جمهوری اعدام: ارازل و اوباش شما هستید! اعدام مردم را متوقف کنید!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

جمهوری زن ستیز: حجاب اسلامی را همراه با شما دفن خواهیم کرد!

درود بر «اعتصاب غذای سه شنبه ها» توسط زندانیان سیاسی!

هر ۵ ساعت یک اعدام! چگونه می توان چنین حکومتی را تحمل کرد؟ جلوی حملات بزدلانه این رژیم به مردم فقیر و تهیدست جامعه از طریق اعدام جوانان آنان که در اردوگاه های مرگش زندانی هستند را باید گرفت. جلوی حملات رذیلانه این رژیم به زنان شجاع که حاضر نیستند تن به بردگی بدهند را باید گرفت. فرومایگی این رژیم اسلامی چنان است که انتقام کشته شدن پاسدارانش در سوریه و کشته شدن رئیس جمهور جلادش را از مردم می گیرد. این رژیم چنان پست و فرومایه است که نسل کشی اسراییل در غزه را برای خود فرصت و آزادی عمل برای تشدید سرکوب زنان و افزایش اعدام های سیاسی و غیر سیاسی می بیند. چون ابلهانه فکر می کند نورافکن های دنیا اکنون بر جنایت اسراییل در غزه زوم شده است و این جانیان می توانند با خیال آسوده به جان مردم محروم ما دست بیندازند و شکست مفتضحانه شان به دست خیزش ژینا که کراهت و رذالت ضد مردمی این رژیم را نه فقط در خیابان های سراسر کشور که در میدان های دنیا به صحنه آورد، جبران کنند.

جمهوری اسلامی اعدام، هر ۵ ساعت یک نفر را اعدام می کند. به نسبت جمعیت، سه برابرِ جوانان رنگین پوستی که در خیابان های آمریکا به دست پلیس کشته می شوند. سازمان حقوق بشر ایران آمار اعدام‌ها را در دو ماه اول سال ۱۴۰۳ تا پایان روز چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه (۱۵مه) ۲۱۱ نفر اعلام کرده است که روزانه گاه تا ده‌ها نفر به این آمار اضافه می‌شوند. از این تعداد بیش از ۸۰ نفر از اول اردیبهشت تا ۱۸ اردیبهشت اعدام شده‌اند. در دو هفته اول اردیبهشت، جمهوری اسلامی هر پنج‌ساعت یک نفر را اعدام کرده‌ و اعدام‌ها، پس از یک وقفه یک ماهه به‌دلیل تعطیلات نوروز و ماه رمضان، با موج کم سابقه‌ای در ماه آوریل از سر گرفته شده است.[۱]

 این رژیم با ضرورت ها و معضلات جدی در سطوح مختلف مواجه است: هم میان قدرت های امپریالیست که در رقابت با یکدیگر بر سر سلطه بر خاورمیانه هستند، مانند توپ فوتبال لگد می خورد و هم با ده ها میلیون مردم خشمگین از ۴۵ سال سلطه بیرحمانه جهل دینی سازمان یافته، شکنجه و اعدام، زن ستیزی، فقر و بیکاری شدید و بی سابقه، به دار کشیدن آزادی تفکر و بیان … روبروست و جز زندان و دار محرومان و اجبار هنرمندان و روشنفکران مخالف رژیم به فرار از کشور (که آخرین نمونه اش، رسول اف کارگردان سینما بود) هیچ ابزار دیگری برای حفظ حکومتش ندارد.

مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی با مبارزه علیه اعدام جوانان محروم این جامعه پیوند تنگاتنگ دارد. اهمیت اعتصاب غذای سه شنبه ها در نشان دادن این رابطه است. کارزار «سه‌شنبه‌های اعتصابی نه به اعدام» از سوی زندانیان در ایران یکی از کمپین‌های مهمی است که سه‌شنبه نهم بهمن  ۱۴۰۲ در زندان قزل حصارکرج با اعتصاب ده تن از زندانیان در اعتراض به اعدام ها آغاز شد و سه‌شنبه یکم خرداد ۱۴۰۳ وارد هفدهمین هفته خود شده است. سه‌شنبه هر هفته شمار زیادی از زندانیان زندان‌های مختلف ایران به این کارزار اعتصابی می‌پیوندند. زندانیان زندان‌های اوین، خرم‌آباد، مرکزی کرج، خوی، نقده، مشهد و سقز در اعتراض به حکم اعدام ‌همبندانشان هر هفته دست به اعتصاب غذا می‌زنند و در بیانیه‌های متعددی خواستار توقف و لغو اعدام‌های گسترده زندانیانی‌اند که در سلول‌های تاریک و انفرادی، بی‌صدا و خاموش، یا در انتظار طناب‌های دار جمهوری اسلامی‌‌اند و یا اعدام می‌شوند. در بخشی از بیانیه آنها آمده «هدف ما از کارزار سه‌شنبه‌های سیاه و این اعتصاب هفتگی جلب توجه افکار عمومی به این مهم بود که اعدام قتل حکومتی، مجازاتی بدون بازگشت و ابزار سرکوب و ارعاب حکومت اقلیت مستبد حاکم بر کشور است.»

تیغ برنده این رژیم روی گلوی محروم ترین قشرهای جامعه است. امثال توماج صالحی را به این علت که صدای این محرومین و ستمدیدگان جامعه اند، خفه می کند. زندانیان سیاسی به این علت زندانی سیاسی هستند که حاضر به تحمل چنین رژیمی نیستند. این اعتصاب غذا به جامعه پیام می دهد که باید برای مسائلی بالاتر از «حقوق خود» مبارزه کرد و همه ستمدیدگان را نمایندگی کرد. علاوه بر این، می تواند به خود زندانیان غیر سیاسی که در اردوگاه های مرگ جمهوری اسلامی اسیرند نیز ماهیت نظام اقتصادی- اجتماعی و سیاسی- ایدئولوژیک حاکم بر جامعه را نشان دهد تا درک کنند این رژیم و سیستم اقتصادی- اجتماعی و سیاسی- ایدئولوژیک آن ماهیتاً و ذاتاً ضد مردم است و همه جنایت هایش از انباشت ثروت ها دست عده ای انگل و رواج محرومیت و فقر در میان اکثریت تا سرکوب حقوق زنان و آزادی بیان دانشجویان و روشنفکران، نابودی محیط زیست و دست درازی به سرزمین و حیات مردمان دیگر در سوریه و عراق … از ماهیت این نظام (سیستم) سرچشمه می گیرد.

زندانیان غیر سیاسی پتانسیلا بخشی از نیروهای ستون فقراتی انقلاب هستند و بسیاری از آنان می توانند تبدیل به مبارزین انقلابی کمونیست شوند. تاریخ مبارزات انقلابی در ایران مملو از چنین نمونه هایی است. در جریان مبارزات انقلابی علیه رژیم شاه نیز بسیاری از معتادان و جوانانی که به خاطر جرائم غیر سیاسی در زندان بودند، تحت تاثیر زندانیان سیاسی تئوری های کمونیستی را آموختند و تبدیل به روشنفکران انقلابی شدند – یعنی، نه تنها این افکار را آموختند بلکه آن را به میان محرومین دیگر بردند و انقلابیون با ثباتی شدند. مقابله با سرکوب، بدون مبارزه علیه اعدام این جوانان ممکن نیست. مقابله با سرکوب توده های مردم به دست نیروهای جمهوری اسلامی بخشی از ساختن جنبشی برای انقلاب است.

باید بدانیم که سرکوب، گذرا نیست. ما با رژیمی به شدت نامشروع روبرو هستیم که مجبور به سرکوب است. مجبور است ده ها هزار نفر را در زندان نگاه دارد و اعدام کند تا تمام جامعه را در هراس فرو ببرد. این شرارت را می توان و باید با بلند شدن خیزشی برای آزادی زندانیان سیاسی متوقف کرد. نه تنها ضرورت بلکه فرصت های مهمی برای متوقف کردن ماشین سرکوب جمهوری اسلامی به وجود آمده است. سرکوب خونین دی ۱۳۹۶، کشتار آبان ۱۳۹۸ و جنگ خیابانی شش ماهه با مردم از شهریور ۱۴۰۱ به بعد، ته مانده های «مشروعیت» رژیم و رهبر مفلوک آن را به زیر خاک کشید و مقابله با سرکوب و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی را به یک جبهه نبرد بسیار مهم مردم با این رژیم تبدیل کرد. 

به جاست بر چند نکته مهم در رابطه با این مبارزه تاکید کنیم:

نکته اول: در مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و مقابله با اعدام جوانان، باید با اصل اتکاء به خود و جلب حمایت انترناسیونالیستیِ مردم جهان حرکت کنیم. «اتکا به خود» در درجه اول و به طور اساسی با خط سیاسی در پیشبرد هر مبارزه ای معنا پیدا می کند. هیچ مبارزه ای را نباید وارد چارچوبه های سیاسی تعیین شده توسط امپریالیست ها کرد. این ها خود، زندان های خوفناک دارند و رژیم های بی رحم را تعلیم و تجهیز می کنند که جزء لاینفک عملکرد نظام جهانی سرمایه داری است. سیاست ارتجاعی دخیل بستن به عربستان و اسراییل و دیگر دولت های ارتجاعی تحت عنوان «دشمن دشمن من، دوست من است» در بهترین حالت، یک توهم تلخ است؛ اما به واقع، تولید کنندۀ نیروهای هار شبه نظامی است که در صورت به قدرت رسیدن، دم و دستگاه سرکوب و شکنجه و زندانِ جمهوری اسلامی را همراه با مدیران و کارگزاران آن در اختیار خواهند گرفت. همان طور که جمهوری اسلامی، علاوه بر در اختیار گرفتن زندان ها و آموزه های سرکوب و شکنجه شاه، بسیاری از متخصصین سرکوب را در رژیم خود ادغام کرد که در مکتب زندان و شکنجه آفریقای جنوبی و اسراییل آموزش دیده بودند. در جریان خیزش ژینا، در خارج از کشور نیروهای راست اپوزیسیون تلاش کردند مبارزات مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی را وارد چارچوبه های امپریالیست های غربی کنند و به توهمات گسترده خود مردم در این زمینه دامن زدند. کارزار ایدئولوژیک ارتجاعی و کثیفِ دخیل بستن به قدرت هایی که خودشان جنایتکاران جنگی هستند و در اقصی نقاط جهان شکنجه گاه دارند را باید افشا کرد. این ها را به موقع و حتا در شرایط وجود فضای ملتهب و احساسی باید به چالش کشید و گفت، این راه ارزانی همان رهروان مرتجع اش باد! کیفیت مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام، عامل تعیین کننده در پیروزی آن است.

نکته دوم: در این مبارزه باید به حمایت مردم جهان تکیه کرد و نه دولت های مختلف. برای تکیه به حمایت مردم جهان نیز باید آنان را با سیاست انترناسیونالیستی به کارزار آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام در ایران جلب کرد. سیاست انترناسیونالیستی دارای مبنای واقعی بسیار قدرتمندی در دنیا است. زیرا نظام سرمایه داری امپریالیستی همۀ مردم جهان را به یکدیگر گره زده است. آن چه در ایران رخ می دهد و به شکل شورش علیه جمهوری اسلامی است، در واقع فریاد بشریت است که منتج از کارکرد نظام سرمایه داری جهانی در تولید رنج های چندگانه است و مشابه رنج هایی است که ۸۰میلیون نفر مردم ایران در اسارت جمهوری اسلامی تجربه می کنند.

نکته سوم: رژیم تلاش می کند، سرکوب هایش را به طور تفاضلی یا ناهمگون پیش ببرد. یکی از اهدافش، «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. به طور مثال، می کوشد تا  در ازای سرکوب خونین تر مردم بلوچ و عرب و کُرد، مردم فارس و مرکزنشین را با خود متحد کرده یا «بی طرف» نگاه دارد یا با حرکت های صنفی و مطالباتیِ کارگران و بازنشستگان و معلمان برخورد «نرم»کند. اما مقاومت زنان علیه حجاب اجباری را درهم بشکند و استخوان دانشجویان را خرد کند و …  

اتحاد گسترده ای حول شکستن درهای زندان و آزادی پرندگان قهرمان این مردم و الغای اعدام زندانیان سیاسی و غیر سیاسی باید شکل بگیرد و نه تنها موضوع زندانی سیاسی- امنیتی بلکه هر ۵ ساعت یک اعدام را باید تبدیل به نماد شرارت بی پایان جمهوری اسلامی علیه هشتاد میلیون نفر اهالی این کشور کند. هیچ جنبش اجتماعی ای نمی تواند و نباید محدود به مطالبات «درونی» خود باشد، به ویژه در شرایط کنونی. درغلتیدن به هویت گرایی در جنبش های اجتماعی – حال این هویت گرایی چه کارگری باشد، چه صنفی و چه ملی و چه سایر اشکال آن، امکان هرگونه مبارزه سراسری علیه تبه کاری جمهوری اسلامی را محدود و در نهایت مسدود می کند.

نکته چهارم: نقش روشنفکران، دانشجویان و دانشگاه در تحولات سیاسی گوناگون از جمله مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه علیه اعدام در حال حاضر بسیار ضعیف است. اگر قرار است شعار «ایستاده ایم تا پایان» به واقعیت تبدیل شود، دانشجویان نباید از ایستادن در کنار مردم بهراسند. مشخصا مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام باید تبدیل به یک هدف مبارزاتی مهم در دانشگاه و میان دانشجویان بشود.

همه باید بدانیم که خیزش ها دچار افت می شوند و درست در هنگام افت، ارتجاع حاکم هارتر می شود تا نسل جدیدی را که پا به مبارزه گذاشته از میدان به در کند. پیکر عده ای را مُثله مُثله می کند تا با نمایش «قدر قدرتی اش» بقیه را روحیه باخته و نادم از مبارزه کند و روحیه تسلیم طلبی را رواج دهد. اما این را نیز باید بدانیم که رژیم بسیار شکننده و کشتی اش پر از شکاف است. این رژیم بیرحمی می کند اما قادر نیست انسجام اش را حفظ کند. سازماندهی مخفی برای تداوم مقاومت، مقاومت های شجاعانه ای که در ادامه خیزش ژینا به شکل های گوناگون تداوم دارد؛ و سربلند کردن یک نیروی واقعا مصمم و انقلابی از دل سرکوب ها برای جامعه ما حیاتی است.

باب آواکیان در «مقابله با سرکوب و پیش روی در میانۀ سرکوب» می گوید:  

نکته نهایی در مورد مساله سرکوب: اگر در رابطه با بُعد مهم مقابله با سرکوب و پیشروی از دل سرکوب و در مواجهه با سرکوب کار به درستی انجام شود؛ اگر در درک صحیح خط به طور کلی و کاربست صحیح و قدرتمند آن با تاثیرگذاری حداکثری در هر مقطع، کار به درستی انجام شود؛ اگر بر اساس این خط، گشایش ها و پیشرفت های مهم در ساختن جنبشی برای انقلاب بشود؛ آن گاه حتا ممکن است موفقیت در عقیم گذاشتن سرکوب توده ها و نیروهای انقلابی و حتا به شکست کشیدن آن، منجر به یک بحران انقلابی شود یا حداقل می تواند یک عامل بسیار مهم در به وجود آوردن بحران انقلابی باشد. اگر به معنای وسیع تر و با احتساب تحولات عینی کلی، اوضاع از زاویه تشدید تضادها به نقطه معینی رسیده باشد و در همان حال فعالیت بر اساس درستی پیش برده شده باشد، از جمله در جبهه مقابله با سرکوب و آموختنِ این که در مواجهه با سرکوب و از دل آن چگونه پیشروی کنیم، این اتفاق می تواند بیفتد. درهر حال، پیشبرد فعالیت انقلابی همه جانبه، و مقابله با سرکوب به مثابه بخشی حیاتی از این امر و یاد گرفتن این که چگونه از دل سرکوب پیشروی کنیم، به تکامل نهاییِ یک وضعیت انقلابی، به توانمند شدن پیشاهنگ، به جلب توده های مردم در شمار روزافزون حول پرچم پیشاهنگ، و رسیدن به بهترین موقعیت در استفاده از چنان شرایطی جهت دست زدن به مبارزه تا به آخر و پیروزی، خدمت خواهد کرد. از طرف دیگر، بدون پاسخ دادن به این چالش، هیچ دورنما و شانسی برای انقلاب کردن نخواهد بود حتا اگر شرایط برای چنین انقلابی مساعد شود. این است اهمیت بنیادین و خطیر مساله.» (باب آواکیان. پرنده نمی تواند تمساح بزاید اما انسان می‌تواند به افق‌های دور پر بکشد)

[۱] https://iranhr.net/fa/