کشتار کرمان: مرگ بر جمهوری اسلامی و امپریالیسم

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

انفجار دو بمب در کرمان در مراسم چهارمین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی، ادامه روند قربانی شدن مردم و منافعشان در گرداب سیاست ها و برنامه های نیروهای مرتجع حاکم بر منطقه و جهان است. در حالی که انگشت اتهام متقابل جمهوری اسلامی و اسراییل به سوی یکدیگر است، داعش مسئولیت این حمله را به عهده گرفت. چنین حملاتی از سمت هر نیرویی و با هر هدفی صورت گیرد، ماهیتی ارتجاعی و ضد انسانی دارد. مساله اصلی این نیست که چه کسی عامل این انفجار است چرا که هیچ جنایتی نیست که در قاموس هر کدام از این نیروها نگنجد بلکه مساله این است سیستمی را که این چنین نسل کشی و کشتار و قربانی کردن مردم از فلسطین و ایران گرفته تا افغانستان و اوکراین، رواج داده و به پدیده ای «عادی» در جهان تبدیل کرده است نباید تحمل کرد  و باید آن را به زیر کشید. سیستمی که جمهوری اسلامی و اسراییل از اجزای آن هستند‌ و نزاع میان آنها تغییری در این واقعیت نمیدهد که هر دو از یک جنس هستند با رده بندی ها و نقش های مختلف در این سیستم. نزاع اینها خاورمیانه را برای همه مردم خاورمیانه تبدیل به دهشتکده کرده است. هر رویدادی از نسل کشی در غزه، شاخ و شانه کشیدن نیروهای حوثی یمن در دریای سرخ، جنگ در اوکراین تا انفجار در کرمان و تبعات هر کدام از این رویدادها جدا از سوخت وساز و بحران های حاکم بر سیستم سرمایه داری امپریالیستی جهان نیست. این سوخت و ساز در منطقه خاورمیانه خود را به  شکل درگیری بین اردوی بنیادگرایی اسلامی به سرکردگی جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش و اردوی امپریالیستی به سرکردگی آمریکا و حمایت همه جانبه اش از اسراییل، نشان می دهد. تصویر این است: قربانی کردن مردم برای تسویه حساب دو نیروی شر. بند ناف و موجودیت جمهوری اسلامی و داعش و القاعده و حماس و اسراییل به این سیستم سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان وصل است که با هر نفسش هم جان انسان ها را می گیرد هم حیات را با کشاندن محیط زیست به مرز نابودی، به مخاطره می اندازد. 

«جمهوری اسلامی طبق اعتراف مقامات آن و مهمتر از آن، بر اساس شواهد غیرقابل انکار که جمع آوری شده است، در افغانستان و عراق، عمیقا با ارتش آمریکا همکاری کرد. بسیاری از روشنفکران عراقی، اعم از شیعه یا سنی تبار، به دست نیروهای امنیتی و با همکاری سپاه قدس ترور شدند. کشتار مردم فلوجه در عراق در سال ۲۰۰۴ محصول مشترکِ سپاه قدس و شرکت نزدیکِ قاسم سلیمانی و ارتش آمریکا بود؛ سرکوب هولناکی که از دلش هیولای داعش سربلند کرد که مانند برادران شیعه اش، دست به انتقامجویی تبه کارانه زد.»(۱) دفاع از هر سمت این دو نیروی تاریخا منسوخ به موجودیت سمت دیگر مشروعیت می دهد و دفاع از هر کدام درنهایت به تقویت هر دو منجر می شود.

این حمله، جمهوری اسلامی را در موقعیت پیچیده ای قرار می دهد. از یک طرف دوباره تمام هیمنه دروغین تبلیغاتی اش مبتنی بر اقتدار و امنیت زیر سوال رفته و در هم فرو ریخته است و حتی زمزمه های اختلاف بین پایه هایش در مورد نحوه برخورد با این رویداد، شنیده می شود؛ از طرف دیگر، این حمله را به عنوان یک «موهبت» می بیند و به مردم هشدار می دهد اگر من نباشم، ایران جای امنی نخواهد بود! سعی می کند از این موقعیت برای ترمیم مشروعیت خود و سپاه قدس استفاده کند. مشروعیتی که با خیزش ژینا هر چه بیشتر ریخت و ترمیم ناپذیر است. جمهوری اسلامی باز هم سعی می کند از این موقعیت برای خون شویی و آشتی انتخاباتی استفاده کند. اما دریای خون بین ما و جمهوری اسلامی، پاک شدنی نیست. تخاصم ما و جمهوری اسلامی باید به سرنگونی آن و استقرار قدرت سیاسی و نظام اجتماعی بنیادا متفاوت که فقط یک جمهوری سوسیالیستی است منجر شود‌. هرگز به چیزی کمتر از آن نباید چشم دوخت، زیرا در چارچوب اوضاع کنونی جهان، حاصل هر پروژه ای کمتر از این نوع انقلاب و برای این هدف، فقط دهشت های بسیار بیشتر برای ایران و تمام خاورمیانه خواهد بود. 

تنها با مبارزه برای چنین انقلابی می توانیم ادای حق کنیم برای مبارزان خیزش ژینا و قربانیان چهل و پنج سال جنایت داخلی جمهوری اسلامی علیه مردم و همچنین ادای حق برای مردم عراق و سوریه و یمن و فلسطین که به واسطه جاه طلبی های جمهوری اسلامی و فعالیت های جنایتکارانه فرامرزی سپاه قدس خونشان بر زمین ریخته شده است.

آمریکا (که مسئول بیشترین و بدترین جنایات جنگی و اقتصادی علیه مردم جهان است) و اسراییل سعی می کنند خود را دوست مردم ایران نشان دهند و با محکوم کردن این حمله و اشک تمساح ریختن برای کشته شدگان کرمان، هم کشتار تا کنون بیش از بیست و دو هزار نفر فلسطینی را در حدود سه ماه به فراموشی بکشانند و هم مشروعیت شان را ترمیم کنند که در اثر جنایت جنگی در غزه در ذهن بخشی از مردم دنیا ریخته است. آن ها هم خون شویی می کنند و در جنگ عراق و افغانستان و دخالتگری در سوریه و کشتار و آوارگی مردم این کشورها و ایجاد بی ثباتی در منطقه به خود حقانیت می دهند و به دنیا هشدار می دهند اگر ما نباشیم دنیا جای امنی نخواهد بود! وقتی می گوییم این دو نیروی منسوخ یکدیگر را تقویت می کنند از چنین موقعیتی حرف می زنیم. راه پایان دادن به این وضع نه هورا کشیدن برای کشتار و جنایت توسط هر کدام از این دو بلکه نه گفتن به این دوگانه ارتجاعی و منسوخ و پایان دادن به آن از طریق جلو گذاشتن افق انقلاب و مبارزه برای رهایی بشر از این وضعیت اسفناک و غیر ضروری است. فرقی نمی کند در ایران یا افغانستان یا سوریه یا غزه یا یمن یا لبنان یا هر جای دیگر کشته یا آواره شویم، ما مردم یک جهانیم. سنگ زیرین آسیاب شدن مردم جهان بین نزاع و تخاصم این دو نیرو حاصل یک سیستم جهانی است و برای از بین بردن آن نیاز داریم یک اتحاد انترناسیونالیستی از مردم آگاه و انقلابی بسازیم که از چرایی و چگونگی این وضعیت آگاه هستند و می دانند تنها راه خلاصی از این دو نیرو، انقلاب کمونیستی و استقرار دولت سوسیالیستی است. ما در ایران با تکیه بر سنتز نوین کمونیسم و در دست داشتن پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران، برنامه و مانیفست انقلاب در ایران و استراتژی راه انقلاب در ایران این شانس را داریم در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به مردم مشتاق رهایی در سراسر منطقه و جهان نوید دهیم تا راه انقلاب را در کشورشان بگشایند و به پیش ببرند. 

در چنین اوضاعی هرگونه شرکت در مناسک و آیین های سازمان یافته مذهبی همدستی با این نیروهای منسوخ در کشورهای خاورمیانه و امپریالیستی است. مردم باید بدانند شرکت کردن در مراسم سالگرد قاسم سلیمانی به چه معناست؟

همان طور که در اطلاعیه حزب مان در زمان کشته شدن قاسم سلیمانی(۲) گفتیم: «قاسم سلیمانی، مجری و تجسد سیاستِ گسترشِ نفوذِ برون مرزیِ جمهوری اسلامی بود. بقای جمهوری اسلامی وابسته به تداوم این سیاست است — نه به این خاطر که به اصطلاح «امنیت مرزهای ایران» را تامین کند بلکه به این علت که جمهوری اسلامی صرفا رژیمی دینمدار در محدوده های ایران نیست. بلکه، مرکزیت یک جنبش ارتجاعی اسلام گرا و به قول تدوین کنندگان این سیاست، «امُ القرای اسلامی» است و هدفش از حاکمیت بر ایران، استفاده از این حاکمیت برای ایجاد یک امپراتوری اسلامی در منطقه ای ورای ایران است. این افق و هدف، نه تنها جمهوری اسلامی را تبدیل به یک قدرت سرکوب گر منطقه ای کرده است بلکه تحمیل فاشیستی شریعت بر مردم را در داخل مرزهای ایران نیز غلیظ تر کرده است. زیرا چنین افقی، رژیم را ملزم می کند که از ایران یک «ام القرای» نمونه بسازد. این افق ارتجاعی به جنگ های سپاه قدس در ورای مرزهای ایران و به کشتار توده های مردم در داخل مرزهای ایران تحرک می بخشد.»

حتی اگر انفجاری در کار نباشد نباید در این گونه مناسک شرکت کرد، به ویژه که نظام از آن برای تدارک کشاندن مردم به شرکت در انتخابات ارتجاعی پیش رو استفاده می کند. علی خامنه ای اولتیماتوم داد که شرکت نکردن در انتخابات، مخالف اسلام است و برای نگه داشتن آخرین پایه هایش به خرافه هایی مانند این متوسل می شود که خدا از زبان من حرف می زند. نباید مرعوب خط و نشان های رژیم شد و در هر تجمعی باید شعار داد: سرنگون باد جمهوری اسلامی و انتخابات هایش!

بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی و نیروهای پرو امپریالیست سعی می کنند از این موقعیت برای خود کلاهی ببافند تا به امپریالیست ها اطمینان دهند از تو به یک اشاره از من به سر دویدن! یعنی اگر کمک کنی من جایگزین جمهوری اسلامی شوم نگهبان لایقی برای منافع ات خواهم بود. به تمام مرتجعین خارج از حکومت ازجمله سلطنت طلب و طرفداران ترامپ و طرفداران حمله اسراییل به ایران هشدار می دهیم: اصلا فکرش را هم نکنید! اجازه نخواهیم داد دو قطبی مسموم جمهوری اسلامی/محور مقاومت/روسیه/ چین از یک طرف و  پهلوی/اسراییل/آمریکا از طرف دیگر جهت آینده تحولات را در ایران تعیین کند‌. مرگ بر هر دو قطب گندیده و منسوخ ضد انسان. 

این سیستم امپریالیستی جنایت کار و آلترناتیوهای ارتجاعی اش هم انسان ها را می کشند هم تفکرات شان را در بند می کشند. بی خیالی یا حتی خوشحالی قشری از مردم از این حمله با این توجیه که شرکت کنندگان در این مراسم عرزشی و طرفدار جمهوری اسلامی بودند پس حقشان بود بمیرند یا خوشحالی از کشته شدن مردم فلسطین، همان انتقام کور و توجیه کردن وسیله با هدف است. اما از درون این دیدگاه، هیچ چیز رهایی بخشی بیرون نمی آید و فقط به حفظ وضع موجود خدمت می کند. وضعی که واقعا زمانش رسیده به زباله دان تاریخ پرت شود.

جنگ غزه به باز شدن دروازه جنگ در منطقه و گسترش آن فشار می آورد. نیروها و عوامل متعددی دخیل اند و نمی توان گفت اوضاع به چه سمتی پیش می رود اما چنین جنگی هرگز به نفع مردم هیچ کجای خاورمیانه و جهان نیست. به راه انداختن مبارزه و مقاومت مردمی علیه کشتار و جنایت و جنگ و خلاصی از دولت ها و نیروهای مرتجع یک ضرورت اساسی است اما این شرایط نتیجه معضل بزرگ تری است. اوضاع در سراسر جهان به نقطه ای رسیده است که به قول رفیق آواکیان بشریت بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار دارد آینده ای حقیقتا وحشتناک با ادامه روند موجود یا حقیقتنا رهایی بخش با سرنگونی سیستم موجود از طریق انقلاب کمونیستی برای استقرار سوسیالیسم در سراسر جهان. آگاهی از این معضل و در دست داشتن تئوری انقلابی کمونیسم نوین برای چنین تغییری آن نقطه قوت و آزادی ما در ساختن جنبشی برای انقلاب در ایران و منطقه و جهان است. ما در میدان مبارزه هستیم اما برای ساختن جنبشی برای انقلاب به شما نیاز داریم. شما باید تصمیم بگیرید کدام سمت می ایستید. سمت جنایت یا سمت رهایی؟ 

پانوشت:

  1.  نقل از مقاله نفرت اسراییل از مردم فلسطین به خاطر حماس نیست. نشریه آتش شماره ۱۴۴ آبان ۱۴۰۲
  2. قاسم سلیمانی بازوی نظامی یک رژیم ارتجاعی اسلام گرا بود که به دستور ترامپ، رئیس جمهور فاشیستِ یک کشور امپریالیستی متجاوز کشته شد.» به تاریخ ۱۵ دی ۱۳۹۸ در سایت cpimlm.org