انتخاب فاشیست نمونه در کاخ سفید: ابراز انزجار علیه چین، دروغ بافی و بر طبل جنگ کوبیدن

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

نوشته ریموند لوتا، ۲۸ اگوست ۲۰۲۰

The Fascist Pageant at the White House: Anti-China Hate, Lies, and War Fever

ترجمه از حزب کمونیست ایران (م ل م)

در مراسم قبول کاندیداتوریِ حزب جمهوری خواه، ترامپ فاشیست به کنگرۀ حزبش می گوید: چین “مشاغل ما را می دزدد” … “از ما کلاهبرداری می کند” … “کشور ما را غارت می کند” … و قصد دارد “صاحب کشور ما شود”.

رهبرِ فاشیست، چین را به خاطر کوید۱۹ سرزنش میکند و از برچسب نژادپرستانۀ “ویروس چینی” استفاده می کند. در حالی که در حقیقت ویروس کرونا، پاتوژنی (یا میکرو ارگانیسم ایجاد کنندۀ بیماری) است که از حیوان به انسان رسیده است. بله در مورد این که کوید۱۹ از چین نشات گرفته اتفاق نظر علمی وجود دارد اما تلقین ترامپ مبنی بر انتشار عمدیِ ویروس توسط چین کاملاً بی اساس است. در واقع شواهد نشان می دهد که اروپا منبع احتمالی اکثر عفونت های منتشر شده در ایالات متحده آمریکاست. و بیایید فراموش نکنیم که این بیماری یک بیماری همه گیر و سیاره ای است. دروغ های احساسات برانگیز ترامپ بخشی از تلاش جدی وی برای سرپوش گذاشتن بر نقش جنایتکارانۀ رژیمش در تبدیل بحران بهداشت عمومی به یک فاجعه سلامت اجتماعی است که کاملا اجتناب پذیر بود.

شرم آورتر این که، ترامپ بر طبل جنگ علیه چین می کوبد. وی در نطقش مصرانه تاکید کرد، «چین را کاملا مسئول این فاجعه ملی [COVID-19] خواهد دانست.» چند روز قبل تر اعلام کرده بود، «اگر من برنده نشوم … شما مجبور خواهید شد زبان چینی یاد بگیرید.» و در کاخ سفید به خود بالید که تنها سیاستمداری است که می تواند «در برابر چین ایستادگی کند» و تاکید کرد که ایستادگی خواهد کرد.

در حالی که خوانندۀ مزدور اپرا در این مراسم برای عده ای دیوانه در چمن کاخ سفید می خواند که «رحمت خداوند بر آمریکا باد» و آتش بازی مراسم شروع شد … ناوهای جنگی ایالات متحده و چین در دریای جنوب و شرق چین رو در روی هم قرار داشتند.

۱- ثبت حقایقِ مربوط به رابطه اقتصادی ایالات متحده آمریکا با چین

* از اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوج گیری آن در دهۀ ۱۹۹۰، چین “بهشت” کار ارزان و کارگاه های عرق ریزان برای سرمایه های ایالات متحده آمریکا و غرب بوده است. شرکت های فن آوری پیشرفته مانند شرکت دل، مایکروسافت و IBM که آمریکایی هستند، عملیات تولیدی خود را به چین منتقل کردند. کارگرانِ خط تولید این شرکت ها در دهۀ اول بعد از سال ۲۰۰۰ در هفته بیش از ۶۸ ساعت کار می کردند و ساعتی ۶۵ سنت (کمتر از یک دلار) مزد می گرفتند و در شرایطی کار می کردند که سرعت کار بی وقفه زیاد می شد و کنترل بیرحمانه ای بر آنها اعمال می شد.  

با شروع دهۀ ۲۰۱۰، اکثر آیفون های اپل در مجتمع کارخانه ایِ واحدی مونتاژ می شد. این مجتمع در مرکز سواحل چین قرار داشت و ۴۵۰ هزار کارگر در آن مستقر بودند. هزینه کارخانه ایِ هر گوشی آیفون در سال ۲۰۱۷، با احتسابِ هزینۀ کلیۀ تامین کنندگان آن، ۲۳۷ دلار بود. اما فقط ۸.۴۶ دلار به شرکت های چینی که مونتاژ تلفن را انجام داده و باطری های آن را تولید می کردند، پرداخت می شد. از قیمت فروش نهایی ۶۴۹ دلار در آن زمان، ۲۸۳ دلار از کل سود ناخالص، مستقیما به خزانه اپل ریخته می شد.

داستان های هولناکِ مشابه و سودهای بادآوردۀ مالی را می توان در مورد شرکت های پوشاکِ پیمانکارِ شرکت Target و دیگر شرکت های بزرگ ماوراء بحارِ آمریکا نقل کرد. کار این ها شرکت ها «بیرون سپاری» تولید و یافتن تهیه کنندگان در چین، بنگلادش، مکزیک و سایر نقاط جهان برای تولید کالاهای مصرفی با قیمت پایین است. قیمت “وال مارتی” که عمدتا به خاطر “ساخت چین” است، سرمایه های ایالات متحده را قادر کرده دستمزدها را پایین نگاه دارند و سودآوری شرکت ها را افزایش دهند. سرمایه گذاری خودروسازان آمریکایی در چین به این شرکت ها اجازه داده است تا مستقیماً در بازاری که به سرعت در حال رشد است نفوذ کنند – و این برای درآمد کلی شرکت ها و رقابت جویی جهانی آنها به شدت حیاتی بوده است. دولت آمریکا همچنین عوارض و تعرفه های مربوط به کالاهایی که از خارج به ایالات متحده وارد می شود را جمع کرده است (این موارد مانند مالیات است)

* چین منبع محرکۀ دیگری نیز برای اقتصاد ایالات متحده بوده است. دولت و بانکهای چین از صادرات تولیدکنندگان سرمایه دار چینی به ایالات متحده و سایر بازارهای غربی درآمد به دست می آورند. دولت و بانک های چین مقدار زیادی از “ارز خارجی” (به طور کلی دلار حاصل از فروش صادراتی) را در اوراق قرضه منتشر شده توسط خزانه داری ایالات متحده سرمایه گذاری کردند. ورود این پول به ایالات متحده (پولی که سرچشمه اش کارگاه های عرقریزان چین بود) اقتصاد ایالات متحده را روغن کاری کرده و به حکومت آمریکا کمک کرد تا بتواند کسری بودجۀ عظیم خود را تامین مالی کند. به این ترتیب، پول بیشتری وارد گردش در اقتصاد ایالات متحده شد و این به نوبۀ خود تحریک کنندۀ رشد اقتصادی و سودهای مالی در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بود. از جمله، از طریق رونق و حباب مسکن.

* روابط ایالات متحده و چین از اواخر دهه ۱۹۸۰ تحت سلطۀ سرمایه های ایالات متحده بوده و عمدتا به نفع آنها و تقویت کنندۀ سودآوری شان بوده است.

اما در زمان بحران مالی جهانی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ روابط ایالات متحده و چین هرچه پیچیده تر شده و در حال تغییر بود. چین، اکنون یک قدرت عروج یابندۀ سرمایه داری-امپریالیستی است. قدرت و نفوذ اقتصادی گسترده و مستقل خود را یافته است. اکنون دومین قدرت اقتصادی جهان و ابداع کنندۀ فن آوری است. نظام ارزی و بانکی آن نقش فزاینده ای در بازارهای مالی جهانی دارد. چین در سایر نقاط آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین سرمایه گذاری زیادی می کند و در بازارهای مختلف و در زمینۀ نفوذ بین المللی، آمریکا را به چالش کشیده است. چین در حال تقویت ارتش خود است.

۲- ثبت حقایق در مورد ناپدید شدن مشاغل در ایالات متحده

* بله  میلیونها شغل تولیدی از ایالات متحده به نقاط دیگر مانند مکزیک، چین و سایر مناطق “جنوب جهانی” رفته است: به شکل بیرون سپاری تولید و قراردادهای پیمانکاری با شرکت های محلی. اما علتش این نیست که کشورهای مذکور “مشغول سرقت مشاغل” هستند بلکه به این علت است که سرمایه های آمریکایی با رقابت جویی شدید بین المللی مواجهند و در جستجوی سود بیشتر به اقصی نقاط جهان می روند.

* علت اصلی ناپدید شدن مشاغل تولیدی در ایالات متحده طی چند دهه گذشته، تحول در فن آوری است. شرکت های خودروسازی، شرکت های فولاد، هوا فضا و دیگران ابزار رباتیک و تجهیزاتِ جایگزین کارگران و فن آوری اطلاعاتی و موارد دیگر را وارد فرآیند تولید خود کرده اند. این امر باعث شده که بهره وری سرانۀ کارگر افزایش بسیار پیدا کند و … نیاز به کارگران کمتری باشد! و شرکت های آمریکایی نه تنها خود را کوچک تر کرده اند بلکه فرآیندهای کاری را نیز بازسازی کرده اند.

 دونالد ترامپ این روندها را برعکس نکرده است. بله، طی سه سالِ قبل از شیوع بیماری همه گیر کرونا، چند صد هزار شغل تولیدی اضافه شد (اگرچه این امر در زمان اوباما نیز اتفاق افتاد). اما سهم مشاغل تولیدی در رابطه با کل اشتغال در ایالات متحده، در چند دهه گذشته به شدت کاهش یافته است: از ۲۸ درصد در سال ۱۹۶۰ به پایین ترین سطح پس از جنگ جهانی ۲ که کمی بیش از ۸ درصد است رسیده است. این مشاغل باز نخواهند گشت؛ حتا مشاغل کشاورزی باز نخواهند گشت زیرا این مشاغل که قبلاً در قلب نیروی کار ایالات متحده بودند … در نتیجۀ مکانیزاسیون دیگر وجود خارجی ندارند.

سرمایه ایالات متحده وابسته به زنجیره های تامین جهانی است که بر اساس نیروی کار ارزان می چرخند. این زنجیره ها در کران تا کرانِ “جنوب جهانی” حرکت کرده و شکل می گیرند. سودآوری و اصلِ عملکردِ سرمایه های ایالات متحده نیازمند فوق استثمار جهان سوم است. به همین علت است که حکومت ترامپ، حکومت مکزیک را تحت فشار قرار داده است تا کارخانه های تحت کنترل سرمایه های آمریکایی را در دورۀ رشد همه گیری کوید۱۹ باز نگاه دارد تا برای بازار ایالات متحده و جهان، تولید کنند.

۳- بیگانه ستیزی علیه چین و تشدید اقدامات جنگی

 ارتش آمریکا تحت ترامپ طبق استراتژی جدید امنیت ملی که در سال ۲۰۱۸ ابلاغ شده است، حرکت و عمل می کند. این استراتژی چشم اندازی کاملا تاریک از درگیری میان آمریکا و چین است. همانطور که ترامپ در مقابل مخاطبان تلویزیون بر سینه کوفت و به چین یادآوری کرد، او در راس برنامۀ عظیم تقویت زرادخانۀ نظامی آمریکا نشسته است و این افزایش شامل گسترش ظرفیت جنگ هسته ای نیز هست. (نک. به مقاله: دونالد ترامپ جنگ افروز نیست؟ چه تصور احمقانه و خطرناکی! نوشته ریموندلوتا. ۱۷ اگوست ۲۰۲۰)

سخنرانی ترامپ در مراسم پذیرش او در کنگرۀ حزب جمهوری خواه، اوج مسابقۀ انتخاب فاشیست نمونه به سبک هیتلر بود. یک گام زهرآگین دیگر در به حرکت درآوردن ماشینِ سرکوب در داخل و تشدید حرکات جنگ افروزانه در خارج.