در حمایت از زندانیان سیاسی ایران و محکومیت حکم اعدام

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

مونا روشن – سخنرانی در ۹ ژوئن ۲۰۲۴، کتابفروشی انقلاب، نیویورک

من مونا روشن… هنگامی که ۲۰ ساله بودم به عنوان یک زن کمونیست انقلابی توسط جمهوری اسلامی دستگیر شدم و سه سال در زندان بودم. فرزند اولم را زمانی به دنیا آوردم که تحت شکنجه های جمهوری اسلامی بودم.

چهل و پنج سال از شورش زنان علیه فرمان حجاب اجباری خمینی می گذرد و جنگِ این رژیم دینمدار فاشیست علیه زنان هنوز ادامه دارد. مقاومت ۴۵ ساله زنان به اوج هایی مانند خیزش «زن، زندگی، آزادی» نیز رسید اما هنوز نتوانسته است به ورای مقاومت رفته و تبدیل به انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی شود. بر بستر افت خیزش ژینا، و همچنین بعد از شروع نسل کشی نتان -نازی در غزه، خامنه ای فاشیست احساس کرد آزادانه تر از گذشته می تواند سرکوب زنان و کشتار زندانیان را پیش ببرد. در هفت ماه گذشته سرکوب زنان شدیدتر شده و اعدام ها سرعت گرفته اند. هر ۵ ساعت، یک زندانی غیر سیاسی اعدام می شود. زندانیان سیاسی در اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام زندانیان غیر سیاسی و سیاسی و برای توقف این ماشین کشتار، کارزار اعتصاب غدا با عنوان «سه شنبه های سیاه  و نه به اعدام» را آغاز کردند که هنوز ادامه دارد. برخی زندانیان سیاسی کُرد اعدام شده اند که بیش از ده سال در زندان بودند. حملات پلیس به زنان بی حجاب در شهر به عملیات مخصوص در دانشگاه ها علیه دختران دانشجو گسترش یافته است؛ به طوری که اداره «حراست» دختران دانشجو را گروهی تحویل نیروهای پلیس می دهد. پلیس، آزادی آن ها را مشروط به گرفتن تست بکارت و اعتیاد کرده است (نقل از بیانیه دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه تهران. پخش شده در برنامه شصت دقیقه بی بی سی، ۶ ژوئن ۲۰۲۴). عفو بین الملل، تجاوز به زنان زندانی و بازداشتی را مستند کرده است. نرگس محمدی درخواست کرده است که دادگاهش علنی برگزار شود تا شرح تجاوز مردان حکومت به زنان بازاداشتی و زندانی را به مردم گزارش دهد. اکنون عده ای از زنان در حال مستند کردن تجاوز و تعرض جنسی به زنان زندانی سیاسی و غیر سیاسی هستند. من خودم هم تجربه ازار جنسی توسط شکنجه گران اسلام گرا را دارم. همه کسانی که علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کنند «در جنگ با خدا» محسوب می شوند و در این جنگ هر زنی که اسیر شود مانند برده ای است که طبق شرع اسلام می توانند به او تعرض جنسی کنند. تعرض جنسی به زنان، قانون همیشگی جنگ های ارتجاعی است اما در جمهوری اسلامی، فتوای قانونی برای آن صادر می شود و با شرع توجیه می شود.   

با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ خمینی با یک فرمان، حجاب اسلامی را اجباری کرد. همان طور که گفتم شورش توده ای بزرگی علیه آن شکل گرفت که ۵ تا ۶ روز طول کشید. در این شورش، جمعیت زنان مبارز نقش مهمی بازی کرد. جمعیت زنان مبارز، توسط کادرهای اتحادیه کمونیست های ایران که امروز حزب کمونیست ایران م.ل.م است، تشکیل شده بود. زنان اولین نیرویی بودند که جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. بسیاری از جریان های چپ در آن زمان این شورش را به خاطر «کارگری» نبودن، بی اهمیت تلقی کردند. اما در واقع، نشانه آن بود که گسل ستم بر زن در این جامعه بسیار انفجاری است. با جمهوری اسلامی، شکل های سنتی ستم بر زن بر شکل های مدرن تر اضافه شد و این تضاد اجتماعی، انفجاری تر شد. جمهوری اسلامی ترکیب غریبی از روابط اجتماعی اسلامی/برده داری و روابط سرمایه داری- امپریالیسم به وجود آورد و زنجیرهای بردگی زنان را تقویت کرد. کیس  ایران، حرف باب آواکیان را ثابت می کند که: «هر جا بنیادگرایی دینی حاکم باشد، پدر/مردسالاری شدید و زن ستیزیِ تهاجمی حاکم خواهد بود.»

اجازه دهید در مورد امپریالیسم هم نکاتی بگویم.

جمهوری اسلامی و بنیادگرایان اسلامی، درکی از امپریالیسم را تبلیغ و ترویج کرده اند که نه تنها منطبق بر واقعیت نیست بلکه به شدت ارتجاعی است و به طور خلاصه ضدیت با هر تفکر و فرهنگ و روابطی است که در دوران عروج سرمایه داری و انقلاب های ضد فئودالی در قرن ۱۸ به وجود آمد و جنبه های مترقی آن در جنبش «روشنگری» فشرده می شد. یکی از دستاوردهای مهم روشنگری، تفکر انتقادی، تفکر علمی عقلانی در تقابل با تفکر ایده آلیستی و خرافی دینی بود که نظام سرواژ و بندگی را تقویت می کرد. امروز همه آن ها در روابط پدر/مردسالاری سنتی علیه زنان احیاء شده است. بنیادگرایان اسلامی، نسخه اجتماعی ارتجاعی خود را «مبارزه علیه امپریالیسم» و «رهایی از امپریالیسم» توصیف می کنند. آن ها برای جا انداختن این تفکر و روابط اجتماعی سنتی ارتجاعی به عنوان راه رهایی بخش، از این واقعیت استفاده کردند که «غرب» که مهد تحولات ضد فئودالی بود خودش تبدیل به غرب امپریالیست خون آشام ویرانگر و غارت گر و استعمار گر شد. آن ها از این واقعیت، برای «رهایی بخش» جلوه دادن بازگشت به تفکرات دینی و روابط اجتماعی ستمگرانه گذشته استفاده می کنند. اما هرگز ذره ای از چارچوبه های اساسی وابستگی به سیستم سرمایه داری امپریالیستی جهانی گسست نکرده اند و آن را حفظ کرده اند و در این چارچوب، قانون شریعت و به ویژه اخلاقیات ارتجاعی در مورد زنان را رواج دادند. به این ترتیب در ایران، زندانی کردن زن در لباس های گشاد و حجاب و قتل ناموسی قانونی شد. متاسفانه بسیاری از روشنفکران ناراضی از ستم امپریالیستی، در فرموله کردن این جهان بینی و برنامه اجتماعیِ ارتجاعی خدمت کردند. مثلا نگاه کنید به علی شریعتی در ایران، که با الهام از امثال «فانون» در الجزایر، «جولیوس» در تانزانیا، «جوموکنیاتا» در کنیا، «لئوپولد سنگور» در سنگال… «بازگشت به خویش» یعنی بازگشت به اسلام شیعه و اخلاقیات و فرهنگ ارتجاعی آن را راه رهایی قلمداد کرد. به این ترتیب او زمینه های تئوریکی را برای به قدرت رسیدن رژیم آیت الله در ایران فراهم کرد. یکی از شاگردان او زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی است. او حجاب را در گفتمان ضد استعماری و ابزاری برای استفاده رژیم آیت الله ادغام کرد.

در نگاه رهنورد، بی حجاب شدن زنان، تجاوز کلکتیو غرب امپریالیستی به مردم ایران بود. این نظریه، خدمت بزرگی به منحرف کردن افکار از این واقعیت کرد که در عصر سرمایه داری امپریالیستی همه کشورها فارغ از این که چه نسخه حکومتی دارند در این سیستم جهانی ادغام شده اند و عمدتا طبق قوانین سرمایه جهانی عمل می کنند و شکل می گیرند. و طبقات استثمارگر سرمایه دار، فارغ از این که چه ایدئولوژی خاصی دارند، طبق قوانین سرمایه داری و در خدمت به ملزومات استثمار و فوق استثمار برای سودآوری عمل می کنند. در ایران، قوانین سرمایه داری، زنان را به ورطه استثمار سرمایه داری می کشد و روبنای شریعت اسلامی تلاش می کند آنان را در زنجیرهای اسارت دینی نگاه دارد. جالب است که معیار زهرا رهنورد در مورد «زن کامل» هر دوی این ها را در بر می گیرد. او می گوید «زن کامل» این است که هم در جامعه فعال باشد و هم دارای «اصالت» باشد. منظورش از «فعال» بودن این است که  تحت دینامیک های سرمایه داری تبدیل به کارکن سرمایه داری شود و منظورش از «اصالت» این است که به اسارت مرد/پدرسالاری سنتی/دینی تن بدهد. و رعایت حجاب اسلامی توسط زنان، علامت دادن به سیستم سرمایه داری دینمدار است که هم تن به استثمار سرمایه داری می دهد و هم به ستم گری سنتی از نوع دینی.

 من این زمینه را به این دلیل ارائه می دهم که اکنون بسیاری از روشنفکران که می خواهند به مبارزه علیه امپریالیسم بپیوندند به جای رویکرد علمی کمونیسم نوین، به همین تئوری های منسوخ دست می اندازند. حتما شما در کمپ هایی که برای دفاع از مردم فلسطین در دانشگاه ها برقرار شده است با افکاری مواجه شده اید که تحت عنوان «جنبش رهایی از امپریالیسم» و «ضد استعماری» و غیره بیان می شود. اگر چه جنبش خود را «جنبش رهایی از امپریالیسم» و «ضد استعماری» می نامند، منتهی درک آن ها پایان گذاشتن به تمام سیستم های منسوخ و ستمگر و استثمارگر نیست.

اما واقعیت این است که تناقضات زیادی در جهان وجود دارد و ویژگی های خاصی برای این تناقضات وجود دارد. سرکوب زنان و روابط مرد سالاری در جهان و از جمله در ایران، با افزایش وحشیگری تشدید می شود. مبارزه بین جمهوری خواهان فاشیست و دمکرات های نسل کشی نیز تشدید می شود. این دو منسوخ، انتخاب هایی برای بشریت نیستند. سرکوب  زنان، جنگ های امپریالیستی، نابودی محیط زیست و نسل کشی در غزه، این ها همه بخشی از عملکرد اساسی این سیستم هستند. ما چه باید بکنیم؟

 در عین این که علیه همه این جنایت ها باید جبهه های نبرد مشخص داشت اما باید همه را به یک نبرد بزرگ برای انقلاب پیوند زد. انقلابی که ما لازم داریم نیازمند تئوری انقلابی است که باب آواکیان آن را تکامل بیشتر داده است که نامش کمونیسم نوین است و تداوم تئوری کمونیستی است که پیش از این تکامل یافته اما همچنین یک جهش کیفی به ورای آن بوده و نماینده گسستی از جوانب مهم آن است. همان طور که انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم ابتدا در شوروی و سپس در چین، بدون مارکسیسمی  امکان نداشت که توسط مارکس بنیان گذاری و تکامل یافت و توسط لنین و مائو بیشتر توسعه پیدا کرد، امروز انقلاب های سوسیالیستی بدون کمونیسم نوین که توسط باب آواکیان تکامل داده شده است، ممکن نیست. می توان با به کارگیری کمونیسم نوین، نبردهای امروز را به انقلابی که به آن نیاز داریم پیوند داد. به عبارت دیگر، در راه انداختن مبارزات بزرگ امروزی، مانند مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، توقف نسل کشی در غزه – اگرچه اهداف فوری این مبارزات خاص، لزوماً با مبارزه برای کمونیسم یکی نیست، ما انقلابیون در ورود به این مبارزات از دریچه علمی درگیر آن می شویم؛ این نبردهای فوری بخشی از آماده سازی زمینه برای انقلاب است. بسیاری از نیروهای انقلاب آینده از مبارزات امروزی خواهند آمد.

 بنابراین باید با نظریه های غلط و شیوه های تفکر غلط مقابله کنیم که رایج هستند و مردم را در سیستم محبوس نگه می دارد. تعداد زیادی از مردم، ضرورت تغییر رادیکال را به شدت احساس می کنند. برای این که ببینند راه واقعی برای چنین تغییری هست باید با جهان بینی های غلط سیاسی بجنگیم که در میان شان رواج دارد. مردم باید از نظر علمی بفهمند که چرا از جانبداری با جمهوری اسلامی ایران یا امپریالیسم آمریکا هیچ چیز مثبتی حاصل نمی شود. هرکسی که از امپریالیسم آمریکا بدش می‌آید و با آن مخالف است، می‌تواند به این درک برسد که از جمهوری اسلامی متنفر باشد و با آن مخالفت کند. و هرکسی که از جمهوری اسلامی متنفر و مخالف آن است لازم است به این درک برسد که از امپریالیسم آمریکا هم متنفر باشد و با آن مخالفت کند.

به طور مشخص تر، هر کسی که به طور جدی می‌خواهد نسل‌کشی ایالات متحده و اسراییل در غزه را متوقف کند، می‌تواند به این درک برسد که برای آزادی فوری زندانیان سیاسی ایران … برای توقف فوری اعدام‌ها در ایران… و پایان فوری سرکوب زنان توسط رژیم اسلامی و قانون ظالمانه حجاب اجباری در ایران، به این مبارزه بپیوندند.

و هر کس به طور جدی از خیزش ژینا و خواست هایش، از توماج صالحی و صدایش، از آزادی فوری زندانیان سیاسی در ایران و توقف اعدام ها حمایت می کند در طول مبارزه می تواند به این درک برسد که لازم است به جنبش توقف نسل کشی در غزه توسط آمریکا و اسراییل بپیوندد.

همه ما با همان سیستمی روبه رو هستیم که یک تهدید وجودی برای آینده بشریت است که در حال نابود کردن کره زمین است. اکنون زمان پخش پیام انقلاب واقعی است… مبارزه با جنایات نظام و دگرگونی تفکر مردم برای انقلاب… و نیروسازی سریع و قرار گرفتن در موقعیتی برای انقلاب کردن، پایان دادن به این نظام و رهایی بشریت.