نیستم زیرا سرانجام هویت گرایی، پشت کردن به همۀ ستمدیدگان است. زبان کوردی را آموختم تا بتوانم به مردم و فرهنگ مبارزاتی این جنبش ملی مهم نزدیکتر شوم و بیاموزم. از یار و رفیق زندگیم، امیر حسنپور، آموختم که باید با سلاح «نقد بیرحمانه» مارکس به مبارزۀ فکری علیه ناسیونالیسم رفت. امیر مینویسد:
«امپریالیسم و بنیادگرایی اسلامی، این دو نیروی منسوخ تاریخ معاصر، دنیا را به عرصه تاخت و تاز، جنگ و کشتار، اشغالگری و اسارت، استثمار و ستم، خشونت علیه زنان، خرافهپراکنی، تفرقهاندازی مذهبی، ستم ملی، و نابودی محیط زیست تبدیل کردهاند. هرچند امروزه این دو نیروی ارتجاعی با یکدیگر میجنگند، تکیهگاه هر دوی آن ها سیستم سرمایهداری امپریالیستی است. شیوه تولید و نظام اجتماعی و سیاسی هر دو سرمایهداری است که سرچشمه تولید و بازتولید این نیروهای سیاسی منسوخ و کلیه دهشتهای جهان معاصر است.
کوردستان از جمله مناطق خاورمیانه است که در آتش این جنگ میسوزد. نیروهای مسلح کورد، هم در عراق و هم در سوریه، بخش مهمی از ارتش نیابتی آمریکا را تامین میکنند. سه دهه مبارزه مسلحانه ناسیونالیستهای کورد علیه بغداد، کوردستان عراق را با اتکا به جنگ آمریکا علیه صدام حسین به حکومتی نیمه مستقل تبدیل کرد، و اکنون پایگاه اقتصادی و نظامی آمریکا، اسرائیل و قدرتهای ناتو است. ناسیونالیسم کورد و جنبش ملی کوردستان نشان دادهاند که، مانند سایر جنبشهای ملی، بخشی از سیاست و ایدئولوژی سرمایهداری هستند و در نهایت ناگزیر تبدیل به پیچ و مهرههای نظم جهانی امپریالیستی میشوند. بسیاری از روشنفکران و فعالین سیاسی کورد از جنبش ملی گسست نکردهاند و افق دیدشان در حد سران این جنبش است که از آغاز فئودالها و شیخها بودند. در سالهای اخیر، با رشد بورژوازی کورد به ویژه در ترکیه، عراق و ایران، ناسیونالیستها در هر کشور شرکت در قدرت سیاسی و قانونگذاری را طلب میکنند. حتی هنگامی که جنبش ملی اسلحه برمیدارد، هدفش نه تغییر بنیادین وضع موجود بلکه سهیم شدن در قدرت دولتی و نظام اقتصادیـاجتماعی حاکم است. رسیدن به پارلمان، رفرم قانونی، حقوق شهروندی، حقوق زبانی و فرهنگی، و برابری ملی غایت مطالبات آن است.» (۱)
در سال ۲۰۰۵ با امیر به باشور (کوردستان عراق) رفتیم. تنها دو سال از تشکیل «حکومت اقلیم کوردستان» گذشته بود. میدانستیم که ستم مستعمراتی آمریکا جای ستم ملی رژیم صدام را پر کرده است و دو حزب «اتحادیه میهنی کوردستان» و «پارت دمکرات کوردستان» که نمایندگان طبقه سرمایهدار تازه به قدرت رسیده کورد هستند به زبان کوردی و به پشتوانه مالی قدرتهای امپریالیستی اروپا و تحت نظارت آمریکا به قهر سیاسی و فرهنگی متوسل شدهاند تا هر صدای مخالفی را در نطفه خاموش کنند. به حضور امیر به دلیل نقدهای جدیش به امپریالیسم آمریکا معترض بودند و به مهماندار ما گفتند: «چرا امیر را که این همه با آمریکا مخالف است به اینجا دعوت کردهای!» بعضی از مصاحبههای مطبوعاتی امیر را پس از رفتن مان، پخش کردند. از عواقب نقدهای صریح امیر هراسان بودند چون کوردستان را به قول امیر تبدیل کرده بودند به «حکومت اقلیمی آمریکا در کوردستان».
در این سفر به مطالعه سازمانهای غیردولتی (ان.جی.او) زنان و سیاست «آموزش دمکراسی» پروژۀ «بازسازی بعد از جنگ» پرداختم. در دیداری با هیرو طالبانی (همسر جلال طالبانی) بعضی از مشاهدات تحقیقم را با او در میان گذاشتم. از جمله از نارضایتی سیاسی، دلسردی، ناامیدی گسترده در میان قشر زنان جوان با او گفتم. پاسخش این بود که «این نسل بسیار راحتطلب است و مانند ما آوارگی و دربهدری در کوه را نکشیده و حالا بسیار متوقع است». هیرو طالبانی همراه با گروهی از زنان تحصیلکرده و وابسته به هر دو حزب چنان مشعوف پولهای رسیده از نفت به تاراج رفته مردم عراق و کوردستان بهوسیله آمریکا بودند و غوطه در ساختن برج و خانه و سازمانهای به اصطلاح غیرانتفاعی که جنبش مردمی که آن ها را از کوه به شهر آورده بود، فراموش کردند و بر اریکهی قدرت پوشالی ساخته شده توسط امپریالیسم تکیه کردند. فساد مالی، سرکوب روزنامهنگاران، فقر، وابستگی اقتصادی به ترکیه و ایران و رشد بنیادگرائی اسلامی دستاورد این اتکای ناسیونالیسم به امپریالیسم بوده است. به قول امیر، «رهبران جنبش ملی که سه دهه در کوهستان علیه بغداد مسلحانه میجنگیدند به محض انتقال از کوه به شهر ماشین اداری رژیم بعث را به حکومت کورد تبدیل کردند، و تداوم این نظام طبقاتی را در شکل ملی کورد تضمین کردند. کارنامه یک ربع قرن این حکومت نیمه مستقل نشان میدهد که به جای حکومت ارتجاعی بعث، دیکتاتوری طبقات حاکمه کورد (فئودالها، روسای عشایر و بورژواهای وابسته به دو حزب حاکم) برقرار است. کوردستان از چنگال بعثیها خارج شد و به پایگاه نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه، ایران و اسرائیل تبدیل شد” (همانجا، ص ۱۹).
در مقالهای که نتایج تحقیق انجیاوهای زنان در کوردستان عراق تحت عنوان «امپریالیسم، بازسازی بعد از جنگ و انجیاوهای زنان کورد» نوشتم به این نکته اشاره کردم که نظام سرمایهداری غرب با همکاری ناسیونالیسم کورد جنبش زنان را بروکراتیزه کرده، متلاشی کرده، غیرسیاسی کرده و مانند جنبش زنان فلسطین بعد از قرارداد صلح اسلو (۱۹۹۴) کاملاً متکی به منابع مالی غرب و سیاستهای «فمینیستـامپریالیستی» کرده است.(۲) ستم مردسالاری به زنان کورد، مانند خشونت جنسی، خودسوزی، قتلهای ناموسی و ختنه زنان، از معضلات اجتماعی مهم، تبدیل به تخصص، حرفه، منبع درآمد و کار خیریه برای زنان بورژوا و خردهبورژوای روشنفکر شدند. پروسهای که ریما حمامی در مورد فلسطین میگوید خاموش کردن حریق جنبش زنان از طریق انجیاوئی کردن آن ها.(۳) در کنفرانس های مختلف که به نقد این سازمانها پرداختم، ناسیونالیسم کورد به استدلال پراگماتیستیِ «فعلا چارهای نیست» متوسل میشد. فعالین سیاسی زن خطر این روند را میدیدند، اما از نظر فکری نمیدانستند که چگونه میتوانند در مقابل غول سیاسیـاقتصادی امپریالیسم آمریکا و ایدئولوژی ای که برای این بیراهه فرموله کرده و به اذهان تزریق می کند، بایستند.
بعضی از محققین فمینیست خاورمیانه هم به تحلیل طبقاتی مارکسیستـ فمینیست ضد امپریالیستی من نقد داشتند و آن را «تندروی» میدانستند. بالاخره پس از هشت سال در سخنرانی در گشایش کنفرانس «زنان و حاکمیت» (۴) در سال ۲۰۱۶ در لندن نادیا العلی (استاد مطالعات زنان خاورمیانه) به نقد دیدگاه خود و فمینیستهای همنظرش پرداخت که در مورد پیوند ناسیونالیسم با امپریالیسم آمریکا و سرکوب جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش زنان، اشتباه میکردهاند و نه تنها تحلیل من «تندروی» نبوده، بلکه امروز به این نتیجه رسیدهاند که میبایست رابطه ناسیونالیسم و امپریالیسم را دقیقتر بررسی کنیم.
امیر حسنپور در جمعبندی تئوریکـ تاریخیاش از جنبش ملی کوردستان مینویسد … (همانجا، ص ۱۸):
“جنبش ملی کورد که در اوایل قرن بیست با خواست استقلال یا خودمختاری کوردستان شروع شد توسط فئودالها، روسای عشایر، شیوخ (رهبران طریقت اسلامی) رهبری میشد. سران این جنبش، فئودالها و شیخهایی چون شیخ محمود (۱۹۱۸ـ۱۹۱۹، ۱۹۲۲ـ۱۹۲۴)، شیخ سعید (۱۹۲۵)، سید رضا (۱۹۳۷ـ۱۹۳۸)، سمایل آغاسمکو (۱۹۲۱ـ۱۹۲۴) و ملامصطفی بارزانی (۱۹۶۱ـ۱۹۷۵) بودند. درخشانترین دستاورد جنبش ملی، «جمهوری کوردستان» سال ۱۹۴۶، تحت رهبری مشترک بورژوازی و فئودالها بود. بر همین روال، جنبش مسلحانه خودمختاری در کوردستان عراق که در ۱۹۶۱ شروع شد و سی سال بعد به «حکومت اقلیمی کوردستان» انجامید توسط عشیره بارزانی، ملا مصطفی بارزانی، شروع شد و روشنفکران و فعالین سیاسی که بسیاری از آنان عضو حزب «پارت دمکرات کوردستان» بودند به آن پیوستند.
در همه این موارد، دهقانان، که اکثر جمعیت زحمتکش کوردستان را تشکیل میدادند، تحت سلطه فئودالها بودند و نیروی جنگی جنبش ملی را تشکیل میدادند. به این ترتیب، ناسیونالیسم کورد تضاد بین ملت کورد و دولتهای مرکزی (ترکیه، ایران، عراق، سوریه) را بر تضاد بین فئودالها و دولتهای تمرکزگرا منطبق کرد. در واقع، رهبران جنبش ملی، از شریف پاشا در جنگ جهانی اول گرفته تا ملامصطفی بارزانی بعد از جنگ جهانی دوم، «استقلال» کوردستان را در وابسته شدن به قدرتهای امپریالیستی جستجو میکردند. اولی به انگلستان پیشنهاد کرد که کوردستان به تحتالحمایه این قدرت استعماری تبدیل شود و دومی از آمریکا خواست که کوردستان را به ایالت پنجاه و یکم خودش تبدیل کند. حتی در جمهوری کوردستان، که در شرایط حضور نیروهای شوروی در شمال ایران و با تایید اتحاد شوروی تاسیس شد، فئودالها و روسای عشایر در کابینه و در رأس ارتش ملی قرار داشتند و استثمار دهقانان مانند گذشته ادامه یافت.
کوردستان در قرن بیستم، به ویژه در جریان جنگ جهانی اول و بعد از آن، به یکی از عرصههای مهم کشمکش سیاسی بین دولتهای منطقه و قدرتهای امپریالیستی (بهویژه روسیه تزاری، انگلستان، فرانسه و بعد آمریکا) تبدیل شد. ژنوسید، پاکسازی قومی، جنایت جنگی، تبعید دستهجمعی، قتلعام، ویرانی، قحطی و بیماری کوردستان را به سوی نابودی کشاند. مقاومت در مقابله با این شرایط پراکنده، خودبهخودی، محلی و جسورانه بود. اما جنبش ملی توانایی دگرگون کردن این وضع را نداشت. در این شرایط بسیار سخت و پیچیده، در صورت وجود رهبری انقلابی، امکانات وسیعی برای تبدیل وضع ضدانقلابی به وضع انقلابی و خلق دنیای بهتری وجود داشت.”
عدم وجود «رهبری انقلابی» بود که کوردستان عراق را «اسرائیل شمالی» کرد، «پیشمرگه، که در جنبش ملی سمبل مبارزه برای رهایی تودههای مردم به شمار میرفت، به «ارتش نیابتی آمریکا» تبدیل شد (همانجا، ص ۱۹).
چامسکی، زبانشناس سرشناس و منتقد روابط خارجی آمریکا، مخصوصا در خاورمیانه، در مورد جنبش ضدجنگ فوریه ۲۰۰۳ (یک ماه قبل از حمله نظامی آمریکا به بغداد در مارس) گفت که این اولین جنبش بینالمللی میلیونی ضدجنگی ست که هنوز جنگ شروع نشده به پا خواسته. احزاب حاکم در کوردستان عراق پشت به این جنبش و حمایت بینالمللی کردند و به پیشواز ارتش آمریکا برای اشغال عراق شتافتند، اشغالی که نه تنها نابودی عراق را به دنبال داشت بلکه تمام رژیم های ارتجاعی منطقه، از جمله جمهوری اسلامی را تقویت کرد و باعث رشد تصاعدی و وحشتناک نیروهای اسلام گرا مانند داعش شد و بالاخره باید گفت، نقطه عطفی تاریخی را در زمینۀ ویرانگری، جنگهای نامحدود، خشونتهای لجامگسیخته علیه زنان، آوارگی و فقر و محرومیت ثبت کرد. این خشونتها و آشوب سیاسی برخاسته از آن ها، نه تنها مردم منطقه را محکوم به زندگی در جهنمی تاریک کرد بلکه ابعاد بینالمللی آن زمینه ایدئولوژیکـ سیاسی مهمی شد برای رشد راستگرایی فاشیستی در آمریکا و اروپا که از بعد از جنگ جهانی دوم خاکستری شده بود در انتظار حریقی که بشریت را باز هم در آتش خود بسوزاند. در نتیجه سیاست ناسیونالیستی که یک شکل از سیاست هویتی/پراگماتیستیِ رایج و مسموم در دنیای کنونی است، مبارزات توده های مردمی را که علیه ستمگری ملی بلند می شوند با منافع طبقات بورژوازی آن ملت و منافع و پروژه های امپریالیستی پیوند میزند و دستاوردی به غیر از تکرار این تاریخ ضدانسانی ندارد. …
نتیجهگیری امیر حسنپور از شکست ناسیونالیسم کورد این است که:
“ناتوانی انقلابیون در کوردستان و منطقه در دامن زدن به جنبش نوین کمونیستی و انجام انقلاب کمونیستی ناشی از کمبود مبارز و مبارزه نبود. در واقع در هر گوشه این سرزمین نشانی از جسارت، فداکاری، ازخودگذشتگی، و بیباکی آزادیخواهان کمونیست و غیرکمونیست در جنگ با ارتجاع و امپریالیسم به چشم میخورد. مانع اصلی ناتوانی در گسست از جهانبینی، سیاست و ایدئولوژی بورژوازی و در پیش گرفتن جهانبینی، سیاست، و ایدئولوژی کمونیستی بود” (همانجا، ۲۴).
… در ایران روزی نیست که از هر گوشه کشور، فریاد اعتراض کارگران و قشرهای دیگر علیه بیکاری و فقر، بیخانمانی و بیعدالتی بلند نشود. قشری از جامعه نیست که زیر ضرب و شتم اقتصادیـسیاسی رژیم نباشد. دانشآموز، دانشجو، معلم، پرستار، کامیوندار، کارگران، نویسندگان، هنرمندان، بازنشستگان، مهاجران، همگی (زن و مرد) علیه حق و حقوق پایمال شدهشان به خیابان میآیند، تظاهرات میکنند و اعتصاب عمومی به راه میاندازند. دستگیر، زندانی، شکنجه و اعدام هم پاسخ رژیم اسلامی ست. این بسیار عالیست که توده های مردم جنایت های این رژیم را بی پاسخ نمی گذارند و آن ها را غیرقابل تحمل می دانند. اما این خیزشهای خودبهخودی بدون سازماندهی انقلابی و رهبری انقلابی به هدفِ مطلوب و ممکن نخواهند رسید به ویژه آن که نیروهای سازمان یافته از درون رژیم اسلامی و نیروهای تحت حمایت امپریالیسم آمریکا سخت در تلاش هستند تا انرژی توده های مردم را وارد مجرای پروژه های خود کنند – یکی برای در قدرت ماندن و دیگری برای بازسازی قدرت و نگاه داشتن نظم کهنۀ طبقاتی همراه با ستمگری ملی و روابط اجتماعی زن ستیزانه و سرکوب سیاسی، و تداوم فقر و محرومیت و نابودی محیط زیست.
اوضاع سیاسی ایران، منطقه و جهان به غایت پیچیدهتر از زمان جنگ اول خاورمیانه (۱۹۹۱) و جنگ دوم (۲۰۰۳) است. بلوکبندیهای امپریالیستی آمریکا، اروپا، چین، روسیه با ایران، ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل روزانه شکل میگیرد. در این چرخشهای ارتجاعی همیشه از کوردها استفاده شده است و رهبریت احزاب کورد به گرمی به استقبال وعدههای پوشالی و زهرآگین امپریالیست ها و رژیم های ارتجاعی منطقه رفتهاند. منافع شخصی و قدرتطلبی جای اهداف آرمانخواه گسست از روابط سرمایهداری و هم زمان شورش علیه کلیۀ گسل های اجتماعی و هر شکل از جنایت و اجحاف و بی عدالتی که این روابط را تولید و بازتولید می کند (از جمله روابط ستمگری ملی) گرفته است. رژیم اسلامی ایران را ویران و عراق و سوریه را شیعهزده و تکه و پاره کرده است. امپریالیسم آمریکا به شدت در فکر چارهجویی است برای به اصطلاح «حل» مسئله جنگ در خاورمیانه. آقای مهتدی و دوستانش «حق» دارند که در این آشوب سیاسی خود را جلو بیندازند و به آمریکا قول دهند که همانند و یا حتی بهتر از رهبران کوردستان عراق، در خدمت منافع آمریکا خواهند بود. این انتخاب شخصیـسیاسی شان است. هرکس آزاد است که انتخاب کند. اما نیروهای سیاسی دیگر کوردستان و به ویژه مردم کوردستان نیز باید انتخاب کنند و برای این که پیشاهنگ رهایی از روابط سرمایهداری ـپدرسالاریـ تئوکراسی شوند، نه تنها باید از چنین «رهبرانی» و چنین پروژه هایی فاصله بگیرند بلکه با صراحت و شفافیت در مقابل آن قدعلم کنند و خط تمایز خود را با آن روشن کنند. … مبارزین جوان کورد، امروز به جای این که مانند آقای مهتدی و دوستانش برگ در گردابی شوند که درهم پیچیدن نیروهای امپریالیستی و بنیادگرای اسلامی ایجاد کرده است، میتوانند در مقابل کشیده شدن به این گرداب بایستند و در عوض، راهی رهایی بخش و انترناسیونالیستی را در این منطقه باز کنند و به متولد شدن موجهای نوین انقلابی کمک کنند.
توضیحات:
امیر حسنپور (۱۳۹۶)، بر فراز موج نوین کمونیسم. رم: انتشارات حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) ص ۱۷.
۲نگاه کنید به:
Shahrzad Mojab (2009) “Imperialism, ‘Post-war Reconstruction’ and Kurdish
Women’s NGOs,” Nadje Al-Ali and Nicola Pratt (eds.) Women and War in the
Middle East: Transnational Perspectives. London, UK: Zed Books Publishers: 99-128.
۳نگاه کنید به:
Rema Hammami (2000). “Palestinian NGOs Since Oslo: From NGO Politics to Social Movements?” Middle East Report, no. 214 Spring.
۴ Women and Governance